منطقالطیر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز clean up با استفاده از AWB |
داستان شیخ صنعان اضافه شد برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲:
'''منطِقُالطِّیر''' یا '''مقاماتالطیور''' منظومهای است از [[عطار نیشابوری]] که به زبان فارسی و در قالب [[مثنوی]] در [[بحر]] رمل مسدس مقصور(محذوف) سروده شدهاست. کار سرودن این مثنوی در قرن ششم هجری قمری (۱۱۷۷ میلادی) پایان یافتهاست. ابیات این مثنوی را معمولا بین ۴۳۰۰ تا ۴۶۰۰ بیت دانستهاند، از مثنویهای تمثیلی [[عرفان اسلامی]] به شمار میآید. مراحل و منازل در راه پوییدن و جُستن [[عرفان]] یعنی شناختن رازهای هستی در منطقالطّیر عطار هفت منزل است. او این هفت منزل را هفت [[وادی]] یا [[هفت شهر عشق]] مینامد.
[[هفت وادی (ادبیات عرفانی کهن)|هفت وادی]] به ترتیب چنین است: [[طلب]]، [[عشق (ادبیات عرفانی کهن)|عشق]]، [[معرفت]]، [[استغنا]]، [[توحید]]، [[حیرت]]، و [[فقر (ادبیات عرفانی کهن)|فقر]] که سرانجام به [[فنا]] میانجامد. در داستان منطقالطّیر، گروهی از مرغان برای جستن و یافتن پادشاهشان [[سیمرغ]]، سفری را آغاز میکنند. در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه بازمیمانند و به بهانههایی پا پس میکشند، تا اینکه پس از عبور از هفت مرحله، از گروه انبوهی از پرندگان تنها «سی مرغ» باقی میمانند و با نگریستن در آینه حق درمییابند که سیمرغ در وجود خود آنهاست. در نهایت با این خودشناسی مرغان جذب جذبه خداوند میشوند و حقیقت را در وجود خویش مییابند. داستان عاشقانه عارفانه شیخ صنعان از طولانی ترین حکایت منطق الطیر است که عشق و دلدادگی پیری زاهد به نام صنعان به دختر زیباروی ترسا بیان شده است .در این داستان صنعان که عارف و زاهدی خوشنام است و سالیان سال زاهد و خداشناس بوده در راه عشق به دختری زیبا رو دل و دین از کف می دهد و عاشق و دلباخته دختر ترسا میشود و هواهای نفسانی بر او چیره میشود و شراب اینوشد و قرآن سیسوزاند و خوک بانی ایکند انجام خداوند دعای مریدانش را مستجاب میکند و او را به راه حق باز میگرداند
== نام.(خلاصه این داستان در هفته نامه صبح اندیشه شماره 91بسال 1395ق ر آمده ا.)ست ی ==
منطقالطیر در عربی یعنی زبان مرغان. این تعبیر در قرآن (سورۀ نمل، آیۀ 16) به کار رفته است. عطار در آثار خود از این کتاب با نامهای ''مقامات طیور'' و ''منطقالطیر'' یاد کردهاست. همچنین در پایان همین کتاب میفرماید:
|