محسن پزشکیان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: برشعرهایش⟸بر شعرهایش، کارنامة⟸کارنامه، نمایشنامهای⟸نمایشنامه‌ای
اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح ارقام
خط ۱۵:
|اتفاقات مهم = [[انقلاب ۱۳۵۷ ایران]]
|لقب =ققنوس شعر معاصر<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2229 |عنوان = ققنوس شعر انقلاب|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =05تیر 1392}}</ref>
|بنیانگذار = [[غزل نئوکلاسیک]]، [[غزل محلی منطقه جنوب]]<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2231 |عنوان = بومی‎سروده‎‎هایبومی‌سروده‌های پزشکیان فراموش نمی‎شودنمی‌شود|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
| پیشه = [[بازیگر تئاتر]]، [[آموزگار]]
| سال‌های نویسندگی = ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۸
خط ۸۱:
* کم کیفیت بودن نوارهای ضبط شده از او
* فعالیت‌های سیاسی اش در ۱۰ سال قبل از [[انقلاب اسلامی ایران]] و مرگ زودرسش پس از پیروزی انقلاب که فرصت چاپ دفاتر شعر و آثار هنری اش را از او گرفت.<ref name="انتشار دیوان" />
* وفاداری اش به سبک محلّی<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shahrestanadab.com/Default.aspx?1 |عنوان = بومی‎سروده‎‎هایبومی‌سروده‌های پزشکیان فراموش نمی‎شودنمی‌شود|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
 
با این وجود او در [[کازرون]] همواره شناخته شده بوده‌است. تاکنون هم یک خیابان و یک مدرسه و یک هنرستان در سطح شهر کازرون به نام او نامگذاری شده؛ و یادواره‌ای نیز در آبان ماه [[۱۳۷۸]] در کازرون با حضور شاعر معاصر [[منوچهر آتشی]] برای وی برگزار شده. در این یادواره از او به نام [[شهید]] یاد شده. زیرا او در شعر «شهادت» که نیمی را در شب و نیمی را در روز سفر به قم سروده چنین آورده: «در گیر و دار خویش و خدا بودم، که ناگهان، صدای خشک دنده‌هایم را، در حال خرد شدن، در زیر پای اژدهای آهن، بر آسفالت شنیدم، و نهنگ دریای شهادت شدم.» از جمله غزلیات مشهور وی به لهجهٔ محلّی، غزل «حضرت کازرونی» ست که در آن مردم این شهر را به اتّحاد دعوت کرده.<ref name="h"/> مطلع شعر چنین است:<ref>[http://www.kazeroun.ir/view/fullStory/newsid=2572 خبر گزاری کازرون (kazerounnews)]</ref>
خط ۱۵۳:
 
==== یاد نامه محسن پزشکیان ====
در خرداد ماه ۱۳۹۲ یادنامهٔ محسن پزشکیان در [http://www.persianacademy.ir/fa/BOOK020492.aspx مجله پنجره] به چاپ رسید که فرامرز طالبی، محمد علی شاکری یکتا، [[محمدعلی اینانلو]] و محمد تمدن خاطراتی از پزشکیان را بیان کرده بودند. از جمله نمایش‌های محسن پزشکیان مانند سیزیف و مرگ، صیادان و خانه بارانی و شعری که پزشکیان برای مبارزان قبل از انقلاب زنده یادان [[خسرو گلسرخی]] و [[کرامت دانشیان]] سروده بود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.kazeroonnema.ir/fa/news/10112/عكسعکس-و-دستخطيدستخطی-از-محسن-پزشكيانپزشکیان|عنوان =عکس و دستخطی از محسن پزشکیان|ناشر =کازرون نما|تاریخ =۱۳ تیر ۱۳۹۲}}</ref> و<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2250|عنوان =خاطرهٔ محمدعلی اینانلو از محسن پزشکیان |ناشر =موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب |تاریخ =12 مرداد 1392}}</ref> و<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2233|عنوان =یادداشت علی داودی به یاد شاعری که در جاده از یاد رفت |ناشر =موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب |تاریخ =12 مرداد 1392}}</ref>
 
