خان احمدخان: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۴:
| تصویر =
| زیرنویس تصویر =
| دوران = [[۹۴۳ (قمری)|۹۴۲]] ه.
| تاجگذاری = [[۹۴۳ (قمری)|۹۴۳]] ه.
| تفویض =
| تعمید =
| نام کامل = کارکیا خان احمد دوم
| لقب =
| زادروز = [[۹۴۲ (قمری)|۹۴۲]] ه.
| زادگاه = [[لاهیجان]]
| تاریخ درگذشت = [[۱۰۰۵ (قمری)|۱۰۰۵]] ه. ق/۱۵۹۶–۱۵۹۷ م
خط ۳۲:
| امضاء =
}}
'''خان احمدخان گیلانی''' (۹۴۲–۱۰۰۵ ه. ق) آخرین کارکیای سلسلهٔ [[کیاییان]] در [[گیلان]] بود. او که در ۹۴۳ ه. ق/ ۱۵۳۸ م، در یک سالگی پس از مرگ ناگهانی پدرش کارکیا حسن دوم به حکومت رسید، تا ۹۷۵ ه.
== تولد و اوایل حکومت ==
پدر خان احمدخان، کارکیا حسن دوم، پس از چیرگی بر برادر خود سیدعلی کارکیا، حکومت [[بیهپیش|بیَهپیش]] را به دست گرفت. کارکیا حسن در ۹۴۳ ه.
بهرام میرزا در [[دیلمان]] استقرار یافت و چند ماه بعد کیا خور کیا را، که بسیار مورد احترام مردم گیلان بود زندانی کرد. حکومت بهرام میرزا در گیلان بیش از یک سال طول نکشید. مردم شوریدند و شاهزاده را شکست دادند و او به [[قزوین]] فرار کرد.<ref name="EIrsaf" /> در روایتی دیگر، امیر عباس، سپهسالار کارکیا، خان احمد را به حکومت رساند.<ref name="اس">{{یادکرد وب | عنوان=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی:خان احمدخان گیلانی | وبگاه=مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | تاریخ=2014-04-06 | سال=2014 | پیوند=http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/16331 | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2015-04-22}}</ref>
شاه طهماسب در تربیت خان احمدخان کوشید. خان احمد بسیار زود زمام امور منطقهٔ خود را به طور مستقل در اختیار گرفت.<ref name="کوچک" /> او در آغاز جوانی با تیتی خانم دختر چپک ازدواج کرد و صاحب پسری شد که<ref name="کوچک" /> شاه طهماسب نام حسن را بر او نهاد و او را فرزند خود خطاب کرد.<ref name="muq" />
[[پرونده:Tahmasb-1.jpg|بندانگشتی|چپ|تصویری از شاه طهماسب اول بر دیوارهٔ داخلیِ کاخ [[چهلستون]]]]
صفویان و به طور خاص شاه طهماسب، از ابتدا سعی در مطیعسازی دولتهای کوچک و ملوکالطوایفی گیلان داشتند. [[امیره دباج فومنی|امیره حسام الدین دباج فومنی]] (مظفرالسلطان)، حکمران [[اسحاقوندیان|اسحاقوندی]] بیهپس اولین قدرت منطقهای بود که از اطاعت سرپیچی کرد، و [[قلعه رودخان]] را بازسازی کرد تا از آنجا به مقاومت بپردازد ولی موفقیتی به دست نیاورد و به [[دربند (روسیه)|دربند]] گریخت و نهایتاً دستگیر و در تبریز اعدام شد. شاه طهماسب برای متمرکزسازی قدرت و ساختار اداری در غرب گیلان، بلوکهای قدرت در این منطقه یعنی گسکر، تولم، فومن، شفت، رشت، لشت نشاء، کوچصفهان وکهدم که از قدیم وجود داشتند را به رسمیت نمیشناخت و همه را فقط به بیهپس تعبیر میکرد. پس از کشته شدن امیره دباج، طهماسب نگران از اخذ مقرری سالانهٔ بیهپس و خلأ قدرت در آنجا در ۹۴۵ ه. ق<ref name="EIrsaf" /> به خان احمد دستور داد بیهپس را هم به قلمروی خود بیفزاید و مقرری سالانه را به دربار صفوی ارسال کند. به نوشتهٔ عبدالفتاح فومنی در [[تاریخ گیلان (کتاب)|تاریخ گیلان]]، خان احمد با بیست هزار نفر به بیهپس حمله کرد و با و با وجود کشته شدن پنج هزار بیهپسی موفق به تصرف آن نشد. در عوض رشت تاراج شد. خان احمد با در دست داشتن حکم طهماسب، با استفاده از خلأ قدرت در آن ناحیه در سالهای بعد به حملههای غارتگرانهٔ خود به بیهپس ادامه داد.<ref name="عظیمی">{{یادکرد وب |نویسنده=ناصر عظیمی |نشانی=http://anthropology.ir/node/11339|عنوان= «ایوان مخوف» و «طهماسب صفوی»، عاملان ناهشیار تاریخ گیلان |ناشر=[[انسانشناسی و فرهنگ]] |تاریخ=۱۰ آبان ۱۳۹۰ |تاریخ بازبینی= ۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۳| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6EZYyzFzh | تاریخ بایگانی = ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref>
در شوال ۹۵۰ ه. ق/ ژانویهٔ ۱۵۴۴ م، اهالی [[بیهپس|بیَهپس]] به سبب قساوت سران لشکر خان احمدخان به [[امیره شاهرخ]]، که خود را برادر امیره دباج یا مظفرالسطان حکمران سابق بیهپس میخواند، ملحق شدند. او تا ۹۵۷ ه.
