[[پرونده:Baldr.jpg|چپ|بندانگشتی|200px|[[لوکی]]، [[هودر (اساطیر نورس)|هودر]] را هدایت میکند که بالدر رابکشد، طومار قرن هجدهمی از ایسلند]]
'''بالدر''' (Baldr) ربالنوع نور، لذت، پاکی، معصومیت و دوستی در اساطیر اسکاندیناوی است. پسر [[اودین]] و [[فریگ]]، هم در میان خدایان و هم در میان انسانها محبوب بود، و انسانها او را بهترین خدایان میدانستند. او بسیار زیبا، خردمند و خوش زبان بود، هر چند که قدرت کمی داشت.
همسر او [[نانا (اساطیر نورس)|نانا]] دختر [[نپ]] و فرزند آنهاآنها نیز [[فورستی]]، ربالنوع عدالت بود. تالار ویژهٔ بالدر در [[آسگارد]] [[بریندابلیک]] به معنی شکوهمند نام دارد.<ref>[http://www.pantheon.org/articles/b/balder.html بالدر.] نوشته Micha F. Lindemans - آخرین ویرایش در ۳ مارس ۱۹۹۷</ref>
== مرگ بالدر ==
بیشتر داستانهای حول شخصیت بالدر،''بالدر''، داستان مرگ او را بازگو میکنند: بالدر رویاهایی راجع به مرگ خودش میبیندمیبیند و مادرش، [[فریگ]]،فریگ، برای حفاظت از فرزندش در جهان دوره افتاده و از همه اشیا، موجودات و نیروهای طبیعت (از مارها، فلزات، بیماریها،بیماریها، سموم و حتی آتش) سوگند گرفت که به پسرش آسیبی نرسانند. همه اینها سوگند یاد کردند که نوع آنهاآنها هرگز به بالدر آسیب نرسانده و در آسیب زدن به او نقشی نیز نداشته باشند.
با تصور رویین تن شدن بالدر، خدایان از آن پس با قرار دادن بالدر به عنوان هدف تیرها و سلاحهایسلاحهای خود به تفریح میپرداختند.
[[لوکی]] خبیث و حقه باز، به بالدر حسادت ورزید و در پی علت رویین تنی او ظاهر خود را تغییر داد و نزد [[فریگ]] رفت و علت را پرسید. هنگامی که [[فریگ]] پاسخ داد که تمام موجودات سوگند خورده اندخوردهاند که به بالدر آسیبی نرسانند، [[لوکی]] بداندیشانه پرسید:«همه چیز؟» و [[فریگ]] به او گفت که تنها یک بوته کوچک داروش[[دارواش]] در غرب بود که به خاطر کوچکی، [[فریگ]] بی توجهبیتوجه از آن گذشته بود.
[[لوکی]] با عجله به سراغ داروشدارواش رفت و آنرا یافت و از آن یک دارتتیری ساخت. سپس به محل ضیافت خدایان بازگشت و دید که [[هودر (اساطیر نورس)|هودر]] برادر دوقلوی بالدر که نابینا بود در گوشهای از محفل نشسته است. به سراغ [[هودر]] رفت و از او پرسید که چرا در بازی شرکت نمیکند. [[هودر]] جواب داد که اولاً چون کور است و ثانیاً چیزی برای پرتاب به سمت بالدر ندارد. [[لوکی]] دارتتیر را به [[هودر]] داد و از او خواست که با راهنمایی او در بازی شرکت کند. هودر دارت را با راهنمایی [[لوکی]] پرتاب کرد و دارت مستقیماً به قلب بالدر خورد و او بیجان بر زمین افتاد.
در حالی که خدایان مشغول عزاداری برای بالدر بودند، [[اودین]] فرزند دیگرش، [[هرمود (اساطیر)|هرمود]] دلاور را سوار بر [[سلیپنیر]] به سوی [[هل (اساطیر)|هل]]، الهه دنیای مردگان فرستاد تا به التماس از او بخواهد که بالدر را به دنیای زندگان بازگرداند. [[هل (اساطیر)|هل]] تقاضای خدایان را تحت یک شرط پذیرفت: هرآنچه که در دنیا وجود دارد، زنده یا مرده باید برای بالدر عزاداری و شیون نمایند. با توجه به محبوبیت بالدر کار ساده به نظر میرسید و همه در جهان با کمال میل برای او گریستند. همه جز یک تن که گریه تمام جهان را بی اثر نمود: [[لوکی]] خود را به صورت ماده غولی درآورد و از گریه کردن برای بالدر سرباز زد و لذا بالدر در دنیای مردگان باقیماند.
خدایان جنازه خدای مرده را لباس سراسر قرمز پوشاندند و او را بر روی تل هیزم مرده سوزی بر عرشه کشتی خودش، [[رینگهورن]] قرار دادند. در کنار او همسرش، [[نانا (اساطیر نورس)|نانا]] آرمید که پس از مرگ بالدر از شدت اندوه قلبش شکست و او نیز در پس همسرش مرد. اسب بالدر و گنجینههایش نیز در کنار او قرار گرفتند و پس از آتش زدن تل هیزم، کشتی توسط ماده غولی به نام [[هیروکین]] به دریا فرستاده شد.
[[لوکی]] نتوانست از انتقام خدایان بگریزد و [[هودر]] نیز توسط [[والی (اساطیر)|والی]]، پسر [[اودین]] و [[ریند]] کشته شد. [[والی (اساطیر)|والی]] دقیقاً به همین هدف و برای گرفتن انتقام بالدر زاده شده بود.<ref>[http://norse-mythology.org/tales/the-death-of-baldur/ مرگ بالدر]</ref>
== بالدر در راگناروگ ==
گفته شده که پس از نبرد روز [[راگناروک]]، هم ''بالدر'' و هم [[هودر]] دوباره زاده شده و به اداره جهانی که از خاکستر جهان برمیخیزدبرمیخیزد میپردازند.
== پیوند به بیرون ==
== منابع ==
{{پانویس}}
[http://wiki.fantasy.ir/index.php?title=بالدر دانشنامهٔ علمی-تخیلی فارسی]
{{اساطیر نورس}}
|