کیومرث: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mjavadsol (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه
جز تمیزکاری، + ماژول ابرابزار با استفاده از AWB
خط ۱:
{{ Infobox
| bodystyle =
| bodyclass = vcard
| titlestyle =
| title =
| abovestyle = background: #CD853F
| aboveclass = fn org
| above = کیومرث
 
| imagestyle =
| captionstyle =
| image = [[پرونده:Kiumars fights Divs.jpg|بی‌قاب|وسط]]
| caption = نسخه خطی شاهنامه: کیومرث، مردم را فرمان می‌دهد تا با دیوان نبرد کنند
 
| headerstyle = background: #F0E68C
| labelstyle =
| datastyle =
 
| header1 = اطلاعات کلی
 
سطر ۲۴ ⟵ ۲۳:
| label3 = نام کامل
| data3 =
 
| label4 = نام‌های دیگر
| data4 = گَیومَرَتن، گیه مرت َ،مرتَ، گیومرث، {{سخ}}گیومرت، گیومرد، گیوک مرت، {{سخ}}کهومرث، جیومرت
 
| label5 = منصب
سطر ۳۶ ⟵ ۳۴:
| label7 = نژاد
| data7 =
 
| label8 = دودمان
| data8 =
 
| label9 = آئین
| data9 =
 
| label10 = زادگاه
| data10 =
| label11 = تخت‌گاه
 
| label11 = تخت‌گاه
| data11 =
 
| label12 = پرچم
| data12 =
 
| label13 = ملیت
| data13 =
 
| header14 = سایر اطلاعات
 
سطر ۶۸ ⟵ ۵۹:
| label18 = پس از
| data18 =
 
| label19 = دوران سلطنت
| data19 =
| label20 = جنگ‌جنگ با
 
| label20 = جنگ‌ با
| data20 = [[خروزان دیو]]
 
| label21 = جنگ اول
| data21 =
 
| label22 = جنگ دوم
| data22 =
 
| label23 = جنگ سوم
| data23 =
 
| label24 = نتیجه نبرد
| data24 = قتل سیامک
سطر ۹۱ ⟵ ۷۷:
| label26 = نام نیا
| data26 =
 
| label27 = نام پدر
| data27 =
 
| label28 = نام مادر
| data28 =
 
| label29 = همسران
| data29 =
 
| label30 = فرزند
| data30 = [[سیامک]]، [[هوشنگ]]
 
|label31 = نوه
| data31 = [[هوشنگ]]
 
}}
 
'''کیومرث''' یا '''گیومرث''' در فارسی، '''گیومرت''' یا '''گیومرد'''<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/gayomard |عنوان =GAYŌMARD | ناشر =ENCYCLOPÆDIA IRANICA |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۵ مارس ۲۰۱۶}}</ref> در [[پارسی میانه|پهلوی]]، '''گَیومَرَتَن''' در [[اوستایی (زبان)|اوستایی]] نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی [[اسطوره‌شناسی|اساطیری]] [[مزدیسنا]] و نخستین شاه در [[شاهنامه]] است. گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافته‌است.
 
==== در بندهش دربارهدربارهٔ کیومرث آمده ====
''' کیومرث'''، نخستین بشر را ،را، اهورامزدا آفرید ،آفرید، کیومرث به مدت سی سال تنها در کوهساران بسر برد ،برد، در هنگام مرگ از او نطفه اینطفه‌ای خارج شد و به وسیله اشعه خورشید تصفیه شد و در خاک محفوظ بماند ،بماند، پس از چهل سال از آن نطفهنطفه، ،گیاهیگیاهی بشکل دو ساقه ریباس بهم پیچیده در مهرماه و مهر روز ([[جشن مهرگان]]) از زمین بروییدند پس از آن از شکل گیاهی به صورت انسانی تبدیل شدند که در قامت و چهره شبیه هم بودند([[مشی و مشیانه ]] ) یکی نر موسوم بهم '''مشی''' و دیگری ماده موسوم به''' مشییانه''' پس ار پنجاه سال آن دو با هم ازدواج کردند و بعد از نه ماه از انهاآنها یک جفت نر و ماده پدید آمد از این یک جفت هفت جفت پسر و دختر متولد شد یکی از ان هفت جفت موسوم بود به [[سیامک ]] و زنش [[ نساک]] از سیامک و نساک یک جفت متولد شدند به نام هاینام‌های [[فرواک]] و زنش [[فراواکیین]] از آنان پانزده جفت پدید امدآمد که کلیه نژاد هاینژادهای همه کشور هاکشورها از پشت انانآنان است که یکی از ان پانزده جفت [[ هوشنگ]] و زنش [[گوزنگ]] نام داشتند ایرانیان از پشت آنان می باشندمی‌باشند.<ref>{{نسک بندهش |ترجمه پورداوود}}</ref>
<ref>{{نسک بندهش |ترجمه پورداوود}}</ref>
 
