جنبش استقلالطلبی هند: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات:حذف الگو: Link FA |
ابرابزار |
||
خط ۶:
این جنبش قلمرو وسیعی همچون سازمانهای سیاسی، فلسفهها و عقاید متفاوت و جنبشها را در برمی گیرد که همگی یک هدف مشترک داشتند و آن پایان دادن به حکمرانی [[کمپانی هند شرقی]] و استیلای امپراطوری بریتانیا در بخشهای جنوب آسیا بود. جنبش استقلال، کمپینهای مختلف ملی و منطقهای، تلاشها و تلاطم بسیاری را تجربه کرده است که برخی از آنها بدون خشونت و برخی دیگر خشونت آمیز بودهاند.
در طول چهل و پنج سال اول قرن نوزدهم، رام موهان روی آموزش و پرورش مدرن را به مردم هند معرفی کرد. [[ویوکاناندا|سوامی ویوکاناندا]] توانست فرهنگ غنی هند را در پایان قرن نوزدهم به غرب بشناساند. بسیاری از رهبران سیاسی کشور در قرن ۱۹ و بیست همچون مهاتما گاندی و سوبهاس چاندرا بوس از آموزههای [[ویوکاناندا|سوامی ویوکاناندا]]
اولین جنبش نظامی سازمان یافته در بنگال بود که بعداً در قالب
آخرین مراحل مبارزه برای آزادی از دهه ۱۹۲۰ به بعد، با قبول سیاست [[ماهاتما گاندی|مهاتما کارامچاند گاندی]] در مورد عدم خشونت و مقاومت مدنی، مبارزه مشروطه [[محمدعلی جناح]] برای دفاع ازحقوق اقلیتها در هند و چندین کمپین دیگر همراه بود. انقلابیونی نظیر [[سبهاش چندر بوس|سوبهاش چاندرا بوز]] و [[بی هاگات سینگ]] برای دستیابی به استقلال، موعظاتی در زمینه یک حرکت انقلابی مسلح ارائه دادند. شاعرانی نظیر [[رابیندرانات تاگور]] و [[کازی نازرول اسلام]] از ادبیات، شعر، و سخنرانی به عنوان ابزاری برای بیداری سیاسی مردم بهره بردند. برخی از طرفداران حقوق زنان نظیر [[ساروجینی نایدو]] و [[بگوم روکیا]] از آزادی زنان هندی و شرکت آنها در سیاسیتهای ملی کشورشان حمایت کردند. در طول [[جنگ جهانی دوم]] اوج کمپینها به وسیله ترک جنبش هند (که توسط [[مهاتما گاندی]] رهبری میشد) و جنبش ارتش ملی هند (INA) (که توسط نتاجی [[سبهاش چندر بوس|سوبهاش چاندرا بوز]] رهبری میشد) و نیز دیگران اتفاق افتاد که در نهایت منجر به
کار این جنبشهای مختلف نهایتاً به تصویبنامه استقلال هند در ۱۹۷۴ منتهی شد، که به موجب آن سلطنتهای مستقل هند و پاکستان شکل گرفت. هندوستان تا ۲۶ ژانویه سال ۱۹۵۰ به صورت یک سلطنت پادشاهی باقیماند، سپس قانون اساسی هند مجبور شد تا جمهوری هند را
جنبش استقلال هند یک جنبش تودهای بود که بخشهای مختلف جامعه را در بر میگرفت، و نیز دستخوش یک پروسه تکامل ایدئو لوژیک ثابت بود.<ref name="Chandra26">{{یادکرد هاروارد بدون پرانتز|Chandra|1989|p=26}}</ref>اگرچه مبنای ایدئولوژی جنبش ضد استعماری بود، ولی به وسیله تفکر توسعه اقتصادی سرمایه داری مستقل که با یک ساختار سیاسی سکولار، دموکرات، جمهوری خواه، آزادی خواه مدنی تلفیق شده بود، حمایت میشد. بعد از دهه ۱۹۳۰ میلادی، جنبش به علت
== زمینه (
== استعمار نخستین بریتانیا در هند ==
[[پرونده:Clive.jpg|بندانگشتی]]
[[پرونده:Tipu death.jpg|بندانگشتی]]
تاجران اروپایی نخستین بار با ورود کاوشگر [[پرتقالی]] به نام [[واسکو دو گاما]] در سال [[۱۴۹۸ (میلادی)]] در بندر [[کالیکوت]]، به منظور بررسی شرایط خرید و فروش ادویه سود آور، به سواحل هندوستان رسیدند. تنها یک قرن بعد از آن، هلندیها و انگلیسیها چندین پایگاه مرکزی تجاری را در شبه قاره هند
در سال ۱۸۵۳، بخشی از دستورالعملها و قوانین انگلیس، در مدارس هند پیاده شد. نخبگان هندویی که در مغرب زمین تحصیل کرده بودند به دنبال راهی بودند تا آیین هندو را از شیوههای اجتماعی بحث انگیز شامل سیستم طبقاتی وارنا، ازدواج کودکان و ساتی پاک کنند. جوامع ادبی و نیز اجتماعاتی برای بحث و مناظره در [[کلکته]] و [[بمبئی]] شکل گرفتند که به پایگاهی برای مباحثات سیاسی باز تبدیل شدند.
