سید اسدالله خرقانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Hamid Hassani (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۶:
'''سیداسدالله میرسلامی خارقانی موسوی''' (مشهور به سیداسدالله خرقانی) وی یکی از اولین منادیان [[اصلاحگری دینی]] و از کسانی است که طرح بازنگری در برخی از عقاید موروثی شیعهٔ امامی را مطرح کرد. همچنین یکی از تلاشگران سرشناس در راه بازگرداندن مجد و عظمت اسلام و مسلمین بود. کتاب «محو الموهوم و صحو المعلوم» از مهمترین و آخرین کتابهای اوست که تأثیر زیادی بر افکار علمای اصلاحگر و دعوتگران اصلاح و نوسازی بعد از خودش بر جای گذاشت.
 
== زندگینامهزندگی‌نامه ==
سید اسدالله میرسلامی خرقانی، چهارم ذی‌الحجهٔ سال ۱۲۵۴هـ. ق در روستای «[[شیزند]]» در جنوب قزوین، واقع در شمال غرب ایران، متولد شد؛ و نسبش به ساداتی از آل میرسلام در روستای «[[خرقان]]» در شمال قزوین برمی‌گردد. چرا که پدرش [[سید زین‌العابدین]] پسر سید اسماعیل پسر سید حسن خان از سلسلهٔ سادات معروفی از اهل مراغه بود. جد بزرگش معروف به «میرسلام»، از مقربین سلاطین صفوی بود.
مرحوم خرقانی در سن پانزده سالگی برای تحصیلات دینی به [[شهر قزوین]] نقل مکان کرد. بعد از آنکه فقه و اصول را در محضر علمای آنجا آموخت حوالی سالهای ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ه ق به تهران رفت و در آنجا نزد مرحوم [[میرزا ابوالحسن جلوه]] به یادگیری فلسفه پرداخت؛ و در اثنای این درس همچنین علوم روز و [[زبان فرانسه]] را که زبان فرهنگ غربی آن روزگار بود، یاد گرفتیادگرفت. وی از نزدیکان و تربیت شدگان [[شیخ هادی نجم‌آبادی]] بود.<ref>دولت‌آبادی، یحیی. '''حیات یحیی''' صفحهٔ ۵۹</ref> در سال ۱۲۸۴ه ق همراه خانواده‌اش به [[نجف اشرف]] مهاجرت کرد و در آنجا به مدت ۲۵ سال به تحصیل [[علوم دینی]] مشغول شد؛ و در میان روحانیون [[حوزه علمیه]] و طلاب نجف، احترام بسزایی داشت و از علوم جدید بهره‌مندنزد بزرگانی چون [[آخوند خراسانی]] (از رهبران مشروطه) بود وی در خلال این سالها به [[درجه اجتهاد]] نایل شد. سپس به تهران بازگشت و به تدریس و تألیف مشغول شد.
[[سیدمحمود طالقانی]] دربارهٔ خرقانی می‌نویسد:
<blockquote>مرحوم علامه بزرگ و مجاهد سید اسدالله میرسلامی خارقانی، در زمره همان مردان نیرومند و هشیار عالم اسلام بود، تألیفات این مرد و مبارزه‌هایی که در آن دوره اختناق و استبداد نموده و شاگردان با ایمان و محکی که تربیت کرده، مقام علمی و روح جهاد و هشیاریش را به خطرهای متوجه به عالم اسلام می‌شناساند.</blockquote><ref>[http://www.aqeedeh.com/view/writer/368/سید-اسد-الله-خرقانی-حجة-الاسلام-و-المسلمین/ وبگاه کتابخانه عقیده]</ref>
خط ۳۵:
خرقانی زمانی از مبارزان [[جنبش مشروطه]] بود، وی در خلال جنبشهای مشروطه‌خواهی، نقش رابط میان مشروطه‌خواهان و علمای نجف را برعهده داشت. دو بعد شخصیتی او یعنی نقش بسیار مهم وی در [[انقلاب مشروطیت]] و نیز تعالیم قرآن‌گرایانه او، اثراتی در جامعه ایرانی داشته و دارد.
 
سیداسدالله خرقانی از فعالین مشروطه خواهی به شمار می‌رود وی یکی از اعضای هیئت مدیره [[انجمن باغ میکده]] بود؛ و از سوی آن گروه به نجف رفت.<ref>{{یادکرد کتاب|نام نویسنده= مهدی|نام خانوادگی = ملک‌زاده|عنوان =تاریخ انقلاب مشروطیت ایران| جلد =2 | مکان =تهران | ناشر = انتشارات علمی| تاریخ = | سال =1362| صفحه =243-245 |}}</ref> و در کنار آخوند [[محمدکاظم خراسانی]] (بزرگترین مرجع تقلید مشروطه خواه) قرار گرفت. [[مهدی ملک‌زاده]] وی را در راس (مجمع طلاب روشنفکر نجف) یاد کرده و به تکاپوهای فرهنگی و سیاسی آن گروه اشاره می‌کند<ref>{{یادکرد کتاب|نام نویسنده= مهدی|نام خانوادگی = ملک‌زاده|عنوان =تاریخ انقلاب مشروطیت ایران| جلد =2 | مکان =تهران | ناشر = انتشارات علمی| تاریخ = | سال =1362| صفحه =207 و 375 |}}</ref> بنابر گفته برخی آگاهان، خرقانی، واسطه رساندن احکام آخوند خراسانی به ایران بوده است و او در محضر شیخ هادی، از طلاب فاضل و از خواص شمرده می‌شد.<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب|نام نویسنده= سید مقداد|نام خانوادگی = نبوی رضوی|عنوان =فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام| شماره =17 |فصل= نقش و حایگاه شیخ هادی نجم‌آبادی در تکوین جنبش مشروطه| مکان =تهران | ناشر = وزارت علوم، تحقیقات و فناوری| تاریخ = | سال =1392| صفحه =52 |}}</ref><ref name="ReferenceA" />
پس از مراجعت از نجف، مدتی وارد فعالیت‌های اسلامی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی در ایران شد. در [[دوره سوم مجلس شورای ملی]]، به‌عنوان نماینده قزوین به کرسی نمایندگی مجلس راه یابد. با ادامه فعالیت سیاسی در دوره [[رضا خان]] و در جریان جمهوری خواهی،جمهوری‌خواهی، از دست وی کتک خورد و بالاخره به زندانی شدن و تبعید او منجر شد، او به رشت و سپس به فومنات تبعید شد.<ref>رسول جعفریان،</ref>
 
پس از پایان یافتن آخرین تبعیدش به تهران برگشت و تصمیم گرفت که به کلی از مباحثه و تألیف و تدریس قرآن دست بکشد. پس از آن، به‌جز با بعضی از فضلا و طلاب قرآن که نزد او [[علوم قرآنی]] می‌آموختند، جلسه‌ای برگزار نکرد.