|اتفاقات مهم = [[انقلاب ۱۳۵۷ ایران]]
|لقب =ققنوس شعر معاصر<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2229 |عنوان = ققنوس شعر انقلاب|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =05تیر 1392}}</ref>
|بنیانگذار = [[غزل نئوکلاسیک]]، [[غزل محلی منطقه جنوب]]<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2231 |عنوان = بومیسرودههایبومیسرودههای پزشکیان فراموش نمیشودنمیشود|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
| پیشه = [[بازیگر تئاتر]]، [[آموزگار]]
| سالهای نویسندگی = ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۸
* کم کیفیت بودن نوارهای ضبط شده از او
* فعالیتهای سیاسی اش در ۱۰ سال قبل از [[انقلاب اسلامی ایران]] و مرگ زودرسش پس از پیروزی انقلاب که فرصت چاپ دفاتر شعر و آثار هنری اش را از او گرفت.<ref name="انتشار دیوان" />
* وفاداری اش به سبک محلّی<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shahrestanadab.com/Default.aspx?1 |عنوان = بومیسرودههایبومیسرودههای پزشکیان فراموش نمیشودنمیشود|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
با این وجود او در [[کازرون]] همواره شناخته شده بودهاست. تاکنون هم یک خیابان و یک مدرسه و یک هنرستان در سطح شهر کازرون به نام او نامگذاری شده؛ و یادوارهای نیز در آبان ماه [[۱۳۷۸]] در کازرون با حضور شاعر معاصر [[منوچهر آتشی]] برای وی برگزار شده. در این یادواره از او به نام [[شهید]] یاد شده. زیرا او در شعر «شهادت» که نیمی را در شب و نیمی را در روز سفر به قم سروده چنین آورده: «در گیر و دار خویش و خدا بودم، که ناگهان، صدای خشک دندههایم را، در حال خرد شدن، در زیر پای اژدهای آهن، بر آسفالت شنیدم، و نهنگ دریای شهادت شدم.» از جمله غزلیات مشهور وی به لهجهٔ محلّی، غزل «حضرت کازرونی» ست که در آن مردم این شهر را به اتّحاد دعوت کرده.<ref name="h"/> مطلع شعر چنین است:<ref>[http://www.kazeroun.ir/view/fullStory/newsid=2572 خبر گزاری کازرون (kazerounnews)]</ref>
==== یاد نامه محسن پزشکیان ====
در خرداد ماه ۱۳۹۲ یادنامهٔ محسن پزشکیان در [http://www.persianacademy.ir/fa/BOOK020492.aspx مجله پنجره] به چاپ رسید که فرامرز طالبی، محمد علی شاکری یکتا، [[محمدعلی اینانلو]] و محمد تمدن خاطراتی از پزشکیان را بیان کرده بودند. از جمله نمایشهای محسن پزشکیان مانند سیزیف و مرگ، صیادان و خانه بارانی و شعری که پزشکیان برای مبارزان قبل از انقلاب زنده یادان [[خسرو گلسرخی]] و [[کرامت دانشیان]] سروده بود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.kazeroonnema.ir/fa/news/10112/عكسعکس-و-دستخطيدستخطی-از-محسن-پزشكيانپزشکیان|عنوان =عکس و دستخطی از محسن پزشکیان|ناشر =کازرون نما|تاریخ =۱۳ تیر ۱۳۹۲}}</ref> و<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2250|عنوان =خاطرهٔ محمدعلی اینانلو از محسن پزشکیان |ناشر =موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب |تاریخ =12 مرداد 1392}}</ref> و<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2233|عنوان =یادداشت علی داودی به یاد شاعری که در جاده از یاد رفت |ناشر =موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب |تاریخ =12 مرداد 1392}}</ref>
==== پخش مستند پزشکیان ====
در تاریخ های 17۱۷ و 24آبان۲۴آبان ماه 1393۱۳۹۳ مستند فعالیتهای سیاسی و اجتماعی محسن پزشکیان طی دو قسمت در برنامه «فیروزه» شبکه افق پخش شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.mehrnews.com/news/2417017/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87|عنوان=زندگی یک شاعر و نقاش انقلابی در «فیروزه»|ناشر =مهر |تاریخ =17آبان 1393}}</ref> و <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.tasnimnews.com/Home/Single/558382|عنوان=معلمی که شاعر رنگها بود در «فیروزه» شبکه افق |ناشر =تسنیم |تاریخ =24آبان 1393}}</ref> و <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.telewebion.com/fa/episode/info/1217933/%DA%AF%D9%84%DA%86%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%81%D9%82/%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-_-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=پخش آنلاین مستند محسن پزشکیان |ناشر = telewebion|تاریخ =18آبان 1393}}</ref>
== آثار ==
== نمونه شعر ==
'''طرح''':<ref name="شاعر پیشگام اما ناشناخته">{{یادکرد وب|نشانی = http://www.tabnak.ir/fa/news/207033/شاعر-پيشگامپیشگام-اما-ناشناخته|عنوان = شاعر پیشگام اما ناشناخته|ناشر = سایت تابناک|تاریخ =۰۹ آذر ۱۳۹۰ }}</ref>
:در روزهایروزهای خلوت دلگیر برفی
:نام مرا
:بر شیشه سرد زمستان
:با آهههآههه
:بنویس!
