پیر (تصوف): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Fatranslator (بحث | مشارکتها) جز افزودن ناوباکس> {{اصول فقه}} (درخواست کاربر:Kian)+ |
اصلاح منابع |
||
خط ۱:
{{اصول فقه}}
[[پرونده:Pir Dastgir.jpg|بندانگشتی|left]]
واژهٔ '''''پیر''''' (هممعنی ''مرشد'' و ''[[شیخ]]'' عربی و ''بابا'' در لهجههای غرب ایران و ترکی) در نوشتههای عرفانی [[ادب پارسی]] بسیار به کار رفتهاست<ref name="lajvardi">{{پک|لاجوردی|ف=پیر}}</ref> و در معنای اصطلاحی راهنمای معنوی و مرشدیاست که خود پیشتر طریق عرفان را پیموده (''سلوک'') و تواناییهایی روحانی کسب کردهاست (''ولایت'') و شایستهٔ هدایت و پیشبردن ''[[مرید]]'' در طریق [[تصوف]] است.<ref>{{پک|Bosworth|1995|ف=Pīr|ص=306|زبان=en}}</ref> مشخص نیست دقیقاً از چه هنگام از دورهٔ اسلامی این لفظ در ایران رایج شد لیک بهاحتمال از سدههای چهارم و پنجم میان صوفیان [[خراسان]] پیش از لفظ ''شیخ'' به کار میرفتهاست. برای نمونه [[ابوحامد محمد غزالی]] در رسالهٔ ''ای فرزند'' خود لفظ «پیر» و «پیر طریقت» را به کار میبرد.<ref>{{پک|پورجوادی|ف=پیر}}</ref> در دیگر متون عرفانی سدهٔ ۵ق/۱۱م نیز ازجمله ''[[رساله قشیریه|ترجمهٔ رسالهٔ قشیریه]]''، ''[[طبقاتالصوفیهٔ]]'' [[خواجه عبدالله انصاری]] و ''پند پیران'' بهکرات به کار رفتهاست؛ اما بیشتر در معنای بزرگان و پیشروان طریقت و گاه فقط صوفیان، و نه در معنای اصطلاحی (راهنمایان و مرشدان). در آثار عرفانی سدهٔ ۶ق مانند ''انسالتائبین'' [[احمد جام]]، ''[[اسرارالتوحید]]'' محمد بن منور و ''تمهیدات'' [[عینالقضات همدانی]]، واژهٔ ''پیر'' در معنای اصطلاحی خود یعنی راهنما و مرشدی که مرید را هدایت میکند به کار رفتهاست. واژهٔ ''شیخ'' (جمع: مشایخ) نیز در متون فارسی اواخر سدهٔ ۶ق به بعد در همین معنا به کار میرفتهاست.<ref name="lajvardi">
بابا در اصطلاح صوفیه به معنای شیخ و پیر و قطب آمده است و بیشتر به مشایخی اطلاق میشد که معمر بودند، و گاهی به اول اسم و زمانی به آخر آن اضافه میکردند، مانند: بابا رکن الدّین شیرازی، شیخ علی بابا. در عهد صوفیه ریش سفیدان و سرپرستان و سردمداران تکیهها را نیز بابا میگفتند.<ref>[[فرهنگ نوربخش]]، جلد ۳، دکتر [[جواد نوربخش]]، چاپ سوم، انتشارات یلداقلم، تهران ۱۳۷۸، شابک: ۱-۹۱۱۱۳-۹۶۴</ref>
خط ۱۳:
روزبهان بقلی شیرازی: «… پیری میراث حق است که در آن خود را به مریدان مینماید. خلیفه است که از روی خویش حیات میافزاید. او متأدب است به آداب حق. عالم است به تعلیم حق. عامل است به امر حق، در عشق مونس است، و در توحید یگانه و در معرفت راسخ.»<ref>[[رسالة القدس]] و [[رساله غلطات السالکین]]، روزبهان بقلی شیرازی، به کوشش دکتر [[جواد نوربخش]]، چاپ دوم، انتشارات یلدا قلم، تهران، ۱۳۸۱، شابک ۷-۱۸-۵۷۴۵-۹۶۴</ref>
در غزلیات [[حافظ شیرازی]] نیز اصطلاح «پیر» و ترکیبات آن<sup>*</sup><ref>همچون «پیر مغان»، «پیر دُردیکش»، «پیر خرابات»، «پیر میفروش»، «پیر گلرنگ»، «پیر میخانه»، «پیر طریقت»، «پیر پیمانهکش»، «پیر صحبت» و...</ref> بسیار به کار رفتهاست. [[مولانا جلالالدین بلخی]] نیز در ''[[مثنوی معنوی]]'' «پیر» را در معنی اصطلاحیاش بسیار به کار بردهاست.<ref
اصطلاح «پیر» در معنای راهنما و مرشد، در نوشتههای جوانمردان و فتیان ازجمله ''فتوتنامهٔ بنایان''، ''فتوتنامهٔ چیتسازان''، ''فتوتنامهٔ آهنگران''، ''بیان ارشاد پیر مرشد''، ''فتوتنامهٔ سلطانی''، ''فتوتنامهٔ بنایان''، و ''فتوتنامهٔ'' نجمالدین زرکوب نیز ذکر شده و از اوصاف آن سخن رفتهاست.<ref>{{پک|لاجوردی|ف=پیر}}</ref>▼
▲اصطلاح «پیر» در معنای راهنما و مرشد، در نوشتههای جوانمردان و فتیان ازجمله ''فتوتنامهٔ بنایان''، ''فتوتنامهٔ چیتسازان''، ''فتوتنامهٔ آهنگران''، ''بیان ارشاد پیر مرشد''، ''فتوتنامهٔ سلطانی''، ''فتوتنامهٔ بنایان''، و ''فتوتنامهٔ'' نجمالدین زرکوب نیز ذکر شده و از اوصاف آن سخن رفتهاست.<ref
این عنوان هنوز در میان صوفیان معاصر ایران به کار میرود.<ref>{{پک|پورجوادی|ف=پیر}}</ref>
|