شاپور دوم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Hosseiniran (بحث | مشارکتها) |
DarafshBot (بحث | مشارکتها) جز تبدیل noormags.com به noormags.ir با استفاده از AWB |
||
خط ۴۲:
=== منابع رومی ===
منابع رومی میگویند که شاپور دوم خود را «برادر خورشید و ماه» میپنداشته است. همچنین منابع ارمنی و کلاسیک میگویند که شاهان ساسانی خورشید و ماه را میپرستیدند؛ ولی چنین چیزی را در منابع ساسانی نمییابیم.<ref name="ReferenceA">{{پک|دریایی|1392a|ک=امپراتوری ساسانی|ص=91}}</ref> اما میتوان ۲ احتمال را در نظر گرفت:
# این میتواند اشاره به ایزد میترا باشد (و نه لزوماً خورشید و ماه).<ref
# پاسخ جالبتر در در اساطیر هندوایرانی نهفته است که بنا بر آن، نیای مردم آریایی، منوچهر (منو در هندی) فرزند ویوَهوَنت (ویوَسوَنت در هندی) بوده که در هندی باستان به ترتیب معادل ماه و خورشید است.<ref
=== شاپور در منابع اسلامی ===
علاوه بر داستان افسانهای گذاشتن تاج شاهی بر شکم مادر شاپور دوم، داستانهای دیگری هم دربارهٔ او در منابع فارسی و عربی آمده است. گفتهاند که در جوانی چنان هوشمندانه رفتار میکرد که مایه تسلی مقامات و موبدان بود. آمده است شبی در تیسفون با شنیدن همهمه مردم از خواب پرید و جوای علت آن شد. به او گفتند علت آن انبوه جمعیتی است که قصد گذشتن از پل رودخانه دجله را دارند. پس فرمود پل دیگری بزنند تا یکی برای گذر از شرق به غرب و دیگری برای گذر از غرب به شرق آن باشد. سرگذشت شاپور دوم در شاهنامه تا حدودی با زندگی شاپور اول درآمیخته و عمدتاً جنگهای او با اعراب، عشقش به مالکه و سفرش به روم را بیان میکند. حمله اعراب به شاهنشاهی ساسانی در شاهنامه با نام طابر، ملقب به شیردل همراه است. طایر رئیس غسانیها است که سرانجام شاپور دوم او را تا قلعهای در یمن تعقیب میکند و برای تنبیه او و بسیاری دیگر از اعراب، کتف آنها را سوراخ میکند. شاپور دوم به کمک مالکه، دتر طایر، که مادرش نوشا، عمه شاپور بود، به درون قلعه راه مییابد. ماله زیبا به پادشاه دل بسته و با فرستادن پیامی با یادآوری پیوند خونی اش، به شاپور دوم میگوید که چنانچه پادشاه از وی خواستگاری کند، راه ورود به قلعه را به وی نشان میدهد. شاپور دوم شرط را میپذیرد و به قلعه راه مییابد، اما ماجرا با کشته شدن مالکه، به علیت خیانت به خاندانش به پایان میرسد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
یکی دیگر از داستانهای افسانه گونه دربارهٔ شاپور، ماجرای سفر او، در لباس مبدل، به امپراتوری روم، به قصد پی بردن به توان دشمن است. اما در روم او را شناسایی و دستگیر میکند و پوست خری به تنش میدوزند و به سیاهچال میاندازند. کلید سیاهچال در دست همسر قیصر روم است. ندیمه ملکه، که تبار ایرانی دارد، پوست را با شیر میخیساند و شاپور را از آن خارج میکند و همراه با او به ایران میگریزد. در همین زمان قیصر روم تیسفون را محاصره کرده و شاپور با ۶ هزار سرباز شبانه به قیصر مست و سربازانش حمله میبرد. قیصر اسیر میشود، گوش و بینی اش را میبرند و در زندان جان میدهد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref> این دو افسانه چند شباهت دارند:
