واقعیت حاد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: استفادهٔ زیاد از تگ یا الگوی سرخط
خط ۱:
='''حاد واقعیت'''=
== شناخت بودریار ==
[[ژان بودرياربودریار]] به عنوان يکيیکی از شخصيت‌هايشخصیت‌های [[پست مدرنيسممدرنیسم]]، با [[مارکسیسم|مارکسيسممارکسیسم]] شروع کرد. تجربه ويوی از [[شورش]] [[ماه مه]] 1968۱۹۶۸ [[فرانسه]] زمينهزمینه خوبيخوبی برايبرای احساس نيازنیاز به تجديدتجدید نظر در دستاوردهايدستاوردهای [[مارکسیسم|مارکسيسممارکسیسم]] برايشبرایش فراهم ساخت. هرچند در آن دوره، آغاز با [[مارکس]]، انتقاد ازمارکس و عبور از او به يکیک مد تبديلتبدیل شده بود. همچون همان مراسم آيينيآیینی [[بلوغ]] برايبرای نوجوانان برخيبرخی قبايلقبایل که اينکاینک افراد انديشمنداندیشمند برايبرای اثبات تواناييتوانایی علميعلمی خود، بايدباید عبور از [[مارکس]] را به ديگراندیگران نشان دهند. انديشه‌هااندیشه‌ها و نوشته‌هاينوشته‌های [[بودرياربودریار]] حتيحتی در آخرينآخرین آثارش نيزنیز به نوعينوعی متأثر از مارکسيسممارکسیسم باقيباقی ماند؛ بدينبدین گونه که مفاهيميمفاهیمی ضد مارکسيستيمارکسیستی ارائه کرد. توجه به شيوهشیوه مصرف (نشانه هانشانه‌ها) به جايجای شيوهشیوه توليد،تولید، عرضه تصويريتصویری جديدجدید از توده، جداييجدایی توده از روشنفکران و عدم امکان نفوذ در توده‌ها و مهيامهیا سازيسازی آنها برايبرای انقلاب و... ، از جمله توجهات ضد مارکسيستيمارکسیستی ويوی مي‌باشدمی‌باشد. ديدگاه‌هايدیدگاه‌های بودرياربودریار را مي‌توانمی‌توان خوانشيخوانشی مارکسيستيمارکسیستی مربوط به ما بعد دوران صنعتيصنعتی و عصر اطلاعات به حساب آورد. [[بودرياربودریار]] برايبرای ايناین خوانش جديدجدید از [[ساختارگراييساختارگرایی]] و [[نشانه شناسيشناسی]] و همچنينهمچنین ديدگاه‌هايدیدگاه‌های [[مک لوهان]] استفاده کرد. سلطه رمزگان بر زندگيزندگی بشر، از کليديکلیدی‌ترین ترينابزارهای ابزارهاي مفهوميمفهومی مورد توجه بودرياربودریار است. شايد روشنشاید ترينروشن‌ترین شاخصه دوران پست مدرن از منظر [[بودرياربودریار]] را بايدباید همينهمین ويژگيویژگی رمز گونگيگونگی آن قلمداد کرد. البته [[بودرياربودریار]] از واژه [[پست مدرن]] کمتر استفاده کرده است.
==='''نظریه حاد ـ واقعيت'''===
'''حادّ واقعيت''' از سوي [[بودريار]] به کار رفته است. اين اصطلاح را به چند گونه به [[فارسي]] ترجمه کرده‌اند. فرا واقعيت، فزون واقعيت و حاد واقعيت از نمونه ترجمه‌هاي آن است. در اين ميان، احتمالاً '''حاد واقعيت''' يا واقعيت تشديد يافته با مراد [[بودريار]] سازگاري بيشتري داشته باشد. با توجه به عبارت‌هاي مختلف [[بودريار]] مي‌توان گفت: او '''حاد واقعيت''' را امري به غايت شبيه امر واقعي، بلکه عين امر واقعي و تسخير کننده جايگاه آن مي‌داند. به طوري که '''حاد واقعيت''' غياب و نبود امر واقعي را پنهان مي‌سازد. کسي متوجه اين جا به جايي و اين پنهان کاري نيست. در اين حالت، '''حاد واقعيت،''' واقعي تر از امر واقعي مي‌شود. به بيان ديگر، چنان ماهرانه جايش را اشغال مي‌کند که واقعي تر از خود آن جلوه گري مي‌نمايد. البته '''حاد واقعيت،''' نه تنها جاي امر واقعي را مي‌گيرد، بلکه هيچ ربطي هم بدان ندارد؛ يعني رونوشتي از امر واقعي نيست. بدل ظريف و واقع نماي آن نمي‌باشد. '''حاد واقعيت''' به چيزي وراي خود ارجاع نمي‌يابد و امري خود بنيان است.
نکته اساسي در طرح مفهوم '''حاد واقعي''' از سوي '''بودريار،''' رابطه و نسبتي است که وي ميان واقعيت و بدل‌هاي آن، که به وسيله بشر و به مدد تکنولوژي ساخته شده است، برقرار مي‌سازد. در واقع، [[بودريار]] در اين جا نيز به نوعي تبارشناسي در خصوص بدل‌هاي امر واقعي دست مي‌زند. وي در ابتدا متأثر از [[فوکو]] بود. در همين تبارشناسي وقتي به مرحله '''حاد واقعي''' پا مي‌گذارد، همانطور که پيش از آن از [[مارکس]] جدا شده بود. وي در يک تقسيم بندي، سه نوع بدل يا وانموده از واقعيت را، که به تدريج ارتباط خود را با واقعيت منقطع مي‌سازند، مطرح مي‌کند. به طوري که در مرحله پاياني به کلي از واقعيت جدا مي‌شود و راهي جداگانه و مستقل مي‌پيمايد. وي در « مبادله نمادين و مرگ» و در ذيل عنوان نظم وانموده‌ها، سه نوع يا سه سطح نظم براي وانموده‌ها بر مي‌شمارد.
الف. جعل: که مربوط به دوره [[رنسانس]] و آغاز [[انقلاب صنعتي]] است. اين نظم در سطح قانون طبيعي ارزش يا همان ارزش مصرفي عمل مي‌کند.
ب. توليد: اين نظم در دوران صنعتي سلطه داشت و در سطح قانون بازاري ارزش عمل مي‌کند.
ج) وانمايي: اين نظم مربوط به دوران کنوني است و در سطح قانون ساختاري ارزش، که رمزها سلطه مي‌رانند، عمل مي‌کند.
در سطح اول، به راحتي مي‌توان نسخه بدلي را از واقعيت تشخيص داد. در سطح دوم، هرچند مرزهاي بين بدل و واقعيت محو مي‌شوند، اما هنوز واقعيت وجود دارد. در سطح سوم، که مختص جهان [[پست مدرن]] است، ديگر تقابلي بين بدل و واقعيت وجود ندارد. در چنين حالتي، بدل جايگزين واقعيت مي‌شود. به عبارت ديگر، فقط فرا واقعيت وجود دارد... فرا واقعيت نتيجه کاربرد تکنولوژي‌هاي پيشرفته و رمزگزاري هاست. رمزها امکان باز توليد پديده‌ها را همزمان با ناديده گرفتن واقعيت فراهم مي‌کنند.