==== پخش مستند پزشکیان ====
در تاریخ های 17۱۷ و 24آبان۲۴آبان ماه 1393۱۳۹۳ مستند فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محسن پزشکیان طی دو قسمت در برنامه «فیروزه» شبکه افق پخش شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.mehrnews.com/news/2417017/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87|عنوان=زندگی یک شاعر و نقاش انقلابی در «فیروزه»|ناشر =مهر |تاریخ =17آبان 1393}}</ref> و <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.tasnimnews.com/Home/Single/558382|عنوان=معلمی که شاعر رنگ‌ها بود در «فیروزه» شبکه افق |ناشر =تسنیم |تاریخ =24آبان 1393}}</ref> و <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.telewebion.com/fa/episode/info/1217933/%DA%AF%D9%84%DA%86%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%81%D9%82/%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-_-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=پخش آنلاین مستند محسن پزشکیان |ناشر = telewebion|تاریخ =18آبان 1393}}</ref>
 
== آثار ==
خط ۱۸۳:
 
== نمونه شعر ==
'''طرح''':<ref name="شاعر پیشگام اما ناشناخته">{{یادکرد وب|نشانی = http://www.tabnak.ir/fa/news/207033/شاعر-پيشگامپیشگام-اما-ناشناخته|عنوان = شاعر پیشگام اما ناشناخته|ناشر = سایت تابناک|تاریخ =۰۹ آذر ۱۳۹۰ }}</ref>
:در روز‎هایروزهای خلوت دلگیر برفی
:نام مرا
:بر شیشه سرد زمستان
:با آه‎ه‎هآه‌ه‎ه
:بنویس!
 
خط ۲۶۶:
 
== نمایشگاه طرح ==
در اسفند ماه سال ۱۳۵۲ محسن پزشکیان یک برگ دیگر رو کرد و طرح‌ها و [[نقاشی]]هایش را در یک [[نمایشگاه]] در سالن دانشکده ادبیات [[دانشگاه تهران]] به نمایش گذاشت؛<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2254|عنوان = انتشار طرح‌هایی از محسن پزشکیان برای اولین‌بار|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =04 تیر 1392}}</ref> طرح‌هایی به‌غایت ظریف و در عین حال ساده. خیلی‌ها بعدها همین نمایشگاه را از دلایل اصلی دستگیری او توسط [[ساواک]] برشمردند. طرح‎‎هاییطرح‌هایی ساده با خطوطی قوی، محکم و درونمایه‎ایدرونمایه‌ای کاملا سیاسی، مخازن [[نفت]]، دکل‎‎هایدکل‌های حفاری و آدمی که به آن‎هاآن‌ها تکیه داده و دستش را مثل گدا‎هایگداهای کنار خیابان به امید سکه‎ایسکه‌ای دراز کرده است؛ به‎طوریبه‌طوری که دست، از دور دست بزرگ‎نماییبزرگ‌نمایی و نقطه دید موضوع شده است. یا عده‎ایعده‌ای که تابوتی را حمل می‎کنندمی‌کنند که در آن خورشید مرده همچنان نور می‎افشاندمی‌افشاند یا درختی که به‎جایبه‌جای میوه از آن بلندگو‎هایبلندگوهای تبلیغاتی حکومت روییده‎اندروییده‌اند. یا یک خیابان طولانی را تصویر کرده بود با تیر‎هایتیرهای چراغ برق که بر بالای این تیر‎هاتیرها به‎جایبه‌جای لامپ، خنجر بود که می‎درخشیدمی‌درخشید. در [http://shahrestanadab.com/Portals/0/Images/Content-Images/1_PTDC0007.JPG بروشور نمایشگاه] محسن پزشکیان چنین نوشته است:
 