# شاپور خوش بروبالا است و ندیمههای زیبای ساکن در قلمرو دشمن اسباب فرار او را فراهم میآورند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
# ندیمهها ایرانی تبارند و وفاداری آنها به شاپور، وفاداری به وطنشان است.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
# شاپور در آستانه شکست ورق را برمیگرداند و با هوشمندی و شجاعت دشمن را شکست میدهد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
حمزه اصفهانی میگوید نزد موبدان زرتشتی کتابی دربارهٔ تاریخ پادشاهان ایران باستان دیده که حاوی تصویری از شاپور دوم بوده است. در این تصویر، شاپور با پیراهن و شلوار قرمز و تبرزینی در دست، بر سریر نشسته، تاج آبی آسمانگون با حاشیه زرنگار که در میانه دو رده طلا قرار داشته با هلالی زرین در وسط آن بر سر دارد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== حوادث بعد از مرگ هرمز دوم ==
پس از درگذشت هرمز دوم، پسر او آذرنرسی به عنوان جانشین برگزیده شد، اما دوره او کوتاه بود و توسط اشراف و روحانیون برکنار شد.<ref name="ReferenceB">{{پک|دریایی|1392a|ک=امپراتوری ساسانی|ص=19}}</ref> دلیل این کار، قساوت و بیرحمی آذرنرسی بود. آنها یک برادر او را هم که لایق سلطنت نمیدانستند، کور کردند و برادر دیگرش را که مثل پدر، هرمز نام داشت، به زندان افکندند که چندی بعد فرار کرد و به روم پناه برد.<ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۴|ک=تاریخ مردم ایران پیش از اسلام|ص=448}}</ref> آنها نوزاد او را که شاپور دوم نام گرفت، بر تخت پادشاهی نشاندند. بنابر یک روایت سنتی، درباریان و روحانیون، تاج ساسانی را روی زِهدان مادر وی (به هنگام بارداری) قرار دادند. میتوان فرض کرد که در سالهای آغازین پادشاهی وی، درباریان و روحانیون زمام امور را در دست داشتند و نظام امپراتوری از دید ساختاری و اداری، بدوت حضور یک شاه تأثیرگذار، محفوظ مانده است. این موضوع به درباریان و روحانیون فهماند که کشور را میتوان بدون یک شاه توانا نیز چرخاند؛ که البته این به نفع آنها بود.<ref
== جنگ با اعراب ==
به استناد منابع دوره ساسانی، چون شاپور دوم شانزده ساله شد (۳۲۵ م)، فتنه قبایل عرب را فرونشاند و امنیت را در مرزهای شاهنشاهی برقرار کرد. در آغاز به قبیله ایادِ ساکن شواد تاخت و سپس از خلیج فارس گذشت و به الخط، ناحیه ساحلی بحرین و قطر رسید. پس از آن به هجر حمله کرد که مسکن قبایل تمیم، بکر بن وائل و عبدالقیس بود. از این قبایل بسیاری را کشت و برای تنبیه بیشتر آنها چاههای آب را ویران کرد تا مانع دستیابی آنها به آب شود. سپس به شرق عربستان، سوریه و شهرهای یمامه، بکر و تغلب تاخت.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref> در متن بندهش (دانشنامه زرتشتی) نیز به جنگ شاپور اشاره شده است:
{{نقل قول|در دوران شاهی شاهپور، پسر هرمز تازیان آمدند و اول خُرِگرودبار را گرفتند و طی سالها اهانت، به تازش روی آوردند، تا شاپور به پادشاهی رسید، آن تازیان را تارومار کرد، شهر از ایشان پس گرفت، تازیان بسیاری را نابود کرد و شانههایشان را درآورد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>}}
شاپور دوم را ذوالاکتاف (صاحب شانهها) لقب دادند، زیرا کتفهای اعراب را سوراخ کرد. ذوالاکتاف معادل «هویه سنبا» (هوبه سُنبا= شانه سوراخکن) فارسی است که خود برگردان «شانگ آهَنج» فارسی میانه است. بر اثر حملات شاپور دوم، عدهای از اعراب به نواحی مرکزی عربستان رانده شدند و ناحیه خلیج فارس در تسلط شاهنشاهی ساسانی باقی ماند. این بخش از سیاست کلی ساسانیان برای حفظ خلیج فارس بود.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