== ریشه‌شناسی نام ==
گیومرث یا گیومرت در [[تاریخ‌نگاری|تاریخ‌نگاری‌ها]]‌ها و [[ادبیات فارسی|داستان‌های]] [[زبان فارسی|ایرانی]] و کیومرث یا جیومرت تاریخ‌نگاری‌های [[دوره اسلامی|اسلامی]] و گیومرد یا گیومرت یا گیوک مرت [[ادبیات پارسی میانه|پهلوی]] همگی از واژه [[زبان اوستایی|اوستایی]] «گیه مرت َمرتَ» ریشه گرفته است. بخش «گیه» به معنی جان و بخش «مرت» در معنای مردن است. مرت یعنی درگذشتنی، میرا و فانی و بدین‌سان «گیه مرت» به معنای «زندگانی میرا» یا «حیات فانی» است. به سخن دیگر انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست.<ref name="gayomart" />
 
گیومرث بر یک مفهوم مجرد شخصیت یافته اییافته‌ای دلالت دارد که معنی آن «زندگی میرا»، زندگی انسانی است. به نظر می رسدمی‌رسد که تمایل به شخصیت دادن به مفاهیم مجرد در دورۀدورهٔ نوآوری [[زرتشت]]، تحول یافته است. درست است که مفهومی چون رته (rta) «نظم قانونی و مقدس» در دورۀدورهٔ هند و ایرانی نقشی داشته است، اما احتمالأ آن زمان از این مفهوم یک «خدای مستقل» تصور نمی شدهنمی‌شده است.<ref>Ed. Meyer, Gesch.d. Alert.1.2, p.833</ref>
Ed. Meyer, Gesch.d. Alert.1.2, p.833
</ref>
 
== کیومرث در شاهنامه ==
[[پرونده:شاهک اسیر.jpg|بندانگشتی|260px|چپ|بازنمایی تصویر کهن‌ترین پیشوای ایرانی از نقش برجسته [[آنوبانی‌نی]]]]
کیومرث نخستین ملوک کشور یا ملّت [[عجم در شاهمامه|عجم]] در شاهنامه است که سی‌سال حکمرانی نمود. حکیم طوس چنین اظهار می‌دارد که او در کمال و بزرگی [[تاج|دیهیم]] بر سر گذاشت ولی از دوران او اطلاعی در دست نیست. زمان کیومرث مانند زمانی نیست که پسر از پدر یاد نماید یا احوالات و خاطرات پدر را بتواند مو بمو بازگو نماید، آنچه بود کیومرث انسانی بود برتر از دیگران در اخلاق و آدمیت.
 
فردوسی که خویش را پژوهنده آثار و نامه‌های کهن نام می‌برد و از نام‌آوران و پهلونان ایران باستان دم می‌زند، راجع به کیومرث اینگونه اظهار می‌دارد که او نخستین کسی بود آیین تاج و تحت را آورد یا احیا نمود پیش از او در میان اقوام ایرانی دولتی وجود نداشت. حکومت کیومرث از روز [[نوروز]] که جهان پر از فرّ و آیین و آب است آغاز می‌گردد. دشت و دمن پر از سبزه و گیاه، آفتاب گرما بخشگرمابخش و درخشان، چنین روزی است که کیومرث تاج شاهی بسر برنهاد:
{{شعر}}
{{ب|'''کیومرث''' شد بر جهان کدخدای|نخستین به کوه اندرون ساخت جای}}
{{ب|سر بخت و تختش بر آمدبرآمد به کوه|پلنگینه پوشید خود با گروه}}
{{پایان شعر}}
احوالات کیومرث و قبیله‌اش از ابیات فوق چنین متصوّر می‌گردد که او نه تنها پادشاه بزرگی نبود بلکه تنها کدخدای دهکده یا قبیله خویش که همان [[عجم در شاهنامه|عجم]] باشد، بود. منزل و مأوای نخست‌شان در دل کوه قرار داشت یعنی احتمال می‌رود از کوهستان نشینان بوده که خانه‌خانه یا مقرّاش در دل کوه قرار داشت. البسه‌ها و تن‌پوش‌های کیومرث و گروه‌اش نیز جامه‌های بافته شده نبود یا به عبارتی هنوز به هنر پارچه بافی آشنایی نداشتند از پوست حیوانات اهلی و حشی مانند پلنگ پوششی برای خویش تهیه می‌نمودند. اینک از فرهنگ دوره مزبور در ایران اشیاء و آثاری توسط باستانشناسان کشف گردیده است.
 
