'''عبدالله بن عباس''' (مختصراً ابن عباسابنعباس) ملقب به ابوالعباس، حبر الامة (دانشمند امت) یا بحر (اشاره به علم زیادش از حدیث) از بزرگترین محققان نسل اول امت اسلامی است. وی پدر علم تفسیر قرآنی است. با پیدا شدن ضرورت نوشتن قرآن و تغییر و دگرگونی در ساختار امت اسلامی، وی یکی از مهمترین و متخصص ترینمتخصصترین کاتبان [[قرآن]] بود که مامورمأمور به انجام این کار گردید.<ref name = "EI">{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=ʿAbd Allāh b. al-ʿAbbās|ج=۱|ص=۴۰-۱۴۰–۱|زبان=en}}</ref>
== دوران کودکی و جوانی ==
عبدالله فرزند عباس بن عبدالمطلب عمويعموی ناتنيناتنی پيامبرپیامبر اسلام و لبابه بنت حارث، سه سال قبل از هجرت و زمانی که [[بنی هاشم|خاندان هاشمی]] در شعب [[ابوطالب]] بودند به دنیا آمد و همانند مادرش که قبل از هجرت مسلمان شده بود، وی نیز مسلمان شده بود.<ref name="EI" />
از دورانی جوانی، عبدالله به علم بویژه علوم قرآنی ،قرآنی، علاقه ای وافر نشان داد و به این فکر افتاد که با سؤال کردن از [[صحابه]] [[محمد]]، در مورد [[محمد]] اطلاعات جمع آوریجمعآوری کند. وی با وجودی که خیلی جوان بود و خیلی هاخیلیها در آن دوره مشتاق فراگیری این علم بودند، در این زمینه به درجه استادی رسید. او بر مبنای علمش که تنها به حافظه متکی نبود بلکه بر کتب فراوانی استوار بود، سخنرانی هاسخنرانیها و کلاسهایی به طور منظم در روزهای هفته تشکیل می دادمیداد. این جلسات موضوعات مختلفی داشت، مانند تفسیر قرآن، پرسشهای شرعی، غزوات [[محمد]]، تاریخ قبل از [[اسلام]] و ادبیات باستانی [[عرب]] مطرح می گشتمیگشت. وی عادت داشت که از ادبیات باستانی عرب جملاتی در توضیح و تبیین آیات قرآن بیان کند و از این رو در بین محققان عرب بسیار مورد توجه قرار گرفته است. او در بین اعراب اعتبار علمی زیادی داشت و از وی درخواست می شدمیشد که در مورد مسائل شرعی فتوا دهد. مثلاً وی [[صیغه]] متعه را جایز می شمردمیشمرد و از آن دفاع می کردمیکرد. تفسیرهای قرآنی ابن عباسابنعباس توسط شاگردان بدون واسطه اش به صورت مدون در آمددرآمد. فتواهای وی نیز جمع آوریجمعآوری گردیده است. امروزه بسیاری نسخه هاینسخههای خطی در مورد تفسیر که به وی منسوب است موجود است که البته نمی تواننمیتوان در مورد صحت و سقم این انتساب نظری داد، چون هنوز این موضوع مورد تحقیق قرار نگرفته است.<ref name="EI" />
ابن عباسابنعباس علاوه بر علوم قرآنی برعلوم ریاضیریاضی، ، ادبیات ،ادبیات، شعر، تاریخ، جغرافی و انساب نیز تسلط کامل داشت. بطوریکه هر کسی از هر علمی سؤال کننده بود او را با پاسخش قانع می کردمیکرد و همه بر آگاهیش معترف بودند.
== دوران خلفای راشدین ==
دانشنامه اسلام دربارهدربارهٔ ابنابنعباس عباس می نویسدمینویسد میزان تاثیرتأثیر گذاری ابن عباسابنعباس در سیاست و لشکر کشی هایکشیهای نظامی توسط برخی تاریخ نگاران مسلمان مورد بزرگ نمایی و اغراق قرار گرفته و دلیل این مطلب این است که وی جد [[عباسیان|خلفای عباسی]] بوده است. با این حال او در لشکرکشی هایلشکرکشیهای متعددی حضور داشته است، به [[مصر]] بین سالهای ۱۸ تا ۲۱ هجری، به آفریقا در سال ۲۷ هجری، به [[گرگان]] و [[طبرستان]] در سال ۳۰ هجری، فرماندهی یکی از جناحین سپاه [[علی]] در جنگهای [[جمل]] (۳۶ هجری) و [[صفین]] (۳۷ هجری) و در دوران [[معاویه]] در سال ۴۹ هجری، به [[قسطنطنیه]] به فرمان [[یزید]] و به همراه افرادی چون [[عبدالله بن عمر]]. فعالیتهای مشاوره ای و دیوانی نیز از وی در تاریخ ذکر شده است. [[ابوبکر]] و [[عمر]] از مشاوره هایمشاورههای او بسیار استقبال می کردندمیکردند حال آنکه [[علی]] و [[حسن]] (ع) این چنین عمل نمیکردند. با این وجود تا پیش از [[خلافت علی بن ابی طالب]]، ابن عباسابنعباس چندان وارد سیاست نشد و حداکثر سه یا چهار سال فعالیت سیاسی داشت. تنها ماموریتمأموریت رسمی ای که تا این دوران داشته، انتساب به سالاری حج از سوی [[عثمان]] بود، که در همان سال عثمان در [[مدینه]] تحت محاصره شورشیان قرار گرفت.