== نمایشگاه طرح ==
در اسفند ماه سال ۱۳۵۲ محسن پزشکیان یک برگ دیگر رو کرد و طرحها و [[نقاشی]]هایش را در یک [[نمایشگاه]] در سالن دانشکده ادبیات [[دانشگاه تهران]] به نمایش گذاشت؛<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2254|عنوان = انتشار طرحهایی از محسن پزشکیان برای اولینبار|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =04 تیر 1392}}</ref> طرحهایی بهغایت ظریف و در عین حال ساده. خیلیها بعدها همین نمایشگاه را از دلایل اصلی دستگیری او توسط [[ساواک]] برشمردند. طرحهاییطرحهایی ساده با خطوطی قوی، محکم و درونمایهایدرونمایهای کاملا سیاسی، مخازن [[نفت]]، دکلهایدکلهای حفاری و آدمی که به آنهاآنها تکیه داده و دستش را مثل گداهایگداهای کنار خیابان به امید سکهایسکهای دراز کرده است؛ بهطوریبهطوری که دست، از دور دست بزرگنماییبزرگنمایی و نقطه دید موضوع شده است. یا عدهایعدهای که تابوتی را حمل میکنندمیکنند که در آن خورشید مرده همچنان نور میافشاندمیافشاند یا درختی که بهجایبهجای میوه از آن بلندگوهایبلندگوهای تبلیغاتی حکومت روییدهاندروییدهاند. یا یک خیابان طولانی را تصویر کرده بود با تیرهایتیرهای چراغ برق که بر بالای این تیرهاتیرها بهجایبهجای لامپ، خنجر بود که میدرخشیدمیدرخشید. در [http://shahrestanadab.com/Portals/0/Images/Content-Images/1_PTDC0007.JPG بروشور نمایشگاه] محسن پزشکیان چنین نوشته است:
"شاید ابراز وجودی از سر تفنن و و شاید تکاندن بالی به اشتیاق پروازی دور و بلند و آزاد، هر چه حسابش کنید. اما انکار نباید کرد که هر حرکتی هرچند ناچیز نشتریست بر دمل چرکی سکون و آنکه میداند و میماند خار پای رهروانست و سزاوار نفرین.
