خلاصه داستان: یک خانم خانه دارخانهدار اهل برنتوود و همسرش که دادستان منطقهاست،منطقه است، یک مالک فروشگاه که ایرانیست،ایرانیست، دو کارآگاه پلیس که عاشق و معشوق هم هستند، یک کارگردان تلویزیونی سیاه پوستسیاهپوست آمریکایی و زنش، یک کلید ساز مکزیکی، دو رباینده ماشین، یک پلیس تازه کار و زوج میانسال کرهای، همه در لوس آنجلس زندگی میکنند و ظرف ۳۶ ساعت آینده همگی تصادف خواهند کرد. ▼
▲خلاصه داستان: یک خانم خانه دار اهل برنتوود و همسرش که دادستان منطقهاست، یک مالک فروشگاه که ایرانیست، دو کارآگاه پلیس که عاشق و معشوق هم هستند، یک کارگردان تلویزیونی سیاه پوست آمریکایی و زنش، یک کلید ساز مکزیکی، دو رباینده ماشین، یک پلیس تازه کار و زوج میانسال کرهای، همه در لوس آنجلس زندگی میکنند و ظرف ۳۶ ساعت آینده همگی تصادف خواهند کرد.
اگر بخواهم موضوعاتی را که این فیلم به آنها پرداخته خیلی خلاصه تقسیم بندی کنیم، به اینها باید اشاره کرد:
۱- برخورد و چالش نژادهای مختلف
با هم : برخورد سیاهان و سفیدپوستان در سراسر فیلم
۲- درگیریها و اختلافات
دروننژادی در برخورد با مسئله نژادپرستی : درگیری پلیس جوان با پلیس نژادپرست ،
خیانت مرد چینی به همنژادهایش، قهر و آشتی زن سیاهپوست از شوهر کارگردانش به
دنبال برخورد ناشایست پلیس با وی
۳- پرداختن به ریشه مسئله
نژادپرستی : صحبتهای پلیس نژادپرست با مأمور بیمه
۴- غیرقایل پیشبینی بودن ذات
آدمی در مسئله نژادپرستی : فداکاری پلیس نژادپرست هنگام نجات زن سیاهپوست از ماشین
در حال انفجار – کشته شدن مرد سیاهپوست به وسیله پلیس سفید باوجدان – سکانسی که
خودبرتربینی زن ایرانی را – که خود به نوعی قربانی نژادپرستی شده – نسبت به نژاد عرب نشان میداد:
" از کی ایرانیها عرب شده اند؟
"
یکی از سکانسهای زیبای فیلم، سکانسی است که مرد ایرانی (بازیگری [[شان طوب]]) اشتباهاً به دختر خردسال مرد قفلساز شلیک میکند، در حالی که از مشقی بودن گلولههایش مطلع نیست. وقتی دختر سالم و زنده میماند، فریاد مرد قفلساز و تحیر مرد ایرانی دیدنی است.