[[بودريار]] در وانموده‌ها شمايل و بت را مثالي براي وانموده مي‌آورد که جاي خداي واقعي را مي‌گيرند و گويي همين‌ها اصلند و خدايي وجود ندارد. وي خروش شمايل شکنان براي از ميان بردن تصاوير را ناشي از درکشان از قدرت متعالي وانموده‌ها مي‌داند که چنين قدرتي مي‌تواند خداوند را از آگاهي انسان‌ها پاک نمايد.
==='''مراتب حاد واقعیت'''===
وي در ادامه همين نوشتار، مراحل زنجيرواري را که تصوير پشت سر مي‌گذارد تا به حاد واقعي برسد اين گونه بر مي‌شمارد:
الف. تصوير بازتابي از واقعيتي ابتدايي است. ب. تصوير واقعيتي ابتدايي را مي‌پوشاند و تحريف مي‌کند. ج. تصوير غياب واقعيتي ابتدايي را مي‌پوشاند. د. تصوير هيچ گونه مناسبتي با هيچ واقعيتي ندارد و وانموده‌اي ناب از خودش است.
در مرحله اول، تصوير جلوه اي نيک است و بازنمايي در اينجا متعلق به نظام [[عشا رباني]] است. در مرحله دوم، تصوير جلوه اي است اهريمني و متعلق به نظام پليدي. و در مرحله سوم، تصوير خود را به منزله يک جلوه مي‌نماياند و متعلق به نظام جادوگري است. اما در مرحله پاياني، تصوير ديگر به هيچ رو از آن نظام جلوه‌ها نيست، بلکه به نظام وانمودن تعلق دارد. ورود به عرصه اي که گستره نشانه‌ها به جاي آن‌که چيزي را پنهان کند. هيچ را پنهان مي‌کند. در واقع ورود به عصر وانموده‌ها است؛ عصري که در آن درست را از نادرست و امر واقعي را از إحياء مصنوعي آن نمي توان باز شناخت و اين به دليل جدايي رمزگان و دال‌ها از واقعيت‌ها و مدلول‌هاي خود است. رمزگان مي‌توانند مستقل از واقعيات و با تکيه بر يکديگر به حيات خود ادامه دهند و به بازتوليد دست بزنند، بدون آنکه نيازي به امر واقعي داشته باشند. رمزگان به شبيه سازي واقعيت رو مي‌آورند و در مراحلي بر واقعيت نيز پيشي مي‌گيرند و با حضور همه جايي و با وجود واقعيت‌گون خود، عرصه را بر امر واقعي تنگ مي‌سازند. سر انجام، اين حاد واقعي است که وجود و حضور دارد و نه امر واقعي.
==='''دنیای ترسیمی بودریار'''===
دنيايي که [[بودريار]] براي خود ساخته يا معتقد است در خارج شاهد پيدايش و حضور آن است، دنيايي است که به کمک رمزگان و تکنولوژي، بويژه تکنولوژي رسانه اي ساخته و پرداخته شده است. در واقع، منشأ اصلي خلق '''حاد واقعيت''' را رسانه و سلطه رمزها مي‌داند. در عين حال، عرصه حضور حاد واقعي را صرفاً در صفحه و شبکه نمي بيند، بلکه همه زندگي را اعم از [[اقتصاد]]، [[سياست]]، [[اجتماع]] و ... متأثر و مملو از حادهاي واقعي مي‌يابد. گزارشگر تلويزيوني که صحنه آرام پس از آشوب خياباني را نشان مي‌دهد، اما مي‌گويد: بيم آن مي‌رود که شبانه آشوب از سر گرفته شود. در اين صورت، آيا آشوب‌گران به دليل همين جملات، آن پيش گويي را محقق نمي‌سازند؟ يا رأي دادن در [[انتخابات]]، ناشي از [[تبليغات]] و [[سياست]] سطحي است يا نتيجه سياست واقعي؟ آيا امروزه غذا، فقط غذا است يا با سبک زندگي، که حاصل عمل رسانه اي است، پيوند خورده است. در اين‌گونه موارد، مرز ميان امر واقعي و '''حاد واقعي''' از بين رفته است و واقعيت بر طبق رمزها ساخته مي‌شوند؛ رمزهايي که در سياست، در [[آموزش و پرورش]]، [[صنعت]]، [[زندان]]، [[معماري]]، کالاهاي مصرفي، نظر سنجي‌ها و غيره ساخته مي‌شوند.
 
=== نظریه حاد ـ واقعیت ===
=='''به سمت [[مصرف گرایی]]'''==
'''حادّ واقعیت''' از سوی [[بودریار]] به کار رفته است. این اصطلاح را به چند گونه به [[فارسی]] ترجمه کرده‌اند. فرا واقعیت، فزون واقعیت و حاد واقعیت از نمونه ترجمه‌های آن است. در این میان، احتمالاً '''حاد واقعیت''' یا واقعیت تشدید یافته با مراد [[بودریار]] سازگاری بیشتری داشته باشد. با توجه به عبارت‌های مختلف [[بودریار]] می‌توان گفت: او '''حاد واقعیت''' را امری به‌غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیر کننده جایگاه آن می‌داند. به طوری که '''حاد واقعیت''' غیاب و نبود امر واقعی را پنهان می‌سازد. کسی متوجه این جا به جایی و این پنهان کاری نیست. در این حالت، '''حاد واقعیت،''' واقعی تر از امر واقعی می‌شود. به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال می‌کند که واقعی تر از خود آن جلوه گری می‌نماید. البته '''حاد واقعیت،''' نه تنها جای امر واقعی را می‌گیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست. بدل ظریف و واقع نمای آن نمی‌باشد. '''حاد واقعیت''' به چیزی ورای خود ارجاع نمی‌یابد و امری خود بنیان است.
صنعتي شدن با افزايش توليد همراه گرديد و تکنولوژي امکان توليدات گسترده و يکسان را فراهم کرد. در آن زمان، اصل توليد به مسئله جديدي تبديل شد و تمام تلاش‌ها صرف حل همين مسئله مي‌گرديد. تقاضاي بازار در اولويت دوم قرار داشت. در اين دوره، شيوه توليد که مورد توجه [[مارکس]] نيز قرار گرفت، اولويت و مسئله نخست [[نظام سرمايه داري]] به حساب مي‌آمد. اما با رشد صنعت و افزايش توليدات، ايجاد تقاضا براي کالاهاي توليدي به امري مهم بدل گرديد. اگر مصرف کننده اي نباشد، جامعه صنعتي در خطر اضمحلال خواهد بود. در اين وضعيت، توليد تقاضا به جاي توليد کالا به مسئله اول تبديل گرديد.