=== جامعه و فرهنگ دوران کیومرث ===
جامعه‌ای که ایرانیان در زمان کیومرث داشتند هنوز دوران اولیه بشر متمدن و [[یک‌جانشینی|یکجانشین]] را سپری می‌نمود و نیاز به ارتقاء همه جانبههمه‌جانبه داشت. بدین سبب کیومرث در پیشرفت فرهنگ و تمدن ایرانیان نقش بسزایی ایفا نموده و پدر تاج‌دار ایرانیان کهن بوده است. شاهنامه او را بانی و ترویج دهندهٔ انواع پوشیدنی، خوردنی، آموزش و پرورش معرفی می‌کند به عبارتی ایرانیان برخی فنون را در رشتن و بافتن از پشم حیوانات را مدیون وی هستند. همچنین برخی غذاها و خوراکی‌های جدید و هنر پخت و پز را کیومرث به همگان عرضه نموده است.
 
در کنار ارائه و آموزش انواع هنرها، از چهره و سیمای پاشاه عادل [[فر|فرّ]] شاهنشاهی متبلور می‌شد و روز بروز کدخدایی او بر مردمش شیرین‌تر و مقبول‌تر می‌گشت. دد و دام نیز مطیع فرمان او گشتند و همه حیوانات اهلی و وحشی در کنار کیومرث آرام گرفتند یا در قلمروی او احساس خطر نمی‌کردند. حکیم طوس [[فردوسی]] خبر می‌هد که همه در مقابل تخت او دوتا شده عرض ادب بجا می‌آوردند حتاحتی حیوانات نیز از این قاعده مستثنا نبودند در برابر کدخدا کرنش می‌نمودند.
{{شعر}}
{{ب|دوتا می‌شدندی بر تخت او|از آن بر شده [[فر|فرّه]] و بخت او}}
{{ب|به رسم نماز آمدندیش پیش|وزو بر گرفتند آیین خویش <ref>[[شاهنامه]]. جلد اوّل. کیومرث، ص ۶</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
بدین منوال کیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شده‌است که سی‌سال کدخدایی جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوه‌نشینی کیومرث اشاره شده‌است. به علاوه او کسی‌است که پلنگینه <ref>به معنی کلی‌تر پوست جانوران</ref> بر تن می‌کند و کشاورزی هم در زمان او آغاز می‌شود. کیومرث فرزندی دارد [[سیامک]] نام، که به دست فرزند اهریمن یعنی دیو سیاه (در زمان حیات کیومرث) کشته می‌شود. کیومرث از این ماجرا غمگین می‌شود و [[هوشنگ]] پسر سیامک را با لشکری به جنگ دیو می‌فرستد و پس از گرفتن انتقام سیامک، روزگار کیومرث نیز بسر می‌رسد.
 
== دولت کیومرث ==
زمامداری کیومرث بدوران بسیار کهن مربوط است، به استناد متون پیش از کشف آهن توسط ایرانیان. تمدن‌های متقدم در این موضوع، یعنی احتمال دست‌یابی به عنصر استراتژیک آهن یحتمل تمدن‌های [[مصر باستان]] و [[میان‌رودان]] بودند. دوران کدخدایی کیومرث پیش از کشف آهن بود و ایرانیان فن اسخراج آهن را در زمان هوشنگ یاد گرفتندیادگرفتند که البته دست‌یابی به آهن مستلزم کشف و حفظ آتش بود که این مهم در زمان [[هوشنگ]] محقق شد:
{{شعر}}
{{ب|نخستین یکی گوهر آمد به چنگ|به آتش ز آهن جدا کرد سنگ}}
{{ب|سر مایه کرد آهن آبگون|کزان سنگ خارا کشیدش برون}}
{{پایان شعر}}
از کیومرث فقط یک پسر بجا ماند که همانند پدر هم با زکاوت بود و هم خوب‌چهر که کیومرث طاقت دوری از او را نداشت. سیادت کیومرث بی‌هیچ پیشامد ناگواری سال‌های سپری شد و حکومت او هر روز بیش از پیش فروزنده‌تر می‌شد کسی هم با او دشمنی نداشت مگر یک نفر آن هم اهریمن بدسگال .<ref>شاهنامه [[اهریمن]] را واجد دو بال می‌پندارد ولی احتمال اینکه او از زنان ملکه همچون [[سمیرامیس]] بوده باشد بسیار زیاد است.</ref>. اقبال و درخشش [[فر|فرّهٔ‌ایزدی]] کیومرث، رشک و حسد آهرمن را به غلیان آورد و سراپای وجودش از کین کیومرث لبریز شد آنگاه نسبت به استمرار دولت کیومرث بحث‌ها و جدل‌ها براه انداخت تا عاقبت مسبب فنای دولت او گردد. آهرمن زان‌پس فرزند خویش را که پهلوانی گرگ سیرت بود، برانگیخت و او را مهیای جنگ با کیومرث نمود.
 