گرفت؛ بنابراین ابن عباس نمیابنعباس توانستهنمیتوانسته در دوران قتل [[عثمان]] در [[مدینه]] بوده باشد. چند روز پس از قتل عثمان به مدینه بازگشت و با علی [[بیعت]] نمود. از آن پس عهده دارعهدهدار ماموریتهای مهمی از سوی [[علی]] گردید و پس از فتح [[بصره]] پس از [[جنگ جمل]] در سال ۳۶ هجری، والی آنجا گردید. وی پس از [[جنگ صفین]] در ۳۷ هجری، یکی از امضا کنندگان [[حکمیت|پیمان حکمیت]] مبنی بر حل و فصل اختلاف بین [[علی]] (ع) و [[معاویه]] به دست حکمین بود و هنگام تجمع اعتراض آمیز [[خوارج]] در [[حرورا]]، تضمین کرد که کمک کند تا حکمیت بر مبنای [[شرع]] باشد.<ref name="EI" />
== تیره شدن روابط علی و عبدالله بن عباس ==
طبق برخی نقلنقلها، ها،همزمانهمزمان با روی گردانیدن بسیاری از طرفداران علی از وی و مدتی پس از سقوط مصر، روابط ابن عباسابنعباس والی بصره نیز با وی تیره می شودمیشود. مادلونگ این موضوع را به اختلاف میان [[زیاد بن ابیه]] عامل خراج وی و [[ابوالاسود دؤلی]] نسبت می دهدمیدهد. ابن عباسابنعباس جانب زیاد را می گیردمیگیرد و ابوالاسود به علی شکایت می کندمیکند. در پی آن علی از ابن عباسابنعباس درخواست می کندمیکند گزارشی از وضعیت اموال عمومی تحت کنترلش شامل خراج و [[جزیه]] و مخارج بدهد. اما ابن عباسابنعباس برخورد علی را توهین آمیز قلمداد می کندمیکند و به اعتراض منصب ولایت بصره را رها می کندمیکند. وی اموالی از بیت المال را به عنوان سهم خود می برد،میبرد، لذا علی او را در قبال دست اندازی به بیت المال بشدت مؤاخذه و تهدید می کندمیکند. مادلونگ دلیل تصاحب بیت المال را، نه صرفاً اعتراض وی به علی، بلکه مخالفتش با سیاست تقسیم مساوی [[فیء]] می داندمیداند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=271-276}}</ref> [[لئورا وچا ولیری|ولیری]] میمینویسد، نویسد، ابن عباسابنعباس منصب فرمانداری بصره را ترک می کندمیکند و بخشی از بیت المال آن را برای خود برداشته و به حجاز می رودمیرود. دلیل این عمل ابنعباس در برخی منابع به این صورت آمده که ابنعباس به خاطر مواخذهای که علی از وی به اتهام اختلاس مالیات بصره ترتیب داده بود رنجیده شد و اختلاس را رد کرد و بیان داشت که تنها وظیفه دولتی اش را انجام داده است. اما ولیری بر این باور است که این امر به دلایلی دیگر رخ داده است مانند کشتار خوارج در نهروان که بر طبق روایات معتبر، ابنعباس این کار را نادرست شمرده بود و اعتقاد وی مبنی بر «موضع گیریهای نادرست علی» و اصرارش برماندن به عنوان خلیفه، با اینکه در قضیه حکمیت رای بر این نهاده شده بود که علی دیگر خلیفه نیست.<ref name="EI" /> اما مادلونگ ضمن بررسی موضع ابن عباسابنعباس در خصوص کشتار نهروان، این احتمال را که علت اختلاف بین وی و علی این نبرد بوده باشد رد می کندمیکند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=272-273}}</ref>
سال وقوع این واقعه در منابع به سالهای ۳۸، ۳۹ یا ۴۰ هجری گزارش داده شده که ولیری به دلیل که بعد از سال ۳۸، ابنعباس را فاقد فعالیت سیاسی مهمی میداند، این سال را به عنوان سال وقوع حادثه میپذیرد. وی روایاتی که در آنها ابنعباس تا زمان کشته شدن علی به حکومتش وفادار مانده را رد میکند.<ref name = "EI">{{پک|Veccia Vaglieri|1986a|ف=ʿAbd Allāh b. al-ʿAbbās|ج=۱|ص=۴۰–۱|زبان=en}}</ref> ولیری مینویسد پس از این دوران عملی از سوی ابنعباس روایت شده که ممکن است قضاوت بسیار بدی از وی را به دنبال داشته باشد و جزئیات این واقعه هنوز معلوم نیست. او مدتی پس از رفتنش به مکه دوباره به بصره بازگشت و اموال مالیاتی بصره را با خود برد. این غصب کردن اموال از سوی وی جای بحث و بررسی دارد.دارد؛ ولیری بر این باور است که میتوان برای این عمل توجیهی منطقی آورد و دیدگاه کسانی که این عمل را کمکننده از شان ابنعباس در بین امت نمیبینند، را منطقی میداند.<ref name="EI" />