نکته اساسی در طرح مفهوم '''حاد واقعی''' از سوی '''بودریار،''' رابطه و نسبتی است که وی میان واقعیت و بدل‌های آن، که به وسیله بشر و به مدد تکنولوژی ساخته شده است، برقرار می‌سازد. در واقع، [[بودریار]] در این جا نیز به نوعی تبارشناسی در خصوص بدل‌های امر واقعی دست می‌زند. وی در ابتدا متأثر از [[فوکو]] بود. در همین تبارشناسی وقتی به مرحله '''حاد واقعی''' پا می‌گذارد، همان‌طور که پیش از آن از [[مارکس]] جدا شده بود. وی در یک تقسیم‌بندی، سه نوع بدل یا وانموده از واقعیت را، که به تدریج ارتباط خود را با واقعیت منقطع می‌سازند، مطرح می‌کند. به طوری که در مرحله پایانی به کلی از واقعیت جدا می‌شود و راهی جداگانه و مستقل می‌پیماید. وی در «مبادله نمادین و مرگ» و در ذیل عنوان نظم وانموده‌ها، سه نوع یا سه سطح نظم برای وانموده‌ها برمی‌شمارد.
تلاش‌ها براي رفع اين مشکل، که اتفاقاً با موفقيت نيز همراه بود، به ايجاد جامعه مصرفي انجاميد. انسان‌هايي به وجود آمدند که مصرف کردن به اولويت نخست آنان تبديل گرديد. در شرايط جديد توجه به شيوه توليد براي فهم نظام مبتني بر سرمايه کافي نيست و به جاي شيوه توليد، بايد به شيوه مصرف پرداخت. از اين رو، [[بودريار]] جامعه مصرفي و اقتضاءات آن را مورد توجه قرار داد. وي در چند کتاب نخست خود، همچون « نظام ابژه ها»، «جامعه مصرفي» و «آيينه توليد» و به کمک نظريات نشانه شناختي، ايده جديد خود را مطرح ساخت تا در آينده ديدگاه‌هاي [[پست مدرن|پُست مدرني]] خود را بر پايه آن استوار سازد. 
الف. جعل: که مربوط به دوره [[رنسانس]] و آغاز [[انقلاب صنعتی]] است. این نظم در سطح قانون طبیعی ارزش یا همان ارزش مصرفی عمل می‌کند.
=='''تفسیر بودریار از حاد واقعیت در رسانه'''==
ب. تولید: این نظم در دوران صنعتی سلطه داشت و در سطح قانون بازاری ارزش عمل می‌کند.
يشينه نظرات [[بودريار]] درباره [[رسانه]] را مي‌توان در نظريات [[مدرنیسم|مدرنيستي]] هنر مشاهده کرد. نظريات مدرنيستي هنر، اين احساس را تقويت کرده‌اند که يک اثر هنري را مي‌توان و بايد بر اساس قاعده و اصول خود آن و بدون مراجعه به ساير اشياء در جهان تجربه کرد. آثار هنري به نوعي حضور خود را مي‌تابانند.
ج) وانمایی: این نظم مربوط به دوران کنونی است و در سطح قانون ساختاری ارزش، که رمزها سلطه می‌رانند، عمل می‌کند.
بحثي که [[امبرتو اکو]] دربارة تلويزيون جديد دارد نيز در همين راستا قابل ارزيابي است. اکو مي‌گويد: تلويزيون چنان در خود فرو رفته و در مداري بسته به فعاليت مشغول است که کاملاً ارتباط‌ آن با جهان خارج قطع شده است. وي به برنامه‌هايي مثال مي‌زند که حول خود تلويزيون مي‌چرخد؛ همچون مصاحبه با بازيگران تلويزيوني، مستند تلويزيوني دربارة برنامه‌هاي تلويزيوني و غيره. در نظر اکو، اغلب چيزي ارزش خبري مي‌يابد که از آن فيلم برداري شده باشد. جالب و جذاب بودن، نه در آن چيزي است که در تلويزيون ظهور مي‌يابد، بلکه در خود واقعيت ظهور تلويزيوني است. اکو از اين طريق به تلويزيون اصالت مي‌دهد و آن را دنيايي در خود فرو رفته و بسته مي‌داند، به طوري که ديگر فضاي چنداني براي جهان واقعي باقي نمي ماند. بودريار همين مسير را ادامه مي‌دهد. اما در آن گامي از اکو فراتر مي‌گذارد.
در سطح اول، به راحتی می‌توان نسخه بدلی را از واقعیت تشخیص داد. در سطح دوم، هرچند مرزهای بین بدل و واقعیت محو می‌شوند، اما هنوز واقعیت وجود دارد. در سطح سوم، که مختص جهان [[پست مدرن]] است، دیگر تقابلی بین بدل و واقعیت وجود ندارد. در چنین حالتی، بدل جایگزین واقعیت می‌شود. به عبارت دیگر، فقط فرا واقعیت وجود دارد... فرا واقعیت نتیجه کاربرد تکنولوژی‌های پیشرفته و رمزگزاری هاست. رمزها امکان باز تولید پدیده‌ها را همزمان با نادیده گرفتن واقعیت فراهم می‌کنند.
مباحث رسانه‌اي [[بودريار]] متأثر از ديدگاه‌هاي [[مک لوهان]] در خصوص نقش تکنولوژي رسانه‌اي و اين‌که «'''رسانه همان پيام است'''» شکل گرفت. البته وي بر چشم انداز [[مک لوهان]] به تکنولوژي رسانه‌اي نمي‌ايستد و از آن نيز عبور مي‌کند.
[[بودریار]] در وانموده‌ها شمایل و بت را مثالی برای وانموده می‌آورد که جای خدای واقعی را می‌گیرند و گویی همین‌ها اصلند و خدایی وجود ندارد. وی خروش شمایل شکنان برای از میان بردن تصاویر را ناشی از درکشان از قدرت متعالی وانموده‌ها می‌داند که چنین قدرتی می‌تواند خداوند را از آگاهی انسان‌ها پاک نماید.