حتی با اینکه این جهت گیری به سوی مدرنیزه شدن، بر جامعه هند
== شورش سپاه ولور ==
خط ۳۱:
دو ساعت بعد از نیمه شب، در دهم ژوئیه، سپاهیان مستقر در دژ نگهبانان اروپایی را تیر باران کرده و چهارده نفر از افسران خود و ۱۱۵ تن از هنگ شصت و نه، که اکثریت آنها در سربازخانهها خواب بودند را کشتند. در میان کشته شدگان سرهنگ [[جان فنکورت]]، فرمانده دژ، دیده میشد. شورشیان به وسیله کشتار کنترل اوضاع را به دست گرفتند و پرچم سلطان [[میسور]] را بر فراز دژ برافراشتند. پسر دوم تیپو به نام [[فاتح حیدر]] به عنوان شاه معرفی شد.
با اینحال یک افسر بریتانیایی موفق شد که فرار کند و تغییراتی را در پادگان [[آرکات]] به وجود آورد. نه ساعت پس از شروع شورش یک نیروی امدادی شامل سواره نظام نور نوزدهم بریتانیا، تفنگهای گالوپر و خیل عظیمی از سواره نظامان مدرس، از آکروت به سمت ولور حرکت کرده و شانزده مایل را در حدود دو ساعت بپیمایند. این گروه توسط [[رولو گیلسپی]]- یکی از
به محض رسیدن به ولور، گیلسپی متوجه اروپاییهایی شد که زنده مانده بودند؛ این دسته از اروپاییان شامل دو کمک جراح و نیز حدود شصت تن از هنگ شصت و نه بودند که فاقد مهمات بوده و از NCO فرمان میگرفتند. گیلسپی نتوانست از دروازه شهر وارد شود، در نتیجه به کمک یک طناب و کمربند گروهبانی که در پایین ایستاده بود از دیوار بالا رفت و به هنگ شصت و نهم رسید. زمانی که مابقی هنگ نوزدهم رسیدند، گیلسپی از آنها خواست تا با توپ دروازهها را منفجر کنند، و از هنگ شصت و نهم نیز خواست تا فضایی را فراهم کنند که لشکر سواره نظام بتواند صف آرایی کند. هنگ نوزدهم و لشکر سواره نظام مادراس هر سربازی را که در سر راهشان قرار داشت قتلعام کردند. حدود صد سرباز که در کاخ پناه گرفته بودند خارج شده و به دستور گیلسپی کنار دیوار قرار گرفته و به ضرب گلوله کشته شدند. جان بلاکستان، مهندسی که در انفجار دروازهها نقش داشت، میگوید: "حتی با این دیدگاه مخوفی که در مورد این واقعه وجود داشت من میتوانم تقریباً با آرامش بگویم که این عمل در آن زمان از دید من بازتابی از عدالت، و حتی مناسبترین آن بود؛ ولی، با گذشت زمان اکنون برایم مشکل است که آن عمل را
مجازات سختی که سربازان با آن مواجه شدند به یکباره ناآرامیها را فرو نشاند و یک حماسه واقعی را برای تاریخ بریتانیا در هند رقم زد؛ به گونهای که گیلسپی اعتراف کرد که ظرف پنج دقیقه همه از بین رفتند. در کل ۳۵۰ نفر از شورشیان کشته شدند، و ۳۵۰ نفر دیگر که مجروح بودند قبل از شروع جنگ متوقف شدند.