شاپور دوم بعضی از قبایل عرب را کوچاند و در قلمرو شاهنشاهی اسکان داد. قبیله تغلب در دارین (بندری در بحرین) و الخط، قبیله عبدالقیس و بنی تمیم در هجر، قبیله بکر بن وائل در کرمان و بنی حنظله در رَمیله (در نزدیکی اهواز) ساکن شدند. شاپور دوم، برای جلوگیری از یورش اعراب، سیستم دفاعی تشکیل داد که «دیوار تازیان» نام گرفت. این دیوار ظاهراً در نزدیکی شهر [[حیره]] واقع و به خندق شاپور معروف بود.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== ضمیمه کردن کوشان به ایران ==
خط ۷۰:
== سیاستهای دینی ==
در دوران پادشاهی شاپور دوم، در سال ۳۳۷ م، آزار و تعقیب مسیحیان افزایش یافت. یکی از علتهای این امر گرویدن امپراتور روم به مسیحیت بود. شاپور مسیحیان را همدستان دشمن تلقی میکرد. شاپور دوم، پس از نبرد با رومیان در سوریه، گروهی از مسیحیان را به شاهنشاهی ایران کوچاند که موجب پیشرفت مسیحیت در ایران شد. مالیات مسیحیان در زمان جنگ با رومیان دو برابر شد. این همه حاکی از تردید شاه نسبت به وفاداری آنها ست. در اعمال شمعون آمده که چون رهبر مسیحیان از این فرمان سرپیچی کرد، شاپور دوم گفت: «شمعون در پی آن است که پیروانش را به شورش علیه پادشاهای من وادارد و آنها را بنده همکیش خود، قیصر کند». گرچه همه، موبدان زرتشتی را مسبب آزار و اذیت مسیحیان میدانند، تعداد تذکرههای شهدای دین مسیح از دوران شاپور دوم افزایش یافته است. منابع ارمنی نیز آزار مسیحیان ساکن شاهنشاهی ایران را در روزگار پادشاهی شاپور دوم ثبت کردهاند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== جنگ با ارمنیها و گرجیها ==
خط ۷۶:
[[پرونده:Shahpur II .jpg|300px|بندانگشتی|چپ|حکاکی پیکر شاپور دوم و سوم در [[تاق بستان]]]]
{{اصلی|سلسله اشکانی ارمنستان}}
[[تیرداد سوم ارمنستان|تیرداد سوم]]، پادشاه ارمنستان (حکومت: ۲۸۷–۳۳۰ میلادی)، مقارن با نخستین سالهای زندگی شاپور دوم، مسیحیت را دین رسمی این کشور اعلام کرد (۳۱۳ میلادی). برخی از [[ناخارار]]های ارمنی نیز در پی آن، به مسیحیت گرویدند و به حمایت از تیرداد سوم برخاستند. این حمایت در مقابل ناخارارهای طرفدار ساسانیان مهم تر از آن ارمنیان پای بند به دین کهن زرتشتی بود که همچنان اهورامزدا و [[آناهید (اساطیر ارمنی)|آناهید]] و [[واهاگن]] را میپرستیدند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
درگیری شدید خانگی و خواستههای متضاد ناخارارها، شاه و روحانیون، موجب بروز دروه پراغتشاشی در [[تاریخ ارمنستان]] شد. منابع این دوران نیز آشفته و مغشوش است. چنانکه از سنگ نبشتهای به زبان فارسی میانه در مشکین شهر بر میآید، شاپور دوم، برای مهار قدرت ناخارارها، پیشاپیش در ناحیه مرزی ایران و ارمنستان استحکاماتی احداث کرده بود.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
تیگران شاه، که در قبال ایران و روم چنان رفتار میکرد که بتواند استقلال ارمنستان را حفظ کند، در دوران پادشاهی شاپور دوم درگذشت و آرشاک<ref group="Latin">دومAršak II</ref> (۳۵۰–۳۶۷ م)، پسرش، بر جای او نشست. آرشاک در آغاز میکوشید که هم رومیان و هم ایرانیان را راضی نگه دارد، اما سرانجام به لشکرکشی پولیانوس علیه ساسانیان پیوست. طبق مفاد پیمان صلح شاپور دوم و یوویانوس، ارمنستان تحت نفوذ دولت ساسانی قرار گرفته بود و رومیان دیگر نمیتوانستند در امور ارمنستان دخالت کنند. ایرانیان پادشاه ارمنستان را اسیر و در دژ فراموشی (در منابع ارمنی، قلعه اندیمش یا انیوش در خوزستان) زندانی کردند. آرشاک دوم در حضور غلامش، دراستامات،<ref group="Latin">Drastamat</ref> خودکشی کرد (یا به روایتی دیگر، شاپور، آرشاک و سردار ارمنی [[واساک مامیکونیان]] را به تله انداخت بدین معنی که پادشاه ارمنستان را به بهانه مذاکرات صلح به نزد خود دعوت کرد، و او وقتی آمد شاپور به زندانش انداخت در دژ فراموشی (در منابع ارمنی، قلعه آنوش در [[تیسفون]]) دو چشمش را کور کرد و واساک را به قتل رساند.