تایتانها خدایانی هستند '''کهعذهذخعحذهعحذحا'''که بر انسانها حکومت میکنند. آنها دارای سه فرزند به نامهای زئوس، پوسایدنپوزیدون و هادس هستند که میخواهند خودشان قدرت را بدست بگیرند. زئوس از هادس میخواهد که موجودی قدرتمند بسازد تا با آن تایتانها را نابود کنند. بهد از سقوط تایتانها زئوس فرمانروای آسمان و پوزیدون فرمانروای دریا میشود. ولی زئوس هادس را فریب میدهد و او را به [[دنیای مردگان]] میفرستد تا در آنجا عذاب بکشد. هزاران سال میگذرد تا اینکه انسانها از خدایان ناراضی میشوند و جنگ میان انسانها و خدایان شروع میشود. پادشاه آکریسیوس، المپیوس معبد خدایان را محاصره میکند. زئوس که به انسانها علاقه دارد در غیاب آکریسیوس به سراغ همسر او رفته و خود را به شکل آکریسیوس در آورده و با او میخوابد و آن زن از او حامله میشود. هنگامیکه آکریسیوس موضوع را میفهمد تصمیم میگیرد آن زن را همراه با بچه درون شکمش بکشد و آنها را به دریا پرت میکند. اما آن بچه که نامش پرسیوس و یک نیمه-خدا است زنده میماند و یک ماهیگیر او را پیدا کرده و بزرگش میکند. در این هنگام هادس نیز از دنیای مردگان باز میگردد و میخواهد کراکن(موجودی که با آن تایتانها را شکست داد) را آزاد کند تا از زئوس انتقام بگیرد و پرسیوس تنها ناجی انسانها میباشد...