=== برای کفتار پیر دندان مصنوعی باید خرید ===
[[پرونده:پوستر نمایش خانه بارانی.JPG|بندانگشتی|پوستر نمایش خانه بارانی]]
در سال ۱۳۴۹ و ورود محسن پزشکیان به دانشگاه تهران پای او، کمکمکمکم به کارهاکارها و فعالیتهایفعالیتهای دیگر نیز باز شد.<ref name=" ولی ما جدی بودیم">{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2252 |عنوان = ولی ما جدی بودیم|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref> در ابتدا [[فرامرز طالبی]] با خواندن نمایشنامهاینمایشنامهای از [[محمود مسعودی]] در نشریه «بازار ویژه [[هنر]] و [[ادبیات]]» با نام «برای [[کفتار]] پیر [[دندان مصنوعی]] باید خرید» که تحتتأثیرتحتتأثیر آثار [[بکت]] نوشته بود به فکر اجرای آن [[نمایشنامه]] در [[دانشکده ادبیات]] افتاد. او پس از کسب اجازه طالبی و موافقت مسعودی برای اجرای این نمایش، چند تن از بچههایبچههای گروه شعر (با محوریت فرامرز طالبی) در تلاش برای یافتن محلی برای ظهور و بروز جوانی و آرمانگراییآرمانگرایی خود گرد هم آمدند. [[فرامرز طالبی]] پس از انتخاب بازیگران تئاتر از میان اعضای گروه به رغم بیمهریبیمهری مسئولان، سرانجام توانست جایی برای تمرین فراهم کند. گروه تشکیل شد و نمایش در یکی از روزهایروزهای پایانی سال ۱۳۴۹ روی صحنه رفت. اجرای این گروه جوان در اولین روز خود، میزبان میهمانانی چون [[محمود مسعودی]] و [[نصرت رحمانی]] شد، اما هیچگاههیچگاه نتوانست پا به روزهایروزهای بعدی بگذارد. مسئولان دانشکده که متوجه سر پرشور این دانشجویان شده بودند، اجازه اجراهای بعدی را به آنهاآنها ندادند!
=== گروه تئاتر دوست ===
سال بعد [[فرامرز طالبی]] و دیگر اعضای گروه به فکر تشکیل گروه [[تئاتر]] «دوست» افتادند. [[فرامرز طالبی]] نیز برای دعوت از شاعر سیهچردهسیهچرده و کوتاه قامت دانشکده، بهسراغبهسراغ او رفت و بیش از پیش با طبع گرم و آتشین مزاج پزشکیان و دلبستگی عمیق این دانشجوی آرمانگراآرمانگرا به فرهنگ سرزمین خود آشنا شد.
=== سیزیف و مرگ ===
نمایشنامهنمایشنامه بعدی «[http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/5sizif.JPG سیزیف و مرگ]» بود. این نمایشنامهنمایشنامه یک شخصیت شاخص به نام [[آرس]] (خدای جنگ) داشت که برای بازی در نقش آن کسی در گروه نبود که ویژگیهایویژگیهای موردنظر را داشته باشد. فیزیک هیچیکهیچیک از بچهها،بچهها، برای بازی در شخصیت آرس مناسب نبود. گروه به ناچار به سراغ دانشجوی ورزشکاری رفت که با اندام متناسب و صدای رسای خود میتوانستمیتوانست بهترین گزینه برای ایفای این نقش باشد؛ محمدعلی اینانلو. گروه تشکیل شده بود و فقط مانده بود انجام کارهایکارهای اداری. خانم [[پری صابری]]، مدیر اداره فوق برنامههایبرنامههای [[دانشگاه تهران]] که هنرمندی خوشنامخوشنام و درسخواندهدرسخوانده بود، با برنامههایبرنامههای گروه موافقت کرد و جایی برای تمرین به آنهاآنها داده شد. محسن پزشکیان و دوستان دیگرش دریچه تازهایتازهای پیش روی خود گشوده بودند و تأثیر آنراآنرا به ویژه در رفتار پزشکیان، میشدمیشد به عیان دید.
نمایش برای اجرا در آذرماه آماده میشدمیشد و ۱۶ آذرماه روز دانشجو بود و به همه اینهااینها باید افزود تنشهایتنشهای سیاسی همیشگی اعضا را که بخشی از روانشناسیروانشناسی گروه شده بود. اما پیش از اجرا، [[ساواک]] یکی از اعضای گروه را دستگیر کرد. وقتی درگیریِ پلیس با دانشگاه شدت گرفت، اجرا موقتا تعطیل شد؛ اما [[فرامرز طالبی]] (کارگردان نمایش)، خود نقش بازیگر دستگیرشده را برعهده گرفت و نمایش روی صحنه رفت. روز اول بیشتر تماشاچیان را دانشجویان رشته تئاتر [[دانشگاه تهران]]، [[دانشکده هنرهایهنرهای زیبا]]، تشکیل میدادندمیدادند. البته چهرهایچهرهای آشنا نیز در میان تماشاچیان به چشم میخوردمیخورد: دکتر [[رضا داوری اردکانی]]. اجرای سیزیف و مرگ، انتشار دو نقد را در مطبوعات به همراه داشت؛ نقد اول بدون امضا، متنی بود بلند بالا، با عنوان «چرا کسی از اجرای سیزیف و مرگ سخن نگفت» که در آن نویسنده، منتقدان تئاتر را به چالش کشیده بود و نقد دوم از آن [[احمدرضا دریایی]]، روزنامهنگارروزنامهنگار خلاقی بود که بعد از انقلاب، یکی از بنیانگذاران [[روزنامه همشهری]] شد.