خط ۴۹:
شورشها به بخشهای دیگر شهر اود و نیز ایالات واقع در شمال غربی نیز رسید؛ در آن مناطق طغیان گران شورشهای مدنی را رهبری میکردند که این وضع نهایتاً منجر به قیام مردمی شد. بریتانیاییها در ابتدا فقط گارد گرفته و از خود دفاع میکردند و عکس العملهای خشنی نشان نمیدادند ولی در نهایت مجبور شدند که به این شورشها با خشونت پاسخ دهند. نبود سازماندهی مناسب بین شورشیان، به همراه برتری نظامی بریتانیاییها موجب شد که شورش به سرعت سرکوب شود. بریتانیاییها با گروه اصلی شورش در نزدیک دهلی جنگیدند، و بعد از یک مبارزه و محاصره طولانی مدت، آنها را شکست داده و در ۲۰ سپتامبر ۱۸۵۷ شهر را پس گرفتند. در نتیجه، شورش در مناطق دیگر نیز شکست خورد. آخرین جنگ مهم در قلعه [[گوالیور]] در ۱۷ ماه ژوئن سال ۱۸۵۸ رخ داد که در آن [[رانی لاکسمیبای]] کشته شد. درگیریهای پراکنده و و جنگهای چریکی، که رهبری آنها را تاتیا تپ به عهده داشت، تا بهار ۱۸۵۹ ادامه داشت ولی اکثر آنها در نهایت سرکوب شد.
شورش هند در ۱۸۵۷ نقطه عطف مهمی در تاریخ هندوستان به شمار میآید. به این دلیل که هم قدرت نظامی و سیاسی بریتانیا را ثابت کرد و همچنین موجب شد که بریتانیا تغییری اساسی در چگونگی کنترل و اداره هندوستان به وجود آورد. مطابق با بیانیه دولت هند در ۱۸۵۸، انجمن از حق مشارکت در اداره هندوستان محروم شد و حیطه فعالتش مستقیماً در اختیار دولت بریتانیا قرار گرفت. در راس سیستم جدید یک وزیر کابینه، که وزیر امور خارجه هندوستان بود، قرار داشت که رسماً از یک شورای قانونی دستور میگرفت؛ [[فرماندار کل هندوستان]] (نایب السلطنه) هم مسئول نظارت بر اعمال او و هم مسئول مجلس بریتانیا به منظور پیاده کردن قوانین آن کشور بود. طی یک بیانیه سلطنتی که به مردم هند اعلام شد، ملکه ویکتوریا به مردم قول داد که مطابق قوانین بریتانیا آنها میتوانند از خدمات عمومی برابر بهرهمند شدوند، همچنین متعهد شد که به حقوق شاهزادگان بومی هندوستان هحترام بگذارد. بریتانیا مصادره کردن زمینهای شاهزادگان را متوقف کرد، و فرمان داد که به عقاید مذهبی مردم احترام گذاشته شود. همچنین به مردم هندوستان اجازه داد که در خدمات اجتماعی مشارکت کنند (البته عمدتاً به عنوان زیر دست). با اینحال، آنها تعداد سربازان بریتانیایی را نسبت به سربازان بومی هند افزایش دادند، و توپخانه فقط در دست سربازان بریتانیایی بود. [[بهادرشاه (دوم)|بهادرشاه]] به شهر [[یانگون|راگون]] در [[برمه]] تبعید شد و در سال ۱۸۶۲ در
در ۱۸۷۶ [[ملکه ویکتوریا]] لقب شهبانوی هندوستان را نیز گرفت.
خط ۵۷:
{{اصلی|کنگره ملی هند}}
(آنها آگاهی مردم را در رابطه با داشتن استقلال از طریق شعر، نمایش و سخنرانی افزایش میدادند). دهههای بعد از شورش را میتوان دوره رشد آگاهی سیاسی مردم، ظهور افکار عمومی، و پیدایش رهبران هندی در سطوح ملی و منطقهای دانست. دادابهای نارجی انجمن هند شرقی را در ۱۸۶۷ و [[سارندرانات بانرجی]] انجمن ملی هند را در ۱۸۷۶
با الهام گرفتن از پیشنهاد [[ای. او. هیوم]]، که یک خدمتکار بازنشسته دولت بریتانیا بود، هفتاد و سه نفر نماینده هندی در ۱۸۸۵ با یکدیگر ملاقات کرده و [[کنگره ملی هند]] را
== پیدایش ناسیونالیزم هندی (
تا سال ۱۹۰۰، اگرچه کنگره به صورت یک سازمان سیاسی کاملاً هندی ظاهر شده بود، ولی به دلیل شکست در جذب مسلمانان دستاوردها و موفقیتهایش تحلیل رفت، زیرا مسلمانان احساس میکردند که دارای تعداد نمایندگان مناسب در خدمات دولت نمیباشند. مبارزات اصلاح طلبان هندو در برابر تغییر مذهب، ذبح گاو، حفظ و حراست از زبان اردو در متون عربی موجب شد که مسلمانان به این فکر بیافتند که اگر قرار باشد کنگره به تنهایی نماینده مردم هند باشد، حقوق آنها نادیده گرفته خواهد شد. سید احمد خان حرکتی را برای احیای مسلمانان آغاز کرد که با
احساسات ناسیونالیستی در میان اعضای کنگره منجر شد تا این جنبش در بدنه دولت نمایان شده و در قانون و حکومت هندوستان نیز حرفی برای گفتن داشته باشد. افراد کنگره خود را وفادار به تاج و تخت میدانستند، ولی میخواستند که در اداره کشور خود نقش فعال داشته باشند، ولو به عنوان بخشی از فرمانروایی. این تمایل توسط دادابهای نارجی شکل گرفت؛ او کسی بود که در انتخابات مجلس عوام انگلیس به عنوان اولین عضو هندی انتخاب شد.