سپس، شاه طهماسب در ۹۶۵ ه. ق/ ۱۵۵۷–۵۸ م حکومت بیهپس را به محمود پسر مظفر سلطان، و وزارت آن را به کارکیا احمد فومنی واگذار کرد. او [[رشت]] را دارالاماره خویش نمود.<ref name="ثواقب" /> کارکیا احمد به امید تضمین کردن حکومت بیهپس برای خود به دربار شکایت برد که محمود مناسب حکومت نیست.<ref name="EIrsaf" /> محمود، پس از پنج سال حکومت، به دستور شاه برکنار و به شیراز تبعید شد. شاه طهماسب میر غیاثالدین محمد شیرازی را به معلمیِ او گماشت. خان احمدخان که با سلاطین [[اسحاقوندان|اسحاقوندی]] بیهپس خصومت عمیقی داشت یکی از معتمدان خود به نام [[ملا شکر]] را فرستاد که معلم را فریب داد و معلم محمود را کشت و خود در لاهیجان پناه گرفت.<ref name="ثواقب" /> شاه طهماسب از خان احمدخان خواست تا ملا شکر<ref name="دجا" /> و میر غیاثالدین محمد<ref name="ثواقب" /> را به دربار بفرستد اما خان احمدخان از این کار سر باززد.
== دستگیری و حبس ==
[[پرونده:Caspian Sea. Persici Sive Sopho Rvm Regni Typvs.The Ortelius map of Persia, Antwerp, 1570.jpg|بندانگشتی|نقشه گیلان، ۱۵۷۰ م/ ۹۴۹ ه. ش]]
پس از مرگ محمود، طهماسب پسر او و نوه خودش، [[جمشید خان|جمشیدخان]] را در [[خلخال]] به شیوهٔ قزلباشان و در راستای سیاستهای تمرکز بخش شاه، به گفته فومنی به مدت هفت سال تربیت کرد.<ref name="عظیمی" /> خان احمدخان پس از مرگ محمود، علاوه بر بیهپیش حکمران بزرگ بیهپس بود. شاه طهماسب برای کاهش قدرت او که نشانههایی از نافرمانی نشان داده بود و برای بیست سال به دربار نرفته بود، حکومت را به جمشیدخان داد.<ref name="EIrsaf" /> او در سال ۹۷۴ ه.
همزمان به خان احمدخان فرمان داده شد که [[گسکر]] را به ارباب سابقش [[امیره ساسان]] که خان احمدخان آنجا را از چنگش درآورده بود واگذار کند. خان احمدخان بیهپس را واگذار کرد ولی با ادعای این که [[کوچصفهان]] همواره جزء بیهپیش بوده از واگذاری آن امتناع کرد (کوچصفهان در ۸۸۲ ه.
