هم‌نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

بهروز كه سابقه بيماريبيماری روانيروانی دارد، همراه با خانواده برادرش زندگيزندگی ميمی كند. او به طور اتفاقياتفاقی با زنيزنی به نام شيرين آشنا ميمی شود كه از همسرش جدا شده و با دو كودكش زندگيزندگی ميمی كند. بين آنها علاقه به وجود ميمی آيد و تصميم به ازدواج ميمی گيرند و قرار ميمی گذارند شيرين بيرون از خانه كار كند و بهروز هم كارهايكارهای خانه را انجام دهد. برادر بهروز با اين تصور كه او گم شده، اطلاعيه ايای در روزنامه منتشر ميمی كند. با برملاشدن راز بهروز اطرافيان آنها در زندگي‌شان ايجاد مشكل ميمی كنند. از طرفيطرفی همسر سابق شيرين با اين ادعا كه شيرين و بهروز آدم هايهای خطرناكيخطرناكی هستند مدعيمدعی نگه داشتن بچه ها ميمی شود و از طرفيطرفی هم همسايه ها برايبرای آنها ايجاد مزاحمت ميمی كنند. شيرين را از محل كارش اخراج ميمی كنند. شيرين به تدريج تعادل رواني‌اش به هم ميمی ريزد و نهايتاً تصادف ميمی كند و بهروز او را در بيمارستان روانيروانی بستريبستری ميمی كند. از طرفيطرفی نيز بهروز همسر شيرين را ميمی بيند كه قصد گرفتن بچه ها را دارد و با آنها فرار ميمی كند و به منزل برادرش ميمی رود؛ وليولی نهايتاً به حكم دادگاه نگهدارينگهداری بچه ها به همسر شيرين واگذار ميمی شود. بهروز كه از همه جا نااميد شده به همان آسايشگاهيآسايشگاهی كه همسرش در آن بستريبستری است ميمی رود. دكتر معتمديمعتمدی رئيس بيمارستان هم قصد كمككمک به آنها را دارد و آنها را تا حديحدی به زندگيزندگی اميدوار ميمی كند. در پايان به نظر ميمی رسد كه بهروز و شيرين از بيمارستان فرار كرده اند و همراه با بچه هايش به آسمان پرواز ميمی كنند، اما اين يكيک روياست و آنها در همان بيمارستان ميمی مانند.