<ref>هراند پاسدرماجیان. تاریخ ارمنستان، صفحه:۱۲۵</ref><ref>[[محمدجواد مشکور]]، تاریخ سیاسی ساسانیان، صفحه: ۴۰۶</ref><ref>[[آرتور کریستنسن]]، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی، صفحه: ۱۸۴</ref>). ایرانیان شهرهای [[(آرتاشات (شهر باستانی)|آرتاشاست]]، واقارشاپات،<ref group="Latin">Vałaršapat</ref> اروانداشات،<ref group="Latin">Eruandašat</ref> زارهوان،<ref group="Latin">Zarehawan</ref> [[زاریشات]]، وان و نخجوان را تصرف کردند و اهالی آنها، از جمله بسیاری از خانوادههای یهودی را کوچاندند. ناخارارهای طرفدار ایرانیان، یعنی خاندانهای واهان مامیکونیان و مروژان آدرزورنی، با شاپور دوم همراهی کردند و پاداش خود را گرفتند. شاپور دوم دو ایرانی به نامهای زیک و کارن را با سپاهیانی انبوه به اداره امور ارمنستان گماشت. گرجستان نیز زیر نفوذ ایران درآمد و شاپور دوم آسپاکورس را به اداره گرجستان شرقی گماشت. اما سرانجام والنس، امپراتور روم توانست سوروماکس را به حکمرانی گرجستان غربی منصوب کند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
پاپ (۳۶۷–۳۷۴ م)، فرزند آرشاک پادشاه ارمنستان که به روم پناهنده شده بود، در سال ۳۶۷ م، با پشتیبانی رومیان به جای پدر بر سریر پادشاهی نشست. ارمنیان در سال ۳۷۱ م، در برابر حمله شاپور در حوالی باقاوان<ref group="Latin">Bagawan</ref> مقاومت کردند. بیشتر ناخارارها، یا مقامات کلیسای ارمنی، به علت هواداری پاپ از آئین [[آریانیسم]]، با او مخالف بودند. عقاید او باعث شد که در منابع ارمنی، به علت اعتقادات دینی مادرش، ملکه پارانجم سوینیک،<ref group="Latin">P‘aranjem of Siwnik‘</ref> به او تهمت دیوپرستی زده شود. پاپ قربانی اختلافهای داخلی و جنگ میان ناخارارها و اسپارپِت (فارسی میانه: سپاهبد) موشق مامیکونیان<ref group="Latin">Mušeł Mamikonean</ref> بود و سرانجام به تحریک قیصر والنس، کشته شد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref> او اگرچه با کمک رومیان بر تخت نشسته بود، اما میدانست که بدون خشنودی شاه ایران حکومت وی پایدار نخواهد بود. پس کوشید تا با شاپور گفت و گو و پشتیبانی وی را جلب کند. این روش پادشاه ارمنستان و سیاست مستقلی که در پیش گرفته بود به نارضایتی رومیان انجامید.<ref>دانشنامه بزرگ ارمنی، جلد:۱۳، صفحه: ۱۰۳</ref> پس قیصر [[والنس]] به سردارانش که در ارمنستان بودند فرمان داد تا پاپ را در نهان بکشند. آنها نیز با فریب و نیرنگ پادشاه جوان را به جشنی فراخواندند و او را کشتند.<ref>آراکل باباخانیان، مجموعه آثار (ایروان، ۱۹۶۶)، جلد:اول، صفحه:۴۸۵</ref>
== جنگ اول با روم ==