در ذیالحجهٔ ۹۷۴ ه. ق/ ژوئن ۱۵۶۷ م، امیره ساسان در یک حملهٔ غافلگیرکننده در نزدیکی [[سیاه رودبار (لاهیجان)|سیاه رودبار]] توسط [[شاه منصور لاهیجی]] فرمانده نظامی لاهیجان و حاکم کوچصفهان تار و مار شد. یولقلی بیک ذوالقدر نماینده شاه، که در [[رشت]] بود با عدهای از وکلایش کشته شد و سرش برای خان احمدخان که پیروزمندانه وارد رشت شد فرستاده شد. شاه طهماسب که هنوز به امید راه حلی صلح آمیز بود نامهای تهدیدآمیز برای خان احمدخان فرستاد و در آن جرایم او و اقدامات آشوبگرانهاش را برشمرد ولی به او در صورت رفتن به دربار قول بخشش داد. خان احمدخان در پاسخ از نرفتن به دربار به مدت ۲۰ سال عذر خواست ولی اجابت نکرد. او دلیل غیبتش را خواستههای گزاف امرای قزلباش و دبیران دیوان دانست. شاه از قبل از نقش منفی او در مسموم کردن محمود و این که چندین فرستاده سلطنتی برای دستگیری غیاثالدین منصور که در پناه خان احمد بود دست خالی از پیش او برگشته بودند، عصبانی بود.<ref name="EIrsaf" /> دلیل دیگر مخالفت شاه طهماسب با او عدم پرداخت مقرری خراج به دربار شاهی و نیز دخالت او در طبرستان بود که باعث شد [[عبدالکریم مرعشی|میرعبدالکریم مرعشی]] حاکم طبرستان از او به دربار شکایت کند. نزدیکی گیلان به قزوین مقر طهماسب برای او مهم بود و میخواست گیلان را مطیع خود ببیند. اهمیت اقتصادی تجارت ابریشم گیلان هم برای او بالا بود. امرای قزلباش برای افزودن گیلان که منطقهای زرخیز بود به تیول شاهی فشار میآوردند اما درگیریهای او با [[عثمانی]] و [[ازبکان]] و نیز موقعیت طبیعی دشوار گیلان او را از تصرف گیلان بازمیداشت. پس از پایان جنگها با عثمانی و [[صلح آماسیه]]، او مصمم به فتح گیلان شد و لشکری عظیم<ref name="شور" /> متشکل از [[معصوم بیگ صفوی]] (اعتمادالدوله) از اردبیل و مغان و ارسباررود و قزل آغاج، لنگرکنان و خلخال و طارم به همراه احمد سلطان (وکیل جمشیدخان)، حاکم طالش آستارا، حاکم گسکر و کهدم<ref name="ثواقب" /> و لشکریان عراق و قزوین؛ دستور داد تا به بیهپیش حمله کرده، خان احمدخان را دستگیر کنند.<ref name="دجا" /> بزرگی این سپاه نشان از اهمیت تسخیر گیلان برای شاه داشت.<ref name="شور" />
خان احمد سپاهش را منظم کرد و برای نبرد آماده شد ولی سپاهش تحت هدایت [[کیا رستم]] حاکم نظامی رشت شکست خورد و او متواری شد. ارتش صفوی در حالی که در جستجوی خان احمد بود، قساوتهای بسیاری هم در گیلان مرتکب شد، یکسره اموال را غارت و تخریب کرد و مردم را کشت.<ref name="EIrsaf" /> در این هنگام، فرزندش سلطان به بیماری [[محرقه]] مبتلا شد<ref name="کوچک" /> و خان احمدخان به لاهیجان بازگشت، اما کارکیا حسن درگذشت. پس از چند جنگ<ref name="ثواقب" /> با حملهٔ معصومبیگ به لاهیجان، خان احمدخان به کوههای [[اشکور]]<ref name="شور" /> گریخت و سپهسالارانش دستگیر و به اصفهان فرستاده شدند و حکومت بیهپیش به امرای شاه طهماسب واگذار گردید. خان احمدخان پس از یکسال، در [[تنکابن]] دستگیر و با احترام به دربار شاه طهماسب در قزوین فرستاده شد.<ref name="دجا" /> بدین شکل، در سال ۹۷۴ ه.
[[پرونده:Qahqahe castle in Ardebil, Iran.jpg|بندانگشتی|[[قلعه قهقهه|قلعهٔ قهقهه]] در اردبیل. احمدخان پس از سرنگونی از حکومت در این قلعه زندانی شد.]]
در ۹۷۵ ه. ق، خان احمدخان به امر شاه در [[قلعه قهقهه|قلعهٔ قهقهه]] در [[آذربایجان]] زندانی شد. او در وصف خود این رباعی را سرود:<ref name="احسان۲">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=اشراقی |نام=احسان |نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=چشماندازی به قلعههای «اصطخر» و «قهقهه» در روزگار صفویه |ژورنال=هنر و مردم |مکان=تهران |ناشر=|دوره=|شماره ۱۴۲ |سال=مرداد ۱۳۵۳ |صفحه=۲۲ |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/227563 |تاریخ بازبینی=۰۲-۱-۱۳ |doi=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6E7KSiKOY | تاریخ بایگانی = ۰۱ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref>