==='''رسانه همان پيام'''===
بودريار تعبير «رسانه همان پيام» است را براي تحليل مصرف به کار مي‌برد و مي‌گويد: پيامي که رمز گشايي و مصرف مي‌شود، مفهوم آشکار اصوات و تصاوير نيست، بلکه اين پيام الگوي مقيد کننده اي از تفکيک واقعيت به نشانه هايي متوالي و معادل است. در رسانه همه چيز در چارچوب الگوي مصرف قرار مي‌گيرد. [[بودريار]] در توضيح اين سخنان مي‌گويد: در رسانه‌ها شاهد گسستگي نشانه‌ها و پيام‌ها از يکديگر هستيم. رسانه‌ها انواعي از نشانه‌ها با پيام‌هاي متضاد را در برنامه‌هاي خبري، تفريحي، مستند، گزارش‌ها، فيلم‌ها، مناظرات سياسي و غيره و به کمک توانمندي‌هاي فني [[رسانه]] اي و به صورت متوالي در کنار هم مي‌چينند. روند کلان اين پيام‌هاي متوالي، يک تأثير کلي دارد که ما را به مصرف صِرف مي‌کشاند. با توجه به منفعت احساسي و منحصر به فرد گفتمان مصرف، ديگر گفتمان‌ها به نفع آن کنار مي‌روند. با اين توضيحات، مي‌توان گفت ما با [[رسانه]] و نشانه‌هاي آن سر و کار داريم؛ اما معني و پيامي که از [[رسانه]] دريافت مي‌کنيم، معني و پيام آن نشانه‌ها نيست. در اين جا، معنا مي‌ميرد و ما به يک مصرف کننده نشانه‌ها که از مصرف آنها لذت مي‌بريم، تبديل مي‌شويم. براي ما، ديدن صحنه مجروح شدن يک گاو باز [[اسپانيايي]] به دست گاو يا کشته شدن افرادي در يک نزاع قبيله‌اي در [[آفريقا]] با ديدن صحنه‌هاي يک فيلم جنگي تفاوت چنداني ندارد. بمباران اطلاعاتي رسانه‌ها،ما را با طيف گسترده‌اي از مسائل متنوع و امور در واقع مهم مواجه مي‌سازد که با آنها بيگانه ايم يا براي ما مهم نيستند.
==='''مرگ معناها'''===
در توضيح [[مرگ]] معناها و حيات مستقل رمزها، مي‌توان اين نکته را افزود که وقتي انسان‌ها خُلق و خوي مصرفي به خود مي‌گيرند و اصل مصرف موضوعيت مي‌يابد، مصرف بايد به عنوان يک قاعده حياتي و به هر قيمتي، تحقق حتمي يابد. از سوي ديگر، حجم وسيع رمزگان قابل مصرف نيز بر انسان‌ها هجوم مي‌آورند. در اين حالت، انسان‌ها با مشکل کوتاه شدگي زمان مواجه مي‌شوند؛ بدين معنا که هضم رمزهاي فراوان، متنوع و گاه پيچيده و متعارض و درک درست معاني آنها در بازه زماني اندکي، که در اختيار انسان‌ها قرار مي‌گيرد، امکان پذير نمي باشد، هنوز پيام‌هاي سابق جذب نشده، پيام‌هاي جديد از راه رسيده است. نتيجه اين امر، عقب افتادن از معاني، رها سازي آنها و بسنده کردن به ظاهر رمزها خواهد بود. مثال براي اين نوع جدا افتادن مدلول از دال خود، فردي است که متني را در ابتدا با تأمل و تأني و براي فهم معني مي‌خواند، اما وقتي از درک معاني آن متن در مي‌ماند، به تدريج بر سرعت خواندن مي‌افزايد. سرانجام، در يک عمل طوطي وار به مصرف کلمات رو مي‌آورد. نکته مذکور مي‌تواند دليلي ديگر بر اين سخن بودريار باشد که ما در دنيايي به سر مي‌بريم که در آن، اطلاعاتي هر چه بيشتر و معاني هر چه کم تر وجود دارد.فرضيه [[بودريار]] اين است که اطلاعات همبستگي الزامي و اکيدي با دلالت دارد. بدين نحو که اطلاعات مستقيماً مخرب معنا و دلالت بوده يا آن‌که آن را خنثي مي‌سازد.[[بودريار]] مدعاي خود را به گونه اي ديگر نيز پي مي‌گيرد. وي در بحث‌هاي خود به کثرت دال‌ها و تسلسل آنها مي‌پردازد. نتيجه اين کثرت و تسلسل آن است که دال‌ها در يک گردش پايان ناپذير و در يک حرکت دوري هر يک به ديگري اشاره خواهد داشت و هر يک اعتبار خود را از ديگري و با تکيه بر دالي ديگر به دست مي‌آورد. نتيجه اين حرکت دوري فراموشي مدلول و معنا و بازي خوردن در جهان دال‌ها خواهد بود.
==='''پيش گويي صادق در رسانه'''===
[[بودريار]] در استدلالي ديگر به مسئله پيش گويي صادق در رسانه و تبليغات مي‌پردازد. پيش گويي صادق آن نوع پيش گويي است که به صرف گفته شدن حتماً محقق خواهد شد. همچون برخي شايعات، مثل کمياب شدن کالايي در بازار در آينده نزديک، که به صرف شيوع يافتن آن در جامعه آن شايعه تحقق مي‌يابد. بودريار در استدلال خود مي‌گويد: تبليغات در کار خود به [[دروغ]] متوسل نمي‌شود و اصلاً کاري به صدق و کذب و حقيقت و خطا ندارند. منطق عملگري آن وراي حقيقت و خطا است که مربوط به امر واقعي است. هنر تبليغات چي‌ها در اين است که طوري حرف مي‌زنند که نه راست است و نه دروغ، نه درست است و نه خطا. تبليغات به هيچ حقيقت پيشيني اشاره نمي کند، بلکه با ايجاد اميد و علاقه نسبت به يک امر آن را به وجود مي‌آورد؛ به اين نحو که کالا را به يک شبه واقعه اي تبديل مي‌سازد که با حمايت مصرف کننده از گفتمان آن، به رويداد واقعي زندگي روزمره تبديل مي‌شود.با اين بيان روشن مي‌شود که رسانه با منطق خاص خود، که وراي [[حقيقت]] و خطا است و هر دو مربوط به امر واقع است، محصولات خاص خود را توليد و زندگي خارجي را بر اساس آن شکل و نظم مي‌دهد و با سلطه هر چه بيشتر رسانه، ديگر جايي براي امر واقعي نخواهد ماند. رسانه همه امور را مي‌سازد؛ اموري که ماهيتاً حاد واقعي‌اند و نه واقعي.{{سرخط}}
مفهوم فراواقعیت در نشانه شناسی و فلسفه پست مدرن استفاده می شود تا عدم توانایی انسان را در افتراق واقیت از خیال توضیح دهد، خصوصاً در فرهنگ های پست مدرن با تکنولوژی های در سطح پیشرفته.
فراواقعیت مفهومی است برای توصیف راهی که آگاهی انسانی، واقعیت را در دنیایی که انبوه رسانه ها قادرند به هر اتفاق یا تجربه اصیل شکل دهند و یا آن را فیلتر کنند، درک می کند. برخی از مشهورترین نظریه پردازان فراواقعیت ژان بودریار، آلبرت بورگمن، دانیل بورستین و امبرتو اکو هستند.
