بهرام حیدری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏پی‌نوشت: تمیزکاری و اصلاح متن با استفاده از AWB
جز ←‏بن‌مایه‌ها: تمیزکاری، + ماژول ابرابزار با استفاده از AWB
خط ۲۵:
[[منوچهر شفیانی]] اولین قلم پخته‌ای بود که از روستاهای جنوب، مخصوصاً [[مسجد سلیمان]] و [[لالی]] نوشت و در [[مجله خوشه]] و دیگر مجلات تهران چاپ کرد. خیلی زود منوچهر مقلدان بسیاری پیدا کرد که دو تن از مقلدان او نام‌آور شدند؛ [[حفیظ‌الله ممبینی]] و ''بهرام حیدری''. حیدری خیلی زود نثرش را پیراست و کارش از تقلید گذشت و به خلق رسید. کتاب‌های [[لالی (کتاب)|لالی]]، [[به‌خدا که می‌کشم هرکس که کشتم]] و [[زنده‌پاها و مرده‌پاها]] گواه این مدعاست. مخصوصاً مجموعه داستان «لالی» که یکی از درخشان‌ترین مجموعه‌داستان‌های اقلیمی ماست.<ref name="showra">[http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1125416033p2.php/داستان-نویسان-جنوب داستان‌نویسان جنوب، محمد ایوبی، شورای گسترش زبان فارسی]</ref>
 
آثار حیدری، حکایت روزمرگی و اضمحلال مردمی‌ست که گویی در ظلمانی‌ترین قسمت دنیا زندگی می‌کنند. دنیای ''لالی''، در حقیقت آن [[یوکناپاتافا|یوکناپاتافای]] زادهٔ ذهن [[ویلیام فاکنر|فاکنر]] نیست، دنیایی است زنده که هر لحظه به زوال و فراموشی می‌گراید. لالی، محصول فقر و درماندگی مردمی است که به مرگ و جنون می‌رسند. آدم‌هایی که آرزوها و خواسته‌هایشان آنچنان کوچک و پیش پا افتاده‌است که هیچ حسی را بر نمی‌انگیزندبرنمی‌انگیزند. اما وقتی خود را در به دست آوردن کوچکترین حق طبیعی زندگی ناتوان و محروم می‌بینند، لب به [[کفر]] می‌گشایند.
 
کُفر واژه‌ای است که در داستان‌های حیدری جایگاه ویژه‌ای دارد. او همیشه شخصیت‌هایش را به سمت کفرگویی سوق می‌دهد. «اما اگر فاکنر زوال جنوب را از منظری دینی می‌نگرد و بر نقض پیمان انسان با خدا دریغ می‌ورزد که جنوبیان را به لعن و نفرین ابدی دچار می‌کند، حیدری از منظری کاملاً دین‌ناخواهانه به شرح زوال عشایر خود می‌پردازد و فقر و تیره‌روزی آن‌ها را نشانه‌ای از بیهودگی اعتقاد به جهان برین در نظر می‌گیرد و ساده‌دلانه کفرگویی عشایر و روستاییان را در مقابل مصائب و سختی‌های زندگی، نشانه نوعی درک پیش‌علمی می‌داند که ممکن است آن‌ها را به سطحی از آگاهی برساند تا بر اثر آن علیه وضع موجود خود بشورند.»
خط ۳۳:
آن‌ها مردمی‌اند که باید میان کوه، و کمر، با گاو و گوسفندهایشان، یک‌جا زندگی کنند، و با مار و عقرب‌هایی که همیشه در کمین آن‌هاست دمخور باشند. آن‌ها که گرمای هذیانی بالای پنجاه درجه از جسم و جان‌شان می‌کاهد و وزش یک نسیم، ولو کوتاه، برایشان موهبتی است آسمانی، همان قدر خان را - که مظهر قدرت و شقاوت و زورگویی است - در بدبختی خود دخیل می‌دانند، که خدا را. اما راه به جایی نمی‌برند. در حقیقت کفرگویی آن‌ها، آنی و لحظه‌ای است. اگر در یک لحظه کفر می‌گویند در لحظهٔ دیگر از همان خدا و امامزاده استمداد می‌جویند. اگر جوانترها کفر می‌گویند، پیرمردها استغفر الله را بر زبان می‌آورند و آن‌هایی که از خدا استمداد می‌جویند، استمدادشان ملتمسانه نیست. استمداد آن‌ها قهرآمیز و از روی ناچاری است.
 
{{نقل قول|«گل محمد با صدای مهیب و خشم و نفرت گفت:های بابا زاهد! خاب! برو! تو، پیری؟ برو اون‌طرف اقلاً که گاو، که سه‌پایه، چشم خود تو در نیاره! برو...برو… پیر! برو، خدا!...» (لالی، ص ۱۵۲)}}
 
حیدری و [[منوچهر شفیانی|شفیانی]] از نویسندگان ادبیات داستانی [[رئالیسم کارگری]] در ایران هستند. مجموعه داستان لالی بیشتر ویژگی‌های یک رئال سوسیالیستی را داراست و عناصر آن را در خود به همراه دارد. علاقه و ارادت حیدری به ادبیات روس در این مجموعه داستان موج می‌زند و بدون دلیل نبوده که داستان ''کباب'' این مجموعه به روسی ترجمه شده‌است.
خط ۳۹:
حیدری با نقد از دوران خود سعی بر آن دارد که به دیگران هشدار دهد که: مواظب این شبه‌مدرنیسم فریبنده باشید. داستان‌های حیدری و ''[[قرعهٔ آخر]]'' [[منوچهر شفیانی]] در زمرهٔ اولین‌های [[داستان پست‌مدرن|ادبیات پست‌مدرن]] ایران‌اند.{{مدرک}} این داستان‌ها، نهادها و نمادهای دو موقعیت را به صورت پررنگ در خود دارند و با نقد از هر دو موقعیت می‌خواهند به مخاطب گوشزد کنند که: این موقعیت را به آرامی و در بستر فراهم آمده پذیرا باشید.<ref name="raminyousefi">[http://www.mismycity.com/wordpress/?p=224 یوسفی، رامین. نقد مجموعه داستان لالی اثر بهرام حیدری، ۴ دی ۱۳۸۸]</ref>
 
[[منوچهر آتشی]] در همان سال‌ها در نقد کتاب اول وی نوشت: حیدری، از قرار، محکم چسبیده به محیط خاص بختیاری و آداب و عادات و رویدادهای زندگی مردم آن.آن؛ و مهم‌تر این‌که تاکنون، هرچه از او خوانده‌ایم، موضع زمانی مشخص و مشترکی دارند. این آگاهی ما را بر آن می‌دارد از خود بپرسیم آیا نویسنده، نظر به پژوهشی هم دارد یا نه؟ و اگر دارد، چرا تنها دوره‌ای خاص را مطمح نظر قرار داده‌است؟ آیا می‌خواهد قصه‌های او، روشنگر آن دورهٔ معین باشند؟ و دیگر این‌که، اگر تنها می‌کوشد از این کارمایه، حداکثر بهره را برگیرد، متوجه این خطر هست که فرهنگ بختیاری - با همهٔ غنایش - ظرفیت کارهای زیادی ندارد و ممکن است داستان‌ها، صورتی مشابه و تکراری پیدا کنند؟<ref name="atashi">[http://www.loor.ir/News.asp?nid=3120&ln=fa آتشی، منوچهر. نگاهی به مجموعه «به خدا می‌کشم هر کس که کشتم»، تماشا (بازچاپ در نشریهٔ اینترنتی مردم لر)]</ref>
 
== پی‌نوشت ==