انوما الیش: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: ازهفت⟸از هفت، اساگیلا⟸اساگیل، ، رآفرید⟸را آفرید، ، وباز⟸و باز، ، برخدایان⟸بر خدایان، |
|||
خط ۲۲:
و فقط دو خدا وجود دارد، آپسو که نمایندهٔ آبهای ازلی زیرزمین است و تیه مت که مظهر دریاست (اقیانوس آب شور)[۶]. چهره شخصیت یافتهٔ دریا بود و به گونهای عنصری زنانه نمایانده میشد که جهان را زاد.[۷]از پیوند این دو، خدایان در وجود آمدند. از آمیزش این آبها نخست مومو[۸] (آشوب امواج)، سپس زوجی ماراژدهاوش: لحم[۹] و لحامو[۱۰] پدید آمدند که به نوبه خویش انشار[۱۱] (اصل نرینگی)، جهان آسمانی و کیشار[۱۲] (اصل مادینگی)، جهان زمینی، را زادند. ایزدان بزرگ از همین انشار و کیشار پدید آمدند که عبارت بودند از: آنو[۱۳] (یعنی آسمان)، ائا (یعنی زمین- و آب – خدا)، و ایزدان دیگرکه شامل ایگیگی ها[۱۴]ی مسکون در آسمان، و آنوناکیها [۱۵] ی پراکنده بر روی زمین و جهان زیرین بودند.[۱۶]
ائا (مرد – خدا) آنگاه مردوک که قهرمان اسطوره در شکل بابلی آن است را در وجود میآورد. اما پیش از تولد مردوک به شرح نخستین مناقشه میان خدایان اولیه و خدایانی که در وجودند برمیخوریم. تیامات و آپسو از سر و صدای خدایان جوانتر آشفته میشوند، و با مومّو وزیر آپسو برای نابودی آنان به مشاوره مینشیند. تیامات مایل به نابودی فرزندان خود نیست، اما آپسو و مومّو نقشهای طرح میکنند، نیت آنان
لوح دوم به شرح عکس العمل مجمع خدایان پس از دریافت خبر حمله قریبالوقوع میپردازد. انشار مشوش میشود. وی نخست پیروزی پیشین ائا را بر آپسو به او یادآوری میکند و به او پیشنهاد میکند با همان شیوه با تیامات برخورد نماید، اما ائا یا از رفتن سر باز میزند و یا ناموفق میماند، در اینجا متن قطع میشود و مشخص نیست بر ائا چه میگذرد. از سوی مجمع خدایان به آنو اختیار داده میشود تا به نزد تیامات، او را از تصمیم خویش منصرف نماید، و او نیز ناموفق بازمیگردد. آنگاه انشار در مجمع خدایان پیشنهاد میکند که این وظیفه را باید بر عهده پهلوان نیرومند مردوک گذاشت. ائا پدر مردوک به او پند میدهد که آن وظیفه را بپذیرد، و مردوک با این شرط میپذیرد که در مجمع خدایان به او قدرت کامل و مساوی داده شود، و کلام او تعیین کننده بی تغییر سرنوشت باشد. لوح دوم در اینجا پایان مییابد.[۱۸]
خط ۳۲:
لوح پنجم رسالهای نجومی است که جایگاه ستارگان، درازای سالها، تقسیمات و نشانههای [[منطقه البروج]] و زایش ماه، زیورو آرایهٔ شبانگاه را شرح میدهد. همه این تقسیمات و کارها را مردوک انجام داده بود. این لوح ناقصترین قسمت شعر است به دلیل اینکه بسیار آسیب دیده است.[۲۱]همانطور که بیان شد در این لوح مردوک به عنوان برقرار کنندهٔ گردش سال و ترتیب ماهها بوسیله تغییرات ماه نمایاده میشود. همچنین مردوک سه «راه» آسمانی را برقرار میکند، راه انلیل در آسمانهای شمالی، راه آنو در سمت الراس[۲۲] و راه ائا در جنوب. [[سیاره مشتری]] را به مسولیت انتظام آسمانی برمیگمارد.[۲۳]
لوح ششم به شرح [[آفرینش انسان]] میپردازد. مردوک نیت خود را برای آفرینش انسان به منظور خدمتگذاری خدایان اعلام میدارد. با راهنمایی ائا تصمیم گرفته میشود که سردسته شورشیان یعنی کینگو بمیرد تا از خون او نوع انسان سرشته بشود. از این رو، کینگو به قتل میرسد، و از خون او انسان برای خدمت به خدایان آفریده میشود تا آنان را آزاد نماید، بعبارت دیگر، تا وظیفههای جسمانی مربوط به آیین معبد را انجام دهد و خوراک خدایان را فراهم آورد. آنگاه خدایان معبد مردوک یعنی همان معبد بزرگ
فرود ایشتر به جهان زیرین
[[جهان زیرین]]، جهانی تاریک، غمانگیز، و مکانی بیروح و هولناک است که خواهر ایشتر، ارشکیگل[۲۸] ملکهٔ آن است.[۲۹] در شکل بابلی این اسطوره، همچون صورت سومری آن، برای فرود ایشتر به جهان زیرین دلیلی ارائه نمیشود، اما در پایان شعر پس از آنکه ایشتر آزاد میشود، تموز[۳۰] به عنوان برادر و عاشق ایشتر معرفی میشود، بدون آنکه توضیحی برای چگونگی آمدن تموز به جهان زیرین داده شده باشد. سطرهای پس از آن به نظر میرسد که به بازگشت تموز با شادمانی تمام به جهان زندگان اشاره میکند. تنها از دعا و نیایشهای همگانی مربوط به تموز است که از زندانی شدن تموز در جهان زیرین مطلع میشویم، و از ویرانی ای که غیبت او از سرزمین زندگان بوجود میآورد، آگاهی می یابییم. در شکل بابلی فرود ایشتر به سرزمین بی بازگشت بخشی وجود دارد که از ناتوانی در باروری جنسی که به علت غیبت او بوجود آمده است، سخن میگوید.[۳۱] طرح کلی فرود زن- خدا از همان شکل سومری پیروی میکند اما تفاوتهای جالبی وجود دارد. زمانی که ایشتر دروازهٔ جهان زیرین را میکوبد، تهدید میکند، چنانچه اجازهٔ دخول نیابد، دروازه را درهم خواهد شکست و همهٔ مردگان را آزاد خواهد کرد. در این روایت اسطوره ایشتر از شکل سومری آن چهرهای به مراتب تهدیدکننده تر و خصمانه تر دارد. ایشتر تهدید میکند که مردگان را بر زندگان میتازاند، که این خود نشانهٔ ترس بابلیها از ارواح است.[۳۲] ایشتر در جوانی دلباخته تموز، ایزد درو، شد و اگر سخن گیلگمش را بپذیریم، این عشق باعث مرگ تموز گشت. ایشتر غرقه در اندوه شد و بر عاشق جان باخته زاریها سر داد. ایشتر برای آنکه تموز را دوباره بیابد و او ر از منزلگاه دلگیرش برباید، توطئه چید و به جهان زیرین فرود آمد: ” به سرزمینی سفر کرد که بی بازگشت بود، به سوی خانهٔ شتافت که راه بازگشتی نداشت. ”[۳۳] ارشکیگل بدان شرط که ایشتر [[تنپوش]]های خود را را کند بدو اجازهٔ ورود به جهان زیرین را میدهد و ایشتر با عبور
[[رده:انوما الیش]]
|