تدارک دیوسیاه پسر اهریمن سپهسالار کشور دیوان در حمله به کشور کیومرث، توسط سروش‌ها یک بیک به سمع سیامک رسید و سیامک از اقدام اهریمن و پسرش به خشم آمد و با سپاه اندکی که داشت بر دیوان تاخت. کیومرث از وقایع آگاه نشد حتّی خبر نداشت که فرزندش به جدال دیوان رفته است. در چنین اوضاع مشوّشی بود که بار دوّم [[سروش|سروشی]] خجسته بسان [[پری در شاهنامه|پریان]] خبر آورد که دیو ستمگر سیامک را هلاک نموده است. شاهزاده [[سیامک]] هنگام عزیمت به جنگ، چرمینهٔ پلنگی به تن کرد و با سپاهی اندک رهسپار نبرد شد. شاهنامه یادآور می‌شود که در زمان مزبور هنوز جوشن و لباس رزم وجود نداشت یا ایرانیان هنوز موفق به تهیه آن و سایر آلات حرب نشده بودند، حتاحتی آیین جنگ و خونریزی برای ایرانیان مفهومی نداشت.
 
کیومرث از خبر قتل سیامک برسر و سینه زنان از تخت فرود آمد با دیده‌هایش اشکبار و موی‌های چنگ انداخته به عزا نشست. از نشر خبر ناله و خروش لشکریان به آسمان‌آسمان برخاست، همه با جامه‌های پیروزه رنگ و رخانی زرد رنگ به سوگ نشستند .<ref>خبر جالب است گویا در آنزمان ایرانیان با تن‌پوش [[فیروزه|پیروزه]] رنگ بجای لباس سیاه به تن داشتند.</ref>. حتاحتی دد و دام نیز بر درگاه صف کشیدند. از ابیات فوق چنین متصوّر است که همه بجانب کوهستان رهسپار شدند، احتمالااحتمالاً به سبب شکست غیره منتظره سیامک ایرانیان موطن خویش را رها نموده به کوچ اجباری دست زدند. خطر حمله دیوان قریب‌الوقوع بوده و ارتش کیومرث توان مقابله با آنها را نداشت.
 
ایرانیان چند سالی در کوهستان به سوگ نشستند و عزای سیامک را پاس داشتند که دوباره از جانب خداوند فرشته‌ای (سروش) بر کیومرث نازل شد پس از درود بر ایشان او را بشارت به توقف عزا و ترغیب جنگ با دیوان را داد. این احوالات کیومرث مبیّن آن است که وی از اولیاء بوده و مراودهٔ فرشتگان با او دلیل بر شخصیت دینی و مذهبی وی است. اصولااصولاً فرشتگان جز پیامبران بر کسی نزول نکرده‌اند.
{{شعر}}
{{ب|نشستند سالی چنین سوگوار|پیام آمد از داور کردگار}}
{{ب|درود آوریدش خجسته [[سروش]]|کزین بیش مخروش و باز آر هوش}}
{{ب|سپه ساز و برکش به فرمان من|بر‌آوربرآور یکی گرد از آن انجمن}}
{{پایان شعر}}
در بیت آخر خداوند فرمان می‌دهد و کیومرث فرمان او را اطاعت می‌نماید. مدت کوهستان نشینی کیومرث با قومش را شاهنامه ذکر نمی‌کند ولی جریانی مشابه ماجرای [[شعب ابی‌طالب]] برای پیامبر اسلام بوده یعنی یک نوع تحریم و محاصره یا عدم دسترسی به امکانات معیشتی بود. پادشاه [[کیانیان]] پس از نزول وحی دست‌ها را بطرف آسمان بلند کرده نفرین بر بدگمان می‌کند، نام آفریدگار را بر زبان جاری ساخته آنگاه چشمانش را از اشک پاک نموده به عزا پایان می‌خشد تا به '''کین سیامک''' برخیزد، شب و روز آرامش و آسایش را بر خویش حرام می‌کند تا آیین [[مزدیسنا]] را احیا و آیین [[خروزان دیو]] را از روی زمین محو نماید.نماید؛ و اینچنین است که رسالت هر دو شخصیت [[زرتشت]] و کیومرث مترداف هم هستند.
 
