انئید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
AliAbu (بحث | مشارکت‌ها)
جز املای واژه‌ی تحت‌اللفظی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵:
ترجمهٔ تحت‌اللفظی بند نخست منظومه انه‌اید این‌گونه است:
«از جنگ‌افزارها و مردی می‌سرایم، که رانده به‌دست سرنوشت، از کرانه‌های [[تروآ]]، نخست به ایتالیا و کران‌های [[لاوینیوم]] آمد. او، بر اثر خشم بی‌امان [[ژونون]] ددمنش، با نیروی خدایان فرازین، بسی بر زمین و بر دریا افکنده شد. بسی رنج برد و پیکارها دید تا این‌که توانست شهری بنیاد نهاده ایزدان [[لاتیوم]] را بدان جای آورد. از آنجا بود که تبار لاتین‌ها آمد و پدران [[آلبا لونگا|آلبایی]]، و حصارهای رم ارجمند.»<ref>ترجمهٔ واژه‌به‌واژهٔ بند نخستِ ''انه‌اید'' (توسط مانی پارسا) بر پایهٔ [http://latinforyou.webs.com/howtoreadreallatin.htm این متن].</ref>
 
== خلاصه داستان ==
 
'''كتاب اول'''
 
پس از جنگ "ايليون" و سوختن شهر "تروى"، اهالى آن به هر سوى مهاجرت كردند. از جمله "انئاس" و يارانش به سوى ايتاليا بادبان كشيدند. اما ايزدبانو "يونو" كه به سبب حسادت ديرين به زيبايى "ونوس" ايزدبانوى زيبايى، دشمن تروجان ها بود، كشتى ايشان را دستخوش طوفان گرداند تا غرقشان کند. ونوس كه مادر انئاس نيز هست، به کمک پسرش شتافت و كشتى او را به ساحل كارتاژ انداخت. انئاس و يارانش به نزد "دیدون" شهبانوی كارتاژ رفتند و از او براى رفتن به ايتاليا يارى طلبيدند.
 
ونوس از بيم آن كه يونو باز دخالت كند و جان انئاس و یارانش را به خطر اندازد، پسر ديگر خود "كوپيدو"، ايزد عشق را روانئاس مى كند تا در هيئت كودكى حامل هدايا، در مجلس بزم بر زانوى شهبانوى كارتاژ نشسته، عشق انئاس را در سينه او بدمد. شهبانو ديدون كه اينك عاشق انئاس شده، از او درخواست مى كند كه داستان جنگ تروى را بازگو كند.
 
 
'''كتاب دوم'''
 
انئاس، داستان واپسين روز جنگ تروى را باز مى گويد: يونانيان اسبى چوبى را با دلاورترين مردان خود پر مى كنند و بر در تروی گذاشته، ساحل را ترك مى كنند. جاسوسى يونانى در لباس يك فرارى، به تروجان ها مى گويد كه اين اسب پيشكش يونانيان به ايزدبانويى است كه به معبدش توهين كرده اند، و خود به سرعت به يونان بازگشته اند تا تنديس خدايان خود را همراه آورند تا مگر به شفاعت آن ها از خشم ايزدبانو در امان بمانند. و اگر تروجان ها آن اسب پيشكشى را وارد شهر خود كنند، ايزدبانو بر يونانيان خشم خواهد گرفت.
 
تروجان ها اسب را وارد شهر مى كنند، و نيمه شب مردان يونانى از آن به در ريخته، تروى را به آتش مى كشند. انئاس با دليرى مى جنگد و در ميانه نبرد چشمش به "هلن" زيباروى كه مسبب تمام اين فجايع است مى افتد و قصد كشتنش را مى كند، اما مادرش ونوس او را باز مى دارد و به حفظ خانواده و گريز از شهر مى خواند. انئاس با خانواده اش و كسانى كه بعدتر به او مى پيوندند از تروى ويران مى گريزد.
 
 
'''كتاب سوم'''
 
انئاس و يارانش در جستجوى سرزمينى كه شهر تازه خود را بر آن بنا كنند، ابتدا به "تراس" مى روند، اما وقتى انئاس مى خواهد گياهى خون چكان را بكند، آوازى از بن آن بر مى آيد و خود را روح يكى از ياران انئاس معرفى مى كند كه به دست تراسيان كشته شده است و اين گياه از جسد او رسته.
 
انئاس از ترس خيانت تراسيان از تراس می گریزد و خدايان او را به ايتاليا رهنمون مى شوند. در راه ايتاليا در جزيره هاى مختلف سرگردان مى شود، گاه با "هارپى"ها كركسانى با چهره ى دختران، رو به رو مى شود، گاه با "كوكلوپس"ها غول هاى يك چشم و گاه از "خاروپيدس" هيولاى دريا مى گريزد: سرگذشت هايى كه پيش از اين "اوليس" از سر گذرانده. داستان انئاس با رسيدن به كارتاژ پايان مى يابد.
 
