محمداسماعیل رضوانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری مختصر
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{جعبه زندگینامه
|نام_شخص= دکتر محمداسماعیل رضوانی
|نام_تصویر=REZVANI.jpg
|عرض_تصویر=
|توضیح_تصویر= دکتر محمداسماعیل رضوانی
|نام دیگر=
|جوایز دریافتی=
|لقب‌ها= پدر تاریخ معاصر و تاریخ مطبوعات ایران
|زمینه فعالیت= [[تاریخ]] ،[[تاریخ معاصر]]
|ملیت= ایرانی {{flagicon|Iran}}
|اهل=
|دوره=
|سال‌های فعالیت=
|محل زندگی= [[تهران]]
|مذهب=
|نهاد= [[دانشگاه تهران]]، [[دانشگاه شهید بهشتی]]
|همسر=
|فرزندان=
|والدین=
|آرامگاه=
|مدفن=
|نقش های برجسته=
|پیشه= هیئت علمی دانشگاه
|وب‌گاه=
|منصب= [[استاد]]
|سبک=
|مکتب=
|آثار=
|تاریخ_تولد= [[۱۳۰۰]]
|محل_تولد= [[بیرجند]]
|تاریخ_مرگ= [[۱۳۷۵]]
|محل_مرگ= [[تهران]]
|امضاء=
|گفتاورد=
|imdb_id =
|Soure_id =
}}
 
'''محمد اسماعیل رضوانی''' (‎۱۰ اردبیهشت [[۱۳۰۰]] - ۵ فروردین [[۱۳۷۵]])، پژوهشگر برجسته تاریخ و استاد سابق [[دانشگاه تهران]] بود.
 
[[تصویر:REZVANI.jpg|thumb|250px|تصویری از دکتر رضوانی]]
 
== زندگینامه ==
 
محمد اسماعیل رضوانی، در روستای [[خراشاد]] (۲۴ کیلو متری جنوب شرقی ‏[[بیرجند]]) به دنیا آمد. وی از شش سالگی به مکتب رفت و قرآن را فرا گرفت و پس از آن، اولین کتابی که خواندنش را شروع کرد، [[نصاب الصبیان]] اثر [[ابونصر فراهی]] بود. پس از آن آثاری چون امثله و شرح امثله را آموخت و در همین دوران مسیر زندگی‌‏اش، به لطف معلم دبستان تدین تغییر کرد و وارد مدرسه عمومی شد و در سال ۱۳۲۲ موفق به اخذ دیپلم گردید و بلافاصله به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و تدریس در دبستان و پس از آن تدریس در دبیرستان را آغاز کرد. رضوانی سپس به تهران آمده و به تحصیلات خود ادامه‎ ‎داد و توانست ‏دوره لیسانس، فوق لیسانس و دکترا را طی کند. وی مدت‌ها در [[دانشگاه‎ ‎ملی]] و [[دانشگاه تهران]] به تدریس ‏مشغول بود و پس از آنکه به درخواست خود در سال [[۱۳۵۸]] بازنشسته شد، تا‏‎ ‎پایان عمر به تحقیق و پژوهش در زمینه تاریخ ‏ایران پرداخت.
 
دکتر محمد اسماعیل رضوانی در مصاحبه‌اش در سال [[۱۳۶۷]] با مجله [[کیهان فرهنگی]] می‌گوید: «...‏‎ ‎‏ من در سال [[۱۳۰۰]] ‏شمسی متولد شدم. زادگاهم قریه‌ای است به نام [[خراشاد]] در ۲۴ کیلومتری جنوب شرقی ‏بیرجند؛ [[خراشاد]] گویش دیگری است از کلمه خورشید، که من آن را در الاتنبیه و ‏الاشراف پیدا کردم. در جایی که اقالیم سبعه را تقسیم می‌کنند به سیارات سبعه ‏می گویند: الاقلیم رابع للشمس و هو بالفارسیه خرشاد. پدرم در آنجا روحانی و بزرگ محل بود. من هم طبق معمول آن زمان به مکتب می‌رفتم..‏» ‏<ref name="کیهان فرهنگی">[http://noormags.org/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=14894 استاد محمد اسماعیل رضوانی محقق تاریخ مشروطه، مجله کیهان فرهنگی، شماره ۵۸، ۱۳۶۷ ، صفحه۱]</ref>
 
در سن هشت سالگی پدر خانواده، رضوانی را نزد یکی از اقوام در بیرجند فرستاد تا در مدرسه طلاب ‏[[شوکتیه]] که مدیریت آن با روحانی بسیار نامدار آن منطقه یعنی مرحوم آقا شیخ محمد‎ ‎رضا سرچاهی بود، ‏مشغول به تحصیل شود. مرحوم سرچاهی، محمد اسماعیل را به یکی از‏‎ ‎شاگردان برجسته اش سپرد و او ‏نخستین کتابی که به او آموخت [[نصاب الصبیان]] [[ابونصر‎ ‎فراهی]] بود. مدتی از این موضوع گذشت تا اینکه ‏در پی تاسیس مدارس به سبک‎ ‎جدید، تحت عنوان [[تدین]] با مدیریت مرحوم فاضلی ، مسیر زندگی استاد به کلی تغییر ‏کرد.
 
