نیکلای بوخارین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۵:
او به سازماندهي اعتصابات متعددي از سوي كارگران كارخانه‌هاي مسكو و سن‌پترزبورگ كمك كرد و در تمامي جنبش‌هاي دانشجويي، جلسات جمعي و ساير فعاليت‌هاي اعتراضي و انقلابي فعالانه حضور داشت. در سال 1907 به عضويت كميته مسكو حزب انتخاب شد. دو سال بعد توسط پليس اين شهر براي فعاليت‌هاي انقلابي‌اش تحت تعقيب قرار گرفت و دستگير شد. پس از يك سال زندان، او را به آرخانگلسك تبعيد كردند ولي از آنجا گريخت و به خارج از كشور رفت. او از سال‌هاي 1911 تا 1917 را در خارج از كشور سپري كرد. در اين مدت پليس همچنان در تعقيب او بود و بنابراين از ترس دستگيري ناچار به تغيير مكان مي‌شد. آلمان، اتريش، سوئيس، سوئد، نروژ و آمريكا كشورهايي بودند كه او در اين سال‌ها زندگي خود را در آنجا گذراند.
 
بوخارين پس از سقوط تزار نيكلاي دوم و اجازه بازگشت زندانيان سياسي به كشور، بوخارين در سال 1917 به روسيه بازگشت و در مسكو سردبير روزنامه حزب سوسيال دموكرات و مجله اسپارتاكوس شد. او در دهه 1920 در يك چرخش نسبي مواضع پيشين خود را به عنوان نماينده ديدگاه‌هايي راديكال چپ در حزب كمونيست تعديل كرد و نظريات لنين در رابطه با بقاء و تقويت دولت شوروي به عنوان سنگر انقلابات جهاني آينده را پذيرفت. هنگامي كه لنين در سال 1924 درگذشت، بوخارين به عنوان رهبر جناح راست در حزب شناخته مي‌شد و در نبرد قدرتي كه درون حزب ميان تروتسكي، زينوويف، كامنف و استالين درگرفت، از استالين حمايت كرد.<ref>نشريه مهرنامه، ماهنامه فرهنگ و انديشه، سال هفتم، خرداد1395</ref>
 
عقايد بوخارين تقريباَ از ابتداي دهه 20، آغاز به تغيير كرد و در سال 1924- 1925، ايده انقلاب جهاني را به طور كلي رد مي‌كرد و مدعي بود اولويت اصلي حزب بايد در دفاع و توسعه نظام كمونيستي در اتحاد جماهير شوروي باشد، در سياست‌هاي اقتصادي هم محافظه‌كار شد و از يك سياست تدريجي حمايت مي‌كرد، نهايتاَ تغيير عقايد او با استالين و ديگر اعضاي حزب، به كنار گذاشته شدن بوخارين از حزب در سال 1929 انجاميد. او به علاوه از رياست كمينترن و سردبيري «پراودا» نيز محروم شد و تنها سردبير «ايزوستيا» بود و همواره خطرات رژيم‌هاي فاشيستي در اروپا را يادآور مي‌شد. به هرحال، بوخارين در فوريه 1937 به اتهام براندازي شوروي، توطئه، خيانت و اتهاماتي از اين دست دستگير و محكوم مي‌شود و در شرايطي كه به شدت نگران سرنوشت همسر و فرزند خردسالش بود، به استالين نامه‌اي مي‌نويسد و اتهاماتي را كه عليه خودش پذيرفته، رد و از اينكه استالين چنين اتهاماتي را باور كرده، ابراز ناراحتي مي‌كند و از او مي‌خواهد مرگش نه به واسطه تيرباران كه با نوشيدن يك فنجان مرفين صورت بگيرد و پيش از مرگ، همسر و فرزندش را ببيند اما هيچ كدام از درخواست‌هاي او به واقعيت نپيوست و نامه او را پس از مرگ استالين در كشوي كاري‌اش پيدا شد و بوخارين در 18 مارس 1938 به ضرب گلوله كشته شد.<ref>نشريه مهرنامه، ماهنامه فرهنگ و انديشه، سال هفتم، خرداد1395</ref>
 
==کتاب‌شناسی بوخارین==