== کیومرث در اوستا ==
از بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در [[ادبیات فارسی]] نمی‌بینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون [[جمشید]] و [[فریدون]] نرسید.
{{شعر}}
{{ب|جهاندار شاه اخستان کز طبیعت|کیومرث طهمورث امکان نماید <ref>خاقانی name="dehkhoda</ref>}}
{{پایان شعر}}
گویا در یکی از [[نسک|نسکهای]]های مفقود اوستای ساسانی به نام [[چهرداد]]، سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی [[دین‌کرد|دینکرد]] آمده‌است. کیومرث در اوستا با صفت نخست‌اندیش آمده‌است زیرا نخستین کس است که پیام [[اهورامزدا]] را دریافت کرد.
 
در فروردین یشت بند ۸۷ نیز آمده که: فروَهر کیومرث را میستاییم که نخستین کسی است که به گفتار و آموزش اهوره مزدا گوش فرا داده و کسی است که اهوره مزدا از او خاندان‌های کشورهای آریایی و نژاد کشورهای آریایی را آفریده است.»
 
یک اندیشهٔ اساطیری قدیمی در بخشی از دینکرد آمده است <ref>سوم، فصل ۸۰، بندهای۳-۴بندهای۳–۴</ref> که در آن آیین ازدواج میان نزدیکان (خویدوس) توصیه و توجیه شده است. به عنوان نخستین نمونهٔ خویدوس، پیوند مقدس میان اورمزد (خدای آسمان) و دخترش سپندارمذ (زمین) بر شمردهبرشمرده شده است. از این پیوند است که کیومرث زاده شد.
 
نطفۀنطفهٔ گیومرث چهل سال بر زمین باقی ماند. بن ملتهای آسیای مقدم عدد چهل اصطلاح سنتی برای عدد بزرگ نامعین است: یهودیان چهل سال در بیابان راه می روند،می‌روند، در داستان هایداستان‌های هزار و یک شب و دیگر داستان هایداستان‌های شرقی غالبأ سخن از دورۀدورهٔ محتوم چهل روزه در میان است. بنا بر نظر یرمیاس باید اصل این کاربرد نمادی (سمبلیک) عدد چهل را که همچون دیگر بن مایه هایمایه‌های (موتیفهای) حاصله از مشاهدات نجومی، از اصل بابلی ناشی شده، در عدد «خوشۀخوشهٔ پروین» (ثریا) جستجو کرد.<ref>Jeremias, Das alte Testament im Lichte des Alten Orients, p.258</ref>
ویندیشمان این سؤال را مطرح کرده است که چرا باید نطفۀنطفهٔ گیومرث قبل از این که نخستین زوج بشری از آن به وجود آید، درست چهل سال در زمین باقی بماند، و توجیه آن را در افسانۀافسانهٔ ور جم می یابدمی‌یابد که بر طبق آن «هر چهل سال یک بار از هر زوج انسانی، دو انسان یعنی یک زوج، زن و مرد، یه دنیا می آیندمی‌آیند.» (وندیداد 2۲ بند 41).<ref>Zoroastr. Stud. p.216</ref>
Jeremias, Das alte Testament im Lichte des Alten Orients, p.258
</ref>
ویندیشمان این سؤال را مطرح کرده است که چرا باید نطفۀ گیومرث قبل از این که نخستین زوج بشری از آن به وجود آید، درست چهل سال در زمین باقی بماند، و توجیه آن را در افسانۀ ور جم می یابد که بر طبق آن «هر چهل سال یک بار از هر زوج انسانی، دو انسان یعنی یک زوج، زن و مرد، یه دنیا می آیند.» (وندیداد 2 بند 41).<ref>
Zoroastr. Stud. p.216
</ref>
 
== گیومرث در متون پارسی میانه ==
در متون [[پارسی میانه|پهلوی]] آمده‌است که هرمزد کیومرث را در [[گاهنبار]] ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سه‌هزارسال پس از خلقت بی‌حرکت بود و وظایف دینی انجام نمی‌داد ولی به آن می‌اندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سی‌سال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد [[نریوسنگ]] نگهبانی دوسوم آن و [[سپندارمذ]] نگهداری یک‌سوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند.
نام این جفت به صورتهای مختلف آمده‌است: «[[مشی و مشیانه]]»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و ... تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند.
هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستین‌انسان‌بودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شده‌است. برای نمونه در ''[[دین‌کرد|دینکرد]]'' به او لقب «گرشاه»{{نشانه|garshah|*}} به معنی شاه کوهستان داده شده‌است.
 