 
=== مراتب حاد واقعیت ===
ژان بودریار در اکثر عمر کاری خود همواره با مفهوم واقعیت و سیر اتفاقاتی که در فرهنگ غرب برای این واژه اتفاق می افتد درگیر بود و در مورد آن نظریات متفاوتی هم داشت.وی مفهوم واقعیت را محصول دوران مدرن می داند و تولد علوم و تکنولوژی.ظهور مفهوم حقیقت در واقع خط جدا کننده ای بود میان فرهنگ های ابتدایی که سمبولیک بودند و فرهنگ های مدرن که بر پایه ی نشانه ها بنا گذاشته شده اند.همین مفهوم واقعیت در طی این چند قرن بارها دستخوش تغییر شده است. آنچه در زمان نیوتون حقیقت مطلق می دانستند در زمان حاضر زیر پای انیشتین له شد و آن هم با نظریات فیزیک کوانتم به لرزه افتاد. هر آنچه واقعیت رسوخ ناپذیر و تغییر ناپذیر به نظر می آید پس از مدتی به دور انداخته می شود.بودریار عقیده دارد از میانه قرن بیستم ما دوباره به وضعیتتی برگشته ایم که واقعیت طرد شده است. نه اینکه ارجاعی وجود ندارد (دالی به مدلولی ارجاع نمی‌دهد )، بلکه منظور این است که کمپانی های تفریحی و رسانه های توده ای غیر واقعیت را جانشین آن ساخته اند.
وی در ادامه همین نوشتار، مراحل زنجیرواری را که تصویر پشت سر می‌گذارد تا به حاد واقعی برسد این گونه برمی‌شمارد:
الف. تصویر بازتابی از واقعیتی ابتدایی است. ب. تصویر واقعیتی ابتدایی را می‌پوشاند و تحریف می‌کند. ج. تصویر غیاب واقعیتی ابتدایی را می‌پوشاند. د. تصویر هیچ گونه مناسبتی با هیچ واقعیتی ندارد و وانموده‌ای ناب از خودش است.
در مرحله اول، تصویر جلوه‌ای نیک است و بازنمایی در اینجا متعلق به نظام [[عشا ربانی]] است. در مرحله دوم، تصویر جلوه‌ای است اهریمنی و متعلق به نظام پلیدی؛ و در مرحله سوم، تصویر خود را به منزله یک جلوه می‌نمایاند و متعلق به نظام جادوگری است. اما در مرحله پایانی، تصویر دیگر به هیچ رو از آن نظام جلوه‌ها نیست، بلکه به نظام وانمودن تعلق دارد. ورود به عرصه‌ای که گستره نشانه‌ها به جای آن‌که چیزی را پنهان کند. هیچ را پنهان می‌کند. در واقع ورود به عصر وانموده‌ها است؛ عصری که در آن درست را از نادرست و امر واقعی را از إحیاء مصنوعی آن نمی‌توان باز شناخت و این به دلیل جدایی رمزگان و دال‌ها از واقعیت‌ها و مدلول‌های خود است. رمزگان می‌توانند مستقل از واقعیات و با تکیه بر یکدیگر به حیات خود ادامه دهند و به بازتولید دست بزنند، بدون آنکه نیازی به امر واقعی داشته باشند. رمزگان به شبیه‌سازی واقعیت رو می‌آورند و در مراحلی بر واقعیت نیز پیشی می‌گیرند و با حضور همه جایی و با وجود واقعیت‌گون خود، عرصه را بر امر واقعی تنگ می‌سازند. سر انجام، این حاد واقعی است که وجود و حضور دارد و نه امر واقعی.
 
=== دنیای ترسیمی بودریار ===
بودریار عنوان می دارد که دنیایی که در آن زندگی می کنیم با یک دنیای کپی شده عوض شده است. دنیایی که در آن واقیت جای خود را به نموده های خیالی و صوری داده است.وی سه حالت فراواقعیت را عنوان می دارد : به نظر وی تولد فراواقعیت به همراه ظهور نوع سوم نمود بوده است.جایی که نمود واقعیت را پنهان نمی‌کند ( نوع دوم نمود) بلکه جایی که وجود نمود نبود واقعیت را پنهان می کند. نمود کپی از اصلی است که وجود ندارد.
دنیایی که [[بودریار]] برای خود ساخته یا معتقد است در خارج شاهد پیدایش و حضور آن است، دنیایی است که به کمک رمزگان و تکنولوژی، بویژه تکنولوژی رسانه‌ای ساخته و پرداخته شده است. در واقع، منشأ اصلی خلق '''حاد واقعیت''' را رسانه و سلطه رمزها می‌داند. در عین حال، عرصه حضور حاد واقعی را صرفاً در صفحه و شبکه نمی‌بیند، بلکه همه زندگی را اعم از [[اقتصاد]]، [[سیاست]]، [[اجتماع]] و ... متأثر و مملو از حادهای واقعی می‌یابد. گزارشگر تلویزیونی که صحنه آرام پس از آشوب خیابانی را نشان می‌دهد، اما می‌گوید: بیم آن می‌رود که شبانه آشوب از سر گرفته شود. در این صورت، آیا آشوب‌گران به دلیل همین جملات، آن پیش گویی را محقق نمی‌سازند؟ یا رأی دادن در [[انتخابات]]، ناشی از [[تبلیغات]] و [[سیاست]] سطحی است یا نتیجه سیاست واقعی؟ آیا امروزه غذا، فقط غذا است یا با سبک زندگی، که حاصل عمل رسانه‌ای است، پیوند خورده است. در این‌گونه موارد، مرز میان امر واقعی و '''حاد واقعی''' از بین رفته است و واقعیت بر طبق رمزها ساخته می‌شوند؛ رمزهایی که در سیاست، در [[آموزش و پرورش]]، [[صنعت]]، [[زندان]]، [[معماری]]، کالاهای مصرفی، نظر سنجی‌ها و غیره ساخته می‌شوند.
 
== به سمت [[مصرف گرایی]] ==
در نوع دوم فراواقعیت فرهنگ های مدرن مرزها را از میان می برند.همه چیز سیاسی می شود، همه چیز اقتصادی می شود. مرزها برداشته می شوند و نشانه در هم می روند و دیگر تفاوت بارزی بین مرزهای کلاسیک باقی نمی‌ماند. در این جا فراواقعیت یعنی "واقعی تر از واقعی" و این یعنی فراواقعیت دیگر نمی‌تواند آینه ای برای واقعیت باشد.
صنعتی شدن با افزایش تولید همراه گردید و تکنولوژی امکان تولیدات گسترده و یکسان را فراهم کرد. در آن زمان، اصل تولید به مسئله جدیدی تبدیل شد و تمام تلاش‌ها صرف حل همین مسئله می‌گردید. تقاضای بازار در اولویت دوم قرار داشت. در این دوره، شیوه تولید که مورد توجه [[مارکس]] نیز قرار گرفت، اولویت و مسئله نخست [[نظام سرمایه داری]] به حساب می‌آمد. اما با رشد صنعت و افزایش تولیدات، ایجاد تقاضا برای کالاهای تولیدی به امری مهم بدل گردید. اگر مصرف‌کننده‌ای نباشد، جامعه صنعتی در خطر اضمحلال خواهد بود. در این وضعیت، تولید تقاضا به جای تولید کالا به مسئله اول تبدیل گردید.