پس از آن آثاری چون امثله و شرح امثله را آموخت و در همین دوران مسیر زندگی‌‏اش، به لطف معلم دبستان تدین تغییر کرد و وارد مدرسه عمومی شد و علوم متداول و جدید را نیز فرا گرفت. وی در سال [[۱۳۲۲]] با اخذ مدرک‏‎ ‎دیپلم از دبیرستان فارغ ‏التحصیل شد و بلافاصله به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و تدریس در دبستان و پس از آن تدریس در دبیرستان را آغاز کرد.
 
استاد علاوه بر فراگیری علوم مقدماتی حوزه و یادگیری کتبی همچون نصاب‎ ‎، امثله و ‏شرح امثله علوم متداول و جدید را نیز فرا گرفت. وی در سال [[۱۳۲۲]] با اخذ مدرک‏‎ ‎دیپلم از دبیرستان فارغ ‏التحصیل شد. استاد رضوانی بعد از مدتی تدریس در زادگاه خود، به‎ ‎تهران منتقل گردید و ضمن تدریس در [[‏دبیرستان فرخی]]، توانست در سال [[۱۳۲۸]] ، تحصیل در دوره کارشناسی رشته تاریخ‏‎ ‎و جغرافی در[[دانشسرای عالی]] را آغاز نماید. وی در سال [[۱۳۳۵]] مقطع کارشناسی‏‎ ‎ارشد را نیز سپری نمود و سرانجام در [[۱۳۴۲]] موفق به دریافت دکترا رشته تاریخ از‎ [[دانشگاه تهران]] گردید.‏
 
وی مدت‌ها در [[دانشگاه‎ ‎ملی]] و [[دانشگاه تهران]] به تدریس ‏مشغول بود و پس از آنکه به درخواست خود در سال [[۱۳۵۸]] بازنشسته شد، تا‏‎ ‎پایان عمر به تحقیق و پژوهش در زمینه تاریخ ‏ایران پرداخت.
 
رضوانی ستونی محکم برای رشته تاریخ ایران محسوب می‌شود و بدین سبب پدر علم تاریخ معاصر ایران نام گرفت.{{مدرک}} از وی همچنین به عنوان پدر تاریخ مطبوعات ایران نام برده می‌شود.<ref name="کتابخانه ملی">[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=58007&pageStatus=0 مرد تاریخ مطبوعات به تاریخ پیوست، کتابخانه ملی ایران]</ref>
سطر ۱۵ ⟵ ۶۱:
وی در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. اجداد و نیاکان پدری وی، عبارت بودند از شیخ جعفر، آخوند [[ملا ‏محمد علی خراشادی]]، آخوند ملا اسماعیل و سرکار آقا (‎از علمای منطقه خراسان در عهد [[صفویه]])، نسل اندر نسل در امور ‏دینی و علمی منطقه‎ [[قهستان]] از سرآمدان روزگار بودند. مادرش فاطمه نام داشت و جد مادریش ملا حسن ‏یزدی‎ ‎بود.‏
 
== ‏ خاطرات و وقایع تحصیل ‏ ==
<!--کم و بیش تکراری ==تحصیلات رسمی و حرفه‌ای==
دکتر رضوانی در شش سالگی توسط پدر به یکی از مکتب خانه‌های [[خراشاد]] سپرده شد که در آن به فراگیری ‏قرآن‎ ‎مجید و علوم مقدماتی بپردازد.
در سن هشت سالگی پدر خانواده، رضوانی را نزد یکی از اقوام در بیرجند فرستاد تا در مدرسه طلاب ‏[[شوکتیه]] که مدیریت آن با روحانی بسیار نامدار آن منطقه یعنی مرحوم آقا شیخ محمد‎ ‎رضا سرچاهی بود، ‏مشغول به تحصیل شود. مرحوم سرچاهی، محمد اسماعیل را به یکی از‏‎ ‎شاگردان برجسته اش سپرد و او ‏نخستین کتابی که به او آموخت [[نصاب الصبیان]] [[ابونصر‎ ‎فراهی]] بود. مدتی از این موضوع گذشت تا اینکه ‏در پی تاسیس مدارس به سبک‎ ‎جدید، تحت عنوان [[تدین]] با مدیریت مرحوم فاضلی ، مسیر زندگی استاد به کلی تغییر ‏کرد.
 