پس از مرگ تیرداد سوم به سبب بیکفایتی برخی از فرمانروایانش و هم به دلیل اختلافات داخلی بین [[ناخارار]]های ارمنستان و از جمله اختلافاتی بین قدرت سلطنت و [[کلیسای حواری ارمنی|کلیسای ارمنی]]؛ از آنجا که مقام سراسقفی هم موروثی بود و از پدر به پسر منتقل میشد، و نیز چون کلیسا از املاک و ثروت سرشاری برخوردار بود بنابراین کلیسا تنها یک قدرت روحانی بشمار نمیآمد بلکه یک قدرت مادی، دنیوی نیز بود که در برابر قدرت سلطنتی به صورتی تقریباً مستقل قدبرافراشته بود و گاه نیز با آن به مخالفت برمیخاست؛ و بیش از همه عوامل خارجی مانند افزایش یافتن قدرت [[ساسانیان]] و ضعف [[امپراتوری روم]]، ارمنستان وارد یک دوره بسیار دشوار و ناگوار از تاریخ خود شد. در سده چهارم چند پادشاهی بر ارمنستان حکومت کردند عاری از عزم و شجاعت و فاقد قدرت و سیاست لازم بود.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۲">کریستن سن، ص ۲۶۲</ref><ref>هراند پاسدرماجیان. تاریخ ارمنستان، صفحه:۱۲۲ و ۱۲۳</ref>
[[کنستانتین کبیر]] امپراتور روم که شخصی بود، جدی و فعال و بهترین سردار زمان خود بود در سال [[۳۳۷ (میلادی)|۳۳۷]] فوت کرد و [[کنستانتین دوم]] جایگزین او شد.
از نظر شاپور، شرایط لازم برای شروع جنگ مساعد بود و او جنگ را با روم در سال [[۳۳۸ (میلادی)|۳۳۸]] آغاز کرد.<ref
== جنگ با هونها یا خیانیان ==
شاپور دوم در سال ۳۵۹ م. با کمک گرومباتس، شاه خیونها به سوریه حمله کرد، آمِد را محاصره و پس از ۷۳ روز تسخیر کرد و اهالی آن را به خوزستان کوچاند. علت غارت و تبعید مردم شهر آمِد قتل پسر شاه خیونها بود. در سال ۳۶۱ میلادی، یولیان، امپراتور جدید روم، برای تلافی به ایران تاخت و در سال ۳۶۳ م. به پیروزیهایی رسید و حتی تیسفون را محاصره کرد، اما به علت هرج و مرج سربازان رومی و سرگرمی آنان به چپاول، پایتخت ایران تسخیر نشد. یولیانوس به امید پیروزی بر ایرانیان سنگ نبشتهای در دره اردن علیا بر جای گذاشت و احتمالاً به علت نخستین پیروزی اش در انطاکیه، در مارس ۳۶۳ م. خود را «نابودکننده بربرها»<ref group="Latin">BARBARORVM EXTINCTORI</ref> لقب داد. گفتهاند ایرانی خائنی به نام هرمز فرمانده سواره نظام را در میان سرداران رومی، بر عهده داشت. یولیانوس کشتیهای جنگی خود را نبود کرده بود تا سربازانش خیال عقبنشینی در سر نپرورند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
شاپور دوم نیز در بینالنهرین با ترفند زمین سوخته، سپاه روم را گرفتار قحطی کرد. سپاهیان ایران که فیل جنگی به همراه داشتند در ژوئن ۳۶۳ م. رومیان را شکست دادند. یولیانوس هم احتمالاً به نیزه یک «کونتوفورس»<ref group="Latin">kontophoroi</ref> (سواره نیزهدار) جراحت شدیدی برداشت و در خیمه اش جان سپرد. اثوتروپیوس<ref group="Latin">Eutropius</ref> که از شاهدان عینی این جنگ بوده، کشته شدن یولیانوس به دست دشمن را تأیید کرده است.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
یوویانوس Jovian به عنوان امپراتور روم انتخاب شد و ناگزیر پیمان صلحی را پذیرفت که رومیان آن را صلح ننگین خواندند. به موجب آن، بینالنهرین شرقی، ارمنستان و نواحی مربوط به آن، پانزده قلعه و نصیبین به ایرانیان واگذار شد. سورنا (سورن) خواستها و شروط ایرانیان را اعلام کرد و در حالی که پرچم ایران در نصیبین برافراشته بود، پذیرفت که اهالی مسیحی آن شهر را به قلمرو روم کوچ کنند. یوویانوس بینالنهرین را ترک کرد و رومیان پیکار با ساسانیان را کنار گذاشتند، زیرا والنس،<ref group="Latin">Valens</ref> امپراتور روم ناچار درگیر نبرد با قبایل ژرمن بالکان شد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== جنگ دوم شاپور با روم ==
[[پرونده:Julian vs Persien.png|بندانگشتی|چپ|400px| پیشروی و عقبنشینی رومیان، در سال [[۳۶۳ (میلادی)|۳۶۳]] میلادی.]]
