میرزا محمدرضا کلهر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←نظر شاگردان: ویرایش و تصحیح (جزئی) |
|||
خط ۶۰:
== نظر شاگردان ==
[[عبدالله مستوفی]] از شاگردان کلهر در کتاب خود «شرح زندگانی من» آورده: برادر بزرگترم و من از شاگردان استاد کلهر بودیم، او مردی ثابت قدم، گزیده گو و راست گفتار، خوش خلق، مهمان نواز و قانع به نیم نان خویش بود. او همیشه بر این احوالات نیکو بود و در حالیکه براحتی و با زحمت کمتر میتوانست کارمند وزارت چاپ و نشر شود (در مقطعی از طرف دربار و [[امیر کبیر]] به او پیشنهاد شد). اما او این درخواستها را رد میکرد. سوای این مطلب کلهر به اندک مواجب و مستمری که از شاگردان بدست میآورد قناعت میکرد تعداد شاگردان وی گاه به تعداد انگشتان یک دست نمیرسید در صورتیکه شاه و دخترش، وزیران و خانوادههای آنان و عامه مردم منت پذیر شاگردی در مکتب و محفل انس او بودند. گاهی اوقات که عصرگاه ما به درب منزل اجارهای او در [[سنگلج]] برای مشق گرفتن میرفتیم میفهمیدیم که او و خانوادهاش نهار نخورده چشم براه ما هستند تا از پول و مواجبی اندکی که میدهیم نهاری برای خانواده تهیه کنند. به مال دنیا بسیار بیتوجه و بیمیل بود و تمام عمرش را صرف مشق کردن نمود. نحوه مشق او هم منحصر بفرد بود: یک هفته تمرین حرف «ن ی» و دایره میکرد و یک هفته بعد هم به مشق «کشیدها و مدات» مشغول بودند بطوری که در صفحه مشق وی یک نقطه سفیدی باقی نمیماند. او دوستان اندک و خاصی داشت در شاگرد گرفتن هم بسیار سختگیر و نمونه گزین بود. یکی از دوستان وی که دایم به او سرکشی میکرد هادی نجمآبادی بود که ایشان بههمراه یارانش در هنگام مرگ کلهر را در [[حسنآباد (تهران)|حسنآباد]] به خاک سپردند.
[[نجومی کرمانشاهی]] در کتاب «یادنامه محمدرضا کلهر» نوشته: ... در مجلس انس و الفت استاد کلهر عشق موج میزند. آن عزیز همشهری من به چنان مرحلهای از خلوص و تذهیب نفسانیت دست یافته بود که جان داده بود و به جانان رسیده بود. اندک دوستان و هم صحبتان وی چند تن از خواص وقت همچون هادی نجمآبادی بودهاند. همیشه پیش از طلوع آفتاب برمیخیزد و هیچگاه نماز صبح و راز و نیاز با معبود خویش را قضا نمیکند به نیم نانی خرسند است و منت نمیکشد. هیچگاه پای آثارش را امضا نمیزند و بیشتر خطوطش را با آب شسته است چرا که ترجیح میداده که آب روان آنها را پاک کند تا بدست... بیفتد. اندک آثاری از خط وی در دست است ولی همین هم غنیمت است آنکس که ورقی از دستنوشتههای او را میخرد خرسند است چراکه اندک مالی داده و جان عالمی را خریده است (اگرچه میلیاردها میلیارد پرداخت کرده باشد، ایشان میافزایند :چرا بخود نبالم که من:از رهروان راه پاک او و از دوستداران و همشهریان ایشان هستم...".
|