شاپور دوم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶۰:
# در مشکین شهر، در شرق آذربایجان، در سال ۱۳۴۵ کتیبهای به زبان پهلوی کشف گردید که دارای ۲۱ سطر است. احتمالاً کتیبه در اصل به دستور نرسی به یادبود بنای دژی نگاشته شده بوده که ساختمان آن بعداً در زمان شاپور دوم به پایان رسیده است. کتیبه با ذکر تاریخ ماه مهر سال ۲۷ پادشاهی شاپور دوم که معادل ۳۳۵ میلادی است، آغاز میگردد.<ref>{{پک|تفضلی|1389|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=95}}</ref>
# در ایوان (یا مغاره) کوجک طاق بستان در ۵ کیلومتری شمال شرقی شهر کرمانشاه دو نقش برجسته یکی از شاپور دوم در سمت راست و دیگری از شاپور سوم در سمت چپ آن وجود دارد. در کنار هر یک از آن دو، کتیبهای به زبان پهلوی شتکل اسم و نسب هر یک، کنده شده است. کتیبه شاپور دوم دارای ۹ سطر و کتیبه شاپور سوم دارای ۱۳ سطر است.<ref>{{پک|تفضلی|1389|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=95-96}}</ref>
== چهره شاپور در روایتهای ایرانی و عربی ==
در کنار افسانهٔ نهادن تاج شاهی بر زهدان مادرش، چندین داستان دیگر نیز در منابع ایرانی و عرب در زیستنامهٔ شاپور آمده است. اینگونه گزارش شده است که او در جوانی باهوش بود و این مایهٔ آرامش و دلخوشی بزرگان و موبدان گردید. او شبی در تیسپون از خواب برخواست و غوغای مردم را شنید و چرایی آن را جویا شد. به او گفته شد که مردمان زیادی روی پلی که بر دجله کشیدهاند در رفت و آمد هستند و از آنجا او دستور داد که یک پل دیگر بسازند تا از یک پل برای رفتن از شرق به به غرب و از دیگری برای رفتن به غرب به شرق استفاده کنند. روایت شاهنامه از شاپور دو تا اندازهای با شاپور یکم آمیخته شده است و بیشتر آن درباره لشکرشی او در برابر اعراب و داستان دلداگی او به مالکه و همچنین داستان رفتن او به روم است. تاختن عربها به شاهنشاهی ساسانی را به طایر نسبت دادهاند که لقب شیردل را دارد و او را رهبر قسانیان سوریه دانستهاندو شاپور سرانجام او را تا دژی در یمن دنبال کرده و او و اعراب دیگر را با سفتن شانههایشان کیفر میدهد. شاپور اینچنین به دژ وارد میشود که دختر طایر که مالکه نام داشته و مادر او، عمّهٔ شاپور (نوشه) بوده به او یاری رسانده. مالکهٔ پریچهر که دلداده شاپور شده بود به او پیامی فرستاده و پیوند خونیشان را به او یادآوری کرده و گفته است که اگر او را به زنی بگیرد میگذارد که او به دژ وارد شود. شاپور پذیرفته و به دز میآید، اما سرانجام مالکه را برای خیانتی که انجام داده بود میکشد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده =Touraj Daryaee |نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/shapur-ii |عنوان =SHAPUR II | ناشر =ENCYCLOPÆDIA IRANICA |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۲۱ آوریل ۲۰۱۶}}</ref>
افسانهٔ دیگری نیز دربارهٔ رفتن او به روم به ناشناسی برای سنجش میزان نیروی دشمن نیز آمده است. او را در آنجا شناخته و به زندان افکنده و در پوست خر میگذارند و کلید زندان را هم بدست زن قیصر میدهند. ندیمه ملکه، که از تبار ایرانی است، پوست خر را با شیر نرم میکند و خود با شاپور به ایران میگریزد. هنگامی که قیصر تسفون را محاصره کرده، شاپور با شش هزار مرد شبانه به پادشاه مست روم و نیروهایش میتازد. سزار زندانی شده و گوش و بینیاش را میبُرند و سرانجام نیز در زندان میمیرد. این دو داستان همانندیهایی با هم دارند. نخست آنکه شاپور در هر دو آنها زیباروی است و بانویی زیبا که به همراه دشمنان است به او در گریختن یاری میرساند. دوم آنکه آن بانوها خود از تبار ایرانی هستند و از این رو به سرزمین مادری خود وفادار هستند. سوم آنکه شاپور در هر دو داستان در روبهراه کردن کارها توانا است و دشمن را با دلیری و هوش خود شکست میدهد.{{پا|نام=iranica}}
== لاتین ==
|