ناصر للحق اطروش: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←همایش بینالمللی: اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار، اصلاح نشانی وب |
ویرایش، ابرابزار، ویکی سازی |
||
خط ۲۷:
{{شیعه}}
'''ناصرالحق، ابومحمد حسن اطروش''' مشهور به '''ناصر کبیر''' از [[فقه|فقها]]، [[متکلم|متکلمین]]، [[علوم اسلامی|علما]]، [[حاکم|حاکمان]] و [[شعر|شعرای]] توانمند در قرن سوم ه. ق است. [[شیخ طوسی]] او را در شمار اصحاب [[امام هادی]] آوردهاست. حاکم [[طبرستان]] بود و از این رو که بر اثر اصابت شمشیری توسط رافع بن هرثمه در
وی همچنین جد مادری [[
این سید
به گفتهٔ [[محمد بن جریر طبری|طبری]] و [[ابن اثیر]] او حاکمی عادل و نیکسیرت بود و مردم همانند او را در عدل و
وی سرانجام در [[آمل]] طبرستان درگذشت و مزارش در همان شهر زیارتگاه عموم است. تألیفات و آثار وی بیش از سیصد کتاب بودهاست. از جملهٔ آثارش: «اصول الدین»؛ «الامالی»؛ «الامامة الصغیر»؛ «الامامة الکبیر»؛ «امهات الاولاد»؛ «البساط»، رد علم کلام؛ «تفسیرالاطروش»، در دو مجلد که در آن ۱۰۰۰ بیت از ۱۰۰۰ قصیده احتجاج کرده؛ «الفقه الناصریة» که شریف مرتضی علمالهدی آن را شرح و تصحیح کرد و «المسائلالناصریات» نامید.<ref>برگرفته از کتاب: اثر آفرینان (جلد اول-ششم)</ref>
== قیام ناصر اطروش در دیلمان ==
ابومحمد، حسن بن علی بن حسن بن علی بن عُمر بن علی ([[امام سجاد]]) بن حسین الشهید، ملقب به ناصر کبیر، ناصر اطروش، ناصر الحق، سیدنا، داعی الی الحق، از سلاله نبوی و علوی است. گویا وی در زمان [[داعی کبیر]] به [[طبرستان]] آمده و به تعلیم و تعلّم مردم آن دیار که به تازگی مسلمان شده بودند، پرداختهاست. بعد از کشته شدن [[
تعدادی از سپاهیان حسن بن قاسم که این واقعه را دیدند، به خانه ناصر اطروش ریخته و به غارت اموال پرداخته، اهل و عیال ناصر اطروش را با خود بُردند. برخی از سپاهیان به حسن بن قاسم اعتراض کرده و حسن بن قاسم که اوضاع را وخیم یافت، به مقابله با شورشیان پرداخت، ولی در این حین مجروح گشت و خانه نشین شد. در این هنگام لیلی بن نعمان، نماینده سید ناصر در ساری با عجله خود را به آمل رسانده و اوضاع را به دست گرفت و سید ناصر را آزاد کرد. سید مردانگی را به اتمام رسانده و حسن بن قاسم را بخشید و بعد از چندی دخترش را به عقد حسن بن قاسم درآورد و حکومت [[گرگان]] را به وی سپرد. با شرایط پیش آمده ناصر کبیر سیاست را کنار گذاشته و به طاعت و تألیف مشغول گشت. مدرسهای بنا نهاده و به تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت. ناصرالحق با عمری تلاش در راه ترویج [[تشیع]] در سال ۳۰۴ هجری درگذشت. آرامگاه وی از آن زمان تاکنون در آمل زیارتگاه عام و خاص است.<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، صص
▲ابومحمد، حسن بن علی بن حسن بن علی بن عُمر بن علی ([[امام سجاد]]) بن حسین الشهید، ملقب به ناصر کبیر، ناصر اطروش، ناصر الحق، سیدنا، داعی الی الحق، از سلاله نبوی و علوی است. گویا وی در زمان [[داعی کبیر]] به [[طبرستان]] آمده و به تعلیم و تعلّم مردم آن دیار که به تازگی مسلمان شده بودند، پرداختهاست. بعد از کشته شدن [[محمدبن زید]]، ناصر الحق به دعوت از مردم پرداخته و خلق بسیاری از اهالی [[گیلان]] و [[دیلمان]] با وی بیعت کردند. مرعشی در این زمینه مینویسد: «مردمانی که از طریق [[زردشتی]] به یُمن انفاس متبرکه او به دین محمدی نقل کردند و مذهب او اختیار کردند و هزاربار هزار آدمی تقریباً بر او جمع شدند و در سنه سبع و ثمانین و مأتین [۲۸۷ هـ.] خروج کرد و با خلقی انبوه رو به [[آمل]] نهاد. در جنگ با [[سامانیان]]] سید منهزم گشت و دیالم بسیار کشته شدند... سیّد دیگرباره [در سال ۲۹۰ هـ.] روی به طبرستان نهاد... چهل شبانه روز حرب و ضرب بود، عاقبت سیّد مُظفّر گشته. سید بعد از چند ماه که در طبرستان بود، به علت شکست مجدد از سامانیان باز به گیلان رفت. سید ناصر مدت چهارده سال به [[اجتهاد]] و علم مشغول بود... تا وقتی که اهالی گیلان و دیلمان سیّد را به استخلاص طبرستان رغبت نمودند. سیّد متوجه طبرستان شد... و [در سال ۳۰۱ هـ. به آمل شد و به سرای [[حسن بن زید]] [داعی کبیر] نزول فرمود و با خلق طریقه انصاف و عدل پیش گرفت و گناهها عفو فرمود... سید احکام پادشاهی و امر و نهی مُلک را به سید حسن بن قاسم که ابن عم [پسرعمو] بود، بازگذاشت و او را بر فرزندان صُلبی خود ترجیح داد... سیّد را پسری بود ابوالحسین احمد... و او امامی المذهب بود... حرص دنیا او را [حسن بن قاسم] از راه سلامت بگردانید... سید را گرفته و دست بسته به [[قلعه لارجان]] [[لاریجان]] ] فرستاد... و این چنین دستمزد ناصر اطروش را داد و معرفت را به کمال رسانید...».<ref>مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، صص ۲۱۶-۲۲۱.</ref>
▲تعدادی از سپاهیان حسن بن قاسم که این واقعه را دیدند، به خانه ناصر اطروش ریخته و به غارت اموال پرداخته، اهل و عیال ناصر اطروش را با خود بُردند. برخی از سپاهیان به حسن بن قاسم اعتراض کرده و حسن بن قاسم که اوضاع را وخیم یافت، به مقابله با شورشیان پرداخت، ولی در این حین مجروح گشت و خانه نشین شد. در این هنگام لیلی بن نعمان، نماینده سید ناصر در ساری با عجله خود را به آمل رسانده و اوضاع را به دست گرفت و سید ناصر را آزاد کرد. سید مردانگی را به اتمام رسانده و حسن بن قاسم را بخشید و بعد از چندی دخترش را به عقد حسن بن قاسم درآورد و حکومت [[گرگان]] را به وی سپرد. با شرایط پیش آمده ناصر کبیر سیاست را کنار گذاشته و به طاعت و تألیف مشغول گشت. مدرسهای بنا نهاده و به تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت. ناصرالحق با عمری تلاش در راه ترویج [[تشیع]] در سال ۳۰۴ هجری درگذشت. آرامگاه وی از آن زمان تاکنون در آمل زیارتگاه عام و خاص است.<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، صص ۶۰۲-۶۰۷؛ جنبش زیدیه در ایران، صص ۱۴۱-۱۵۵؛ ویلفرد مادلونگ، اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان و دیلمان و جیلان، صص ۲۴-۳۳و ۷۱-۷۵ و ۸۵-۱۰۱ و ۲۰۹-۲۴۱ و....</ref>
== مذهب و مسلک اطروش ==
درمسلک ناصرالحق (اطروش) اختلافات زیادی شدهاست، برخی او را از زیدیه دانستهاند. اکثر مورخین و مترجمین یمن و زیدیه و اشخاصی که در مسلک بازیدیه همراه هستند و
== میراث ==
او در پاسخ به تمایل هواداران زیدی اش در تبرستان سید حسنی حسن بن قاسم الداعی الی الحق را به عنوان جانشین اش گماشت و او را به پسرانش که مورد هواداری گیلیان و دیلمیان ناصری بودند ترجیح داد. از پسرانش ابوالقاسم حعفر بطور پیوسته با حسن داعی مخالفت ورزید گرچه دیگری ابوالحسین احمد در ابتدا با او همکاری کرد. در ۳۰۶ احمد به قوای حعفر در گیلان پیوست و این دو حسن را از تبرستان و گرگان اخراج کردند. پس از سه ماه او بار دیگر پادشاهی را باز فتح کرد و با احمد ساخت و او را به حکومت گرگان گماشت. در ۳۰۹ سردار گیل، [[لیلی بن نعمان]] خراسان را از سامانیان فتح کرد ولی پس از اشغال مختصر دامغان و مرو شکست خورده کشته شد. ناصرالحق در ایجاد مدرسه بزرگ آمل همت کرد و در آنجا درس میگفت.
