بانک استقراضی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
حذف کپی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
{{بهبود منبع|تاریخ=دسامبر ۲۰۱۲}}
'''بانک استقراضی ایران''' یا '''بانک وام و اعتبار ایران''' {{روسی|Учетно-Ссудного Банка Персии}} به وسیله یک از اتباع [[روسیه تزاری]] در ایران افتتاح شد. مدت امتیاز این بانک ۷۵ سال بود.
بانک در سال ۱۲۷۰ خورشیدی با افتتاح یک اداره مرکزی و شعبههایی در چند شهر شمال کشور کار خود را آغاز کرد. در سال ۱۲۷۷ دولت روسیه همه سهام این بانک را خرید و آن را تحت کنترل بانک دولتی پترزبورگ درآورد. در سال ۱۳۰۱ بر اساس توافق قبلی بین ایران و [[اتحاد جماهیر شوروی]]، بانک به دولت ایران واگذار شد. این بانک هیچ گاه نتوانست سپرده قابل ملاحظهای جذب کند و در انجام فعالیتهای بانکی چندان موفق نبود. در سال ۱۳۱۲ این بانک در [[بانک کشاورزی|بانک کشاورزی ایران]] ادغام شد.<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9+%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86&SSOReturnPage=Check&Rand=0 daneshnameh.roshd.ir]</ref>
==فروش مدرسهی چال به بانک استقراضی ربطی به [[شیخ فضلالله نوری]] نداشت==
در منطقهی بازار تهران، سمت غرب امامزاده سید ولی و نزدیک مسجد خازن الملک، زمینی گود و مخروبه قرار داشت که به صورت قطعهای متروک و بیصاحب در آمده و «سالهای دراز ... بایر افتاده بود»<ref> مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلی تهرانی (کاتوزیان)، با مقدمه دکتر ناصر کاتوزیان، ص 141.</ref> ذغال فروشها از آن به عنوان انبار بهره میگرفتند.<ref> افسانه فروش مدرسه و قبرستان چال، محمد ترکمان، مندرج در: نگاه نو، ش 38، ص 19، نامه طباطبایی به وزیر امور خارجه.</ref> خرابی و ویرانی آن زمین سبب شده بود که در این اواخر به قسمتهای گوناگون تقطیع شده و بین مردم خرید و فروش گردد وعلما هم به عنوان «تبدیل به احسن»، برای آن زمین قبالهی ملکیّت صادرکنند.<> تاریخ مشروطه ایران، کسروی، صص 54-55.<ref>در سالهای 1322 و 1323 ق، رییس بانک استقراضی روسیه<> درباره بانک استقراضی روسیه در ایران، چگونگی تاسیس، و مواضع و عملکرد آن، و نقش وی در توسعه نفوذ اقتصادی- سیاسی روسیه تزاری در کشورمان، ر . ک، تاریخ بانک استقراضی روس در ایران، مظفر شاهدی، تهران 1382، و معرفی و نقد آن با عنوان «تاریخ بانک روس در ایران، علی معصومی، مندرج در: کتاب ماه؛ تاریخ و جغرافیا، سال 4، ش 4 (شماره مسلسل 64)، بهمن 81، صص 75-60.</ref> در ایران از راه وکیل خود (مستشار التجاره) باقی ماندهی زمینهای اشاره شده را همراه بعضی از خانههایی که توسط مردم خریداری و در آن عمارت شده بود، خریداری کرد تا آن را به یکی از شعب بانک در بازار تهران تبدیل کند.
در آن تاریخ، بانک شاهنشاهی ایران و انگلیس (که مرکز آن در لندن و ادارهی آن در اختیار انگلیسیها بود) حق انحصاری چاپ و نشر اسکناس را در ایران برعهده داشت و بانک استقراضی روسیه رقیب جدی آن شمرده میشد.<ref> ر. ک، مرآه الوقایع مظفری، ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، بخش حوادث مربوط به سال 1315، 201-202. و نیز ر. ک، حیات یحیی، میرزا یحیی دولتآبادی، 4/253-</ref> با این حساب، احداث شعبهای از بانک استقراضی در منطقهی بازار تهران، به سود انگلیسیها نبود و طبیعی بود که آنهابه هر وسیلهای که شده، مانع تأسیس شعبهی بانک استقراضی در این منطقهی مهم شوند. بدین منظور شکایت نامهای به نام «میرزا فصیحالدین» مستخدم سفارت انگلیس و تبعهی آن کشور (برضد بانک استقراضی) خطاب به کنسول انگلیس تنظیم شد و توسط کاردار سفارت انگلیس به وزارت خارجهی ایران تحویل گردید.