"شاید ابراز وجودی از سر تفنن و و شاید تکاندن بالی به اشتیاق پروازی دور و بلند و آزاد، هر چه حسابش کنید. اما انکار نباید کرد که هر حرکتی هرچند ناچیز نشتریست بر دمل چرکی سکون و آنکه می‌داند و می‌ماند خار پای رهروانست و سزاوار نفرین.
خط ۲۷۵:
=== برای کفتار پیر دندان مصنوعی باید خرید ===
[[پرونده:پوستر نمایش خانه بارانی.JPG|بندانگشتی|پوستر نمایش خانه بارانی]]
در سال ۱۳۴۹ و ورود محسن پزشکیان به دانشگاه تهران پای او، کم‎کمکم‌کم به کار‎هاکارها و فعالیت‎‎هایفعالیت‌های دیگر نیز باز شد.<ref name=" ولی ما جدی بودیم">{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2252 |عنوان = ولی ما جدی بودیم|ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref> در ابتدا [[فرامرز طالبی]] با خواندن نمایشنامه‎اینمایشنامه‌ای از [[محمود مسعودی]] در نشریه «بازار ویژه [[هنر]] و [[ادبیات]]» با نام «برای [[کفتار]] پیر [[دندان مصنوعی]] باید خرید» که تحت‎تأثیرتحت‌تأثیر آثار [[بکت]] نوشته بود به فکر اجرای آن [[نمایشنامه]] در [[دانشکده ادبیات]] افتاد. او پس از کسب اجازه طالبی و موافقت مسعودی برای اجرای این نمایش، چند تن از بچه‎‎هایبچه‌های گروه شعر (با محوریت فرامرز طالبی) در تلاش برای یافتن محلی برای ظهور و بروز جوانی و آرمان‎گراییآرمان‌گرایی خود گرد هم آمدند. [[فرامرز طالبی]] پس از انتخاب بازیگران تئاتر از میان اعضای گروه به رغم بی‎مهریبی‌مهری مسئولان، سرانجام توانست جایی برای تمرین فراهم کند. گروه تشکیل شد و نمایش در یکی از روز‎هایروزهای پایانی سال ۱۳۴۹ روی صحنه رفت. اجرای این گروه جوان در اولین روز خود، میزبان میهمانانی چون [[محمود مسعودی]] و [[نصرت رحمانی]] شد، اما هیچ‎گاههیچ‌گاه نتوانست پا به روز‎هایروزهای بعدی بگذارد. مسئولان دانشکده که متوجه سر پرشور این دانشجویان شده بودند، اجازه اجراهای بعدی را به آن‎‎هاآن‌ها ندادند!
 
=== گروه تئاتر دوست ===
سال بعد [[فرامرز طالبی]] و دیگر اعضای گروه به فکر تشکیل گروه [[تئاتر]] «دوست» افتادند. [[فرامرز طالبی]] نیز برای دعوت از شاعر سیه‎چردهسیه‌چرده و کوتاه قامت دانشکده، به‎سراغبه‌سراغ او رفت و بیش از پیش با طبع گرم و آتشین مزاج پزشکیان و دلبستگی عمیق این دانشجوی آرمان‎گراآرمان‌گرا به فرهنگ سرزمین خود آشنا شد.
 
