تماشا (فیلم): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
M.taghvaei (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱:
}}
 
'''تماشا''' {{انگلیسی|Tamasha}} محصول سال ۲۰۱۶2015 است. ژانر این فیلم [[درام]] بوده و این فیلم به کارگردانی امتیاز علی بوده..
 
== خلاصه داستان ==
فيلم در ابتدا اجراي نمايش توسط يه ربات و يك دلقك را به تصوير مي كشد. سپس روايت داستان از زندگي يك پسربچه به نام ود آغاز مي شود كه هميشه نزد پيرمردي براي شنيدن داستان مي رود.
داستان فیلم در فرانسه اتفاق می‌افتد که یک پسر دوره گرد با دختری گردشگر آشنا می‌شود که آرام آرام این رابطه پررنگ تر می‌شود و…
 
در[[جزیره کرس]] دختري جوان به اسم تارا ([[دیپیکا پادوکونه]]) از شخصي درخواست مي كند كه براي چند دقيقه تلفنش را به او قرض دهد اما آن فرد قبول نمي كند . همين اتفاق بار ديگر از ديد پسر داستان ([[رانبیر کاپور]]) نشان داده مي شود. اين دو از همين طريق با يكديگر آشنا مي شوند و تصميم ميگيرند هيچگاه به يكديگر نگويند كه درواقع چه كسي هستند و هويت واقعي اشان را آشكار نكنند!پس ود، با اسم "دان" و تارا با اسم "مونا" خود را به يكديگر معرفي مي كنند. علاوه بر آن، آنها باهم قرار مي گذارند كه پس از پايان سفر ناگهاني غيبشان بزند تا مزه ي داستان از بين نرود و يك داستان جديد ميان آنها شكل بگيرد.
تارا به دريج در حال علاقه مند شدن به ود است اما در نهايت جزيره را ترك مي كند. داستان دوباره به عقب باز مي گردد و پسربچه از پيرمرد داستان گو درباره چنين پايان ناخوشي سوال مي كند و متوجه مي شود هر داستاني قسمت غم انگيزي هم دارد.
 
تارا به[[کلکته]] در هند باز مي گردد ، اما ديگر همه چيز در مقايسه با آن شور و هيجان [[جزیره کرس]] همراه با ود، برايش خسته كننده است . براي كار به [[دهلي]] مي رود و در آنجا متوجه كتاب خانه اي مي شود كه مهرش را روي كتاب ود ديده بود. هر روز به آنجا مي رود تا شايد دوباره ود را ببيند كه ناگهان با او مواجه مي شود . ود يك مدير محصول است و آنها اين بار هويتشان را براي هم اشكار مي كنند. تارا به ود مي گويد كه عاشقش شده و زندگي بدون او چقد كسل كننده است.
شب آن دو براي صرف شام به يك رستوران ژاپني مي روند. تارا انتظار دارد همان ود سابق كه همواره در حال شيطنت و شوخي است را ببنيند اما ود درباره رستوران و كسب و كار با او صحبت مي كند. اين ود آن ود سابق نيست. دوباره باهم قرار مي گذراند و بيرون مي روند اما دوباره همان روزمرگي و خسته كنندگي براي تارا تكرار مي شود. ود در روز تولدش به او پيشنهاد ازدواج مي دهد اما تارا نمي پذيرد و از او همان ود سابق را مي خواهد اما ود ميگويد كه در آن سفر فقط مشغول نقش بازي كردن بوده و خود واقعي او اين است. ود دچار اختلالات رواني مي شود به خانه تارا رفته و داد و بيداد مي كند در سر كار ديوانه بازي در مي آورد به حدي كه رئيسش او را اخراج مي كند. تارا سعي مي كند از ود عذرخواهي كند اما حال ود اصلا مساعد نيست.
 
ود به زادگاهش باز مي گردد اما پدرش بعد اينكه متوجه مي شود ود كارش را رها كرده او را سرزنش مي كند . ود براي اينكه بفهمد داستان زندگي او چيست و چه بايد بكند به سراغ همان داستان گوي دوران بچگي اش مي رود اما آن شخص مبتلا به الزايمر است ولي حرف هايش چشم هاي ود را باز ميكند. ود با اعضاي خانواده اش صحبت مي كند و پدرش به او اجازه مي دهد مهندسي را ترك كند و به دنبال زندگي خود برود.
 
ود به دهلي باز مي گردد. تارا بعد از اتمام جلسه كاري اش با يادداشت " دان باز مي گردد" رو به رو مي شود و اين براي تارا بسيار شوكه كننده است. آنها در اطراف قدم مي زنند و شوخي هاي جزيره باز از سر گرفته مي شود. داستان به عقب باز مي گردد و تصاويري از ود در دوران جواني و نوجواني نشان داده مي شود كه ديگر آزاد و رها شده است.
 
در پايان، نمايش دلقك تمام مي شود و ود به عنوان كارگردان به روي صحنه مي آيد تارا وارد مي شود و با رفتار هاي جالبي به هم علامت مي دهند!
 
== منابع ==