تلاش‌ها برای رفع این مشکل، که اتفاقاً با موفقیت نیز همراه بود، به ایجاد جامعه مصرفی انجامید. انسان‌هایی به وجود آمدند که مصرف کردن به اولویت نخست آنان تبدیل گردید. در شرایط جدید توجه به شیوه تولید برای فهم نظام مبتنی بر سرمایه کافی نیست و به جای شیوه تولید، باید به شیوه مصرف پرداخت. از این رو، [[بودریار]] جامعه مصرفی و اقتضاءات آن را مورد توجه قرار داد. وی در چند کتاب نخست خود، همچون «نظام ابژه‌ها»، «جامعه مصرفی» و «آیینه تولید» و به کمک نظریات نشانه شناختی، ایده جدید خود را مطرح ساخت تا در آینده دیدگاه‌های [[پست مدرن|پُست مدرنی]] خود را بر پایه آن استوار سازد.
 
== تفسیر بودریار از حاد واقعیت در رسانه ==
در حالت سوم فرهنگ عامیانه تقاوت میان خیال و واقعیت را بر می دارد. مثال معروف آن دیزنی لند در کالیفرنیا است. جایی که به نقل از بودریار سعی دارد با خیالی جلوه کردن و با کودکانه جلوه کردن به ما بگوید هر آنچه در دیزنی لند نیست ( بقیه دنیای بزرگسال آمریکایی ) واقعی است. دیزنی لند سعی دارد با ایجاد این افتراق مجازی بگوید که بیرون مرزهایش واقعیت جریان دارد، چیزی که بودریار آن را صریحاً رد می کند. ه نظر بودریار کل لوس آنجلس فراواقعی است. زندگی آمریکایی فراواقعی است.ارزش های آمریکایی فراواقعی است.
یشینه نظرات [[بودریار]] دربارهٔ [[رسانه]] را می‌توان در نظریات [[مدرنیسم|مدرنیستی]] هنر مشاهده کرد. نظریات مدرنیستی هنر، این احساس را تقویت کرده‌اند که یک اثر هنری را می‌توان و باید بر اساس قاعده و اصول خود آن و بدون مراجعه به سایر اشیاء در جهان تجربه کرد. آثار هنری به نوعی حضور خود را می‌تابانند.
بحثی که [[امبرتو اکو]] دربارة تلویزیون جدید دارد نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. اکو می‌گوید: تلویزیون چنان در خود فرورفته و در مداری بسته به فعالیت مشغول است که کاملاً ارتباط آن با جهان خارج قطع شده است. وی به برنامه‌هایی مثال می‌زند که حول خود تلویزیون می‌چرخد؛ همچون مصاحبه با بازیگران تلویزیونی، مستند تلویزیونی دربارة برنامه‌های تلویزیونی و غیره. در نظر اکو، اغلب چیزی ارزش خبری می‌یابد که از آن فیلم برداری شده باشد. جالب و جذاب بودن، نه در آن چیزی است که در تلویزیون ظهور می‌یابد، بلکه در خود واقعیت ظهور تلویزیونی است. اکو از این طریق به تلویزیون اصالت می‌دهد و آن را دنیایی در خود فرورفته و بسته می‌داند، به طوری که دیگر فضای چندانی برای جهان واقعی باقی نمی‌ماند. بودریار همین مسیر را ادامه می‌دهد. اما در آن گامی از اکو فراتر می‌گذارد.
مباحث رسانه‌ای [[بودریار]] متأثر از دیدگاه‌های [[مک لوهان]] در خصوص نقش تکنولوژی رسانه‌ای و این‌که «'''رسانه همان پیام است'''» شکل گرفت. البته وی بر چشم‌انداز [[مک لوهان]] به تکنولوژی رسانه‌ای نمی‌ایستد و از آن نیز عبور می‌کند.
 
=== رسانه همان پیام ===
بر خلاف نظر مارکس که مبتنی بر از خود بیگانگی و گم شدن سوژه در برابر دنیای مهاجم ابژها بود بودریار می گوید در دوران حاضر مشکل این است که کیهان، سایه اش را بلعیده است ! فراواقعیت نزدیک، شفافیت و فریفتگی سوژه را در خود دارد.
بودریار تعبیر «رسانه همان پیام» است را برای تحلیل مصرف به کار می‌برد و می‌گوید: پیامی که رمز گشایی و مصرف می‌شود، مفهوم آشکار اصوات و تصاویر نیست، بلکه این پیام الگوی مقید کننده‌ای از تفکیک واقعیت به نشانه‌هایی متوالی و معادل است. در رسانه همه چیز در چارچوب الگوی مصرف قرار می‌گیرد. [[بودریار]] در توضیح این سخنان می‌گوید: در رسانه‌ها شاهد گسستگی نشانه‌ها و پیام‌ها از یکدیگر هستیم. رسانه‌ها انواعی از نشانه‌ها با پیام‌های متضاد را در برنامه‌های خبری، تفریحی، مستند، گزارش‌ها، فیلم‌ها، مناظرات سیاسی و غیره و به کمک توانمندی‌های فنی [[رسانه]] ای و به صورت متوالی در کنار هم می‌چینند. روند کلان این پیام‌های متوالی، یک تأثیر کلی دارد که ما را به مصرف صِرف می‌کشاند. با توجه به منفعت احساسی و منحصر به فرد گفتمان مصرف، دیگر گفتمان‌ها به نفع آن کنار می‌روند. با این توضیحات، می‌توان گفت ما با [[رسانه]] و نشانه‌های آن سر و کار داریم؛ اما معنی و پیامی که از [[رسانه]] دریافت می‌کنیم، معنی و پیام آن نشانه‌ها نیست. در این جا، معنا می‌میرد و ما به یک مصرف‌کننده نشانه‌ها که از مصرف آنها لذت می‌بریم، تبدیل می‌شویم. برای ما، دیدن صحنه مجروح شدن یک گاو باز [[اسپانیایی]] به دست گاو یا کشته شدن افرادی در یک نزاع قبیله‌ای در [[آفریقا]] با دیدن صحنه‌های یک فیلم جنگی تفاوت چندانی ندارد. بمباران اطلاعاتی رسانه‌ها، ما را با طیف گسترده‌ای از مسائل متنوع و امور در واقع مهم مواجه می‌سازد که با آنها بیگانه‌ایم یا برای ما مهم نیستند.
فراواقعیت به عنوان یک پارادایم در توصیف شرایط فرهنگی حاضر از اهمیت زیادی برخوردار است.فراواقعیت، آگاهی را از هر گونه درگیری احساسی واقعی باز می دارد و به اصطلاح آن را گول می زند و در مقابل، در برابرش بازنمایی جعلی و بدلی قرار می دهد. اساساً ارضا و خوشبختی و شادکامی در بازنمایی ویک بازنمایی جعلی از واقعیت خلاصه شده است.