خط ۷۰:
[[بال گانگادهار تیلاک]] اولین ناسیونالیست (ملت گرا) هندی بود که [[سواراج]] را به عنوان سرنوشت ملت پذیرفت. تیلاک بعدها با سیستم آموزشی بریتانیا که فرهنگ، تاریخ و ارزشهای هندیها را نادیده میگرفت به شدت مخالفت کرد. او نسبت به عدم آزادی بیان برای ناسیونالیستها ونیز عدم حضور و نقش مردم هند در امور ملت ابراز ناراحتی کرد. با توجه به دلایل ذکر شده، او سواراج را به عنوان تنها راه حل تلقی میکرد. جمله معروف او" سواراج حق من است و من باید آن را داشته باشم " الهام بخش تمامی مردم هندوستان شد.
در ۱۹۰۷، کنگره به دو بخش تقسیم شد. تندروها که رهبری آنان را [[تیلاک]] بر عهده داشت طرفدار تحریک اذهان عمومی و به راهاندازی انقلابی مستقیم به منظور سرنگون کردن فرمانروایی بریتانیا و از بین بردن تمامی اثرات آنان بودند. از طرف دیگر، میانه روها توسط رهبرانی نظیر [[دادابهای نارجی]] و [[گوپال کریشنا گوخاله]] هدایت میشدند خواستار اصلاحات، در چهارچوب قوانین بریتانیا، بودند. رهبران جنبش همگانی نظیر [[بیپین چاندرا پای]] و [[لالا لاجپات رای]]، که دارای عقیده مشترک با تیلاک بودند از وی پشتیبانی میکردند. توسط آنها، سه ایالت بزرگ هند شامل [[ماهاراشترا]]، [[بنگال]]، و [[پنجاب (منطقه)|پنجاب]]، ناسیونالیزم هند را شکل دادند. گوخاله به خاطر تشویق مردم به اعمال خشونت و بی نظمی، تیلاک را مورد انتقاد قرار
ولی با دستگیری تیلاک تمامی امیدها برای هجوه همگانی در میان مردم هندوستان ار بین رفت، و کنگره نیز اعتبار خود را در میان مردم از دست داد. یک هیئت نمایندگی از مسلمانان با نایب السلطنه، مینتو (
دیواره بنگال، ۱۹۰۵ در ماه ژوئیه سال ۱۹۰۵، فرمانروا کارزون، نایب السلطنه و فرمانده کل (
مجمع تمامی مسلمانان هند
مجمع تمامی مسلمانان هند توسط کنفرانس تمامی مسلمانان تحصیلکرده هندوستان در [[داکا]] ([[بنگلادش]] امروزی)، در ۱۹۰۶، شکل گرفت. این مجمع در متن وقایعی که بر سرتیغه کشی بنگال در ۱۹۰۵ پدید آمد، تشکیل شد. برای تشکیل یک حزب سیاسی که از منافع مسلمانان پراکنده در هندوستان بریتانیایی دفاع کند، مجمع مسلمانان نقش مهمی را در طول دهه ۱۹۴۰در جنبش استقلال هند ایفا کرد و نیز به صورت نیروی محرکهای برای خلق پاکستان در شبه قاره هند
در سال ۱۹۰۶، [[محمدعلی جناح]] به کنگره ملی هند پیوست، که بزرگترین سازمان سیاسی هندوستان به شمار میآمد. مانند بیشتر کنگرههای آن زمان، جناح از استقلال طلبی آشکارا و به یکباره حمایت نمیکرد، و دلیل آن
== جنگ جهانی اول ==
[[پرونده:Indian army soldier after siege of Kut.jpg|بندانگشتی]]
بر خلاف تصور اولیه دولت بریتانیا در ارتباط با شورش هندیان، جنگ جهانی اول با ابراز عشق و حسن نیت
== پاسخ ملی به جنگ ==
خط ۹۴:
== اصلاحات بریتانیا ==
بریتانیا سیاست چماق و هویج را در تشخیص میزان و چگونگی حمایت هندوستان در طول جنگ و نیز در پاسخ به درخواستهای ملی آنها اتخاذ کرد. در
== ورود گاندی به هند ==
خط ۱۰۰:
مهاتما کارامچاند گاندی ([[مهاتما گاندی]]) رهبری برجسته در جنبش ملی هند در آفریقای جنوبی، و صدایی رسا در مخالفت با تبعیض و بدرفتاری با نیروی کار زحمتکش بود. وی همچنین توانست رفتارهای سرکوبگرانه پلیس، مانند عملکرد رولات، را کنترل کند. در طول اعتراضات، گاندهیجی مفهوم ساتیاراگا را که از فلسفه [[بابا رام سینک]] (رهبر جنبش کوکا در سال ۱۸۷۲ در پنجاب) الهام گرفته شده بود، کامل کرد. در ژانویه ۱۹۱۴ (قبل از شروع جنگ جهانی اول) گاندهیجی موفق بود. قانونی منفوری که بر ضد هندیها وجود داشت لغو شد و تمامی زندانیان سیاسی هندی توسط ژنرال جان اسموتس آزاد شدند.
