بیژن و منیژه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Fatranslator (بحث | مشارکتها) جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۶) +مرتب+تمیز (۹.۵): + رده:شعرهای حماسی در پرشین |
تصحیح مطابق شیوهنامه، ابرابزار |
||
خط ۱:
[[پرونده:Bizhan Shahnameh Met 1970.301.42 n02.jpg|انگشتی|چپ|داستان [[بیژن و منیژه]] در [[شاهنامه تهماسبی]]]]▼
داستان '''بیژن و منیژه''' یکی از داستانهای معروف کتاب [[شاهنامه]]، کتاب حماسی ایرانیان به [[زبان فارسی]] است. این داستان روایت [[عشق]] [[بیژن پسر گیو|بیژن]] پسر [[گیو پسر گودرز|گیو]] و [[منیژه دختر افراسیاب|منیژه]] دختر [[افراسیاب پسر پشنگ|افراسیاب]] است.
▲پرونده:Bizhan Shahnameh Met 1970.301.42 n02.jpg|داستان [[بیژن و منیژه]] در [[شاهنامه تهماسبی]]
== داستان ==
=== شکایت مردم ارمان و اعزام بیژن به نبرد با گرازان ===
در دوران پادشاهی کیخسرو پادشاه کیانی گروهی از مردم سرزمین [[ارمان (شاهنامه)|ارمان]] نزد شاه ایران آمده و تظلم نمودند که سرزمینشان که در مرز توران قرار دارد مورد تاخت و تاز و هجوم گرازان قرار گرفتهاست. کیخسرو دو پهلوان ایرانی را برای این موضوع در نظر میگیرد که یکی [[گرگین میلاد]] و دیگری بیژن است که باوجود جوانی و مخالفتهای پدرش گیو به این
=== آشنایی با منیژه و رفتن به کاخ ===
سطر ۱۶ ⟵ ۱۰:
=== فاش شدن حضور بیژن و تنبیه شدنش ===
پس از چند روز حضور مخفیانه در کاخ ماجرا فاش میشود.
▲پس از چند روز حضور مخفیانه در کاخ ماجرا فاش میشود. مامور افراسیاب به نام [[گرسیوز]] وارد اتاق منیژه میشود و بیژن را از زیر تخت بیرون میکشد. بیژن سعی میکند با چاقویی که در چکمهاش داشت به گرسیوز حمله کند اما فریب چربزبانی او را می خورد و تسلیم میگردد. افراسیاب قصد کشتن او را داشت اما با وساطت [[پیران پسر ویسه|پیران]] وزیر دانشمند افراسیاب به این دلیل که از خونخواهی ایرانیان جلوگیری کند او را نمیکشد. بااینحال بیژن را در چاهی عمیق انداخته و سنگی بر سر چاه میگذارد به حدی که [[آب و هوا]] و غذای اندک از آنجا رد شود. منیژه نیز با تحقیر از کاخ اخراج شده و آواره میگردد. منیژه که خود را باعث و بانی این حادثه میداند شبها را بر سر چاه مویه کرده و روزها به دنبال غذا برای بیژن میگردد<ref>گلستان سخن «[http://www.microrayaneh.com/user/gol/posts/post023.htm داستان بیژن و منیژه]» فارسی، بازدید در ۲ ژوئیه ۲۰۱۱</ref>.