در مقابل مادلونگ تصریحا دیدگاه [[کائتانی]] و ولیری دربارهدربارهٔ رابطه ابن عباسابنعباس و علی را رد میمیکند کند می گویدمیگوید هرچند ابن عباسابنعباس اموالی را از بیت المال بصره به عنوان سهم خود با خود برد، اما بعداً مجدداً روابط حسنه وی با علی برقرار شد و احتمالاً بخشی از اموال را نیز برگرداند. همچنین علی کسی را به جایش بر مسند زمامداری بصره منصوب نکرد و وی بعد از مدتی به عنوان والی به بصره بازگشت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=277-278}}</ref>
== دوران پس از کشته شدن علی ==
فعالیتهایی که پس از شهادت علی ابن ابی طالب از ابن عباسابنعباس سر زده دقیقاً مشخص نیست. امام حسن مجتبی از وی دعوت کرد که فرمانده سپاهش شود، اما وی با معاویه رابطه برقرار کرد. به دعوت امام حسن یا میل خود ابن عباس،ابنعباس، ممکن است خود او یکی از بانیان [[صلح امام حسن و معاویه|صلح بین]] [[امام حسن]] و معاویه بوده باشد. ابن عباسابنعباس بیان داشت که معاویه به علت قدردانی از کارهای وی، حق وی در غصب اموال مالیات بصره (که بخشی از خزانه [[بصره]] بود) را به رسمیت می شناسدمیشناسد. [[دانشنامه اسلام]] بر این باور است که روایاتی که این تدبیر و حیلت ابن عباسابنعباس را بیان می کنند،میکنند، با شان ابن عباسابنعباس در تناقض است. به همین علت این ماجرا آشکارا به اشتباه به گردن برادرش [[عبیدالله بن عباس]] انداخته شد. در زمان [[خلافت]] [[معاویه]]، ابن عباسابنعباس در [[حجاز]] زندگی می کردمیکرد و مکرراً برای دفاع از حقوق [[بنی هاشم]] (که شامل حقوق خودش نیز می شدمیشد) به شام می رفتمیرفت.<ref name="EI" />
وقایع سخت و بد دوران پس از مرگ [[معاویه]] و [[یزید]]، باعث شد که ابن عباسابنعباس شاید علیرغم میل باطنی اش دوباره پایش به [[سیاست]] کشیده شود. گرچه دانسته هایدانستههای ما از این دوران ناقص است، اما آنچه بر می آیدمیآید این است که [[عبدالله بن زبیر]] که در [[مکه]] قیامی راه انداخته بود و خود را خلیفه نامید ولی ابن عباسابنعباس و [[محمد حنفیه]] وی را به عنوان خلیفه به رسمیت نمیشناختند که با برخورد شدید [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] مواجه شدند و از مکه بیرون رانده شدند. پس از [[محاصره]] این شهر در سال ۶۴ هجری، این دو دوباره به مکه بازگشتند اما باز هم با ابن زبیر مخالف بودند که این بار ابن زبیر این دو را زندانی کرد. [[مختار|مختار ثقفی]] از وضعیت این دو مطلع شد و سپاهی به کوفه فرستاد که لشکریان عبدالله بن زبیر را غافل گیر کردند و این دو را نجات دادند اما ابن عباسابنعباس با تدبیرش مانع از خون ریزی در شهر مکه (حرم امن الهی) گردید. تحت مراقبت سپاه [[مختار]]، ابن عباسابنعباس و محمد حنفیه به [[منا]] و [[طائف]] رفتند و ابن عباسابنعباس چندی بعد در سال ۶۸ هجری/۸-۶۸۶۸–۶۸۶ میلادی در آنجا درگذشت.<ref name="EI" />
دانشنامه اسلام بر این باور است که گرچه قضاوتهایی که کائتانی و لامنز در مورد ابنابنعباس عباس می کنند،میکنند، با جایگاه و شانش در امت اسلامی در تناقض است، اما از دیدگاه منطق هم می توانمیتوان دیدگاه این دو را رد نمود (بین تاریخ اسلامی- مسیحی و روایات منسوب به محمد که حدیث نامیده می شوند،میشوند، تفاوت وجود دارد) و همین اشکالات را می توانمیتوان به دیدکاه لامنز نیز گرفت.<ref name="EI" />
== پانویس ==
== منابع ==
{{چپچین}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Veccia Vaglieri | نام = L | پیوند نویسنده = | دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | مقاله = ʿAbd Allāh b. al-ʿAbbās|پیوند مقاله = |ویرایش = second | سال = ۱۹۸۶| ناشر = [[انتشارات بریل|E. J. Brill]] | جلد = ۱ | عنوان جلد = A-B | مکان = Leiden | شابک = 90-04-08114-3| صفحه = ۴۰-۱۴۰–۱ | زبان = en}}
{{پایان چپچین}}
{{شیعه-افقی}}
|