خط ۶۳:
{{پایان شعر}}
شاعری درباری در پاسخ به خان احمدخان گفت:<ref name="احسان۲" />
{{شعر|نستعلیق}}
خط ۷۰:
{{پایان شعر}}
در قلعهٔ قهقهه بود که او با شاهزاده اسماعیل میرزای سنیمذهب،<ref name="شور" /> [[شاه اسماعیل دوم]] بعدی دوست شد، که در نتیجهٔ آن شاه طهماسب هراسان از شورش در قلعه، خان احمدخان را به [[قلعه استخر|قلعهٔ استخر]] در [[فارس (سرزمین)|فارس]] فرستاد که در آنجا ده سال ماند.<ref name="EIrsaf" /> او در قلعهٔ استخر مرتباً برای آزادی خود به پادشاه صفوی نامه مینوشت.<ref name="احسان۲" /> شاه بعدی، اسماعیل دوم، در دوران سلطنت یکسالهاش، دستور آزادی خان احمدخان را داده بود، ولی نتوانست آن را عملی کند،<ref name="عظیم">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=عظیم زاده|نام=طاهره|نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=سادات کیا و تشیع امامیه|ژورنال=مطالعات اسلامی |مکان=مشهد |ناشر=دانشکدهٔ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد |دوره=|شماره=۶۹ |سال=۱۳۸۴ |صفحه=۲۰۹ تا ۲۲۶|پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/72034 |تاریخ بازبینی= ۰۲ فوریهٔ ۲۰۱۳ |doi=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6E7KT5QPH | تاریخ بایگانی = ۰۱ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref> و خان احمد همچنان در زندان ماند.<ref name="دجا" /><ref name="EIrsaf" />
پس از برکناری خان احمدخان، بیهپس در دورهٔ جمشیدخان که وارد فومن شده بود و بعداً با دختر شاه طهماسب ازدواج کرد از یک دوره صلح برخوردار شد. [[الله قلی بیگ سلطان|الله قلی بیگ سلطان استاجلو]] که خان احمد را دستگیر کرده بود به عنوان للهٔ شاهزاده [[محمود میرزا]] حکومت لاهیجان را به عنوان پاداش دریافت کرد و بقیهٔ بیهپیش بین دیگر امرای قزلباش تقسیم شد. حکمرانی سختگیرانهٔ امرا، که نیازهای زیاد آنان انگار به پایان نمیرسید، نهایتاً منجر به خیزش مردمی در ۹۷۹ ه. ق/ ۱۵۷۱–۱۵۷۲ م در لاهیجان شد. مردم قلعهٔ لاهیجان را در نبود الله قلی سلطان مورد حمله قرار داده و همه از جمله زنان و کودکان را کشتند و همچنین امیره ساسان حاکم گسکر را شکست دادند. قیام با کشتهشدن رهبرش، که یک [[امرای دباج|دباج]] بود، در نبرد با سپاه اعزامی از سوی شاه طهماسب پایان یافت.<ref name="EIrsaf" />
== رسیدن دوباره به حکومت ==
او در ۹۸۵ ه. ق/ ۱۵۷۸ م، در آغاز حکومت [[محمد خدابنده]]، به وساطت [[خیرالنساء بیگم]]، همسر شاه، که خویشاوند او بود و قدرت اصلی را در دست داشت، آزاد شد و با [[مریم بیگم (شاه طهماسب)|مریم بیگم]]، دختر شاه طهماسب، ازدواج کرد و بار دیگر به حکومت بیهپیش منصوب شد. این ازدواج پایههای قدرت و سلطنت او را محکمتر کرد.<ref name="ثواقب" /> حاصل این ازدواج دختری به نام [[یکهان بیگم]] بود.<ref name="EIkar">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Goto|نام=Yukako |مقاله={{unicode|KĀR KIĀ}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/kar-kia|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۷|زبان=en| پیوند بایگانی = | تاریخ بایگانی =}}</ref> خان احمدخان در کل دورهٔ حکومت محمد خدابنده، به دلیل خویشاوندی با خیرالنساء بیگم، و نیز تا اوایل حکومت شاه عباس اول، بهتدریج بر بخشهایی از بیهپس تسلط یافت و از ۹۸۵ ه.