=== مرگ معناها ===
در توضیح [[مرگ]] معناها و حیات مستقل رمزها، می‌توان این نکته را افزود که وقتی انسان‌ها خُلق و خوی مصرفی به خود می‌گیرند و اصل مصرف موضوعیت می‌یابد، مصرف باید به عنوان یک قاعده حیاتی و به هر قیمتی، تحقق حتمی یابد. از سوی دیگر، حجم وسیع رمزگان قابل مصرف نیز بر انسان‌ها هجوم می‌آورند. در این حالت، انسان‌ها با مشکل کوتاه شدگی زمان مواجه می‌شوند؛ بدین معنا که هضم رمزهای فراوان، متنوع و گاه پیچیده و متعارض و درک درست معانی آنها در بازه زمانی اندکی، که در اختیار انسان‌ها قرار می‌گیرد، امکان‌پذیر نمی‌باشد، هنوز پیام‌های سابق جذب نشده، پیام‌های جدید از راه رسیده است. نتیجه این امر، عقب افتادن از معانی، رهاسازی آنها و بسنده کردن به ظاهر رمزها خواهد بود. مثال برای این نوع جدا افتادن مدلول از دال خود، فردی است که متنی را در ابتدا با تأمل و تأنی و برای فهم معنی می‌خواند، اما وقتی از درک معانی آن متن درمی‌ماند، به تدریج بر سرعت خواندن می‌افزاید. سرانجام، در یک عمل طوطی‌وار به مصرف کلمات رو می‌آورد. نکته مذکور می‌تواند دلیلی دیگر بر این سخن بودریار باشد که ما در دنیایی به سر می‌بریم که در آن، اطلاعاتی هر چه بیشتر و معانی هر چه کم‌تر وجود دارد. فرضیه [[بودریار]] این است که اطلاعات همبستگی الزامی و اکیدی با دلالت دارد. بدین نحو که اطلاعات مستقیماً مخرب معنا و دلالت بوده یا آن‌که آن را خنثی می‌سازد. [[بودریار]] مدعای خود را به گونه‌ای دیگر نیز پی می‌گیرد. وی در بحث‌های خود به کثرت دال‌ها و تسلسل آنها می‌پردازد. نتیجه این کثرت و تسلسل آن است که دال‌ها در یک گردش پایان ناپذیر و در یک حرکت دوری هر یک به دیگری اشاره خواهد داشت و هر یک اعتبار خود را از دیگری و با تکیه بر دالی دیگر به دست می‌آورد. نتیجه این حرکت دوری فراموشی مدلول و معنا و بازی خوردن در جهان دال‌ها خواهد بود.
 
=== پیش گویی صادق در رسانه ===
مثال های دیگر از فراواقعیت :
[[بودریار]] در استدلالی دیگر به مسئله پیش گویی صادق در رسانه و تبلیغات می‌پردازد. پیش گویی صادق آن نوع پیش گویی است که به صرف گفته شدن حتماً محقق خواهد شد. همچون برخی شایعات، مثل کمیاب شدن کالایی در بازار در آینده نزدیک، که به صرف شیوع یافتن آن در جامعه آن شایعه تحقق می‌یابد. بودریار در استدلال خود می‌گوید: تبلیغات در کار خود به [[دروغ]] متوسل نمی‌شود و اصلاً کاری به صدق و کذب و حقیقت و خطا ندارند. منطق عملگری آن ورای حقیقت و خطا است که مربوط به امر واقعی است. هنر تبلیغات چی‌ها در این است که طوری حرف می‌زنند که نه راست است و نه دروغ، نه درست است و نه خطا. تبلیغات به هیچ حقیقت پیشینی اشاره نمی‌کند، بلکه با ایجاد امید و علاقه نسبت به یک امر آن را به وجود می‌آورد؛ به این نحو که کالا را به یک شبه واقعه‌ای تبدیل می‌سازد که با حمایت مصرف‌کننده از گفتمان آن، به رویداد واقعی زندگی روزمره تبدیل می‌شود. با این بیان روشن می‌شود که رسانه با منطق خاص خود، که ورای [[حقیقت]] و خطا است و هر دو مربوط به امر واقع است، محصولات خاص خود را تولید و زندگی خارجی را بر اساس آن شکل و نظم می‌دهد و با سلطه هر چه بیشتر رسانه، دیگر جایی برای امر واقعی نخواهد ماند. رسانه همه امور را می‌سازد؛ اموری که ماهیتاً حاد واقعی‌اند و نه واقعی.{{سرخط}}
مفهوم فراواقعیت در نشانه شناسی و فلسفه پست مدرن استفاده می‌شود تا عدم توانایی انسان را در افتراق واقیت از خیال توضیح دهد، خصوصاً در فرهنگ‌های پست مدرن با تکنولوژی‌های در سطح پیشرفته.
فراواقعیت مفهومی است برای توصیف راهی که آگاهی انسانی، واقعیت را در دنیایی که انبوه رسانه‌ها قادرند به هر اتفاق یا تجربه اصیل شکل دهند و یا آن را فیلتر کنند، درک می‌کند. برخی از مشهورترین نظریه پردازان فراواقعیت ژان بودریار، آلبرت بورگمن، دانیل بورستین و امبرتو اکو هستند.
 
ژان بودریار در اکثر عمر کاری خود همواره با مفهوم واقعیت و سیر اتفاقاتی که در فرهنگ غرب برای این واژه اتفاق می‌افتد درگیر بود و در مورد آن نظریات متفاوتی هم داشت. وی مفهوم واقعیت را محصول دوران مدرن می‌داند و تولد علوم و تکنولوژی. ظهور مفهوم حقیقت در واقع خط جدا کننده‌ای بود میان فرهنگ‌های ابتدایی که سمبولیک بودند و فرهنگ‌های مدرن که بر پایهٔ نشانه‌ها بنا گذاشته شده‌اند. همین مفهوم واقعیت در طی این چند قرن بارها دستخوش تغییر شده است. آنچه در زمان نیوتون حقیقت مطلق می‌دانستند در زمان حاضر زیر پای انیشتین له شد و آن هم با نظریات فیزیک کوانتم به لرزه افتاد. هر آنچه واقعیت رسوخ ناپذیر و تغییرناپذیر به نظر می‌آید پس از مدتی به دور انداخته می‌شود. بودریار عقیده دارد از میانه قرن بیستم ما دوباره به وضعیتتی برگشته‌ایم که واقعیت طرد شده است. نه اینکه ارجاعی وجود ندارد (دالی به مدلولی ارجاع نمی‌دهد)، بلکه منظور این است که کمپانی‌های تفریحی و رسانه‌های توده‌ای غیر واقعیت را جانشین آن ساخته‌اند.
● یک عکس مجله که بوسیله کامپیوتر روتوش شده است.