همچنین وی در سال [[۳۵۹ (میلادی)|۳۵۹]] به جنگ با [[رومیان]] پرداخت و شهر [[امیدا]]، ([[دیاربکر]] کنونی) را گشود. [[یولیانوس]] (یولیانوس مرتد) پس از مرگ [[کنستانتین دوم]]، امپراتور تمام رومیان شد و لشکرهای روم را به جنگ ایران برد. یکی از سرداران او هرمز شاهزادهٔ ایرانی و برادر پادشاه بود که به روم گریخته بود و حال امید داشت که به یاری روم به تخت سلطنت ایران جلوس کند متحد دیگر [[آرشاک دوم]] پادشاه ارمنستان بود.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۴">کریستن سن، ص ۲۶۴</ref> قوای روم و متحدین آنان به جانب [[تیسفون]] پیش رفتند و همه جا با خشونت بدوی گونه اهالی شهرها را با تمام حیواناتشان هلاک کردند. شاپور ظاهراً به عمد و با تمهید قبلی سپاه روم را به داخل خاک ایران، کشانده بود و ارتباطشان را با روم قطع کرده بود.<ref name="زرین کوب، ص ۴۵۳">زرین کوب، ص ۴۵۳</ref> راه پیشرفت آنها را یک لشکر نیرومند ایرانی به فرماندهی سرداری از [[خاندان مهران]]، فروبست و در خلال جنگهایی که رخ داد، [[یولیانوس]] در سال [[۳۶۳ (میلادی)|۳۶۳]] کشته شد و سپاهش نیز به روم بازگردانده شدند. به زودی صلحی به مدت سی سال بین طرفین منعقد گشت. به موجب این معاهده:
۱. ایرانیان [[نصیبین]] و [[سنجار]] و ولایات [[ارمنستان کوچک]] (روم) را که مورد اختلاف بود پس گرفتند.
خط ۱۰۷:
۲. ممالک [[قفقاز]] مثل [[ایبری]] (گرجستان) و آلبانی به موجب شرائط صلح از تصرف روم خارج شد و به قیمومت ایران قرار گرفت.
۳. به علاوه امپراتور روم متعهد شد که از [[آرشاک دوم]] حمایت نکند.<ref
بدین وسیله شاپور دوم توانست انتقام شکست جدش [[نرسی]] را از رومیان بگیرد.<ref
برای تفضیل جنگهای شاپور دوم با رومیان منبع عمدهٔ تاریخ [[آمیانوس مارسلینوس]] است چون آمیانوس شخصاً در لشکرکشیهای روم به آسیا در سال ۳۶۳ میلادی حاضر بودهاست.
خط ۱۱۵:
== مرگ و جانشینی ==
شاپور دوم در سال ۳۷۹ میلادی، پس از هفتاد سال درگذشت.<ref name="ReferenceC">{{پک|شیپمان|۱۳۹۰|ک=مبانی تاریخ ساسانی|ص=41}}</ref>
== شخصیت شاپور ==
تردیدی نیست که وی یکی از بزرگترین پادشاهانی بود که بر سریر پادشاهی نشسته بود. به حدی که حتی شاهد معاندی همچون آمیانوس مارسلینوس نمیتواند از تحسین وی خودداری کند. جانشینان بلافصل او نتوانستند به این میزان عظمت و قابلیت دست یابند، حال دیگر به خصوص میبایست تیولداران بزرگ ساسانی باز به قدرت برسند.<ref
== شاپور در تلمود ==
خط ۱۴۸:
== شهرسازی و میراث هنری ==
[[پرونده:British Museum Shapur II Plate.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|بشقاب طلا و نقرهای شاپور دوم در حال شکار گوزن نقش شده، در حالی که سوار بر گوزن است.]]
