جنبش استقلال‌طلبی هند: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: پیشنهادات⟸پیشنهادهای، آژیرکه⟸آژیر که، ، احذاب⟸احزاب، ، ازتبلیغات⟸از تبلیغات، ، ازحقوق⟸از حقوق...
ویرایش و تصحیح (جزئی)
خط ۱۳:
 
کار این جنبش‌های مختلف نهایتاً به تصویب‌نامه استقلال هند در ۱۹۷۴ منتهی شد، که به موجب آن سلطنت‌های مستقل هند و پاکستان شکل گرفت. هندوستان تا ۲۶ ژانویه سال ۱۹۵۰ به صورت یک سلطنت پادشاهی باقی‌ماند، سپس قانون اساسی هند مجبور شد تا جمهوری هند را تأسیس کند؛ [[پاکستان]] تا سال ۱۹۵۶ یک سلطنت بود، تا اینکه اولین قانون اساسی جمهوری خواه خود را پذیرفت. در سال ۱۹۷۱، [[پاکستان شرقی]] استقلال خود را اعلام کرد، همان کاری که جمهوری خلق بنگلادش نیز انجام دادند.
جنبش استقلال هند یک جنبش توده‌ای بود که بخش‌های مختلف جامعه را در بر می‌گرفت، و نیز دستخوش یک پروسه تکامل ایدئو لوژیکایدئولوژیک ثابت بود.<ref name="Chandra26">{{یادکرد هاروارد بدون پرانتز|Chandra|1989|p=26}}</ref>اگرچه مبنای ایدئولوژی جنبش ضد استعماری بود، ولی به وسیله تفکر توسعه اقتصادی سرمایه داری مستقل که با یک ساختار سیاسی سکولار، دموکرات، جمهوری خواه، آزادی خواه مدنی تلفیق شده بود، حمایت می‌شد. بعد از دهه ۱۹۳۰ میلادی، جنبش به علت تأثیر فزاینده عناصر جناح چپ در INC و نیز به علت رشد حزب کومونیست هند، یک گرایش اجتماعی قدرتمند پیدا کرد. اتحادیه مسلمانان هند در سال ۱۹۰۶ به منظور دفاع از حقوق مسلمانان در برابر INC و رساندن صدای مسلمین به گوش دولت بریتانیا در شبه قاره هند تشکیل شد.
 
== زمینه (۱۷۵۷–۱۸۸۳) ==
خط ۱۴۷:
 
