م.ا. بهآذین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۶) +املا+مرتب+تمیز (۱۲.۵ core): + رده:مترجمان سده ۲۰ (میلادی) |
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: آیتالله⟸حسینعلی، نامههائی⟸نامههایی، ، نوشتههائی⟸نوشتههایی، ، والائی⟸والایی، ، گفتگوئی... |
||
خط ۸۳:
در سال ۱۳۵۸، در پی اختلاف با هیئت دبیران تازهٔ کانون نویسندگان، مقالهای نوشت در مخالفت با استفاده از کانون به عنوان پیکرهای سیاسی، که پیامد آن محروم شدن او و چهار تن دیگر از همفکرانش از عضویت در کانون نویسندگان بود. بهآذین برای دنبال کردن هدفهای صنفیاش، به یاری شماری از قلمزنان و هنرمندان کشور، در پاییز ۱۳۵۸ [[شورای نویسندگان و هنرمندان ایران]] را پیریزی کرد.
در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ در جریان دستگیریهای گستردهٔ اعضای حزب تودهٔ ایران دستگیر شد. وی در برنامههای تلویزیونی که توسط حکومت به نمایش درآمد مجبور به نفی گذشته و ایدئولوژی خود و نیز حزب تودهٔ ایران شد. بلافاصله پس از بازداشت او، همسرش به
|کتاب= '''اعترافات شکنجهشدگان'''
|نویسنده = [[ارواند آبراهامیان]]
خط ۱۰۳:
== فعالیتهای ادبی ==
روزنامهنگاری از نخستین عرصههای فعالیت ادبی او بود. نخستین نشریهای که
در همین ایام با روزنامهٔ ''[[داریا]]''ی [[حسن ارسنجانی]] نیز همکاری قلمی داشت: «مقاله مینوشتم، داستان میدادم، مصاحبه میکردم. همه بیمزد و بیمنّت.» به مرور و با شناخت بیشتراز آرا و افکار ارسنجانی، راهش از او جدا شد و همکاریاش را با او قطع کرد.
خط ۱۱۴:
پژوهش و فلسفه از دیگر عرصههای فعالیت بهآذین بود. ''قالی ایران'' (۱۳۴۴) نگاهی به پیشینهٔ قالی دارد و با دیدی پژوهشگرانه به فنّ قالیبافی، طرحها و نقشهای قالی، مناطق قالیبافی در ایران و چشم انداز صنعت قالی در ایران میپردازد. در کتاب پژوهشیِ ''گفتار در آزادی'' (۱۳۴۷) به بررسی جنبههای مختلف مفهوم آزادی میپردازد. در کتاب ''بر دریا کنار مثنوی'' دیدگاههای فلسفی خود را بیان میکند.
عرصهٔ دیگر کار او وقایعنگاری و مستندنویسی بود. پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۵۱ ''مهمان این آقایان'' را نوشت. ''گواهی چشم و گوش'' حاصل سفر او به جمهوری دموکراتیک افغانستان در سال ۱۳۵۹ بود. ''
به رغم علاقهٔ وافر به نوشتن، در درجهٔ اول برای تأمین گذران زندگی، و نیز، به گفتهٔ خودش، «بر اثر فشار جنایتکارانهای که در این روزگار ناخجسته بر اندیشه سنگینی میکند»، به اجبار، تا حد زیادی از نوشتن دور شد و در یک «تصادف نیک» به طور جدی پای در عرصهٔ ترجمه گذاشت. «بیکار بودم. ناگزیر پیشنهاد ترجمهٔ ''باباگوریو'' اثر بالزاک را پذیرفتم و در کمتر از دوماه آن را تحویل دادم. دستمزدم به هزار تومانی سر میزد. گشایشی بود. سپاسگزارم.»
خط ۱۲۰:
از آن پس آثار بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان (بالزاک، رومن رولان، شکسپیر، شولوخف…) را به فارسی شیوائی ترجمه کرد. وسواسش در انتخاب آثار، و روانی و دقت ترجمههایش، به او جای ویژهای در میان مترجمان مشهور ایران داده است.
پس از آزادی از زندان نیز، علیرغم عوارض شکنجههای دوران بازداشت، آثاری از خود برجای گذاشت. زبان نوشتهها و ترجمههای او فاخر و رنگین است و آهنگ جملهها و واژهها در آن جای
بهآذین دربارهٔ وظیفهٔ هنر و ادبیات گفته است: «... که میتوان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد و شاعران و نویسندگان در برابر مردم و تکامل اجتماعی متعهد و مسئول هستند...»
خط ۱۷۱:
* م. ا. بهآذین، ''[[از هر دری…]]''، انتشارات جامی، ۱۳۷۲
* ''فرهنگ توسعه''، گفتگوی بهزاد موسایی با م. ا. بهآذین، ۱۷ فروردین ۱۳۸۰
* محمد بهتوئی، ماهنامهٔ ''چیستا''، سال ۲۱، شمارهٔ ۱، مهرماه ۱۳۸۲.
* مهدی یزدانی خرم، روزنامهٔ ''شرق''، خداحافظ رفیق، ۱۷ خرداد ۱۳۸۵
|