بازگشت خان احمدخان، که همچنان هدفش مبدل شدن به تنها حاکم گیلان بود، آغازی بر دوره جدیدی از نزاعهای بیرحمانه به مدت چهارده سال بود و حاکم شیروان را هم درگیر کرد. در این هنگام گیلان از قحطی شدید رنج میبرد. در ۹۸۷ ه. ق،<ref name="ثواقب" /> خان احمد اندک مدتی پس از رسیدن به گیلان به بیهپس حمله کرد. قوای جمشیدخان همه سربازان خان احمد را تارومار کردند و از سر آنها مناره ساختند. این موجب اتمام تلاشهای مکرر او برای فتح یا اقلاً کنترل بیهپس نشد. در همین زمان جمشیدخان برکنار و دو ماه بعد در توطئهای به طراحی سردارانش کشته شد.<ref name="EIrsaf" /> خشونت او هنگام تلاش برای تسلط بر بیهپس لطماتی بر مردم وارد آورده بود.<ref name="ثواقب" />
[[میرزا کامران]] کهدم رهبر کودتا که تلاش میکرد حکومت بیهپس را برای خود تضمین کند خزانه جمشیدخان را به عنوان هدیه به همراه نامهای که جمشیدخان را متهم به پناه دادن به امیال شورشگرایانه میکرد به دربار فرستاد. او به مسئولین دربار رشوه هم داد و تقاضای فرمان سلطنتی برای انتصاب به حکومت بیهپس را کرد. محمد خدابنده که مشکلات بزرگتری در قلمروی خودش داشت او را بعنوان حاکم موقت بیهپس گمارد و به خان احمد که در صدد بازپس گیری کوچصفهان بود هشدار داد در امور بیهپس دخالت نکند. خان احمد، که از میرزا کامران بیشتر از پیشینیانش میهراسید، از دربار تقاضا کرد منطقه بین امرای قزلباش تقسیم شود. شاه، که به خان احمد علاقهمند شده بود و از قتل جمشیدخان توسط میرزا کامران متنفر بود، [[سلمان خان (سردار)|سلمان خان]] را به رشت فرستاد و بقیهٔ بیهپس را بین چند امیر استاجلو تقسیم کرد. در همین حین، [[شیرزاد ماکلوانی]]، که ارتش بزرگی را حول مرد جوانی (قلندر پسر به گفتهٔ [[اسکندر بیگ ترکمان|اسکندر بیگ]])، که به او محمودخان میگفت و مدعی بود پسر جمشیدخان فقید است، جمع کرده بود، با شاهزاده دروغین به رشت وارد شد ولی پس از این که دریافت سلمان خان در راس ارتشی رهسپار گیلان است وفاداریش را به خان احمدخان اعلام کرد. درست در خارج رشت کشمکشی درگرفت که در آن شیرزاد اسیر و چند روز بعد کشته شد. امرای قزلباش که فاتحانه وارد رشت شدند وقتی خود را بین جمعیتی بسیار متخاصم که آنان و سربازانشان را شب و روز مورد آزار قرار میدادند کاملاً جدا و بی ارتباط با مردم یافتند، پریشان و بی سامان به قزوین برگشتند. آنان [[ابراهیم خان]]، پسر جوانتر جمشیدخان را با خود بردند و رشت را به [[محمد امین خان|محمدامینخان]] برادر بزرگش سپردند. مدتی بیهپس توانست از از یک دوره مختصر صلح برخوردار شود تا این که [[علی بیگ]] خان فومن، پسر وکیل سابق جمشیدخان از قزوین برای تصاحب قدرت به عنوان امین محمد امین خان بازگشت. نزاعها دوباره با شرکت قوای گسکر و تالش بالا گرفت و برای مدتی بیهپس بین دو مرکز رشت و فومن تقسیم شد (به ترتیب تحت نفوذ محمد امین و ابراهیم خان). پس از آن که منازعات نهایتاً تمام شد ابراهیم خان حکمران صوری و وکیلش علی بیگ حاکم واقعی بیهپس بودند در حالی که محمد امین خان که توسط خان احمد ربوده شده و برای مدت کوتاهی تحت حفاظتش حاکم رشت بود، در لشت نشا تحت حفاظت خان احمد پناهنده بود.<ref name="EIrsaf" /> خان احمد خان محمد امین خان را به حکومت رشت و ابراهیم خان را به حکومت فومن منصوب کرد.<ref name="EIkar" />
در ۹۹۵ ه. ق، [[ابوطالب میرزا]] در نامهای به خان احمد ضمن اعلام ولی عهد شدن خود ترویج شیعه را اساس کار حکومت خود دانست و از او خواست امنیت رعایای گیلان را تأمین کند و هر کسی که شراب بنوشد به شدیدترین شکل مجازات شود (البته خان احمدخان خود نیز باده گساری میکرد). این نامه نشاندهندهٔ روابط خوب دربار صفوی با گیلان در آن زمان بود.<ref name="شور" />
== سقوط از قدرت ==
سیاست [[شاه عباس]] برای ایجاد حکومت مرکزی قدرتمند برای همهٔ ایران، با اندیشههای خان احمدخان که خواهان استقلال حکومت گیلان بود، همخوانی نداشت و زمینه اختلاف میان او و دربار صفوی را ایجاد کرد.<ref name="دجا" /> علاوه بر این، انحصار تجارت ابریشم در گیلان و موقعیت جغرافیایی آن به عنوان یکی از معدود راهها به [[اروپا]] منجر شد شاه منتظر فرصت مناسب برای مقهور کردن خان احمد باشد که با خواهر شاه ازدواج کرده بود.<ref name="شور" />
[[پرونده:Portraits du schah de Perse Abbas Ier (1571-1629).JPG|بندانگشتی|چپ|شاه عباس اول]]
شروع تیرگی روابط آن دو با پذیرش وزیر معزول خان احمد در دربار صفوی و عدم پرداخت مقرری به دربار همراه بود.<ref name="دجا" /> شکاف در بیه پس موقعیت را برای شاه عباس فراهم کرد تا هر دو بخش گیلان را ضمیمه کند.<ref name="EIkar" />