 
'''كتاب چهارم'''
 
انئاس و ديدون شاهبانوى كارتاژ سرمست از دلدادگى با يكديگر عشق مى ورزند. انئاس از ادامه ى سفر منصرف مى شود و اين خبر به ژوپيتر مى رسد. ژوپيتر انئاس را باز به سوى ايتاليا و پادشاهى موعود مى خواند. انئاس بى درنگ كارتاژ را ترك مى كند و ديدون شاهبانوى كارتاژ خود را مى كشد. اين چنين دشمنى ديرينه روم و كارتاژ آغاز مى شود.
 
 
'''كتاب پنجم'''
 
انئاس و يارانش به "سيسيل" مى رسند و براى بزرگداشت خدايان، مسابقاتى برگزار مى كنند. در همين حين زنان تروجان خسته از سفر بى پايان، به قصد اين كه در سيسيل بمانند و باز سرگردان درياها نشوند، كشتى ها را به آتش مى كشند. ژوپيتر بارانى مى فرستد و بعضى از كشتى ها را نجات مى دهد. از آن جا كه تعداد كشتى ها كاسته شده است، انئاس ناگزير پيران و ناتوانان را در سيسيل باقى مى گذارد و با زبده ترين مردان و زنانش راهى ايتاليا مى شود.
 
 
'''کتاب ششم'''
 
انئاس به راهنمایی "سیبیل"، راهبه غیبگو، به جهان زیرین سفر می کند تا روح پدرش را ببیند. پس از گذر از رودخانه ورودی جهان زیرین، از میان ارواح سرگردان (کسانی که خودکشی کرده اند یا بدون گور مانده اند) می گذرد و روح دیدون شهبانوی کارتاژ را می بیند. سپس از برابر دروازه دوزخ می گذرد و راهبه که راهنمای اوست، شمه ای از عذاب های دوزخیان را باز می گوید.
 
سپس به بهشت می رسد و در آن جا با روح پدرش ملاقات می کند. پدرش روح فرزندانی که قرار است از نسل انئاس پدید آیند و روم را به بزرگی برسانند به او نشان داده و او را با مژده بزرگی، به ادامه سفرش به سوی ایتالیا ترغیب می کند. انئاس باز می گردد و بی درنگ به سوی ایتالیا بادبان می کشد.
 
 
'''کتاب هفتم'''
 
انئاس به ایتالیا می رسد و قصد آن دارد که با دختر "لاتینوس" پادشاه "لاتین" ها - از اقوام ساکن ایتالیا - ازدواج کند تا بر قدرتش در آن دیار افزوده شود. اما ایزدبانو یونو که از موفقیت انئاس و سازگاری سرنوشت با او خشمگین است، می کوشد که این موفقیت را هر چه بیشتر تیره سازد. پس با یاری ایزدبانو "آلکتوی" دوزخی، جنگ و خونریزی را در میان ایتالیایی ها و تروجان ها می پراکند. از جمله "ترونوس" پادشاه "روتولی" ها - از اقوام ساکن ایتالیا - که قرار بود با دختر لاتینوس ازدواج کند، خشمگین به جنگ انئاس می آید.
 
 
'''کتاب هشتم'''
 
انئاس برای مقابله با ایتالیاییان، با دشمن آن ها پادشاه "اواندر" هم پیمان می شود. اواندر برای او تاریخچه سرزمین ایتالیا را باز می گوید: از دورانی که "ساتورن" مردمان وحشی آن دیار را قانون بخشید و بر ایشان حکومت کرد، تا دورانی که "هرکول" دیو هولناک ساکن در آن دیار را کشت. پس از اواندر، دشمنان دیگر ایتالیا نیز با انئاس متحد می شوند.
 
ونوس از شوی خود، "ولکان" ایزد آتش و صنعت، می خواهد که برای فرزندش انئاس، اسلحه و زره بسازد و ولکان می پذیرد و بر آن ها تمام تاریخ آینده روم را حکاکی می کند و انئاس سرنوشت نسل های آینده را بر دوش می اندازد.
 
 
'''كتاب نهم'''
 
ايتالياييان - لاتین ها و روتولی ها - از غيبت انئاس استفاده كرده شهر او را محاصره مى كنند. جنگی سخت در می گیرد.
 
 
'''كتاب دهم'''
 
انئاس با هم پیمانانش باز می گردد. سپاهیان ایتالیایی از دوسو محاصره می شوند و نبرد به سود تروجان ها می گردد. ایزدبانو یونو از ژوپیتر می خواهد که لااقل ترونوس پادشاه روتولی ها که از تیره خدایان است جان به در برد. پس ابری را به شکل انئاس می سازد و ترونوس به خیال این که انئاس را دنبال می کند، ابر را تعیب کرده، به کشتی ای وارد می شود. کشتی حرکت کرده از صحنه جنگ دور می شود.
 
 
'''كتاب یازدهم'''
 
تروجان ها به شهر لاتین ها حمله برده، محاصره کنندگان خود را محاصره می کنند. جنگ در می گیرد و عاقبت بنا بر آن می شود که انئاس و ترونوس نبرد تن به تن کنند و نتیجه جنگ را تعیین نمایند.
 
 
'''كتاب دوازدهم'''
 
نبرد تن به تن در می گیرد، و انئاس ترونوس را به قتل می رساند. <ref>ویرژیل، انه اید، میرجلال الدین کزازی، نشر مرکز</ref>
 
== انه‌اید و فروید ==