مهراب کابلی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
LetsDoItBot (بحث | مشارکت‌ها)
تمیزکاری، + ویرایش با ماژول ابرابزار با استفاده از AWB
خط ۱:
{{ Infobox
| bodystyle =
| bodyclass = vcard
| titlestyle =
| title =
| abovestyle = background: #CD853F
| aboveclass = fn org
| above = مهراب کابلی
 
| imagestyle =
| captionstyle =
| image =
[[پرونده:Mihrab (The Shahnama of Shah Tahmasp).png|300px|بی‌قاب|وسط]]
| caption =نگاره مهراب در [[شاهنامه تهماسبی]]
 
| headerstyle = background: #F0E68C
| labelstyle =
| datastyle =
 
| header1 = اطلاعات کلی
 
سطر ۳۴ ⟵ ۳۳:
| label6 = نام پدر
| data6 =
| label7 = نام مادر
 
| label7 = نام مادر
| data7 =
 
| label8 = موطن
| data8 =
 
| header9 = سایر اطلاعات
 
سطر ۴۸ ⟵ ۴۴:
| label11 = نبرد اول
| data11 =
 
| label12 = نبرد دوم
| data12 =
 
| label13 = نبرد سوم
| data13 =
 
| header14 =
 
| label15 = تولد
| data15 =
 
| label16 = مرگ
| data16 =
 
| label17 = فرزندان
| data17 = [[رودابه]]
سطر ۶۸ ⟵ ۵۸:
| label18 =همسر
| data18 = [[سیندخت]]
 
}}
 
'''مهراب''' در [[شاهنامه]] شاه کابلستان و جد مادری [[رستم]] است. او از نوادگان [[ضحاک]] بود. [[رودابه]] دختر او از [[سیندخت]]، [[زن]] [[زال]] شد و رستم از او زاده شد.
 
== ریشه واژه ==
مهراب نام و واژه‌ای است پارسی که ریشه در کیش مهر دارد. این نام از دو کلمه مهر + اب تشکیل گردیده است که به معنی جایی برای بر آمدنبرآمدن خورشید است. {{نیازمند منبع}}
 
درایین [[مهرپرستی]] مهرابه جاییکه در ان مراسم دینی برگذار می‌گردید. در دوران اسلامی مهراب بشکل محراب نوشته و به بخشی از مسجد که در آن نماز می‌گذارند گفته می‌شود.
 
== مهراب در شاهنامه ==
زال به فرمان منوچهر از نوجوانی به حکمرانی [[زابل در شاهنامه|زابل]] بر گزیدهبرگزیده شد و روزی با گردان خویش در تفرّج و شکار به مرزهای کابل رسید و در حاشیهٔ رودی بنام رودبار نزدیک کاخ مهراب خیمه زد و با شاه کابل ملاقایی داشت. در اثنای دیدارها و رفت و آمدها [[زال]] پی برد او دختری بنام [[رودابه]] در خانه دارد. سر انجام زال و رودابه عاشق یکدیگر شده و ازدواج نمودند. مهراب عاقبت از جریان رابطه مخفیانهٔ رودابه و زال خبر یافت و خشمگین گشت:
{{شعر}}
{{ب|چو بشنید '''مهراب''' بر پای جست|نهاد ار بر دست شمشیر دست}}
{{ب|تنش گشت لرزان و رخ لاژورد|پر از خون جگر دل پر از باد سرد}}
{{ب|همی گفت رودابه را رود خون|به روی زمین بر کنمبرکنم هم کنون}}
{{ب|چو این دید [[سیندخت]] بر پای جست|کمر کرد بر گردگاهش دو دست}}
{{ب|چنین گفت از کهتر اکنون یکی|سخن بشنو و گوش‌دار اندکی<ref>شاهنامه. جلد اول. [[منوچهر]]، ص ۴۲</ref>}}
سطر ۹۹ ⟵ ۸۹:
{{پایان شجره‌نامه}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
سطر ۱۰۷ ⟵ ۹۷:
* لغت نامه دهخدا
 
== پیوند به بیرون ==
{{شاهنامه}}
{{افراد شاهنامه}}