در ۹۹۸ ه. ق، یکی از سرداران شاه عباس به نام محمد شریف خان چاووشلو (که از استاجلوها بود)، از ترس خشم شاه به گیلان پناه برد.<ref name="ثواقب" /> شاه عباس از خان احمدخان خواست تا آنان را به دربار بفرستد، اما خان اطاعت نکرد<ref name="دجا" /> و در عوض ۱۵۰ تومان پول نقد فرستاد که خشم شاه عباس را برانگیخت و فرصت مناسب را برای او فراهم آورد. مشغولیت قبلی شاه عباس با [[عثمانی]] و [[ازبکان]] در آن زمان موقتاً او را از برکنار کردن خان احمد بازداشت. عثمانیها که آذربایجان و بخش بزرگی از ساحل غربی دریای خزر را در کنترل داشتند، ناوگان بزرگی در آنجا سازمان داده بودند که به آنها امکان برقراری یک خط ارتباطی مستقیم با خان احمد و حاکم ازبک [[بخارا]] را که به اشغال خراسان تشویقش میکردند، میداد. خان احمد هنگام رد پیشنهاد شاه عباس برای یک اتحاد جدید مبتنی بر ازدواج نمیتوانسته بیخبر از حضور عثمانی در آن نزدیکی بوده باشد. پس از این که سلطان عثمانی که با جنگی با [[هابسبورگ]]ها مواجه بود پیمان صلحی با شاه عباس منعقد کرد (خان احمد از شاه بابت این پیمان در نامهای که به او فرستاد انتقاد کرد) این وضعیت پایدار نماند ولی آذربایجان همچنان در دست عثمانیان بود و ازبکان به خراسان یورش میبردند.<ref name="EIrsaf" />
[[پرونده:Daniel Keller. Asiae nova descriptio (Antwerpen, 1590).LU3.jpg|250px|بندانگشتی|راست|نقشهٔ گیلان، ۱۵۹۰ م، دو سال پیش از سقوط خان احمدخان]]
در ۹۹۹ ه. ق/۱۵۹۰–۱۵۹۱ م، شاه عباس پیشنهاد جدیدی برای اتحاد مبتنی بر ازدواج با خواستگاری از دختر جوان او برای پسرش [[شاه صفی|صفی میرزا]] ارائه کرد که خان احمد ردش کرد.<ref name="EIrsaf" /> پاسخ منفی خان احمدخان به خواستگاری از دختر خردسالش برای [[صفی میرزا]]، سبب رنجش شاه شد. با این حال، خان احمد در برابر فشار دربار، امرای [[شاملو]] را تحویل داد و راضی به عقد دخترش شد، اما خواست شاه عباس را برای رفتن به دربار صفوی نادیده گرفت.<ref name="دجا" />
خان احمدخان که اوضاع را نامناسب یافت، در سال ۱۰۰۰ ه.
از مکتوب شاه عباس چنین بر میآید که وی در صورت ندامت خان احمد درصدد بخشش و ابقای او در حکومت بیهپیش بود. به اعتقاد ثواقب، خان احمد قدرت صفویه را نتیجهٔ تربیت و مجاهدت تبار خود میدانست؛ زین رو حاضر نبود به شیوهٔ معمول آن زمان مطیع و آستان بوس باشد و روح سرکش او در پی نامآوری خود با حکومت مستقل بر گیلان بود.<ref name="ثواقب" /> او که آشکارا رفتار شاه عباس را با امیران خائن که به او روی آورده بودند به یاد میآورد<ref name="EIrsaf" /> و احتمال شکست را هم میداد،<ref name="muq" /> خانوادهاش را رها کرد و بههمراه محمد امین با کشتی از [[رودسر]] به [[شیروان (قفقاز)|شیروان]] گریخت.<ref name="EIrsaf" />
چند روز بعد، شاه عباس وارد لاهیجان شد و کاخ خان احمد را کاملاً تخریب کرد، عفو عمومی اعلام کرد و [[مهدی قلی خان شاملو|مهدیقلی خان شاملو]] و علی بیگ را به عنوان فرمانداران بیهپیش و بیهپس منصوب کرد. [[خواجه مسیح]] وزیر معزول خان احمد که به دربار گریخته بود و بنا به گفته فومنی، آمر و مشوق اصلی اشغال گیلان بود،<ref name="EIkar" /> با عنوان ریش سفید بیهپیش پاداش داده شد. در لشکرکشی بزرگ شاه عباس، بیشتر سلسلههای محلی ایالات جنوب خزر سرنگون شدند.<ref name="EIkar" /> او آداب و رسوم بیسابقه (امور مبدعه: یعنی محروم کردن دختران از حق ارثشان) و همچنین مالیاتهای مرسوم و ناعادلانه مثل مالیات بر ازدواج و مرگ را که به طور سنتی از سوی حکام محلی جمعآوری میشد را منع کرد. (این مالیاتها باید پس از برکناری میرزا علی که آنها را پس از به قدرت رسیدن لغو کرده بود، دوباره برقرار شده باشند). یک سال بعد، شاه عباس، مهدیقلی خان را پس از شنیدن شکایت از حکومتداری او برکنار کرد و دستور داد هر مالیات غیرعادلانه اعمال شده توسط خان احمد یا کسان پس از او لغو شود.<ref name="EIrsaf" /> از جمله دیگر عوامل لشکرکشی شاه عباس، تولید ابریشم در آن بود که مهمترین کالای صادراتی در عصر صفوی بود و به چنگ آوردن این صنعت از اهداف آن
همسر و دختر صفوی خان احمد به مقر سلطنتی برده شده و همچون شاهزادگان صفوی با آنان رفتار شد.<ref name="muq" /> در ۱۶۰۲ م شاه عباس در میانهٔ اشغال مجدد خراسان به دست ازبکان، با [[یاکهان بیگم]]، دختر خان احمدخان که برای پسرش صفی میرزا خواستگاری کرده بود و با مخالفت خان احمد مواجه شده بود ازدواج کرد<ref name="yakhan">{{یادکرد کتاب
|نام خانوادگی=Newman
|نام=Andrew J.