[[پرونده:Bhagat Singh Sukh Dev Raj Guru.jpg|بندانگشتی]]
در سال ۱۹۰۵ طی مراسم [[جشن دوسهرا]]، [[وینایاک دامودار]] سوارکار یک آتش بازی از کالاها و لباس‌های خارجی را سازماندهی کرد. او به همراه دانشجویان و دوستانش یک گروه سیاسی به نام [[آبیناو بارات]] را تشکیل داد. وینایاک کمی بعد به دلیل فعالیتهایش از دانشگاه اخراج شد اما با اینحال اجازه برگزاری امتحانات دوره لیسانس به او داده شد. او پس از اینکه به کالج حقوق (قانون) در وینایاک لندن ملحق شد، در [[ایندیا هاوس]] در بارات باوان سکنی گزید. ایندیاهاوس که توسط [[پاندیت شیامجی]]، فعال سیاسی و اجتماعی تبعیدی سازماندهی شده بود، مرکزی پیشرفته برای فعالیت‌های سیاسی دانشجویان بود. سوارکار به زودی جامعه هندی را جهت کمک به سازماندهی هم شاگردیهای هندیش با هدف نبرد برای تکامل قطع وابستگی از راه انقلاب پیدا کرد. سوارکار مشغول مطالعه شیوه‌های انقلابی بود و با فردی کهنه کار از انقلاب روسیه سال ۱۹۰۵ در تماس بود. او دفترچه دستورالعمل ساخت بمب و سایر شیوه‌های جنگ‌های چریکی را بین دوستانش پرینت و منتشر کرد. در سال ۱۹۰۹، مادان لال دینگرا، دنباله رو سرسخت و دوست سوارکار، MP بریتانیائی، سر کورزون وایل را دریک تجمع ترور کرد. عملکرد دیگرادیگران باعث تحریک جدال و ستیز در بریتانیا و هند شد، و این به نوبه خود باعث برانگیختن تحسین و اعتراض شد. سوارکار مقاله‌ای منتشر کرد که طی آن کشتار را تصدیق کرده و تلاش کرد به شکل سیاسی و برای دفاع قانونی از دینگرا حمایت و پشتیبانی فراهم کند. در جلسه‌ای که هندی‌ها برای اعتراض به اعمال دینگرا فراخوانده شده بودند، سوارکار با نیت اعتراض مخالفت کرد و وارد منازعه‌ای داغ و مشاجره‌ای خشمگین با سایر ملازمان شد. محاکمه‌ای سری و محدود و محکومیتی که رای آن مجازات اعدام برای دینگرا بود، فریاد و مخالفت را بین دانشجویان هندی و کمیته سیاسی برانگیخت. سوارکار که در مقابل رای به شدت مخالفت می‌کرد، با مسئولین بریتانیائی در ادعای جنازه دینگرا به دنبال اعدام او مخالفت کرد. سوارکار دینگرا را به عنوان قهرمان و شهید نامید و با شدت بیشتری شروع به تشویق انقلاب کرد. سوارکار در لندن جامعه هندی آزاد(FIS) را پیدا کرد و در دسامبر ۱۹۰۶ شاخه‌ای از جامعهٔ آبیناو بارات را باز کرد. این تشکیلات تعدادی دانشجوی هندی رادیکال شامل باپات P.M، آیر V.V.S. ، [[مادانلال دینگرا]] و [[ویرندرانات کاتوپادایا]] ایجاد کرد. سوارکار مدتی در پاریس زندگی کرد و پس از رفتن به لندن به دفعات از شهر دیدن می‌کرد. وقتی که تحصیلدار ناسیک، A.M.T.Jackson توسط جوانی تیر خورد، سرانجام وییر سوارکار وارد شبکه مسئولین بریتانیائی شد. او با ذکر ارتباطش با ایندیا هاوس در قتل درگیر شد. سوار کارد در۱۳ ماه مارس ۱۹۱۰در لندن دستگیر و به هند فرستاده شد. وقتی کشتی S.S Morea در هشتم ژوئیه ۱۹۱۰ به بندر مارسلس رسید، سوارکار از سلولش به سمت پنجره کشتی فرار کرد و به داخل آب شیرجه زد، او با امید اینکه دوستش در ساحل بوده و او را سوار ماشینش کند، به سمت ساحل شنا کرد. اما دوستش دیر به آنجا رسید، و آژیر که صدا کرده بود، باعث شد سوارکار دوباره دستگیر شود. سوارکار طی محاکمه اش به ۵۰ سال زندان محکوم شد و در۴ ژوئیه۱۹۱۱ به زندان سلولی بدنامی در جزایر آندامان و نیکوبار منتقل شد. در دوم ماه مه ۱۹۲۱ برادران سوارکار به زندانی در راتناجیری و پس از آن به زندان مرکزی یراودا منتقل شدند. او سرانجام در ۶ ژانویه ۱۹۲۴ تحت محدودیتهای شدید و سخت آزاد شد- او نباید محدوده تناجیری را ترک می‌کرد و از انجام فعالیتهای سیاسی برای مدت ۵ سال آینده منع شده بود. اما محدودیت‌های سیاسی در فعالیتهای او تا زمانی که استقلال استانی (ایالتی) در سال ۱۹۳۷ داده شد، اعمال نشد.
 
حزب گادار از خارج از کشور به فعالیت می‌پرداخت و با انقلابیون در هند همکاری می‌کرد. این حزب در کمک به انقلابیون داخل هند برای دستیابی به جنگ‌افزارهای خارجی بسیار تأثیر گذار بود. پس از جنگ جهانی اول، فعالیت‌های انقلابیون به تدریج کاهش یافت زیرا آنها به دلیل دستگیری رهبران برجسته، فشارهای عمده‌ای را تحمل می‌کردند. در دههٔ ۱۹۲۰، برخی از فعالیت‌های انقلابی شروع به سازماندهی مجدد کردند.