گاندی در ۹ ژانویه ۱۹۱۵ به هندوستان برگشت، و در همان ابتدا، به منظور حمایت از قلمرو تجارتگرای واحد که حزب کنگره درخواست کرده بود، وارد یک نزاع سیاسی شد. گاندی معتقد بود که توسعه صنعتی و آموزشی که اروپاییان با خود به ارمغان آورده بودند، برای کاستن از مشکلات هندیها، مورد نیاز است. گوپال کریشنا گوخاله، کسی که رهبر هند و یکی از اعضای قدیمی کنگره بود، مربی گاندی شد. در ابتدا، ایدهها و استراتژیهای گاندی در ارتباط با نافرمانی مدنی بدون خشونت از نظر بعضی از مردم هند و نیز اعضای کنگره غیر عملی بود. به گفته گاندی،
بصیرت گاندی باعث شد خیلی زود بسیاری از مردم عوام هند به جنبش بپیوندند، و در نتیجه جنبش از یک کشمکش مربوط به نخبگان به یک مبارزه ملی تبدیل شد. علل مبارزه به تمامی صنایع و مصالحی که اقتصاد مردم هند را تشکیل میداد گسترش یافت. برای مثال در چامپاران، بیهار گاندی از حقوق زارعین فقیر و کشاورزان بدون زمین که مجبور به پرداخت مالیاتهای ظالمانه بودند حمایت کرد. سود حاصل از محصولات کشاورزان برای امرار معاش و پرداخت هزینههای زندگی کافی نبود.
خط ۱۰۹:
== جنبشهای عدم همکاری ==
جنبش استقلال طلبی تا اواخر سال ۱۹۱۸ جنبشی مختص به نخبگان بود که تمرکزش روی به وجود آوردن یک قلمرو تجارت گرای متحد بود. گاندی این روند را تغییر داده و آن را به یک جنبش همگانی تبدیل کرد.
اولین جنبش عدم همکاری در نشستی که اعضای کنگره در سپتامبر ۱۹۲۰ در [[کلکته]] داشتند، گاندی دیگر رهبران را متقاعد کرد تا یک جنبش عدم همکاری را در حمایت از خلافت و سواراج آغاز کنند. اولین گام در [[جنبش ساتیاراگا]]، استفاده از خادی و کالاهای هندی به جای نمونههای مشابهی بود که از بریتانیا وارد میشدند. همچنین بر پایه این جنبش مردم موسسات آموزشی و دادگاههای بریتانی را تحریم کردند؛ از مشاغل دولتی استیفا دادند؛ از پرداخت مالیات سر باز زدند؛ و احترامات و القاب بریتانی را رها کردند. اگرچه برای
عضویت در حزب برای همگان آزاد بود. همچنین سلسلهای از کمیتههای مختلف به وجود آمد که مسئول برقراری نظم و کنترل شرایط بی نظم و جنبشهای پراکنده سابق بر این بودند. حزب از یک سازمان مختص نخبگان و افراد برگزیده به یک همکاری و خواست ملی همگانی تبدیل شد.