نکتهی قابل تأمل آن است که برخی ازمورخان، این ماجرا را با آب و تاب نقل کرده و پای '''شیخ فضل الله نوری''' را به عنوان عامل و مسبب فروش این زمین به وکیل بانک استقراضی (حاج مستشار التجار) به میان کشیدهاند (تا بدین گونه چهرهی وی را تخریب کنند) و پس از آن هم، به تدریج این اتهام به عنوان یک واقعیّت مسلم! در تاریخ جا باز کرده و مورخین بعدی بیآنکه در اصل مسأله تحقیقی انجام دهند، آن را از روی دست هم رونویسی کرده و احیاناً خود نیز چیزی برآن افزودهاند!
حال آنکه باید گفت تناقضهای آشکاری که در شرح ماجرابین مورخین وجود دارد، نشان میدهد که آنان تصویر «روشن و شفافی» از ماجرا نداشته و بیشتر شایعههای موجود را واگویه کردهاند و این امر طبعاً پژوهندهی «نقاد» تاریخ را درقبول مدعای آنها به شدت محتاط میسازد. به عنوان مثال «یحیی دولت آبادی» فروش زمین به دلال بانک را کار مرحوم «حاج میرزا حسن آشتیانی» دانسته و حاج ''شیخ فضل الله''' را صرفاً صحه گذارنده بر سند پس از فوت میرزا میشمارد.<>حیات یحیی، 2/7-8. سخن دولت آبادی موید این بخش از نامه سیدمحمد طباطبایی به مشیرالدوله وزیر خارجه (مورخ 11 ربیع الثانی 1323) است که مینویسد: «از پنج شش سال قبل» یعنی سالهای 1317-1318 «آقا میرزا مصطفی» آشتیانی «این مدرسه را به کسی فروخت و مرحوم حاج میرزا حسن» آشتیانی «گفتند امضا نمود». برای متن نامه ر.ک، نگاه نو، ش 38، مقاله آقای محمد ترکمان، ص 19 و <> ولی «ملک المورخین سپهر»مدعی است که میرزای آشتیانی مخالف این عمل بود و زیر بار درخواست روسها نرفت و معامله به دست شیخ انجام گرفت.<ref> یادداشتهای ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، ص 185.</ref>
تناقضهای آشکاری که در شرح ماجرای فروش مدرسهی چال به بانک استقراضی بین مورخین وجود دارد، نشان میدهد که آنان تصویر «روشن و شفافی» از ماجرا نداشته و بیشتر شایعههای موجود را واگویه کردهاند و این امر طبعاً پژوهندهی «نقاد» تاریخ را درقبول مدعای آنها به شدت محتاط میسازد!
مورد معامله به نوشتهی دولت آبادی ومحمدعلی تهرانی (کاتوزیان) «قبرستان» بود.1 <ref>حیات یحییف 2/7-8؛ مشاهدات و تحلیل ...، ص 141. به نوشتهی ملک المورخین «مدرسه»<> یادداشتهای ملک المورخین، ص 185.. به نوشتهی اعظام الوزاره «زمین کهنه و متروک قبلی مدرسه وقبرستان» خاطرات من ...، 1/102-103. کسروی نیز مورد معامله را «یک مدرسه ویرانه و یک گورستان کهنه» شمرده است (تاریخ مشروطه ایران، ص 54).، به نوشتهی مهدی بامداد «اراضی موقوفه [متعلق به امام زاده]سید ولی و مدرسهی خرابه و قبرستان مسلمین»<> شرح حال رجال ایران...، 3/96. و بالاخره به نوشتهی ناظم الاسلام «مدرسه و قبرستان» و نیز «مسجد»! تاریخ بیداری ...، بخش اول، 1/325.</ref>
==تناقض بین گزارشها==
نکتهی قابل تأمل آن است که برخی ازمورخان، این ماجرا را با آب و تاب نقل کرده و پای '''[[شیخ فضل الله نوری]]''' را به عنوان عامل و مسبب فروش این زمین به وکیل بانک استقراضی (حاج مستشار التجار) به میان کشیدهاند (تا بدین گونه چهرهی وی را تخریب کنند) و پس از آن هم، به تدریج این اتهام به عنوان یک واقعیّت مسلم! در تاریخ جا باز کرده و مورخین بعدی بیآنکه در اصل مسأله تحقیقی انجام دهند، آن را از روی دست هم رونویسی کرده و احیاناً خود نیز چیزی برآن افزودهاند!