 
بودریار عنوان می‌دارد که دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم با یک دنیای کپی شده عوض شده است. دنیایی که در آن واقیت جای خود را به نموده‌های خیالی و صوری داده است. وی سه حالت فراواقعیت را عنوان می‌دارد: به نظر وی تولد فراواقعیت به همراه ظهور نوع سوم نمود بوده است. جایی که نمود واقعیت را پنهان نمی‌کند (نوع دوم نمود) بلکه جایی که وجود نمود نبود واقعیت را پنهان می‌کند. نمود کپی از اصلی است که وجود ندارد.
● فیلمهایی که بوسیله تکنولوژی دیجیتالی ساخته شده است ( مثل فیلم ۳۰۰ )
 
در نوع دوم فراواقعیت فرهنگ‌های مدرن مرزها را از میان می‌برند. همه چیز سیاسی می‌شود، همه چیز اقتصادی می‌شود. مرزها برداشته می‌شوند و نشانه در هم می‌روند و دیگر تفاوت بارزی بین مرزهای کلاسیک باقی نمی‌ماند. در این جا فراواقعیت یعنی «واقعی تر از واقعی» و این یعنی فراواقعیت دیگر نمی‌تواند آینه‌ای برای واقعیت باشد.
● یک باغ مانیکور شده ( آرایش یافته ) که نمونه ای از طبیعت فراواقع است.
 
در حالت سوم فرهنگ عامیانه تقاوت میان خیال و واقعیت را برمی‌دارد. مثال معروف آن دیزنی لند در کالیفرنیا است. جایی که به نقل از بودریار سعی دارد با خیالی جلوه کردن و با کودکانه جلوه کردن به ما بگوید هر آنچه در دیزنی لند نیست (بقیه دنیای بزرگسال آمریکایی) واقعی است. دیزنی لند سعی دارد با ایجاد این افتراق مجازی بگوید که بیرون مرزهایش واقعیت جریان دارد، چیزی که بودریار آن را صریحاً رد می‌کند. ه نظر بودریار کل لوس آنجلس فراواقعی است. زندگی آمریکایی فراواقعی است. ارزش‌های آمریکایی فراواقعی است.
● ورزشکاران حرفه ای که به عنوان سوپرمدل و نمونه برتر انسان معرفی می شوند.
 
=='''منابع'''==
بر خلاف نظر مارکس که مبتنی بر از خود بیگانگی و گم شدن سوژه در برابر دنیای مهاجم ابژها بود بودریار می‌گوید در دوران حاضر مشکل این است که کیهان، سایه اش را بلعیده است! فراواقعیت نزدیک، شفافیت و فریفتگی سوژه را در خود دارد.
[[بودريار]]، ژان، در سايه اکثريت‌هاي خاموش، ترجمه پيام يزدان‌جو، تهران، مرکز، 1381.{{سرخط}}
فراواقعیت به عنوان یک پارادایم در توصیف شرایط فرهنگی حاضر از اهمیت زیادی برخوردار است. فراواقعیت، آگاهی را از هر گونه درگیری احساسی واقعی بازمی‌دارد و به اصطلاح آن را گول‌می‌زند و در مقابل، در برابرش بازنمایی جعلی و بدلی قرار می‌دهد. اساساً ارضا و خوشبختی و شادکامی در بازنمایی ویک بازنمایی جعلی از واقعیت خلاصه شده است.
وانموده ها، ترجمه ماني، حقيقي، سرگشتگي نشانه‌ها (نمونه‌هايي از نقد پسامدرن)، بودريار و ديگران، گزينش و ويرايش: حقيقي، ماني، تهران، مرکز، 1374.{{سرخط}}
 
فرهنگ رسانه‌هاي گروهي( از کتاب جامعه مصرفي)، ترجمه احمدزاده، شيده، مجموعه مقالات فرهنگ و زندگي روزمره (ارغنون، ش19)، بالس، کريستوفر و ديگران، چ دوم، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1386.{{سرخط}}
مثال‌های دیگر از فراواقعیت:
بهرامي کميل، نظام، نظريه رسانه‌ها (جامعه شناسي ارتباطات)، تهران، کوير، 1388.{{سرخط}}
* یک عکس مجله که بوسیله کامپیوتر روتوش شده است.
‌گيلاسيان، روزبه، فلسفه در خيابان (عبور از فوکو و بودريار)، تهران، روزبهان، 1389.{{سرخط}}
* فیلمهایی که بوسیله تکنولوژی دیجیتالی ساخته شده است (مثل فیلم ۳۰۰)
لچت، جان، پنجاه متفکر بزرگ معاصر از ساختارگرايي تا پسا مدرنيته، ترجمه محسن حکيمي چ دوم، تهران، خجسته، 1378.{{سرخط}}
* یک باغ مانیکور شده (آرایش یافته) که نمونه‌ای از طبیعت فراواقع است.
لين، ريچارد جي، ژان بودريار، ترجمه مهرداد پارسا، تهران، فرهنگ صبا، 1387.{{سرخط}}
* ورزشکاران حرفه‌ای که به عنوان سوپرمدل و نمونه برتر انسان معرفی می‌شوند.
وارد، گلن، پست مدرنيسم، ترجمه علي مرشدي زاد، تهران، قصيده سرا، 1384.{{سرخط}}
 
وبستر، فرانک، نظريه‌هاي جامعه اطلاعاتي، ترجمه اسماعيل قديمي، تهران، قصيده سرا، 1380.{{سرخط}}
== منابع ==
[[بودریار]]، ژان، در سایه اکثریت‌های خاموش، ترجمه پیام یزدان‌جو، تهران، مرکز، ۱۳۸۱.{{سرخط}}
وانموده‌ها، ترجمه مانی، حقیقی، سرگشتگی نشانه‌ها (نمونه‌هایی از نقد پسامدرن)، بودریار و دیگران، گزینش و ویرایش: حقیقی، مانی، تهران، مرکز، ۱۳۷۴.{{سرخط}}
فرهنگ رسانه‌های گروهی (از کتاب جامعه مصرفی)، ترجمه احمدزاده، شیده، مجموعه مقالات فرهنگ و زندگی روزمره (ارغنون، ش۱۹)، بالس، کریستوفر و دیگران، چ دوم، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶.{{سرخط}}
بهرامی کمیل، نظام، نظریه رسانه‌ها (جامعه‌شناسی ارتباطات)، تهران، کویر، ۱۳۸۸.{{سرخط}}
گیلاسیان، روزبه، فلسفه در خیابان (عبور از فوکو و بودریار)، تهران، روزبهان، ۱۳۸۹.{{سرخط}}
لچت، جان، پنجاه متفکر بزرگ معاصر از ساختارگرایی تا پسا مدرنیته، ترجمه محسن حکیمی چ دوم، تهران، خجسته، ۱۳۷۸.{{سرخط}}
لین، ریچارد جی، ژان بودریار، ترجمه مهرداد پارسا، تهران، فرهنگ صبا، ۱۳۸۷.{{سرخط}}
وارد، گلن، پست مدرنیسم، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۴.{{سرخط}}
وبستر، فرانک، نظریه‌های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۰.{{سرخط}}
[[رده:واقعیت حاد]]
[[رده:اجماع واقعیت]]