گاندی در سال ۱۹۲۲ به شش سال زندان محکوم شد، ولی بعد از دو سال تحمل حبس آزاد شد. او پس از آزادی از [[زندان سابارماتی آشرام]] را در [[احمدآباد]]، در سواحل [[رودخانه سابارماتی]]، بر پا کرد. همچنین روزنامه هند جوان را
این عصر شاهد حضور نسل جدیدی از مردم هند در حزب کنگره، شامل [[جواهر لعل نهرو]]، [[والابای پاتل]]، C.Rajgopalachari، [[سبهاش چندر بوس|سابهاش چاندرا بوس]] و دیگران بود که بعدها صدای ماندگار جنبش استقلال هند را سر داند. بعضی از آنها پیرو ارزشهای تعریف شده گاندی بودند و برخی مانند ارتش ملی هند بوس از آن ارزشها دور شده بودند. طیفهای سیاسی هند در اواسط دهه ۱۹۲۰ با پیدایش هر دو حزب اعتدال گرا و جنگ طلب، نظیر حزب سواراج، ماهاسابها هندو، حزب کومونیست هند، و RashtriyaSwayamsevakSangh، گستردهتر شدند.
خط ۱۲۰:
== پورنا سواراج ==
پیرو رد پیشنهادات کمیسیون سایمون توسط هندیها، کنفرانسی متشکل از تمامی احزاب در می ۱۹۲۸ در بمبئی تشکیل شد. این به معنی تزریق تدریجی حس مقاومت در میان مردم بود. این کنفرانس یک کمیته تهیه پیش نویس را به رهبری [[موتیلال نهرو]] برای دستیابی به یک قانون اساسی و نظامنامه برای هند منصوب کرد. جلسه کلکته [[کنگره ملی هند]] از دولت بریتانیا خواست تا وضعیت سلطه حاکم بر هند را تا دسامبر ۱۹۲۹ متوقف کند، در غیر اینصورت باید منتظر یک جنبش اعتراض آمیز گسترده مدنی باشد. با این حال، در سال ۱۹۲۹، در میان افزایش نارضایتیهای سیاسی و جنبشهای منطقهای، فراخوانی برای استقلال کامل از بریتانیا در بین رهبری کنگره شکل گرفت. کنگره ملی هند، با ریاست جواهر لعل نهرو، در جلسه تاریخی لاهور در دسامبر ۱۹۲۹ قطعنامه تقاضای استقلال کامل از بریتانیا را تصویب کرد. این قطعنامه به کمیته ملی کار برای راهاندازی یک جنبش نافرمانی مدنی در سراسر کشور مجوز داد. تصمیم بر این شد که روز ۲۶ ژانویه سال ۱۹۳۰ به عنوان روز [[پورنا سواراج]] (روز استقلال) در نظر گرفته شود. بسیاری از احزاب سیاسی هند و انقلابیون هندی از طیف گستردهای با یکدیگر متحد شدند تا جشن آن روز را با غرور و افتخار برگزار کنند.
== جلسه کنگره کراچی-۱۹۳۱ ==
جلسه ویژهای در کراچی برای
== راهپیمایی نمک و نافرمانی مدنی ==
سطر ۱۳۰ ⟵ ۱۲۹:
گاندی با انجام معروفترین کمپین خود، که یک راهپیمایی در حدود ۴۰۰ کیلومتر (۲۴۰ مایل) از کمون خود در [[احمدآباد]] به [[دندی]]، در ساحل [[گجرات]] و بین ۱۱ مارس و ۶ آوریل ۱۹۳۰ بود، از انزوای طولانی خود بیرون آمد. این راهپیمایی تحت عنوان راهپیمایی دندی یا ساتیاراگای نمک شناخته میشود. در شهر دندی، در اعتراض به مالیاتی که بریتانیا برای نمک مشخص کرده بود، گاندی و هزاران نفر از طرفدارانش، با فراهم آوردن نمک ار آب دریا، قانون را شکستند. این راهپیمایی ۲۴ روز به طول انجامید. هر روز او ۱۰ مابل راه میرفت و سخنرانیهای زیادی نیز ایراد میکرد.
در آوریل ۱۹۳۰ برخوردهای شدیدی از سوی پلیس در [[کلکته]] اتفاق افتاد، و در حدود ۱۰۰۰۰۰ نفر در طی جنبش نافرمانی مدنی (
این کشتار باعث تحریک مردم و شروع جنبش دیگری به نام خدای خدمتکار شد (که خان عبدل غفار خان پایه ریز آن، و گاندی فرمانه آن بود). زمانی که گاندی در زندان بود، اولین میز گرد در نوامبر ۱۹۳۰ در لندن برگزار شد که در آن
در مارس ۱۹۳۱، پیمان گاندی-ایروین
برای چند سال آینده کنگره و دولت دچار درگیری و تضاد شدند. در آن زمان، شکاف بین کنگره و انجمن مسلمین خیلی عمیق شده بود به طوری که هر یک انگشت اتهام را به سوی دیگری میگرفت. انجمن مسلمین با ادعای کنگره در رابطه با اینکه نماینده تمامی مردم هند است مخالفت کرد، در حالیکه کنگره با ادعای انجمن مسلمین در رابطه با اینکه صدای آنها بیانگر آرمانهای همه مسلمین است مخالف بود.