سطر ۱۸۹ ⟵ ۱۶۵:
 
== کیومرث در واژه‌نامه دهخدا ==
در [[واژه‌نامه دهخدا]] زیر واژه '''گیومرت''' آمده است:<ref name="gayomart">{{یادکرد وب |نویسنده =[[علی اکبر دهخدا]] |نشانی=http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-18fb6a4e81c84167a6d922b3ffd52898-fa.html |عنوان=گیومرت | ناشر =لغتنامه دهخدا |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۶ آوریل ۲۰۱۵}}</ref>: {{گفتاورد|در [[شاهنامه]] نخستین پادشاه جهان گیومرث شمرده شده و در تواریخی که براین روایت و یا مآخذ آن مبتنی است نیز گیومرث اولین شاه دانسته شده است و تنها بعضی از مورخان که از مآخذ پهلوی استفاده کرده اندکرده‌اند او را نخستین بشر دانسته‌اند و در روایات مذهبی نیز او نخستین فرد بشر است. ... آنچه از اوستا بر می‌آید او نخستین بشر و نخستین کسی بوده که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد، ولی از میان پادشاهان داستانی ایرانی، گیومرث را باید در درجه دوم و سوم عظمت قرار داد زیرا هیچگاه به شهرت و عظمت پادشاهانی مانند جمشید و فریدون نرسیده و در آثار مورخان اسلامی مانند [[حمزه اصفهانی|حمزه]] و [[محمد بن جریر طبری|طبری]] و [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] و [[ابوعلی بلعمی|بلعمی]] و [[ابوریحان بیرونی|بیرونی]] و صاحب مجمل و امثال ایشان نام کیومرث یا کهومرث با لقب کل شاه و کرشاه و کوشاه و گل شاه آمده است و در باب احوال وی در کتب اسلامی تقریباً همان روایات کتب پهلوی با زیادت و نقصان و برخی تغییرات مذکور افتاده و بعضی عناصر اسلامی نیز در آنها راه جسته است . اما در مآخذ شاهنامه از این همه روایات جز شرح سلطنت کوتاهی از گیومرث و جنگ او با دیوان و کشته شدن سیامک فرزند او چیزی نبود}}
 
{{شعر}}{{ب|نخستین خدیوی که کشور گشود|سر پادشاهان کیومرث بود}}[[فردوسی توسی]]<ref name="gayomart" />{{پایان شعر}}
 
[[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] همچنین کیومرث [ک َ م َ] را نام نخستین پادشاه جهان دانسته است.<ref>آنندراج</ref> در [[مفاتیح‌العلوم]] نیز یادکرد شده که کیومرث نام نخستین انسان در نزد [[مجوس]] (ایرانیان) است. دهخدا کیومرث را نخستین پادشاه [[پیشدادیان]] معرفی کرد و لقب او را گِلشاه دانسته است<ref name="dehkhoda">{{یادکرد وب |نویسنده =[[علی اکبر دهخدا]] |نشانی=http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-7b1e61a12780475182242300ed2f70f6-fa.html |عنوان=کیومرث | ناشر =لغتنامه دهخدا |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۶ آوریل ۲۰۱۵}}</ref>
 
در کتاب [[مجمل التواریخ]] آمده است:{{گفتاورد|پارسیان از کتاب [[آبستا]] که [[زردشت]] آورده است شریعت ایشان را چنین گویند که از گاه کیومرث پدر مردم، یعنی آدم، تا آخر [[یزدگرد]] [[شهریار]] چهارهزار و صد و هشتاد و دو سال و ده ماه و نوزده روز بوده است.<ref>مجمل التواریخ و القصص ص 11</ref> و از گاه کیومرث تا این وقت (پادشاهی [[هوشنگ]]) دویست و نود و چهار سال و هشت ماه گذشته بود، و بدین سخن آن می‌خواهد که کیومرث آدم بوده است نزد ایشان.<ref>مجمل التواریخ و القصص ص 22</ref>.}}
 
== دیدگاه‌ها در مورد کیومرث ==
[[مهرداد بهار]] (پژ ص ۴۹) اظهار داشته‌است که اسطورهٔ کیومرث اسطوره‌ای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمی‌گردد و در اسطورهٔ کهن‌تر (مربوط به اقوام هندوایرانی) [[جمشید|جم]] و خواهرش نخستین زوج مردمان بشمار می‌آمدند.
 
محمدبن جریر طبری دربارهدربارهٔ کیومرث و جانشینانش می‌نویسد:
مردمان را اختلاف هست به گاه کیومرث اندر، و هر کسی چیزی همی‌گویند گروهان عجم گویند که او آن است که آدمش خوانند و خلق از اوست.<ref>تاریخ تمدن و فرهنگ ایران کهن ـ دکتر هوشنگ طالع ـ رویه 120 ـ چاپ سمرقند ـ سال 1386</ref>
همچنین نقل می‌کنند که کیومرث پسری داشت به نام مشی؛ و مشی با خواهرش مشیانه (مشیان) ازدواج کرد و مشیانه برای او فرزندانی آورد، یعنی سیامک پسر مشی، و سیامی دختر مشی؛ و سیامک پسر مشی پسر کیومرث دارای فرزندانی به نام افرواک، دیس، براسب، اجرب و اوراش و دخترانی به نامهای افری، دذی، بری و اوراشی شد.<ref>محمد بن جریر طبری. تاریخ طبری؛ تاریخ الرسل و الملوک. ج 1. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات اساطیر، 1390، چاپ هشتم، ص99.</ref>
 
