نصرت رحمانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام = نصرت رحمانی
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام اصلی =
| زمینه فعالیت =
| ملیت = {{پرچم|ایران|۱۹۶۴}}
| تاریخ تولد = اسفند ۱۳۰۶
| محل تولد = محله [[پامنار]] [[تهران]]
| والدین =
| تاریخ مرگ = ۲۷ خرداد ۱۳۷۹
| محل مرگ = [[رشت]]
| علت مرگ =
| محل زندگی =
| مختصات محل زندگی =
| مدفن = سلیمان داراب [[رشت]]
|در زمان حکومت =
|اتفاقات مهم =
| نام دیگر =
|لقب =
|بنیانگذار =
| پیشه = [[شاعر]] و [[داستان‌نویس]]
| سال‌های نویسندگی =
|سبک نوشتاری =
|کتاب‌ها =
|مقاله‌ها =
|نمایشنامه‌ها =
|فیلم‌نامه‌ها =
خط ۴۰:
|علت شهرت =
| تأثیرگذاشته بر =
| تأثیرپذیرفته از =
| وب‌گاه =
| imdb_id =
| soure_id =
| جوایز سیمرغ بلورین =
| جوایز جشن سینمای ایران =
| جوایز حافظ =
| جوایز =
|گفتاورد = برگرفته از شعر ''انهدام'': «... ای دوست، این روزها باهر که دوست می‌شوم احساس می‌کنم، آن‌قدر دوست بوده‌ایم که دیگر وقت خیانت است.»
|امضا =
}}
 
'''نصرت رحمانی''' (زاده ۱۳۰۸ در [[تهران]] - درگذشته ۱۳۷۹ در [[رشت]]) یکی از شاعران معاصر نوگرای ایران است. دوره آموزشهایآموزش‌های دبستانی و دبیرستانی را در همین شهر به پایان رساند و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد سپس به کار در رادیو پرداخت سپس به روزنامه نگاری پرداخت سپس مسوول صفحات شعر مجله [[زن روز]] شد.
 
نصرت رحمانی شاعری آزادی خواه و آنارشیست بود که در دههٔ چهل و پنجاه خورشیدیشمسی، نصرت رحمانی طرفداران زیادی در میان مردم به ویژه جوانان داشت و بسیاری از جوانان امروز ایران نیز از او به بزرگی یاد می‌کنند و آرمان‌هایش را می ستایند.
 
== مجموعه اشعار ==
* کوچ ۱۳۳۳
* کویر ۱۳۳۴
* ترمه ۱۳۳۴
* میعاد در لجن ۱۳۳۶
* حریق باد ۱۳۴۹
* درو
خط ۶۸:
 
== از کتاب میعاد درلجن ==
 
رقصید{{سخ}}
پر زد، رمید{{سخ}}
از لب انگشت او پرید{{سخ}}
[ سکه ]{{سخ}}
گفتم: خط{{سخ}}
 
پروانهٔ مسین{{سخ}}
پرواز کرد{{سخ}}
چرخید، چرخید{{سخ}}
پر پر زنان چکید؛ کف جوی پر لجن.{{سخ}}
 
تابید، سوخت فضا را نگاههانگاه‌ها{{سخ}}
برهم رسید{{سخ}}
در هم خزید{{سخ}}
در سینه عشق‌های سوخنه فریاد می‌کشید:{{سخ}}
ـ ای یاس، ای امید !{{سخ}}
 
آسیمه‌سر بسوی " سکه " تاختیم{{سخ}}
سطر ۹۰ ⟵ ۸۹:
تا جوی پر لجن{{سخ}}
با هم شتافتیم{{سخ}}
آنگه نگاه را به تن سکه بافتیم.{{سخ}}
 
پروانهٔ مسین{{سخ}}
سطر ۹۶ ⟵ ۹۵:
وهر دو روی آن{{سخ}}
خط بود{{سخ}}
خطی بسوی پوچ، خطی به مرز هیچ{{سخ}}
 
اندوه لرد بست{{سخ}}
سطر ۱۰۳ ⟵ ۱۰۲:
ـ پس ... نقش شیر ؟{{سخ}}
رویید اشک{{سخ}}
خاموش گشت، خاموش{{سخ}}
 
گفتم :{{سخ}}
سطر ۱۱۰ ⟵ ۱۰۹:
گذرگاه کرم ها{{سخ}}
اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است{{سخ}}
میعادگاه زشتی و پستی ست.{{سخ}}
 
از هم گریختیم{{سخ}}