سطر ۱۴۱ ⟵ ۱۴۰:
عملکرد دولت هند در ۱۹۳۵، در رابطه با تلاش برای اداره هند بریتانیایی، سه هدف عمده را دنبال میکرد: ایجاد یک ساختار فدرال سست، دستیابی به خود مختاری، و حفظ منافع اقلیتها از طریق حق رای جداگانه. تصمیمات فدرال در مورد متحد کردن کشورهای شاهزاده و هند بریتانیایی در مرکز، به دلیل وجود ابهامات برای حفظ منافع شاهزادگان، اجرا نشد. با این وجود در فوریه ۱۹۳۷ با برگزاری انتخابات، خود مختاری به یک واقعیت تبدیل شد؛ کنگره به عنوان حزب غالب با حضور در ۵ ایالت ظاهر شد، در حالیکه انجمن مسلمین بسیار ضعیف عمل کرد.
در سال ۱۹۳۹، نایب السلطنه '''Linlithgow''' ورود هند به [[جنگ جهانی دوم]] را بدون مشورت با دولتهای استانی اعلام کرد. در اعتراض، کنگره از نمایندگان منتخب خود خواست تا از دولت
== فعالیتهای انقلابی ==
صرفنظر از برخی انحرافات گمراه کننده، شورش مسلحانه در مقابل حکمرانان بریتانیایی پیش از شروع قرن بیستم سازماندهی نشده بود. انقلاب زیرزمینی هند با گرد آوری جنبشها از اولین دهه قرن بیستم، با گروههایی در بنگال، ماهاراشترا، ادیشا، بیهار، اوتار پرادیش، پنجاب، و بعد ریاست جمهوری مادراس شامل آنچه که امروزه هند جنوبی نامیده میشود، برخاستند. بسیاری از گروهها در حوالی هند پراکنده شده بودند. جنبشهای برجسته خاص از بنگال برخاستند، خصوصاً در اطراف بخش بنگال در سال ۱۹۰۵، و در پنجاب در مورد اولی، جوانان تحصیل کرده، باهوش و متخصص طبقه متوسط شهری بودند، کمیته بادراکوک که از انقلاب
[[آنوشیلان سامیتی]] و [[جاگینتار]] شعبههای متعددی در سرتاسر بنگال و سایر قسمتهای هند باز کردند و زنان و مردان جوان را برای شرکت در فعالیتهای انقلابی استخدام کردند. بسیاری از قتل و غارتها انجام شدند، بسیاری از انقلابیون نیز دستگیر و به زندان افکنده شدند. رهبران حزب جوگانتار مانند [[بارین گاش]] و [[باگا جاتین]]، شروع به ساخت مواد منفجره کردند. از
[[پرونده:Bhagat Singh Sukh Dev Raj Guru.jpg|بندانگشتی]]
سطر ۱۶۵ ⟵ ۱۶۴:
به ویژه در طی جنگ بریتانیا در سال ۱۹۴۰، گاندی دربرابر جنبشهای نافرمانی مدنی کلان که از داخل و خارج از حذب او میآمد، مقاومت کرد، با اظهار اینکه به دنبال آزادی هند در خاکسترهای یک بریتانیای ویران شده نیست. در سال ۱۹۴۲، کنگره جنبش رهایی هند را آغاز کرد. خشونت وجود داشت اما راج اقدامات جدی انجام داد و دهها هزار نفر از رهبران کنگره، از جمله همه اشخاص مهم استانی و ملی را دستگیر کرد. آنها تا نزدیک پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ آزاد نشدند.