=== سیزیف و مرگ ===
نمایش‎نامهنمایش‌نامه بعدی «[http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/5sizif.JPG سیزیف و مرگ]» بود. این نمایش‎نامهنمایش‌نامه یک شخصیت شاخص به نام [[آرس]] (خدای جنگ) داشت که برای بازی در نقش آن کسی در گروه نبود که ویژگی‎‎هایویژگی‌های موردنظر را داشته باشد. فیزیک هیچ‎یکهیچ‌یک از بچه‎ها،بچه‌ها، برای بازی در شخصیت آرس مناسب نبود. گروه به ناچار به سراغ دانشجوی ورزشکاری رفت که با اندام متناسب و صدای رسای خود می‎توانستمی‌توانست بهترین گزینه برای ایفای این نقش باشد؛ محمدعلی اینانلو. گروه تشکیل شده بود و فقط مانده بود انجام کار‎هایکارهای اداری. خانم [[پری صابری]]، مدیر اداره فوق برنامه‎‎هایبرنامه‌های [[دانشگاه تهران]] که هنرمندی خوش‎نامخوش‌نام و درس‎خواندهدرس‌خوانده بود، با برنامه‎‎هایبرنامه‌های گروه موافقت کرد و جایی برای تمرین به آن‎‎هاآن‌ها داده شد. محسن پزشکیان و دوستان دیگرش دریچه تازه‎ایتازه‌ای پیش روی خود گشوده بودند و تأثیر آن‎راآن‌را به ویژه در رفتار پزشکیان، می‎شدمی‌شد به عیان دید.
نمایش برای اجرا در آذرماه آماده می‎شدمی‌شد و ۱۶ آذرماه روز دانشجو بود و به همه این‎‎هااین‌ها باید افزود تنش‎‎هایتنش‌های سیاسی همیشگی اعضا را که بخشی از روان‎شناسیروان‌شناسی گروه شده بود. اما پیش از اجرا، [[ساواک]] یکی از اعضای گروه را دستگیر کرد. وقتی درگیریِ پلیس با دانشگاه شدت گرفت، اجرا موقتا تعطیل شد؛ اما [[فرامرز طالبی]] (کارگردان نمایش)، خود نقش بازیگر دستگیرشده را برعهده گرفت و نمایش روی صحنه رفت. روز اول بیشتر تماشاچیان را دانشجویان رشته تئاتر [[دانشگاه تهران]]، [[دانشکده هنر‎هایهنرهای زیبا]]، تشکیل می‎دادندمی‌دادند. البته چهره‎ایچهره‌ای آشنا نیز در میان تماشاچیان به چشم می‎خوردمی‌خورد: دکتر [[رضا داوری اردکانی]]. اجرای سیزیف و مرگ، انتشار دو نقد را در مطبوعات به همراه داشت؛ نقد اول بدون امضا، متنی بود بلند بالا، با عنوان «چرا کسی از اجرای سیزیف و مرگ سخن نگفت» که در آن نویسنده، منتقدان تئاتر را به چالش کشیده بود و نقد دوم از آن [[احمدرضا دریایی]]، روزنامه‎نگارروزنامه‌نگار خلاقی بود که بعد از انقلاب، یکی از بنیانگذاران [[روزنامه همشهری]] شد.
 
=== شب طویل و خانه بارانی ===
[[فرامرز طالبی]] در سال ۱۳۵۱ دو تک‎پردهتک‌پرده [http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/khaneh%20barani.JPG شب طویل و خانه بارانی] را نوشت و کم‎کمکم‌کم به محسن پزشکیان نزدیک‎ترنزدیک‌تر شد. زمان این اجرا نیز آذرماه بود. نمایش در محل اجرای تالار [[فردوسی]] [[دانشگاه تهران]] به روی صحنه رفت. برای این نمایش هم چند نقد نوشته شد که از آن میان [[نقد]] دامون ([[خسرو گل‎سرخیگل‌سرخی]]) در [[روزنامه کیهان]] بیشتر به دل اعضا نشست. در آن دو نمایش، زندگی تیره و مشقت بار روستاییان [[گیلان]] و کوچ ناخواسته آن‎‎هاآن‌ها به شهر به نمایش گذاشته شده بود. این نمایش یکی از سیاسی‎ترینسیاسی‌ترین نمایش‎‎هاینمایش‌های به اجرا درآمده در آن روزگار بود. این گروه تنها گروه تئاتر دانشجویی بود که در رشته‎ایرشته‌ای غیر از تئاتر تحصیل می‎کردمی‌کرد و از سوی دیگر مواضع سیاسی داشت. خانم [[پری صابری]] به [[طنز]] نام آن‎‎هاآن‌ها را گروه [[تئاتر]] [[چریک]] گذاشته بود.
در همان سال گروه سراغ کار دیگری رفت. [[نمایشنامه]] «تفنگ‎‎هایتفنگ‌های ننه کارار» ، انتخاب بعدی فرامرز طالبی بود. محسن پزشکیان دیگر [[هنرپیشه]] قابل اعتمادی شده بود و به‎عنوانبه‌عنوان یکی از شخصیت‎‎هایشخصیت‌های اصلی نمایش در تمرینات گروه شرکت می‎کردمی‌کرد. تمرین‎‎هاتمرین‌ها به خوبی پیش رفت؛ اما بعد از آمادگی گروه، به آن‎‎هاآن‌ها اجازه اجرا داده نشد.
 
