مکتب سقاخانه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: هنرکدهی⟸هنرکده، تازهبازشدهی⟸تازه بازشدهی، ، دلمشغول⟸دلمشغول، ، میگراید⟸می گراید،... |
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: مدرسهی⟸مدرسه، خوشنویسانه⟸خوشنویسی ، |
||
خط ۲:
'''مکتب سقاخانه''' جریانی هنری بود که در دههٔ ۱۳۴۰ شمسی با استفاده از عنصرهایی از [[هنر مدرن]] و برخی از عنصرهای تزیینی هنرهای سنتی و دینی، در ایران شکل گرفت. در جریان نوسازی ایران و درگیریهای سنت گرایان و هواخواهان [[مدرنیته]]، عدهای از هنرمندان نوآور، مکتب جدیدی را بنیان نهادند که تأثیر شگرفی بر دگرگونی های [[هنر نوگرای ایران]] و حتی نوآوریهای عرصه [[خوشنویسی]] از خود باقی گذاشت، این مکتب یا جنبش هنری بعدها بهنام مکتب سقاخانه شهرت یافت.
نام [[کریم امامی]] به سبب طرح این مهمترین سبک هنر نوگرای ایران، ماندگار شده است. به احتمال زیاد، او این اصطلاح را نخستین بار در حدود سال ۱۳۴۱ به کار برد. در نوشتاری با نام «یک مکتب نو ایرانی» (ژوئن ۱۹۶۳) در روزنامه کیهان اینترنشنال امامی پس از برشمردن هنرمندهایی مشهور و تثبیتشده، به معرفی «چهار جوان میپردازد که بر تارک آخرین و قدرتمندترین جریان نقاشی ایران میدرخشند». او در معرفی این مکتب چندان روشن سخن نمیگوید بهجز اینکه بهطور مشخص از این گروه چهار نفره نام میبرد که همه همچون خود امامی، دانشجو یا آموزگار
بهجز [[حسین زندهرودی]] که امامی او را بارها بهعنوان رهبر گروه نام میبرد، عضوهای مکتب عبارتاند از: [[فرامرز پیلآرام]]، [[منصور قندریز]]، و [[بهزاد گلپایگانی]].<ref>[http://www.kaarnamaa.com/#!امامی-هنر-ملی،-به-زبان-دیگری/cc4v/56a1ba1d0cf2009838b688a4 مجله کارنما]</ref>
خط ۳۵:
== مکتب سقاخانه و سنتهای خوشنویسی ==
یکی دیگر از ویژگیهای مشترک و فراگیر در آثار هنرمندان سقاخانه استفاده از [[خوشنویسی ایرانی|خوشنویسی]] و [[خط فارسی]] است. سنت خوشنویسی ایرانی که در طول سالیان متوالی شکل خاص خود را گرفته و با مضامین [[فرهنگ ایرانی]] همبسته شدهاست، عنصر مناسبی بود تا به عنوان یک شناسهٔ هویتی در آثار نقاشی به کار گرفته شود. برای این دسته از هنرمندان، خط تنها یک عنصر بصری بود و به مفاهیم نهفته در پس کلمات چندان توجهی نداشتند. استفاده از خط را بهطور مشترک در آثار اکثر هنرمندان گروه میتوان به تماشا نشست. پیشتازترین فرد از این گروه در استفاده از خط حسین زندهرودی بود: «او کارش را با بازی با خطاطی شروع کرد؛ نرم نرم و از سر جستجو. کارهای اولیهاش از سطحهای ساده هندسی شکل میگرفت که از نوشتهها و نقش و نگارها و رنگهای درخشان پوشیده میشدند. روشی که بعدها در کار فرامرز پیلارام ماندگار شد و او مدتها با همین سطوح ور میرفت و بسیار خوش خطتر از زندهرودی، جاهایی را از نوشته پر میکرد. اما زندهرودی همینجا نماند و پیشتر رفت. کمکم شکلهای محدود کننده هندسی را – که از طلسمهای جدول کشی شده میآمدند – رها کرد و به عنصر خطاطی روی آورد. خطاطی را اما نه در بعد
این برخورد با نوشتار را هنرمندان سقاخانه و از جمله زندهرودی از او را در نوشته بر طلسمها و زیارتگاهها برگرفته بودند، عدم توجه این دسته از هنرمندان به معانی کلمات برای برخی از منتقدان قابل پذیرش نبود. «در نمایشگاهی همین نوشتهها بودند که کفر [[جلال آل احمد]] را درآوردند تا آن مقاله تند و تیز را نوشت. آل احمد پرت و پلاهایی را که زندهرودی برای پر کردن متن کارش نوشته بود زیادی جدی گرفت و برای او که نقاشی را از زیرمجموعههای ادبیات میشمرد و جای پایینتری برایش قائل بود هضم این نکته که زندهرودی ادبیات – یعنی کلام – را مجموعه درهم و برهمی فرض کند که فقط به درد پرکردن فضاهای خالی یک تابلو نقاشی میخورد آسان نبود.»<ref>آغداشلو، آیدین. از خوشیها و حسرتها، نشر آتیه، تهران، ۱۳۷۸ ص ۱۰۶</ref> البته گاهی نیز علاوه بر خاصیت بصری کلام، مفاهیم آنها نیز برای هنرمندان این گروه مورد توجه قرار میگرفت تا آثار ارزشمندی را پدید آورند از جمله میتوان به حجمهای «هیچ» [[پرویز تناولی]] اشاره نمود. ادامه همین نگاه تصویری به خطوط و تداوم تلاش گروه دیگری از هنرمندان سبب پیدایی [[نقاشیخط]] گردید. رضا مافی در هنر نقاشیخط به حق پیشگام بود و در این زمینه به موفقیت بزرگی نائل آمد و برخی او را اولین هنرمند خوشنویسی میدانند که بر بوم نقاشی، خط نوشتهاست. او از نخستین کسانی بود که به هنر «نقاشیخط» روی آورد. او تحت تأثیر از مکتب سقاخانه اولین خطاطی بود که با رعایت اصول سنتی خط، آن را در نقاشی مدرن ایران مورد استفاده قرار داد.
|