جنبش استقلال شاهد قیام سه جنبش بود: اولین آنها، توطئه کاکوری(۹
== جنبش رهایی هند ==
جنبش رهایی هند (برات کودو آندولان) یا جنبش
در هنگام جنگ، حزب کنگره در جلسه (Wardha) واردهای کمیته کاری در سپتامبر سال ۱۹۳۹ موضوع حمایت از جنگ بر ضد فاشیم را تصویب کرد اما در عوض وقتی آنها درخواست استقلال کردند، این موضوعات رد شدند. در ماه مارس سال ۱۹۴۲ دولت بریتانیا که با شبه قارهای مواجه شد که با اکراه و بی میلی در جنگ شرکت کرده بودند، و همچنین با شرایط وخیم تر شدن جنگ در اروپا و آسیای جنوب شرقی و همچنین با نارضایتی سربازان هندی –به خصوص در اروپا- و غیرنظامیان در شبه قاره مواجه شد، نمایندهای را تحت نظارت [[استافورد کریپس]] به هند فرستاد که به
هدف جنبش این بود که با گروگانگیری جنگ متحد، دولت بریتانیا را بر سر میز مذاکره بیاورد. درخواست مقاومت مصمم اما منفعل که دلالت بر اطمینانی داشت که گاندی برای جنبش پیش بینی کرده بود به بهترین شکل توسط ندای او برای انجام دادن یا مردن توصیف شده است و در ۸
در ۸
اکثر حزبهای اصلی طرح رهایی هند را رد کردند و بیشتر جاها با انگلیسیها همکاری میکردند از جمله ایالتهای شاهانه، خدمات شهری و پلیس. پیمان یا لیگ مسلمان از حکومت حمایت کرد و به سرعت در عضویت و در نفوذ با انگلیس رشد کرد.
سطر ۱۸۳ ⟵ ۱۸۲:
همچنین مراجعه شود به: ایندین فریز لژیون، باتاگلیونه آزاد هیندوستان، کپت موهان سینگ، لیگ استقلال هند، و محاکمات INA
نتاجی [[سبهاش چندر بوس|سابهاس چاندرا بوز]] که دو بار در سالهای ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ به عنوان رئیس کنگره انتخاب شده بود، شدیداً با ورود اختیاری هند به جنگ مخالفت کرد. او پس ازتبلیغات برای لایحه علیه شرکت در جنگ، در سال ۱۹۳۹ از کنگره استفاء داد و حذب جدیدی را آغاز کرد، بلوک پیشرو سراسری هند. در سال ۱۹۴۰، یک سال پس از شروع جنگ، بریتانیائیها بوز را در کلکته در حبس خانگی قراردادند. اما او فرار کرد و از افغانستان به سمت آلمان به منظور یافتن کمک محوری برای تشکیل یک ارتش برای جنگ با بریتانیاییها حرکت کرد. او در اینجا با سربازان هندی زندانی ارتش دشمن،
INA برای مشاهده عملکرد در مقابل هم پیمانان، ازجمله ارتش هندی بریتانیائی، در جنگلهای آراکان، برمه و در آسام بود، درحالیکه ایمپال و کوهیما با پانزدهمین ارتش ژاپنی محاصره میشدند.
سطر ۱۹۳ ⟵ ۱۹۲:
== شورش جزیره کریسمس و طغیان نیروی دریائی سلطنتی هند ==
مقاله اصلی: شورش نیروی دریائی سلطنتی هند
سطر ۲۰۶ ⟵ ۲۰۴:
{{اصلی|جنبش پاکستان}}
در سوم ژوئن سال ۱۹۴۷، [[وایکانت لوئیس ماونت باتن]]، آخرین فرماندار کل هند، بخش بندی هند بریتانیائی به هند و پاکستان را اعلام کرد. با عبور سریع از پارلمان بریتانیائی قانون استقلال هند، در ساعت ۱۱:۵۷ مورخ ۱۴
مجلس مؤسسان کار پیش نویس قانون اساسی را در ۲۶ نوامبر سال ۱۹۴۹ تکمیل کرد؛ در ۲۶ ژانویه ۱۹۵۰، جمهوری هند رسماً اعلان شد. مجلس مؤسسان دکتر [[راجندرا پراساد]] را که از سوی فرمانده کل راجگوپالاچاری فرمان داده شده بود، به عنوان اولین رئیس جمهور هند برگزید. متعاقب آن هند به گوا و سایر قسمتهای هندی تحت محاصره پرتقال در سال ۱۹۶۱ حمله کرده و آنجا به هند پیوست)، فرانسویها چاندرناگور، پوندیچری و سایر مستعمرههای هندی باقیمانده را درسال ۱۹۵۶ واگذار کردند، و اسکیم در سال ۱۹۷۵ رأی داد تا به اتحادیه هند ملحق شود.
به دنبال استقلال در سال ۱۹۴۷، هند در کشورهای مشترکالمنافع باقیماند و روابط بین هند و بریتانیا دوستانه شد. مناطق بسیاری وجود دارد که هردو کشور وابستگیهای محکمتری برای استفاده دو طرفه طلب میکنند و
== جستارهای وابسته ==
|