''با [[حیدر میرزا (نوه شاه محمد خدابنده)]] اشتباه نشود. ''
'''حیدر میرزا''' (زاده ۱۸ سپتامبر ۱۵۵۶،<ref>شاه اسماعیل دوم شجاع تباه شده، منوچهر پارسادوست، ۱۳</ref> درگذشته ۱۵۷۶ میلادی) چهارمین پسر [[شاه طهماسب صفوی]] و مادرش زنی [[مردم گرجی|گرجیتبار]] به نام [[سلطانزاده خانم گرجی|سلطانزاده خانم]] بود. حیدر میرزا جانشین پدرش [[شاه طهماسب صفوی]] در حکومت امپراتوری [[صفویان]] بود که یک روز پس از تاج گذاری به دستور [[پریخان خانم]] خواهر ناتنی اش از مادری [[مردم ترکمن|ترکمن]] و به دست جمعی از سردارن [[قزلباش]] کشته شد.<ref>ترکمان، عالم آرای عبّاسی، ۱۹۲.</ref><ref>نصراله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ۴۱</ref>
== قتل حیدرمیرزا ==
خط ۷:
بعد از مرگ [[شاه طهماسب]] در روز پانزدهم صفر، حیدرمیرزا تاج شاهی بر سر نهاد و وصیت نامه ممهور به مهر [[شاه طهماسب]] را دلیل نیابت خود اعلام نمود و در ایوان چهل ستون جلوس نمود، اما اشتباهاتی مرتکب شد که باعث شد تا حکومت و پادشاهی وی به شب نرسید. اولین خطای وی رها ساختن [[پریخان خانم]] خواهر ناتنی خودش برای خروج از تالار قصر بود. [[پریخان خانم]] که در آن شب در چنگال حیدرمیرزا بود و قبلاً دشمن سرسخت وی به شمار میرفت با تملق و چربزبانی حیدرمیرزا را قانع نمود تا وی را رها سازد تا از کاخ بیرون آمده و [[سلطان سلیمان]] و [[شمخالخان سلطان چرکس|شمخالخان]] را که آنها نیز از مخالفان حیدرمیرزا بودند در سلک مرافقان او درآورد، اما بعد از خروج کلید دربهای تالار قصر را به مخالفان سپرد و آنها نیز توانستند به راحتی به وارد قصر شده حیدرمیرزا را به قتل برسانند.<ref>ترکمان، عالم آرای عبّاسی، ۱۹۲.</ref>
دومین اشتباه وی این بود که دقت نکرده بود در آن شب کشیکچیان دربار از کدام طایفهاند، از بخت بد وی در آن شب نگهبانان کاخ شاهی از جناح مخالف بودند که دربهای تالار قصر را به روی او بستند و مانع خروج وی یا دخول طرفدارانش گردیدند.<ref>والهٔ قزوینی، خلدبرین، ۳۹۱.</ref> حیدرمیرزا که در قصر زندانی شده بود با وعده و وعید نتوانست محافظان کاخ شاهی را راضی به باز نمودن دربها نماید او ابتدا تصمیم به خودکشی گرفت اما مادرش متوجه شد و وی را به حرمسرای شاه برد. امرا و سرداران نیز با اطلاع از مرگ [[شاه طهماسب]] شروع به فعالیت نمودند. طرفداران اسماعیل میرزائیانمیرزا در خانهٔ [[حسینقلی خلفای روملو|حسینقلی خلفا]] و طرفداران حیدرمیرزا در خانهٔ [[حسینبیگ یوزباشی]] جمع شدند تا چاره اندیشی نمایند. جمعی نیز بی طرف ماندند. اطرافیانطرفداران حیدرمیرزا که مغرور بودند ابتدا تصمیم گرفتند مسلح به دولتخانه ریخته و حیدرمیرزا را آزاد نمایند، اما بعد از ترس اینکه مبادا آزاری توسط مخالفان به حیدرمیرزا برسد از این امر منصرف شدند و تصمیم گرفتند به خانهٔ [[حسینقلی خلفای روملو|حسینقلی خلفا]] که محل اجتماع مخالفان بود حمله برده و آنها را متفرق سازند.