=== عزیمت رستم به سوی توران برای نجات بیژن ===
گرگین میلاد که به هدف خود رسیدهبود به ایران بازگشته و داستانی میسازد که بیژن کشته شدهاست. شاه خشمگین میشود و دستور میدهد او را به بند کنند. باوجود مقبولیت ادعای گرگین [[گیو پسر گودرز|گیو]] مرگ پسرش را باور نمیکند. در این هنگام کیخسرو با دیدن اندوه گیو [[جام کیخسرو|جام جهاننمای]] خود را پیش آورده و احوال کشور را در آن مشاهده میکند. به دنبال این بالاخره کیخسرو در [[جام جهاننما]] بیژن را میبیند. گیو نامهای از سوی شاه به زابلستان نزد رستم میفرستد. رستم همراه گروهی برای نجات بیژن رهسپار توران میشوند و پیش از آن به درخواست گرگین میلاد برای او نزد شاه پادرمیانی میکند تا وی آزاد گردد. رستم و گروهش لباس تاجران و بازرگانان بر تن میکنند که کسی آنجا متوجه نیتشان نشود. پس از اینکه بهعنوان تاجر در توران غرفه میزنند.<ref>برگرفته از ویکینبشته «[[:s:fa:شاهنامهٔ فردوسی/داستان بیژن و منیژه ۳|شاهنامهٔ فردوسی/داستان بیژن و منیژه ۳]]» فارسی، بازدید در ۲ ژوئیه ۲۰۱۱</ref>
=== دیدار منیژه با رستم و آگاه شدن رستم از داستان بیژن ===
منیژه که سرگردان با سروپای برهنه بهدنبال غذا برای بیژن بود به گروه [[رستم]] میرسد. از زبانشان میفهمد که [[ایرانی]] هستند و برایشان داستان را شرح میدهد و از گیو رستم و کیخسرو میپرسد. رستم که مظنون شدهبود واقعیت را فاش نکرد. اما به منیژه که ناامید در حال برگشتن بود یک مرغ بریان میدهد و به او میگوید آن را برای محبوبش ببرد. در همین حین رستم انگشتری معروف خود را درون شکم مرغ میگذارد تا اگر واقعیت داشتهباشد بیژن منیژه را باز نزد او بفرستد. بیژن در حال خوردن مرغ انگشتری را مییابد و منیژه را آگاه میکند. منیژه به نزد رستم میآید و گفته بیژن را برایش شرح
▲منیژه که سرگردان با سروپای برهنه بهدنبال غذا برای بیژن بود به گروه [[رستم]] میرسد. از زبانشان میفهمد که [[ایرانی]] هستند و برایشان داستان را شرح میدهد و از گیو رستم و کیخسرو میپرسد. رستم که مظنون شدهبود واقعیت را فاش نکرد. اما به منیژه که ناامید در حال برگشتن بود یک مرغ بریان میدهد و به او میگوید آن را برای محبوبش ببرد. در همین حین رستم انگشتری معروف خود را درون شکم مرغ میگذارد تا اگر واقعیت داشتهباشد بیژن منیژه را باز نزد او بفرستد. بیژن در حال خوردن مرغ انگشتری را مییابد و منیژه را آگاه میکند. منیژه به نزد رستم میآید و گفته بیژن را برایش شرح می دهد که آیا تو صاحب رخش هستی؟ رستم که از حقیقت ایمان یافتهبود به منیژه خاطرنشان میکند که شب هنگام نیمهوقت بر سر چاه آتش برافروزد و رستم به دنبال آتش بدانجا میآید.
=== آزاد شدن بیژن و حمله به کاخ افراسیاب ===
منیژه شبهنگام هیزم جمع کرده و آتش بزرگی
▲منیژه شبهنگام هیزم جمع کرده و آتش بزرگی می افروزد. رستم به سر چاه میآید و سنگ بزرگ را کنار میزند و طنابی به درون چاه میفرستد. پیش از آنکه بیژن از چاه خارج شود رستم از او سوگند میخواهد که پس از آزادی کاری با گرگین میلاد نداشتهباشد. بیژن نمیپذیرد و عنوان میکند قصد کشتنش را دارد. رستم نیز طناب را رها میکند و بیژن باز به چاه میافتد. بالاخره او میپذیرد که از گرگین بگذرد. رستم منیژه را همراه چند تن از محل دور میکند و با پهلوانان دیگر از جمله بیژن به کاخ افراسیاب میتازد و کاخ اورا به آتش میکشد. سپس با غنائم بهسوی ایران بازمیگردد<ref>گلستان سخن «[http://www.microrayaneh.com/user/gol/posts/post023.htm داستان بیژن و منیژه]» فارسی، بازدید در ۲ ژوئیه ۲۰۱۱</ref>.
=== بازگشت بیژن به ایران ===
بیژن درمیان استقبال گسترده ایرانیان به وطن بازمیگردد و گرگین میلاد نیز بخشیده میشود. کیخسرو بیژن و منیژه را زوج اعلام میکند و به بیژن سفارش میکند هیچگاه برای این وقایع منیژه را سرزنش نکند و نیز هدایای گرانبهای بیشماری به دست بیژن برای منیژه میفرستد.<ref>سایت خاوران [http://archive.khawaran.com/ZiaRahin_Eshqe_Manizha_Bizhan.htm داستان عشق منیژه و بیژن] فارسی، بازدید در ۲ ژوئیه ۲۰۱۱</ref>
== داستان بیژن و منیژه در ادبیات فارسی ==
== جستارهای وابسته ==
{{درگاه|ادبیات فارسی}}
سطر ۴۳ ⟵ ۳۳:
* بیژن و منیژه برگزیدهٔ [[ابراهیم پورداود]]
{{پانویس|۲}}
{{منظومههای عاشقانه فارسی}}
{{عشاق معروف}}
|