فرود بهخاطر اینكهاینکه کار خود را رها کرده و فرشته را از خودکشی نجات داده، از کار برکنار شده و در نیمه شبس كودكیکودکی شش ساله را پشت در منزل خود میبيندمیبیند و پس از خواندن نامه و دیدن مدارکی درمیيابددرمییابد که کودک فرزند خود اوست از زندگی نافرجامش در آلمان که مادر آلمانیاش به خاطر بیماری صعبالعلاجش به ناچار کودک را نزد فرود برگردانده است. فرود که هم بهدنبال کار است و هم سرگرم بچهداری، ناگهان متوجه میشود که فرزندش به بيماریبیماری قلبی دچار شدهاست و درمییابد که باید مبلغ هنگفتی برای معالجه فرزندش بپردازد و او موفق به مهیاکردن چنينچنین مبلغی نمیشود اما مصمم است که به هرشکل شده فرزندش را از مرگ حتمی نجات دهد و بهناچار دست به اسلحه میبرد.