شاپور دوم چندین شهر بنا کرد. او به خوزستان توجهی خاص داشت. جایی که اسیران جنگی روم در شهر سلطنتی ایرانشهرشاپور {{به عربی|ایرانشهرسابور}} اسکان داده شده بودند. بنای شهر نیوشابور (فارسی:نیشابور، عربی:نیسابور) را نیز به او نسبت دادهاند. در سال ۳۶۳ م، وقتی نصیبین در حکم غرامت جنگی به ایرانیان تعلق گرفت، شاپور دوم مردمانی را از شهرهای استخر و سپاهان در آنجا اسکان داد. دیگر شهرهایی که بنای آن به او نسبت دادهاند، عبارتند از: بزرج شاپور در نزدیکی بغداد در ساحل غربی دجله، خورهشاپور (در فارسی میانه:ایرانخوره شاپور) که همان شوش (کرخه) است، در این شهر آتشکدهای به نام سروشآذران (فارسی میانه: سروشآدوان) بنا کرد؛ پیروزشاپور (انبار)؛ شادروانشوشتر در خوزستان، بَوان در سپاهان، جُروان در سپاهان، که در آنجا آتشکدهای بنا کرد؛ و فرَشاپور یا فَرشاپور در سند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
دقیقاً از زمان شاپور دوم خلق یادمانهای ساسانی در پارس متوقف میشود و در شمالغرب ایران ادامه مییابد. احتمالاً با رواج القاب و چهره جدیدی از پادشاه، کاخ سلطنتی جدیدی نیز لازم بوده است. مکانی که به تیسفون و خوزستان (که شاپور بیشتر اوقاتش را در آنجا میگذراند) نزدیکتر باشد. سبک هنری این آثار با آثار موجود در پارس اساساً متفاوت است. در این زمان، تصویر میترا و اورمزد اهمیت بیشتری یافت. برخی از پژوهشگران بر آن اند که نقش برجسته طاق بسان در واقع شاپور دوم و مهر (میترا) و ارومزد را در دو سوی او نشان میدهد و شاپور این سنگنگاره را به یادبود پیروزیاش بر پولیانوس نقش کرده است. نقشبرجسته دیگر در سمت چپ، بنابر کتیبهها، قطعاً شاپور دوم و شاپور سوم را نشان میدهد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
گمان میرود از دوران شاپور، ظروف سیمین به جای سنگنگارهها ابزار تبلیغات پادشاهی شد. به نوشته منابع گرجی قرن هفتم میلادی، شاپور دوم کاسه و جام نقره هدیه میداد. در دوره پادشاهی شاپور دوم، هنر پادشاهی نیز مدون شد و تحت نظارت درآمد. گچبریهای کاخ شماره دو در کیش نیمتنه پادشاهی را نشان میدهد که برخی او را شاپور دوم میدانند و بر یافتههای خارقالعاده آذرنوش از حاجیآباد نیز چند نیمتنه شاپور دوم نقش شده است. این مطلب نشان میدهد که از قرن چهارم میلادی گچبریها و ظروف سیمین جانشین سنگ نگارههای یادبود شده بود.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== کتیبههای شاپور دوم ==
خط ۱۶۲:
در کنار افسانهٔ نهادن تاج شاهی بر زهدان مادرش، چندین داستان دیگر نیز در منابع ایرانی و عرب در زیستنامهٔ شاپور آمده است. اینگونه گزارش شده است که او در جوانی باهوش بود و این مایهٔ آرامش و دلخوشی بزرگان و موبدان گردید. او شبی در تیسپون از خواب برخاست و غوغای مردم را شنید و چرایی آن را جویا شد. به او گفته شد که مردمان زیادی روی پلی که بر دجله کشیدهاند دررفت و آمد هستند و از آنجا او دستور داد که یک پل دیگر بسازند تا از یک پل برای رفتن از شرق به به غرب و از دیگری برای رفتن به غرب به شرق استفاده کنند. روایت شاهنامه از شاپور دو تا اندازهای با شاپور یکم آمیخته شده است و بیشتر آن دربارهٔ لشکرکشی او در برابر اعراب و داستان دلدادگی او به مالکه و همچنین داستان رفتن او به روم است. تاختن عربها به شاهنشاهی ساسانی را به طایر نسبت دادهاند که لقب شیردل را دارد و او را رهبر قسانیان سوریه دانستهاند و شاپور سرانجام او را تا دژی در یمن دنبال کرده و او و اعراب دیگر را با سفتن شانههایشان کیفر میدهد. شاپور اینچنین به دژ وارد میشود که دختر طایر که مالکه نام داشته و مادر او، عمّهٔ شاپور (نوشه) بوده به او یاری رسانده. مالکهٔ پریچهر که دلداده شاپور شده بود به او پیامی فرستاده و پیوند خونیشان را به او یادآوری کرده و گفته است که اگر او را به زنی بگیرد میگذارد که او به دژ وارد شود. شاپور پذیرفته و به دز میآید، اما سرانجام مالکه را برای خیانتی که انجام داده بود میکشد.