یکی از خاطرات استاد رضوانی مربوط به تحصیل در مرحله دکترا و رساله مربوط به این دوره بود که تحول ‏عظیمی در وی بوجود‎ ‎آورد، او در این باره چنین می‌گوید: " موضوع تز من درباره علل [[انقلاب مشروطیت]] ‏بود که‎ ‎این موضوع در وضع من خیلی اثر گذاشت. استاد راهنمای من، شخصی بود سختگیر به نام [[‎دکتر بینا]] ‏و بنده موظف بودم هر هفته صبح جمعه، ساعت ۸ به منزل ایشان بروم. یک روز‎ ‎ایشان به من گفتند تو اگر می‌‏خواهی علل انقلاب مشروطیت را بنوبسی، باید جراید آن‎ ‎دوره را مطالعه کنی. این حرف خیلی مرا مایوس ‏کرد، چون فکر می‌کردم، پیداکردن‎ ‎روزنامه‌هایی که ۷۰ سا ل قبل منتشر می‌شده، امکان ندارد، ولی وقتی به ‏بازار رفتم‎ ‎، دیدم بسیاری از آنها پیدا می‌شود.
استاد علاوه بر فراگیری علوم مقدماتی حوزه و یادگیری کتبی همچون نصاب‎ ‎، امثله و ‏شرح امثله علوم متداول و جدید را نیز فرا گرفت. وی در سال [[۱۳۲۲]] با اخذ مدرک‏‎ ‎دیپلم از دبیرستان فارغ ‏التحصیل شد. استاد رضوانی بعد از مدتی تدریس در زادگاه خود، به‎ ‎تهران منتقل گردید و ضمن تدریس در [[‏دبیرستان فرخی]]، توانست در سال [[۱۳۲۸]] ، تحصیل در دوره کارشناسی رشته تاریخ‏‎ ‎و جغرافی در[[دانشسرای عالی]] را آغاز نماید. وی در سال [[۱۳۳۵]] مقطع کارشناسی‏‎ ‎ارشد را نیز سپری نمود و سرانجام در [[۱۳۴۲]] موفق به دریافت دکترا رشته تاریخ از‎ [[دانشگاه تهران]] گردید.‏
 
اولین خرید من هم یک سال روزنامه [[اختر]] بود‎ ‎به بهای ۲۰ ‏تومان و بعد [[صوراسرافیل]] را خریدم و خلاصه طوری شد که موضوع تز را فراموش‎ ‎کردم و شروع کردم ‏به خرید و مطالعه روزنامه‌های آن دوره و بالاخره ضمن اینکه تزم را‎ ‎موفقیت گذراندم، صاحب مجموعه‌ای ‏ارزشمند از جراید دوره قاجار شدم."‏ -->
 
== ‏ ‏ فعالیتهای ضمن تحصیل ‏‏‏ ==
سطر ۲۷ ⟵ ۷۲:
 
استاد در ‏تهران ضمن ارتقا سطح علمی و ادامه تحصیل، در دبیرستان فرخی تدریس می‌نمود‎ ‎که با اخذ درجه دکتری، در [[‏دانشکده ادبیات دانشگاه تهران]]، [[تربیت معلم]]، [[دانشگاه شهید بهشتی]] ‎، [[دانشگاه الزهرا]]، [[تربیت مدرس]] و [[بنیاد فرهنگ]] و [[‏دانشگاه آزاداسلامی]] ساعاتی را به تدریس‎ ‎مشغول بود.
-->
== ‏ ‏ استادان و مربیان ‏‏‏‏ ==
 
‏استادانی که محمد اسماعیل رضوانی قبل از تحصیل در دانشگاه و در طی تحصیل در دانشگاه از آنان بهره برده بود‎ ‎عبارتند از ‏آقا شیخ محمدرضا سرچاهی، مرحوم فاضلی، مرحوم سید عبدالحسین آیتی، مرحوم‎ ‎تهامی، سید محمد فرزان ‏بیرجندی، دکتر بینا، [[نصرالله فلسفی]]، [[علی اصغر شمیم]]، [[ابراهیم پور داود]]، دکتر [[محمدحسن گنجی]]، [[سعید نفیسی]]، [[عباس ‏اقبال]] و [[دکتر بهمنش]].
 
