قضا و قدر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
راست میگی؟
برچسب تمیزکاری، برچسب منبع. زدودن کپی کاری، تمیزکاری
خط ۱:
{{بهبود منبع}}
سرنوشت (در برخی موارد قضا و قدر) اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین شده که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. اعتقاد به سرنوشت ریشه در این دارد که اتفاقات جهان نظم طبیعی را دنبال می‌کند.
{{تمیزکاری}}
== [[سید محمد جواد غروی]] ==
'''سرنوشت''' (در برخی موارد '''قضا و قدر''') اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین شده که معمولاً اشاره به [[آینده]] دارد، چه کلی و چه جزئی. اعتقاد به سرنوشت ریشه در این دارد که اتفاقات جهان نظم طبیعی را دنبال می‌کند.
[[سید محمد جواد غروی]] در کتاب چند گفتار به بررسی موضوع قضاء و قدر می‌پردازد که به قسمتی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
 
 
==== معنای لغوی قضاء و قدر ====
[[سید محمد جواد غروی]] در کتاب چند گفتار به بررسی موضوع قضاء و قدر می‌پردازد. کهاو به قسمتی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.می‌گوید:
قضاء در لغت به چند وجه آمده که بازگشتش به انقطاع شی و تمام شدن آن است و هر چیزی که عملش به اتمام رسد یا حتمی شود قضاء شده‌است همچنین مراد از قدر تقدیر و تعیین اندازه کردن است و مقصود از قضاء خلق است چنان که خداوند در آیهٔ دوازدهم سورهٔ [[فصلت]] اشاره می‌کنند<ref>چند گفتار، نشر نگارش، ۱۳۷۹، گفتار پنجم:قضاء و قدر</ref>.
 
====توضیحی پیرامون قضاء و قدر====
قضاء به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات و اسباب و مسبباتی است که تغییر نمی‌پذیرد. و قدر تعین قضاء ازلی در اندازه‌ای معین است که در اختیار انسان می‌باشد بناءبراین قضاء حتمی است و قدر به اختیار انسان موکول شده‌است. پس قضاء و قدر دو امر متلازم هم و از یکدیگر منفک نمی‌شوند زیرا قدر به منزلهٔ اساس، و قضاء به منزلهٔ بناء است. به عنوان مثال رب متعال
[[قضاء]] نموده که آتش هر چیز قابل سوختنی را بسوزاند، حال اگر این حکم در معرض ظهور واقع شد [[قدر]] است و در اختیار انسان قرار گرفته و هرگاه بخواهد آنرا بکار گیرد مکان و زمان و سایر شروطش را به حکم [[عقل]] و [[شرع]] معین می‌سازد<ref>چند گفتار، نشر نگارش،۱۳۷۹، گفتار پنجم:مثال‌های مورد نظر</ref>.
 
==== قضاء و قدر درآیات ====
* قضاء در معنای حکم:[[الاسراء]]۲۳، [[الاحزاب]]۳۶، [[النساء]]۶۵، [[طاها]]۷۲
* قضاء در معنای آفریدن: [[فصلت]] ۱۲، قضا در معنای به اتمام رساندن: [[النساء]]۱۰۳، [[الجمعه]]۱۰
* قدر به معنای اندازه:[[المومنون]]۱۸، ا[[لشوری]]۲۷، [[القمر]]۴۹، [[الرعد]]۱۷، [[الفرقان]]۲، [[فصلت]]۱۰
 
==== قضاء و قدر در روایت ====
[[امیرالمؤمنین]] در پاسخ به شخصی که آیا سیر حرکت ما به سوی شام برای جنگ با [[معاویه]] به قضاء و تقدیر خداوند بود؟، فرمود:مبادا چنین گمان کرده باشی که قضایی لازم و قدری محتوم بوده‌است، خداوند اجرتان را در هر رفت و بازگشتی بزرگ داشته، ولی در هیچ حالتی مجبور یا ناچار نبوده‌اید. اگر چنین باشد ثواب و عقاب باطل می‌شود، وعدهٔ پاداش و کیفر ساقط می‌گردد، همانا خدای سبحان امر به طاعت و عبودیت نموده و به مردم اختیار داده که به خواست خود اوامر او را پیروی کنند<ref>چند گفتار، نشر نگارش، ۱۳۷۹، گفتار پنجم:کلام علی علیه السلام در قضاء و قدر</ref>.
 
مسئلهٔ جبر و اختیار از جمله مسایلی است که ذهن افراد مختلف را به خود مشغول کرده، بدون آنکه به نتیجه گیری قطعی(از نظر خود آنها) برسد. از طرفی دانشمندان علم کلام به داشتن جبر و اختیار تام افراد در مورد کارهای خود اعتقاد داشتند. آنها معتقدند که اگر انسانها دارای اختار نباشند، پس جهنم حق افراد گناهکار نیست چون آنها دارای اراده نیستند.
از طرفی افراد مختلفی به آزادی انسانها در مورد کارهای خود شک دارند و معتقدند که همهٔ افعال بشری از سوی خدا صورت می‌گیرد. تا خدا اراده چیزی نکند، کسی کاری انجام نمی‌دهد.
عده‌ای نیز راه بینابین را انتخاب کردند و معتقدند که بعضی از کارها از سوی خدا و بعضی دیگر از سوی خود انسان صورت می‌گیرد.
از متکلمان بزرگ اسلامی که در ساختن و پرداختن اندیشه‌ها ی کلامی تاثیر گذار بود، باید به حسن بصری (۱۱۰-۲۱ق)اشاره کرد. اودر مورد گناهان بسیار سخت می‌گرفت و باور داشت همه افعال با مسئولیت انسان صورت می‌گیرد.
در سده دوم هجری، ابومحرض جهم بن صفوان مذهب جهمیه را برپا کرد. به نظر معتقدان این مذهب، ایمان تنها راه شناخت خداست و با عبادات دیگر ارتباطی ندارد. و کسی فعلی را انجام نمی‌دهد، مگر به اراده خدا. پس انسان در افعال خود مجبور است.[۴]
 
در سده سوم، ابوسهل بشربن کوفی بغدادی مذهب بشریه را پایگذاری کرد. او معتقد بود خداوند قادرا ست و بندگان خود را بر انجام دادن افعال توانا کرده‌است، ولی جایز ندانسته‌است اموری مانند حیات و موت و قدرت را به انسانها واگذارد.[۵]
از طرفی ادعا میشود که انسان مختار است و از طرفی ادعا می شود که آینده تمام انسانها را خدا میداند.چگونه انسانی که هنوز به وجود نیامده و یا در زمان حال زندگی میکند، میتوانداثری از خود در آینده بجا بگذارد؟اگر آینده بدون هیچ اشتباهی پیشبینی شود،آنگاه انسان مختار نیست.چون هنوز بوجود نیامده بود.اگر انسان مختار است پس آینده قابل پیشبینی نیست.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
۴.(خیرالدین زرکلی، الا علام، قاهره ۱۲۲۷، ج ۲ ص۲۲۶)
 
5.(محمد شهرستانی، الملل و النحل، تهران،۱۳۶۱، ج ۱، ص۷۲)و [http://gunagunagun.mihanblog.com/extrapage/jabr جبر و اختیار]
 
== پیوند به بیرون ==
* [http://www.arbabehekmat.com ارباب حکمت ]
 
[[رده:الهیات اسلامی]]