حال آنکه باید گفت تناقضهای آشکاری که در شرح ماجرابین مورخین وجود دارد، نشان میدهد که آنان تصویر «روشن و شفافی» از ماجرا نداشته و بیشتر شایعههای موجود را واگویه کردهاند و این امر طبعاً پژوهندهی «نقاد» تاریخ را درقبول مدعای آنها به شدت محتاط میسازد. به عنوان مثال «یحیی دولت آبادی» فروش زمین به دلال بانک را کار مرحوم «حاج میرزا حسن آشتیانی» دانسته و حاج شیخ فضلالله نوری را صرفاً صحه گذارنده بر سند پس از فوت میرزا میشمارد.<>حیات یحیی، 2/7-8. سخن دولت آبادی موید این بخش از نامه سیدمحمد طباطبایی به مشیرالدوله وزیر خارجه (مورخ 11 ربیع الثانی 1323) است که مینویسد: «از پنج شش سال قبل» یعنی سالهای 1317-1318 «آقا میرزا مصطفی» آشتیانی «این مدرسه را به کسی فروخت و مرحوم حاج میرزا حسن» آشتیانی «گفتند امضا نمود». برای متن نامه ر.ک، نگاه نو، ش 38، مقاله آقای محمد ترکمان، ص 19 و <> ولی «ملک المورخین سپهر»مدعی است که میرزای آشتیانی مخالف این عمل بود و زیر بار درخواست روسها نرفت و معامله به دست شیخ انجام گرفت.<ref> یادداشتهای ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، ص 185.</ref>
تناقضهای آشکاری که در شرح ماجرای فروش مدرسهی چال به بانک استقراضی بین مورخین وجود دارد، نشان میدهد که آنان تصویر «روشن و شفافی» از ماجرا نداشته و بیشتر شایعههای موجود را واگویه کردهاند و این امر طبعاً پژوهندهی «نقاد» تاریخ را درقبول مدعای آنها به شدت محتاط میسازد!
مورد معامله به نوشتهی دولت آبادی ومحمدعلی تهرانی (کاتوزیان) «قبرستان» بود.1 <ref>حیات یحییف 2/7-8؛ مشاهدات و تحلیل ...، ص 141. به نوشتهی ملک المورخین «مدرسه»<> یادداشتهای ملک المورخین، ص 185.. به نوشتهی اعظام الوزاره «زمین کهنه و متروک قبلی مدرسه وقبرستان» خاطرات من ...، 1/102-103. کسروی نیز مورد معامله را «یک مدرسه ویرانه و یک گورستان کهنه» شمرده است (تاریخ مشروطه ایران، ص 54).، به نوشتهی مهدی بامداد «اراضی موقوفه [متعلق به امام زاده]سید ولی و مدرسهی خرابه و قبرستان مسلمین»<> شرح حال رجال ایران...، 3/96. و بالاخره به نوشتهی ناظم الاسلام «مدرسه و قبرستان» و نیز «مسجد»! تاریخ بیداری ...، بخش اول، 1/325.</ref>
==گزارشگران، به طور کلی از دشمنان شیخاند==
نکتهی مورد تأمل دیگر در گزارش مورخان آن است که گزارشگران به طور کلی از مخالفان سرسخت شیخ بوده و چه بسا نگارش تاریخ را فرصتی برای تصفیه حساب شخصی و خطی خویش با شیخ انگاشتهاند. توجه به این نکته نیز دیوار بی اعتمادی را بین خواننده و آنها ضخیمتر ساخته و پژوهشگران را وامیدارد که برای درک «واقعیّت» ماجرا به جستوجوی اسناد و مدارک دست اول تاریخی برخیزند. برای نمونه، میتوان به «ناظم الاسلام کرمانی» اشاره کرد که شیخ فضل الله نوری او را به علت درج مقالات کفرآمیزدر روزنامهی «کوکب دری»<ref>. ر.ک، خانه، بر دامنه آتشفشان، از راقم این سطور، صص 115-116، گفتگوی شیخ با سیدین طباطبایی و بهبهانی در تحصن حضرت عبدالعظیم علیه السلام.</ref> تکفیر کرده و کرمانی نیز از این امر بسیار ناراحت بود.<ref>تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، 4/169-170.</ref>بدیهی است که شرط اول هر قضاوت «منصفانه»، «بیطرفی» قاضی است و دریغ که این افراد، فاقد این شرط اولی و اساسیاند.