<!-- موضوعات غیردانشنامه‌ای == ‏ خاطرات دوران تحصیل ‏ ==
 
در زمان دکتر رضوانی‎ ‎معمول بود که و قتی کودکی را تمام می‌کرد او را به هدیه نزد پدرش بردند در این‎ ‎مراسم به کودک لباس نو می‌پوشاندند و قرآن را هم در پارچه‌ای می‌بستند و کف دست او‎ ‎می گذاشتند و در ‏حالی که خود روحانی جلو حرکت می‌کرد و سوره الرحمن را تلاوت می‎نمود، به طرف خانه پدر آن کودک ‏می رفتند، دراین حال غالبا زنها در کو چه جمع می‌شد‎ ‎ند و تماشا می‌کردند و گاهی به گریه نیز می‌افتادند، در ‏منزل نیز مجلسی ترتیب داده می‎ ‎شد و انواع تنقلات برای بچه‌های مهمان فراهم می‌آوردند. محمد اسماعیل ‏کودک را نیز‎ ‎پس از فراگیری قرآن پیش پدر بردند.آن سال پدر به فرزند یک درخت گردو هدیه داد، که‎ ‎این ‏انعامی بود از سوی پدر به فرزند معمولا داده می‌شد.‏
 
استاد رضوانی از زمان تحصیل خود در مدرسه [[شوکتی]] چنین تعریف می‌کند : ".... این مدرسه نزدیک مدرسه ‏طلاب بود که من در آنجا درس می‌خواندم و چون شیوه آنجا خوب نبود به من خیلی سخت می‌گذشت. صبح ‏اول وقت باید می‌رفتیم از استاد درس میگرفتیم و یک ربع، نیم ساعت بعد، می‌آمدیم جلوی اتاق استاد، چهار ‏زانو می‌نشستیم و شروع به‎ ‎خواندن می‌کردیم و اصلا حق بازی و جست و خیز نداشتیم. این در حالی که در ‏مدرسه‎ ‎تدین بچه‌ها توپ بازی می‌کردند و رفتن به آنجا و بازی کردن با توپ برای من آرزوی‎ ‎بزرگی شده ‏بود. اما از آنجا که مدرسه‌های شوکتی کاملا جا افتاده بود و از نظر‎ ‎تعلیم هم موفق بود، مردم بچه‌ها یشان ‏را به دبستان تدین نمی‌فرستادند.
 
مدیر دبستان‎ ‎تدین روحانی شریفی بود به نام آقای فاضلی که بنده خیلی به ‏ایشان علاقه دارم. او با‎ ‎استادان مدرسه طلاب هم آشنا بود و هفته‌ای یکی دو بار به آنجا می‌آمد و با طلبه ها‎ ‎گفت و گو و شوخی می‌کرد. یک روز به مدرسه ما آمده بود از من نامم را پرسید و من خودم‎ ‎را معرفی ‏کردم. او که پدرم را می‌شناخت گفت، بیا برویم مدرسه ما و من هم که خیلی‎ ‎دلم می‌خواست، بیدرنگ ‏همراه ایشان رفتم. او مرا به مدرسه برد و در آنجا از من‎ ‎امتحان گرفت و سپس به کلاس دوم فرستاد. تا مدتها ‏به پدرم در این مورد چیزی نگفتم،‎ ‎ولی بعد که متوجه شد چون مدتی گذشته بود فقط به گفتن این جمله اکتفا کرد ‏که :الخیر فی ما وقع..." ‏
 
یکی از خاطرات استاد رضوانی مربوط به تحصیل در مرحله دکترا و رساله مربوط به این دوره بود که تحول ‏عظیمی در وی بوجود‎ ‎آورد، او در این باره چنین می‌گوید: " موضوع تز من درباره علل [[انقلاب مشروطیت]] ‏بود که‎ ‎این موضوع در وضع من خیلی اثر گذاشت. استاد راهنمای من، شخصی بود سختگیر به نام [[‎دکتر بینا]] ‏و بنده موظف بودم هر هفته صبح جمعه، ساعت ۸ به منزل ایشان بروم. یک روز‎ ‎ایشان به من گفتند تو اگر می‌‏خواهی علل انقلاب مشروطیت را بنوبسی، باید جراید آن‎ ‎دوره را مطالعه کنی. این حرف خیلی مرا مایوس ‏کرد، چون فکر می‌کردم، پیداکردن‎ ‎روزنامه‌هایی که ۷۰ سا ل قبل منتشر می‌شده، امکان ندارد، ولی وقتی به ‏بازار رفتم‎ ‎، دیدم بسیاری از آنها پیدا می‌شود.
 
اولین خرید من هم یک سال روزنامه [[اختر]] بود‎ ‎به بهای ۲۰ ‏تومان و بعد [[صوراسرافیل]] را خریدم و خلاصه طوری شد که موضوع تز را فراموش‎ ‎کردم و شروع کردم ‏به خرید و مطالعه روزنامه‌های آن دوره و بالاخره ضمن اینکه تزم را‎ ‎موفقیت گذراندم، صاحب مجموعه‌ای ‏ارزشمند از جراید دوره قاجار شدم."‏ -->