بیرونی در آثار الباقیه چنین می آوردمی‌آورد:
اما ایرانیان و عامۀعامهٔ مجوس کاملأ منکر طوفان اند و برآنند که پادشاهی در میان ایشان از گیومرث گلشاه که به نظر آنان نخستین انسان است، پیوسته وجود داشته است. [بیرونی پس از نقل عقائد گوناگون دربارۀ طوفان نتیجهنتیجه‌گیری گیری می کندمی‌کند که:] واین قبیل آشفتگیها در حکایات شنونده را به شک می اندازدمی‌اندازد و او را به تصدیق آنچه در برخی کتب است وا می داردوامی‌دارد که گیومرث انسان اولین نبوده، بلکه او کامر[=جامر] پسر یافث پسر نوح است.است؛ و گیومرث سروری سالخورده بود که در کوه دنباوند(=دماموند) مستقر شد و آنجا را به تصرف خود درآورد تا آنکه کم کمکم‌کم کارش بالا گرفت، و مردم (در آن زمان) در حالتی همانند دوران نخستین و آغاز پیدایش بودند، بعد او و بعضی از فرزندان او بر اقالیم فرمانروا شدند. گیومرث در آخر راه ستم پیش گرفت و نام خود را آدم نهاد و گفت هر کس که مرا به نامی جز این بخواند، گردنش می زنم.می‌زنم؛ و بعضی ایرانیان می گویندمی‌گویند که او امیم پسر لاود پسر ارم پسر سام پسر نوح بوده است. این مطلب که قدرت شاهی بنیان نهاده شد تا بر بی نظمی و بی عدالتی و ستمی که میان آدمیان حکمفرما بود، لگامی باشد، روایتی است از بیرونی که از کتاب مردی به نام سعید بن محمد ذُهلی استخراج کرده است. این روایت که در آن گیومرث «پیشداد» خوانده شده، همچنین آمیزۀآمیزهٔ خاصی از افسانۀافسانهٔ ایرانی نخستین زوج و افسانۀافسانهٔ کتاب مقدس در مورد باغ عدن را در بردارددربردارد.<ref>{{پک|sachau|1388|ک=Chronolologie orientalischer volker von Alberuni|ص=23-24}}</ref>
 
شهرستانی در کتاب الملل و النحل چنین می‌آورد:
کیومرثیه کسانی هستند که به تقدم کیومرث اعتقاد دارند. اینان به دو اصل قائلند: یزدان و اهرمن، و می‌گویند که یزدان ازلی قدیم است، و اهرمن محدث و مخلوق است؛ و می‌گویند که سبب آفرینش اهرمن این بوده است که یزدان در دل خود اندیشید که: «اگر منازعی داشتم چگونه می‌توانست باشد؟» و این اندیشه بد و با طبیعت نور ناسازگار بود، و از آن تاریکی به وجود آمد، و اهرمن نامیده شد. طبع او شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و زیان رسانی بود. او بر نور خروج کرد، و با طبیعت و گفتار خود با آن به مخالفت برخاست. ستیز میان لشکر نور و تاریکی در گرفتدرگرفت. بعد فرشتگان به میانجیگری برخاستند و مصالحه‌ای برقرار کردند مبنی بر این که جهان فروردین در مدت هفت هزار سال از آن اهرمن باشد، و پس از آن او جهان را رها کند و به نور واگذارد؛ و کسانی را که پیش از این صلح در جهان بودند، از میان برد و تباه کرد. بعد مردی به نام گیومرث و حیوانی به نام گاو پیدا شد. اهرمن هردو را کشت. از جایی که این مرد افتاد شاخه‌ای از ریباس [ریواس] رویید، و از ریشهٔ ریباس مردی به نام میشی و زنی به نام میشانه بیرون آمدند، و این دو پدر و مادر بشر بودند؛ و از جایی که گاو افتاده بود، چهرپایان و دیگر حیوانات روییدند. آنان [زردشتیان] برآنند که پیامبرانی و شاهانی دارند که نخستین آنان گیومرث بود، و او نخستین کسی بود که بر زمین فرمانروایی کرد، و در اصطخر اقامت داشت. بعد از او هوشنگ پسر فرواک بود.<ref>''Schahrestanis Religion Sparthenien und Philosophen-Schulen''V.Haarbrucker, Vol.I-II, Schahrestani,(Halle,1850), P.77-276.</ref>
 