=== شب طویل و خانه بارانی ===
[[فرامرز طالبی]] در سال ۱۳۵۱ دو تکپردهتکپرده [http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/khaneh%20barani.JPG شب طویل و خانه بارانی] را نوشت و کمکمکمکم به محسن پزشکیان نزدیکترنزدیکتر شد. زمان این اجرا نیز آذرماه بود. نمایش در محل اجرای تالار [[فردوسی]] [[دانشگاه تهران]] به روی صحنه رفت. برای این نمایش هم چند نقد نوشته شد که از آن میان [[نقد]] دامون ([[خسرو گلسرخیگلسرخی]]) در [[روزنامه کیهان]] بیشتر به دل اعضا نشست. در آن دو نمایش، زندگی تیره و مشقت بار روستاییان [[گیلان]] و کوچ ناخواسته آنهاآنها به شهر به نمایش گذاشته شده بود. این نمایش یکی از سیاسیترینسیاسیترین نمایشهاینمایشهای به اجرا درآمده در آن روزگار بود. این گروه تنها گروه تئاتر دانشجویی بود که در رشتهایرشتهای غیر از تئاتر تحصیل میکردمیکرد و از سوی دیگر مواضع سیاسی داشت. خانم [[پری صابری]] به [[طنز]] نام آنهاآنها را گروه [[تئاتر]] [[چریک]] گذاشته بود.
در همان سال گروه سراغ کار دیگری رفت. [[نمایشنامه]] «تفنگهایتفنگهای ننه کارار» ، انتخاب بعدی فرامرز طالبی بود. محسن پزشکیان دیگر [[هنرپیشه]] قابل اعتمادی شده بود و بهعنوانبهعنوان یکی از شخصیتهایشخصیتهای اصلی نمایش در تمرینات گروه شرکت میکردمیکرد. تمرینهاتمرینها به خوبی پیش رفت؛ اما بعد از آمادگی گروه، به آنهاآنها اجازه اجرا داده نشد.
=== صیادان ===
نمایش بعدی گروه کاری از [[اکبر رادی]] با نام «[http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/sayadan.JPG صیادان]» بود. نمایش به بازیگران زیادی نیاز داشت و کار سختی پیش رویشانرویشان بود. با اتفاقاتی که تا آن روز افتاده بود، آمادگی برای رفتن به روی صحنه، دل و جرأت بسیاری میخواستمیخواست. با وجود این، اعضاء با همان شوق و ذوق روز اول، سینه سپر کردند و پا به میدان گذاردند. تمرینات با جدیت آغاز شد و ادامه یافت. [[اکبر رادی]] نیز پس از دیدن تمرین بچهها،بچهها، بازی آنهاآنها سخت به دلش نشست و همانجاهمانجا اجازه اجرا را به آنهاآنها داد و این به معنی گذشتن از حق تألیف خود و سپردن نمایشنامه به یک گروه دانشجویی بود؛ چیزی که در آن زمان یک اتفاق مهم محسوب میشدمیشد. اجرای «[[صیادان]]» توسط یک گروه دانشجویی خبری مهم شده بود. نمایشی داغ به اجرا درآمد. همه گروه از موفقیت این نمایش احساس رضایت میکردندمیکردند.<ref name=" ولی ما جدی بودیم"/>
=== دستگیری توسط [[ساواک]] ===
پس از صیادان، و با وجود پایان تحصیل فرامرز طالبی و رفتن او از دانشگاه، محسن پزشکیان نتوانست کار [[تئاتر]] را رهارها کند. حال خود نمایشهایینمایشهایی را به اجرا درمیآورددرمیآورد و نقشهاینقشهای اصلی آن را نیز خود بر عهده میگرفتمیگرفت. هر روز فضا ملتهبترملتهبتر میشدمیشد و تئاترهایتئاترهای پزشکیان نیز بیشتر رنگ و بوی سیاسی میگرفتمیگرفت. دوستانش پس از تماشای هریک از نمایشهایشنمایشهایش با خود میگفتندمیگفتند او امشب دیگر بر نمیگرددنمیگردد و تحقق این پیشبینیپیشبینی زمان زیادی به طول نینجامید. سرانجام یک شب عوامل [[ساواک]] به خانهاشخانهاش ریخته و او را دستگیر کردند. باور بیارتباطبیارتباط بودن پزشکیان با گروههایگروههای [[چریک]] و [[مبارز]] و اجرای چنین نمایشهایینمایشهایی از روی دغدغههایدغدغههای شخصی، برای [[ساواک]] آنچنانآنچنان سخت بود که یک سال او را در زندان نگاه داشتند و در طول این مدت حتی از [[شکنجه]] او نیز درنگذشتند.
