ابرهة بن صباح: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰) +املا+مرتب (۱۴.۹ core): + رده:عربستان پیش از اسلام
جز اصلاح نویسه، اصلاح نویسه‌های عربی
خط ۱:
{{بررسی بی‌طرفی}}
{{تغییرمسیر|ابرهه|روستایی با این نام|ابرهه (ممسنی)}}
'''ابرهه بن صباح حبشی'''<ref>یاقوت حموی؛ معجم البلدان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1399 هجری قمری/1979 م، ج 3، ص 53</ref> حاکم [[یمن]] در قرن ششم میلادی از طرف پادشاه [[حبشه]] بود. او فردی حبشی است که گفته میشود ابرهه لفظ حبشی ابراهیم یا ابراهام میباشد.<ref>گردآوری مرکز دائرةالمعارف اسلامی، مدخل "ابرهه"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرةالمعارف اسلامی، 1374، ج 4، ص 563</ref> کنیه وی "أبویکسوم"<ref>ابن خلدون؛ العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363، ج 1، ص 66</ref> و به علت جراحت بینیاشبینی اش در جنگی که با اریاط در یمن نمود به "اشرم"<ref>ابن هشام (م 218 ق)؛ زندگانی‌محمد (ص)، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انشاراتانتشارات کتابچی، 1375، چ پنجم، ج1، ص 31</ref> نیز معروف میباشد.
 
ابرهه یک دختر به نام [[ضریبه]] داشت که همسر [[ذوالکلاع بن ناکور]] بود که در زمان رسالت [[محمد بن عبدالله]] پیامبر [[اسلام]] به همراه همسرش [[مسلمان]] شد.<ref>واقدی، پیشین ج1، ص 251.</ref>
خط ۱۶:
=== داستان چگونگی حمله و سرانجام ===
{{درستی بخش}}
ابرهه وقتی مشاهده کرد که اقوام مختلف برای [[حج]] به [[کعبه]] میروند و از این راه سود و اموال سرشاری نصیب قوم [[عرب]] بخصوص [[قریش]] می‌شود، معبدی بزرگ در [[صنعا]] بنا کرد و درصدد برآمد که حج‌گزاران را بسوی آن [[معبد]] متوجه گرداند. مردی از [[کنانه]] از این تصمیم ابرهه باخبر شد، و شبانه وارد آن معبد شد، و آستانةآستانه درب ورودی آن را با [[سرگین]] آلوده کرد. ابرهه از این ماجرا باخبر شد، و آتش خشمش شعله‌ور گردید. لشگری جرار، عبارت از شصت هزار سرباز و چندین فیل، به راه انداخت و به مقصد کعبه به راه افتاد، و عزم جزم کرد که خانةخانه کعبه را ویران گرداند. برای خود نیز بزرگترین فیل را برگزید.
 
در لشکر ابرهه ۹ یا ۱۳ فیل بود. به راه خویش ادامه داد تا وقتی که به [[مغمس]] رسید. در آنجا لشگریان خود را آمادةآماده حمله کرد، و فیل خویش را نیز آماده ساخت و سوار شد، و آماده شد تا وارد [[مکه]] شود. وقتی به [[وادی محسر]]، فی‌مابین [[مزدلفه]] و [[منا]]، رسید، [[فیل]] بر زمین نشست، و از جای برنخاست تا بسوی کعبه برود. هم اینکه روی او را به طرف جنوب یا به طرف شمال یا به طرف مشرق می‌گردانیدند، از جای برمی‌خاست و هروله کنان به راه می‌افتاد؛ اما، بلافاصله، وقتی که او را به طرف [[کعبه]] می‌گردانیدند، بر زمین می‌نشست. در همان اثنا که در چنین وضعیتی بسر می‌بردند، خداوند متعال «[[طیر ابابیل]]» را بالای سر آنان فرستاد، و آن پرندگان با سنگریزه‌های [[سجیل]] لشگریان ابرهه را نشانه گرفتند؛ و آنها همه را مانند کاه خرد شده و نیم خورده بر زمین ریختند. پرندگان جثه‌هایی به اندازةاندازه [[پرستو]] [[چلچله]] داشتند.
 
هر یک از آن پرندگان سه سنگریزه در اختیار داشت؛ یکی به [[منقار]]، و دو تا در میان انگشتان پاهایش. سنگریزه‌ها به اندازةاندازه دانه‌های نخود بودند. همینکه هر یک از آن سنگریزه‌ها به یکی از لشگریان ابرهه اصابت می‌کرد، اعضای او را متلاشی می‌گرد، و هلاکش می‌ساخت. سنگریزه‌ها به همةهمه آنان اصابت نکرد. پای به فرار گذاشتند، و چون امواج دریا در یکدیگر فرو رفتند. در راه و بیراهه یکی پس از دیگری از مرکبشان بر زمین می‌افتادند، و بر سر هر آبشخوری در میان راه، چند تن از آنان بر زمین می‌افتادند و از میان می‌رفتند. خود ابرهه را نیز، خداوند متعال بر او دردی بی‌درمان مسلط گردانید که بر اثر آن انگشتانش بندبند جدا می‌شدند و می‌افتادند. وقتی به صنعا رسید، از شدت لاغری و نزاری همچون جوجه‌ای پرکنده شده بود. دیری نپایید که سینه‌اش نیز برشکافت و قلبش از قفسةقفسه سینه بیرون افتاد،افتاد و در گذشت.{{نیازمند منبع}}
 
== پانویس ==