خط ۱۱۴:
== پناه به عثمانی و مرگ ==
{{همچنین ببینید|قیام طالشه کولی}}
خان احمد پس از ورود به شروان خواجه حسامالدین لنگرودی وزیر خود را با هدایای فراوان به سوی [[سلطان مراد سوم]] عثمانی روانه کرد و از او کمک خواست و سپس خود نیز به امید استفاده از دربار عثمانی برای بازپس گیری قلمروش به [[استانبول]] گریخت.<ref name="EIrsaf" /> محمد امین خان در این مسیر درگذشت.<ref name="EIkar" /> او سعی داشت با استفاده از اختلافات سیاسی و مذهبی دولتهای ایران و عثمانی، به هدف خود، یعنی حکمرانی مستقل بر گیلان برسد. او به دربار [[جلال الدین اکبر]] پادشاه [[گورکانیان|مغول]] [[هند]] هم شکایت کرد و سعی کرد از نفوذ او استفاده کرده از خشم شاه عباس رهایی یابد.<ref name="ثواقب" />
پس از فرار خان احمد، شاه عباس حکومت گیلان را به سردارانی که باعث شکست او شده بودند واگذار کرد. در ۱۰۰۲ ه. ق، بوسعید نامی از سران گیلان به همراه طالشه کولی، سپهسالار لاهیجان و گروهی از سرداران بیهپیش و بیهپس تصمیم گرفتند حکام و قشون قزلباش را از گیلان اخراج کنند. آنان در شهر لاهیجان دولتی مستقل [[قیام طالشه کولی|ایجاد کردند]] و سه فرستاده نزد احمدخان به استانبول فرستادند تا به کشور برگردد. به نظر ثواقب، از جمله عوامل مؤثر در این قیام، سختگیریهای مأمورین شاه عباس در گیلان، روحیهٔ رام نشدنی و شجاع گیلها و تلاش حکام محلی برای بازیابی قدرت از دست رفتهٔ خود بود. شاه عباس بار دیگر فرهادخان قهرمانلو را به گیلان فرستاد که در کوتاه مدتی لاهیجان را تصرف کرد و دولت تازهتأسیس گیلان را برهم زد. طالشه کولی و بوسعید که به جنگلها فرار کرده بودند کشته شدند.<ref name="ثواقب" />
خان احمدخان در ۱۰۰۳ ه. ق، پس از مرگ سلطان مراد سوم، از استانبول به بغداد رفت، تا زمان مرگ در دربار عثمانی زندگی کرد<ref name="EIkar" /> و در سال ۱۰۰۵ ه. ق/ ۱۵۹۶–۱۵۹۷ م در آنجا درگذشت<ref name="ثواقب" /> و در [[نجف]] به خاک سپرده شد.<ref name="کوچک" />
صفویان تا پیش از ۱۵۹۵–۱۵۹۶ م نتوانستند کنترل کامل گیلان را در دست بگیرند. شاه عباس در ۱۵۹۷ م احساس کرد فرهادخان زیادی قدرتمند شده و او را اعدام کرد. یک سال بعد، گیلان در زمرهٔ اراضی خاصه درآمد؛ یعنی غلامان به عنوان وزیر آن منصوب شده، یکسوم درآمد آن مستقیماً به خزانهٔ شاهی واریز میشد<ref name="silk">{{یادکرد کتاب
خط ۱۳۲:
|doi=
|شابک=۰۵۲۱۶۴۱۳۱۴
|زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6EZYzdYjY | تاریخ بایگانی = 20 February 2013}}</ref>.<ref name="EIrsaf" /> در این دوران فشار بار مالیاتها بر مردم گیلان بیشتر از دیگر جاها بود و شاه، ابریشم این ناحیه را که از بهترین مناطق ابریشم خیز بود به بهایی ناچیز از مردم دریافت میکرد<ref name="ابریشم">{{یادکرد ژورنال
|نام خانوادگی=ثواقب
|نام=جهانبخش
خط ۱۴۸:
== حکمرانی ==