پزشکیان پس از یکسال [[حبس]] و [[شکنجه]] سرانجام در آذر ۵۳ آزاد شد، اما هیچگاههیچگاه دست از [[مبارزه]] نکشید.<ref name=" ولی ما جدی بودیم"/> و<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://guilan-e-ma.ir/2013/02/نقد-و-بررسی-کتاب-مرگ-پرنده-در-جوانی-آوا/#more-983 |عنوان = مرگ پرنده در جوانی آوازش|ناشر =فصلنامه سیاسی- ادبی- فرهنگی گیلان ما، ره آورد گیل|تاریخ =06 فروردین 1392}}</ref>
== شعرهای تقدیمی به پزشکیان ==
{{شعر}}
{{ب|...|}}
{{ب|ما مردهایممردهایم و زنده تویی در دیار عشق|پاینده تا همیشه به دوران کلام تو}}
{{ب|در شعر پرخروش تو فریاد روزگار|خونینترینخونینترین حماسه انسان پیام تو}}
{{ب|درسوگ تو زمان و زمین دل گرفته بو|ای قله بلند حقیقت مرام تو}}
{{ب|«هرگز نمیرد آنکهآنکه دلش زنده شد به عشق|ثبت است بر جریده عالم دوام» تو}}
{{پایان شعر}}
'''شعری از محمدعلی شاکری یکتا، به یاد محسن پزشکیان و نازنینش:'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2263 |عنوان = شعری از محمدعلی شاکری یکتا، به یاد محسن پزشکیان و نازنینش |ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
:بلور نازک پرواز شد به اوج حضور
:و باغ، دسته گلی
:که بر مزار شهیدان عشق میپژمردمیپژمرد
:ز قلههایقلههای سربی و سرد سحرگهان، دیدم
:که اشک میآمدمیآمد
:به سرسلامتی باغ مرده دل من
'''قلممویهایقلممویهای از محمد تمدن در سوگ محسن پزشکیان:'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2251 |عنوان =قلممویهایقلممویهای از محمد تمدن در سوگ محسن پزشکیان |ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
جوانمرگی نیست! به مرگ بیزنهاربیزنهار سلام کردن و سر شیرانه مردن داشتن و پیش از آنکهآنکه روزگار و زمانه دو پا و دو چشمت را به آهو بسپارد در قابی جوان در ذهن ماندگار شدن. این جاودانگی روح است!
...
جوانمرگی نیست! با شیدایان تاریخ -سهروردی و حسنک و عینالقضاتعینالقضات و سیف فرغانی- قربانیان آیههاآیهها و سایهها؛سایهها؛ در سماعی سرخ پایکوبیدنپایکوبیدن. این جاودانگی رسالت تاریخی است!
... جوانمرگی نیست! «[[علیمردانخان (معاصر)|شیرعلیمردونشیرعلیمردون]]» اگر نیست «بیعروسبیعروس» هست که امانت را به منزل برساند...
'''علی باباچاهی در تابستان۱۳۹۱ درباره پزشکیان مطلبی نوشت که اینگونه شروع میشود:'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/Untitled-4.jpg|عنوان = علی بابا چاهی و محسن پزشکیان بوشهر 1346|ناشر = مجله پنجره|تاریخ =04 تیر 1392}}</ref>
|