=== صیادان ===
نمایش بعدی گروه کاری از [[اکبر رادی]] با نام «[http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/sayadan.JPG صیادان]» بود. نمایش به بازیگران زیادی نیاز داشت و کار سختی پیش روی‎شانروی‌شان بود. با اتفاقاتی که تا آن روز افتاده بود، آمادگی برای رفتن به روی صحنه، دل و جرأت بسیاری می‎خواستمی‌خواست. با وجود این، اعضاء با همان شوق و ذوق روز اول، سینه سپر کردند و پا به میدان گذاردند. تمرینات با جدیت آغاز شد و ادامه یافت. [[اکبر رادی]] نیز پس از دیدن تمرین بچه‎ها،بچه‌ها، بازی آن‎‎هاآن‌ها سخت به دلش نشست و همان‎جاهمان‌جا اجازه اجرا را به آن‎‎هاآن‌ها داد و این به معنی گذشتن از حق تألیف خود و سپردن نمایشنامه به یک گروه دانشجویی بود؛ چیزی که در آن زمان یک اتفاق مهم محسوب می‎شدمی‌شد. اجرای «[[صیادان]]» توسط یک گروه دانشجویی خبری مهم شده بود. نمایشی داغ به اجرا درآمد. همه گروه از موفقیت این نمایش احساس رضایت می‎کردندمی‌کردند.<ref name=" ولی ما جدی بودیم"/>
 
=== دستگیری توسط [[ساواک]] ===
پس از صیادان، و با وجود پایان تحصیل فرامرز طالبی و رفتن او از دانشگاه، محسن پزشکیان نتوانست کار [[تئاتر]] را ر‎هارها کند. حال خود نمایش‎‎هایینمایش‌هایی را به اجرا درمی‎آورددرمی‌آورد و نقش‎‎هاینقش‌های اصلی آن را نیز خود بر عهده می‎گرفتمی‌گرفت. هر روز فضا ملتهب‎ترملتهب‌تر می‎شدمی‌شد و تئاتر‎هایتئاترهای پزشکیان نیز بیشتر رنگ و بوی سیاسی می‎گرفتمی‌گرفت. دوستانش پس از تماشای هریک از نمایش‎هایشنمایش‌هایش با خود می‎گفتندمی‌گفتند او امشب دیگر بر نمی‎گرددنمی‌گردد و تحقق این پیش‎بینیپیش‌بینی زمان زیادی به طول نینجامید. سرانجام یک شب عوامل [[ساواک]] به خانه‎اشخانه‌اش ریخته و او را دستگیر کردند. باور بی‎ارتباطبی‌ارتباط بودن پزشکیان با گروه‎‎هایگروه‌های [[چریک]] و [[مبارز]] و اجرای چنین نمایش‎‎هایینمایش‌هایی از روی دغدغه‎‎هایدغدغه‌های شخصی، برای [[ساواک]] آن‎چنانآن‌چنان سخت بود که یک سال او را در زندان نگاه داشتند و در طول این مدت حتی از [[شکنجه]] او نیز درنگذشتند.
پزشکیان پس از یکسال [[حبس]] و [[شکنجه]] سرانجام در آذر ۵۳ آزاد شد، اما هیچ‎گاههیچ‌گاه دست از [[مبارزه]] نکشید.<ref name=" ولی ما جدی بودیم"/> و<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://guilan-e-ma.ir/2013/02/نقد-و-بررسی-کتاب-مرگ-پرنده-در-جوانی-آوا/#more-983 |عنوان = مرگ پرنده در جوانی آوازش|ناشر =فصلنامه سیاسی- ادبی- فرهنگی گیلان ما، ره آورد گیل|تاریخ =06 فروردین 1392}}</ref>
 