حکومت علوی در مناطق کاملاً زیدی دیلمان و شرق گیلان پابرجا ماندو شهر هوسم که ناصر اطروش هنگام گرواندن گیلیان در آن فعال بود مرکزی برای تعلیم ناصریه و پایتخت یک خاندان محلی علوی شد که در ۳۲۰ توسط
== در کلامها ==
* [[ابن ندیم]]
* [[محمد بن جریر طبری]] مینویسد: «... مردم جهان کسی را همتای اُطْروش در دادگری و حُسنِ سیرت و برپاداشتن حق ندیدهاند...».
* [[ابوالقاسم بستی]] مینویسد: «... تنها در یک روز بدست ناصرالحق کبیر ۴ هزار نفر به اسلام گرویدند...».<ref>مشاهیر آمل جلد دوم ص۹۴</ref>
* [[کتاب سادات]] مینویسد: «... [[علی بن ابیطالب]] امام اول شیعیان هم در سخنان خود فرمود از طرف دیلم از کوههای دیلم جوانی زیبا صورت و خوش منظر میآید و آن بلاد را مسلمان و آباد مینماید...».
* [[
* [[ابن ابیالحدید]] گوید: «... که او صاحب سیف و قلم و از بزرگان فقهای [[امامیه]] و شیخ طالبین و عالم زاهد و ادیب شاعر ایشان بود. او اسلام را در میان ساکنان [[دریای خزر]] نشر داد و در حدود دویستهزار [[دیلمیان|دیلمی]] و [[گیلک]] بهدست وی ایمان آوردند، و او در شهرهای آنان مساجدی بنا کرد...».
سطر ۶۹ ⟵ ۶۸:
[[پرونده:Tomb Tower Hassen ibn Ali Nasser ul Haq Kabir.JPG|بندانگشتی|چپ|250px|{{کوچک|[[آرامگاه ناصرالحق|برج آرامگاهی ناصرالحق]] قبل از مرمت}}]]
[[پرونده:آرامگاه اطروش.jpg|بندانگشتی|آرامگاه ناصر اطروش بعد از مرمت به کوشش [[مجمع جهانی اهل بیت]]]]
اولین آرامگاه ناصرالحق به نام گنبد کبود بنایی عظیم بود و
== همایش بینالمللی ==
نخستین [[همایش بینالمللی بزرگداشت ناصر کبیر]] در اول و دوم [[بهمن]] [[۱۳۹۲ (میلادی)|۱۳۹۲ شمسی]] در [[محمودآباد (محمودآباد)|محمودآباد]] [[مازندران]]، با حضور جمعی از دانشمندان جهان [[اسلام]] و شخصیتهای [[یمن]] جهت بحث و تبادل نظر در زمینه نقش علماء و اندیشمندان در تبیین و ترویج [[نهج البلاغه]] و [[صحیفه سجادیه]] از سوی [[مجمع جهانی اهل بیت]] (ع) برگزار میشود.
== پانویس ==
سطر ۸۱ ⟵ ۸۰:
* آل بویه، ص ۵۳؛
* جغرافیای گیلان، محمد مهدوی، ص ۳۲؛
* تاریخ طبری، محمّد بن جریر طبری، ج ۴، ص ۳۵۳؛
* شاهنشاهی عضدالدوله، [[علیاصغر فقیهی]]، ص ۴.
* تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص ۱۴۳.
|