ناظم الاسلام کرمانی (و به دنبال وی کسروی و ملکزاده) در گزارش خویش از واقعه به هیچ وجه اشارهای به اقوال دیگر رایج درمیان مردم راجع به واقعهی یاد شده ندارند و به گونهای از ماجرا سخن گفتهاند که خوانندهی بیاطلاع، فکر میکند که نسبت فروش بانک به شیخ شهید، مسلم بوده و کسی دراین امر شک نداشته است! حال آنکه با مروری بر جراید آن ایام، در مییابیم که قضیه چنین نبوده و قول دیگری نیز دربارهی چگونگی واقعه بر سر زبانها بوده است.
==اسناد دست اول، نشان از بیگناهی شیخ در ماجرا دارد==
«آقا شیخ محمدحسین یزدی» (از مشروطه خواهان شاخص صدر مشروطه) به اسناد معاملهی اشاره شده دسترسی داشته و در نامهای به یکی از علمای نجف، گزارشی از مفاد آن را آورده است که خصوصاً با توجه به اینکه مرحوم یزدی در زمان شیخ، از مخالفین سیاسی وی محسوب میشده، در گزارش اشاره شده شائبهی هیچ نوع جانبداری از شیخ نمیرود و میتوان به صحت گزارش وی اطمینان داشت.
شیخ حسین یزدی در نامهی یاد شده،بر تمامی شایعههای یاد شده، خط بطلان کشیده و آشکارا خاطر نشان میسازد که نسبت اشاره شده به حاج شیخ فضلالله «کذب و خطا» بوده و در فروش زمین مدرسهی چال به وکیل بانک استقراضی «به هیچ وجه پای جناب حاج شیخفضلالله در کار نبوده» است: «در خصوص زمین چال که نسبت معاملهیآن را به جناب حاج شیخ فضلالله نوری داده بودند استفسار و استعلام فرموده بودید. بلی،نسبت تمامی معاملاتی که در خصوص این زمین واقع شده به جناب شیخ دادند، ولی بعد ازآنکه اسناد و بنچاق [کذا] آن زمین درآمد و تحقیقات در خصوص آن زمین دعاگو نمود،چنین معلوم شد که: زمینی بوده بایر و در ید تصرف حاجی محمدکاظم تاجر توتون فروش ازطایفهی قاضی»
در معاملههای متوالی و متتابع این زمین، به هیچ وجه پای جناب حاج شیخ فضل [[الله]] در کار نبوده است. معاملهها نزد مرحوم «آقا سیدعلی اکبر (تفرشی) طاب ثراه» شده، اقرار بر وقوع و اعتراف بر آن [را] جمعی از علمای اعلام از قبیل جناب «آقا سید عبدالله» [بهبهانی]، جناب «حاجی شیخ مرتضی»، جناب «صدرالعلما» و جناب آقای «شیخ محمدرضا قمی» و ... نوشتهاند و خود مرحوم آقای سیدعلی اکبر طاب ثراه وقوع معامله را تسجیل کردهاند. فقط آن چه جناب شیخ [فضلالله] تصدی نمودهاند همان معاملهی احتیاطیهای است که تبدیل به احسن نمودهاند و آن، قبل ازاین معامله بوده است. باری، نسبتی دادند از روی کذب به جناب شیخ، ولی خطا بود و پایغیر در میان...»<ref> درباره فروش زمین چال به بانک استقراضی، و بی پایگی اتهامات مورخین به شیخ، مطالعه مقالات زیر توصیه میشود: شیخ فضل الله نوری از پندار تا واقعیت، لطف الله اجدانی، مندرج در: نگاه نو، ش20، خرداد- تیر 1373، صص 30-50؛ افسانه فروش مدرسه و قبرستان چال، محمد ترکمان، مندرج در: همان، ش 38، صص 7-25. همچنین مرحوم سیدحسن امین در مستدرکات اعیان الشیعه، دار التعارف المطبوعات، بیروت 1412 ق/ 1992 م، ج 4، ص 139، بحث خوبی در این باره دارد.</ref>
به مناسبت اتهام شیخ به رشوت ستانی از رییس بانک استقراضی روسیه، بد نیست در پایان بحث، قدری نیز از برخورد شیخ باروسها بگوییم.
== پانویس ==
{{پانویس}}
|