مسعودی در مروج الذهب می نویسدمی‌نویسد:
گویند که گیومرث نخستین کسی بود که فرمود تا هنگام غذا خاموشی گزینند تا طبیعت سهم خود را بگیرد و تن را با غذای که بدان می رسدمی‌رسد اصلاح کند و جان آرام گیرد و هریک از اعضاء در کار دریافت صافی غذا تدبیری برای تندرستی تن کند و آنچه به کبد و دیگر اعضاء گیرندۀگیرندهٔ غذا می رسدمی‌رسد مناسب و شایستۀشایستهٔ اصلاح آن باشد. در ادامه چنین می آوردمی‌آورد که بعضی پنداشته اندپنداشته‌اند که عمر وی هزار سال بود و کمتر از این نیز گفته اند.گفته‌اند؛ و مجوسان را دربارۀدربارهٔ گیومرث بحثی دراز است از جمله این که مبدأ پیدایش نسل بود.بود؛ و او و زنش که مشیه و مشیانه (شابه و منشابه) هستند مانند گیاهان به صورت گیاه ریواس روییدند، و امثال این سخن که تذکار آن ناپسند است، و حکایتی که با ابلیس داشت و او را بکشت. گیومرث به اصطخر فارس اقامت داشت و پادشاهیش چهل سال و به قولی کمتر از این بود.<ref>{{پک|مسعودی|1965|ک=مروج الذهب|ص=45}}</ref>
 
در فصل سوم کتاب اول (حمزه ج) از موبد بهرام پس مردانشاه، مورخی که بیش از بیست نسخه از خداینامه را با هم مقایسه کرده، نقل می کندمی‌کند که: نخستین انسان گیومرث گلشاه (شاه گل) سی سال فرمانروایی کرد. پسر و دختری از او ماند: مشی مشیانه که هفتاد سال با بدون داشتن فرزندی گذرانیده بودند، در مدت پنجاه سال صاحب هجده فرزند نر و ماده شدند. پس از مرگشان جهان به مدت نود و چهار سال و هشت ماه بدون شاه ماند. اما فترت میان پایان فرمانروایی گیومرث و آغاز فرمانروایی هوشنگ پیشداد، دویست و نود و چهار سال و هشت ماه طول کشید.<ref>{{پک|حمزه اصفهانی|1965|ک=سنی ملوک الارض و الانبیاء|ص=40}}</ref>
 
== پاورقیپانویس ==
# {{پاورقی|garshah}} از آنجا که املای «گر» و «گِل» در رسم‌الخط پهلوی یکسان است لقب کیومرث به صورت «گِل‌شاه» نیز آمده‌است. ابوریحان بیرونی در ''آثارالباقیه'' لقب کیومرث را به صورت «ملک الجبل» (=کوه‌شاه) می‌آورد اما اشاره می‌کند که بعضی آن را «ملک‌الطین» (=گِل‌شاه) می‌دانند. (نک به صفا ص ۴۰۷)
# <ref name="ReferenceA" />
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
 
سطر ۲۲۶ ⟵ ۲۰۲:
* بهار، مهرداد. ''پژوهشی در اساطیر ایران''
* دوستخواه، جلیل. ''اوستا: کهنترین سرودهای ایرانیان'' (گزارش و پژوهش از جلیل دوستخواه)
* کریستنسن، آرتور؛ نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهﺍیافسانهای ایران؛ ژاله آموزگار- احمد تفضلی؛ تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۹، چاپ چهارم، جلد اول، ص. ۱۵.
* صفا، ذبیح‌الله. ''حماسه‌سرایی در ایران''
* فردوسی. ''شاهنامه'' به تصحیح مصطفی جیحونی.
سطر ۲۳۲ ⟵ ۲۰۸:
<!--*بلعمی، ''تاریخ بلعمی''، ج ۱، ص ۱۱۳ و ۱۲ و ص ۱۱۴
* گوبینو، تاریخ ایرانیان، ج ۱، ص ۶۵
* مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۱۶- ۲۱۵۲۱۶–۲۱۵ و ۳۳
* مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج ۳، ص ۱۱۹
* اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ص ۶۲- ۶۱۶۲–۶۱
* مجمل التواریخ و القصص، ص ۲۳
* جوزجانی، طبقات ناصری، ج ۱، ص ۱۳۳
سطر ۲۴۰ ⟵ ۲۱۶:
* نویری، نهایة الإرب، ج ۱۰، ص ۱۴۶-->
 
== پیوند به بیرون ==
{{پیشدادیان}}
{{اساطیر ایران}}