[[حسینقلی خلفای روملو|حسینقلی خلفا]] که مرد عاقلی بود بر آنها پیشدستی نمود و برای اتلاف وقت قاصدی نزد طرفداران حیدرمیرزا فرستاد، اما این کار نتیجهای نداد. او تدبیری عالی اندیشید که باعث تزلزل و شکست پیروانجناح حیدرمیرزا شد. وی یکی از محرمان خود را موظف ساخت تا در خفا از شهر خارج شود و سراسیمه مراجعت نماید خبر آمدن [[اسماعیل میرزا]] را از [[قلعه قهقهه]] شایع سازد. با اجرای این نقشه حیدرمیرزائیانطرفداران حیدرمیرزا پریشان و متزلزل و متفرق شدند. در پایان روز معین شد که این عمل خدعه بوده است، اما نقشه ینقشهٔ [[حسینقلی خلفای روملو|حسینقلی خلفا]] نتیجه داد، چرا که بسیاری از کسانی که بی طرف بودند به پیروانطرفداران اسماعیل میرزا روی آوردندپیوستند و بسیاری از طرفداران حیدرمیرزا هم میدان را خالی نمودند. [[حسینبیگ یوزباشی]] با جمعی از هوادارنطرفداران حیدرمیرزا جهت تحویل گرفتن نوبت کشیک کاخ شاهی و در حقیقت آزاد ساختن حیدرمیرزا عازم شد و بعد از طی مشکلاتی به آنجا رسید.
از سوی دیگر [[حسینقلی خلفای روملو|حسینقلی خلفا]] و [[شمخالخان سلطان چرکس|شمخالخان]] وارد حرم شده و به جست و جوی حیدرمیرزا پرداختند و او را در بین زنان درباری یافته، سرش را از تن جدا کردند و به اطرافیانطرفداران حیدرمیرزا که حیدر گویان دربهای تالار را شکسته و به حرم میرفتند نشان دادند. [[علی خان بیک گرجی]] و [[زال بیک گرجی]] و جمعی از طرفدارنطرفداران حیدرمیرزا با مشاهدهٔ سر بریدهٔ حیدرمیرزا ناامید شدند و با برداشتن [[مصطفیمیرزا صفوی|مصطفی میرزا]] که مادرش [[مردم گرجی|گرجی]] و برادر ناتنی حیدرمیرزا بود، از شهر خارج شدند. در تاریکی شب بسیاری از همراهان [[حسینبیگ یوزباشی]] و [[مصطفیمیرزا صفوی|مصطفی میرزا]] جدا شدند. [[حسینبیگ یوزباشی]] که میخواست نزد حاکم [[لرستان]] برود توسط شخصی از طایفهٔ «حاجی ویس سلطان بیات» دستگیر و به [[قزوین]] فرستاده شد. [[مصطفیمیرزا صفوی|مصطفی میرزا]] نیز دستگیر شد و به نزد [[اسماعیل میرزا]] در [[قزوین]] فرستاده شد.<ref>ترکمان، عالم آرای عبّاسی، ۱۹۳–۱۹۶.</ref>
درخلال این ایام به فرمان [[خیرالنساء بیگم|مهدعلیا]]، [[زال بیک گرجی]] و [[فرخ بیک گرجی]] و بسیاری از هواخواهانطرفداران حیدرمیرزا کشته شدند.<ref>والهٔ قزوینی، خلدبرین، ۵۰۲.</ref> [[علی خان گرجی]] نیز به [[گرجستان]] گریخت.<ref>منجّم یزدی، تاریخ عبّاسی، ۳۰.</ref> با پیروزی هوادارانجناح اسماعیل میرزامیرزا، اطرافیاناکثر طرفداران حیدرمیرزا به قتل رسیدند و اموال و اولادشان به تاراج رفت.<ref>ترکمان، عالم آرای عبّاسی، ۱۹۶.</ref>
[[اسماعیل میرزا]] در ۲۷ جمادی الاول ۹۸۴ ق / ۱۵۷۶ م بر تخت نشست و پس از تاجگذاری انتقام شاهانهای از تمام مخالفان خود گرفت.<ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۴۵.</ref> او هرگز به برادران و عموزادگان اشفاق و مهربانی نکرد و به قول اسکندر بیک ترکمان «آنها را خار گلزار دولت خود میدانست».<ref>ترکمان، عالم آرای عبّاسی، ۲۰۸.</ref>