مرگ داریوش سوم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
باختر به معنی بلخ است
خط ۹:
داریوش سوم پس از شکست در [[جنگ گوگمل]] جهت جمع آوری سپاه به [[ماد]] و سپس به طرف مشرق ایران (خراسان) رهسپار گردید.
=== تعقیب و گریز ===
[[آریان]] مورخ یونانی در اینباره می‌نویسد، [[اسکندر مقدونی]] چون شنید که داریوش به ماد رفته بدنبال او شتافت. عقیدهٔ داریوش این بود که اسکندر در [[شوش]] و [[بابل]] توقف خواهد کرد و او ناظر حوادث خواهد بود. اگر اسکندر او را تعقیب کرد به [[پارت]] و [[گرگان]] و [[غربباختر (بلخ)|بلخ]] گریخته، این ممالک را عاری از آذوقه می کند تا اسکندر نتواند به تعقیب او بپردازد. بنابراین داریوش زنان و باروبنه و تمامی تجملات را که با خود داشت به دربند خزر (دروازهٔ کاسپین) فرستاد. سپس خود او با لشکر کمی که توانست جمع کند، در [[همدان]] بماند. پس از آن اسکندر باروبنه خود را گذاشته با قشون خود به طرف [[ماد]] رفت. در اینجا به او خبر دادند که داریوش فرار کرده‌است. اسکندر در همدان به [[پارمن‌ین]] دستور داد که تمام خزاین پارس را در این شهر جمع کند و [[هارپالوس]] را با شش هزار پیادهٔ مقدونی به حفاظت این خزانه گماشت سپس خود با سواره نظام زبدهٔ مقدونی و سپاهیان سبک اسلحه به قصد تعقیب داریوش حرکت کرد. اسکندر بخاطر سرعت حرکت بیمارهای بسیاری را در راه گذاشت و عدهٔ کثیری از اسبان او نیز تلف شدند. با وجود این به همان سرعت تاخته به [[ری]] رسید. روز بعد می‌توانست به دروازهٔ بحر خزر برسد. در این زمان داریوش از این دروازه گذشته بود ولی در این هنگام بسیاری از سپاهیان داریوش یا به خانه های خود برگشتند یا به اسکندر تسلیم شدند. چون اسکندر امید نداشت که به داریوش برسد، پنج روز در ری بماند و استراحت به قشون داد و [[اگزی‌داتس]] را که داریوش اسیر گرفته و در شوش زنجیر کرده بود والی [[ماد]] کرد. پس از آن اسکندر با قشون خود به طرف پارت راند و منزل اول را در دروازهٔ بحر خزر قرار داد روز دیگر از این دروازه گذشته داخل ولایتی شد که آباد بود و زراعت زیاد داشت (منظور خوار یا [[گرمسار]] فعلی) ولی چون شنید که بعد باید از بیابان لم یزرع بگذرد [[سنوس]] را فرستاد تا علوفه و خواربار برای قشون برگیرد.<ref>تجلی تاریخ ایران، ص ۴۹۹</ref>
 
=== توطئهٔ دستگیری داریوش ===
در این احوال به اطلاع اسکندر رساندند که [[نبرزن]] که به سرداری هزار سوار با داریوش بود و [[بسوس]] والی [[غربباختر (بلخ)|بلخ]] و [[برازانت]] والی [[رخج]] و [[سیستان]] داریوش را توقیف کرده‌اند. اسکندر به محض شنیدن این خبر بهترین سپاهیان خود را برداشته، بی‌آنکه منتظر [[سنوس]] گردد، حرکت کرد و دستور داد که آهسته باقی قشون را عقب او حرکت دهند. قصد بازداشت‌کنندگان داریوش این بود که اگر اسکندر در تعقیب آنها موفق شد، داریوش را تسلیم کرده در ازای آن مورد حمایت اسکندر قرار گیرند و در صورتیکه اسکندر موفق به یافتن آنها نشد، ممالک را بین خودشان تقسیم کنند و در حفظ آن ضامن یکدیگر شوند و بسوس بطور موقت بر آنها ریاست داشت. اسکندر با وجود خستگی سپاهش تمام شب حرکت کرده روز دیگر به قصبه‌ای (احتمالاً [[سمنان]]) رسید که بسوس داریوش را در آنجا گرفته بود. [[ملن]] مترجم یونانی داریوش که به واسطهٔ بیماری در اینجا مانده‌بود چون دید اسکندر بدو رسیده به او پناهنده شد و تمام گزارش‌ها را برای وی بیان کرد.<ref>تجلی تاریخ ایران، ص ۵۰۰</ref>
 
=== مرگ ===