<ref name="iranica">{{یادکرد وب|نویسنده =Touraj Daryaee |نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/shapur-ii |عنوان =SHAPUR II | ناشر =ENCYCLOPÆDIA IRANICA |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۲۱ آوریل ۲۰۱۶}}</ref>
افسانهٔ دیگری نیز دربارهٔ رفتن او به روم به ناشناسی برای سنجش میزان نیروی دشمن نیز آمده است. او را در آنجا شناخته و به زندان افکنده و در پوست خر میگذارند و کلید زندان را هم بدست زن قیصر میدهند. ندیمه ملکه، که از تبار ایرانی است، پوست خر را با شیر نرم میکند و خود با شاپور به ایران میگریزد. هنگامی که قیصر تیسفون را محاصره کرده، شاپور با شش هزار مرد شبانه به پادشاه مست روم و نیروهایش میتازد. سزار زندانی شده و گوش و بینیاش را میبُرند و سرانجام نیز در زندان میمیرد. این دو داستان همانندیهایی با هم دارند. نخست آنکه شاپور در هر دو آنها زیباروی است و بانویی زیبا که به همراه دشمنان است به او در گریختن یاری میرساند. دوم آنکه آن بانوها خود از تبار ایرانی هستند و از این رو به سرزمین مادری خود وفادار هستند. سوم آنکه شاپور در هر دو داستان در روبهراه کردن کارها توانا است و دشمن را با دلیری و هوش خود شکست میدهد.<ref name="iranica"
== لاتین ==
خط ۱۷۹:
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=کریستن سن|نام=آرتور|پیوند نویسنده=آرتور کریستنسن|کتاب=ایران در زمان ساسانیان|ترجمه=[[رشید یاسمی]]|سال=۱۳۶۷|ناشر=مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر|شهر=تهران}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=فرای|نام=ریچارد نلسون|پیوند نویسنده=ریچارد نلسون فرای |ترجمه=مسعود رجبنیا|کتاب=[[تاریخ باستانی ایران]]|سال=۱۳۸۸|ناشر=شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |شهر=تهران|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۲۹۲-۵}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =نتصر| نام =امنون|پیوند نویسنده=امنون نتصر| عنوان =شاهان ساسانی در تلمود شاپور اول، شاپور دوم و یزدگرد اول| ژورنال =دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران| مکان =تهران| ناشر =دانشگاه تهران| دوره = آبان ۱۳۵۱| شماره =۷۸| سال =۱۳۵۱| صفحه =۹ تا ۲۴| پیوند =http://www.noormags.
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =نینا ویکتورونا| نام =پیگولوسکایا| پیوند نویسنده= | عنوان = شاپور دوم و رایزن او گهشتازاد|مترجم=عنایتالله رضا| ژورنال =ایران شناخت| مکان =تهران| ناشر =انجمن ایرانشناسان کشورهای مشترکالمنافع و قفقاز| دوره = زمستان ۱۳۷۴| شماره =۱| سال =۱۳۷۴| صفحه =۲۱ تا ۳۰| پیوند =http://www.noormags.
{{چپچین}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =Beer| نام =Moshe| پیوند نویسنده = | مقاله =SHAPUR| دانشنامه =ENCYCLOPAEDIA JUDAICA| ویرایش =2nd| جلد=۱۸| سال =۲۰۰۷| ناشر =Thomson Gale| مکان =New York| شابک =978-0-02-865946-6| صفحه =۴۰۹–۴۱۰| نشانی = | تاریخ بازبینی = | نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}
|