== شعرهای تقدیمی به پزشکیان ==
خط ۲۹۹:
{{شعر}}
{{ب|...|}}
{{ب|ما مرده‎ایممرده‌ایم و زنده تویی در دیار عشق|پاینده تا همیشه به دوران کلام تو}}
{{ب|در شعر پرخروش تو فریاد روزگار|خونین‎ترینخونین‌ترین حماسه انسان پیام تو}}
{{ب|درسوگ تو زمان و زمین دل گرفته بو|ای قله بلند حقیقت مرام تو}}
{{ب|«هرگز نمیرد آن‎کهآن‌که دلش زنده شد به عشق|ثبت است بر جریده عالم دوام» تو}}
{{پایان شعر}}
'''شعری از محمدعلی شاکری یکتا، به یاد محسن پزشکیان و نازنینش:'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2263 |عنوان = شعری از محمدعلی شاکری یکتا، به یاد محسن پزشکیان و نازنینش |ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
خط ۳۱۱:
:بلور نازک پرواز شد به اوج حضور
:و باغ، دسته گلی
:که بر مزار شهیدان عشق می‎پژمردمی‌پژمرد
قله‎‎هایقله‌های سربی و سرد سحرگهان، دیدم
:که اشک می‎آمدمی‌آمد
:به سرسلامتی باغ مرده دل من
'''قلم‎مویه‎ایقلم‌مویه‌ای از محمد تمدن در سوگ محسن پزشکیان:'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2251 |عنوان =قلم‎مویه‎ایقلم‌مویه‌ای از محمد تمدن در سوگ محسن پزشکیان |ناشر = شهرستان ادب|تاریخ =06 تیر 1392}}</ref>
 
جوانمرگی نیست! به مرگ بی‎زنهاربی‌زنهار سلام کردن و سر شیرانه مردن داشتن و پیش از آن‎کهآن‌که روزگار و زمانه دو پا و دو چشمت را به آهو بسپارد در قابی جوان در ذهن ماندگار شدن. این جاودانگی روح است!
...
 
جوانمرگی نیست! با شیدایان تاریخ -سهروردی و حسنک و عین‎القضاتعین‌القضات و سیف فرغانی- قربانیان آیه‎هاآیه‌ها و سایه‎ها؛سایه‌ها؛ در سماعی سرخ پای‎کوبیدنپای‌کوبیدن. این جاودانگی رسالت تاریخی است!
 
... جوانمرگی نیست! «[[علیمردان‌خان (معاصر)|شیر‎علی‎مردونشیرعلی‌مردون]]» اگر نیست «بی‎عروسبی‌عروس» هست که امانت را به منزل برساند...
 
'''علی باباچاهی در تابستان۱۳۹۱ درباره پزشکیان مطلبی نوشت که اینگونه شروع می‌شود:'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://mohsenpezeshkian7.persiangig.com/image/Untitled-4.jpg|عنوان = علی بابا چاهی و محسن پزشکیان بوشهر 1346|ناشر = مجله پنجره|تاریخ =04 تیر 1392}}</ref>