خان احمد را سیاستمداری جاه طلب، زیرک، حادثه آفرین، انتقامجو، عیاش، خوش گذران و شاعری چیرهدست و علاقهمند به موسیقی تصویر کردهاند.<ref name="احسان">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=اشراقی |نام=احسان |نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=گیلان در حکومت صفویه |ژورنال=تاریخ (ضمیمهٔ مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی) |مکان=تهران |ناشر=دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران |دوره=|شماره=۲ |سال=۱۳۵۶ |صفحه=۶۳–۸۱ |پیوند=//www.ensani.ir/fa/content/282733/default.aspx |تاریخ بازبینی= ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۳ |doi=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6E7KTVOm3 | تاریخ بایگانی = ۰۱ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref> او شیعهٔعشری بود و درباری خسروانه داشت که همیشه عدهٔ زیادی از موسیقیدانان، ستارهشناسان، شعرا و حکما در آن جمع بودند و برای جلب رضایت آنان و اشاعهٔ هنر هزینههای زیادی خرج میشد. او در ریاضی و حکمت مهارت داشت.<ref name="کوچک" /> او به شاه خراج نمیداد.<ref name="شور">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=شورمیج|نام=محمد|نام خانوادگی۲=میرجعفری |نام۲=حسین |عنوان=تحلیلی بر مذهب تشیع کارکیا خان احمد دوم گیلانی (۹۷۵–۹۴۳ ه. ق/ ۹۸۵–۱۰۰۰ ه. ق) |ژورنال=شیعهشناسی |مکان=قم|ناشر=مؤسسهٔ شیعهشناسی |دوره=|شماره=۳۶ |سال=۱۳۹۰ |صفحه=۱۵۱–۱۷۶ |پیوند=http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/48913903606.pdf |تاریخ بازبینی= ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۳ |doi=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6E7KTewVY | تاریخ بایگانی = ۰۱ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref>
=== سیاست مذهبی ===
بسیاری از منابع عصر صفوی و محققین، او را معتقد به شیعهٔ اثنیعشری و متعصب به آن میدانند. گیلانیان از طریق سادات علوی زیدی با اسلام آشنا شدند و بیشتر مردم بیهپیش به [[زیدیه در گیلان و مازندران|زیدیه جارودی گرایش داشتند]]. خاندان آل کیا به کمک سادات [[مرعشیان|مرعشی]] [[طبرستان]] و با استفاده از ماهیت مذهب زیدی قدرت را در دست گرفت. با به قدرت رسیدن صفویان، اوضاع مذهبی ایران به نفع شیعهٔ امامی عوض شد. صفویه موفق شد با استفاده از اقدامات نظامی و تبلیغات مذهبی در دورهٔ [[شاه اسماعیل اول]] و شاه طهماسب اول بیشتر سرزمینهای سنینشین ایران را شیعه کند اما گیلان تا سال ۹۳۲ ه.
خاندان آل کیا از ۹۳۳ ه.
{{شعر|نستعلیق}}
خط ۱۵۹:
{{پایان شعر}}
او در این نامه میگوید: «... آن سعادت پناه بدانند که مرا با زیدیه بدی هست به واسطهٔ آنکه نه امام معصوم ما بر اصول ایشان در امامت که خروج به سیف است از امامت بیرون میبرند و لعنت بر این مذهب روا باشد که ناصرالحق و بعد از او ابوالحسن (مؤید الله)... و امثال او… امام باشند.» او در قصیدهای ۶۸ بیتی به شاه طهماسب خود را غلام علی و دشمن اهل سنت میخواند تا بهانهٔ مذهبی را از دست او بگیرد.<ref name="شور" /><ref name="پنا" />
به نظر میرسد پس از گرویدن سلطان احمد اول به تشیع، همهٔ خاندان او به این آیین نگرویدند و در زمان خان احمد دوم دوباره کیش مردم عوض شد و مردم به تشیع گرویدند.<ref name="عظیم" /> رابینو علت تغییر مذهب خان احمدخان را فشار مذهبی شاه صفوی میداند؛ با این وجود، خان احمدخان برای اثبات تمایل قلبیاش به تشیع، نقش نگین خود را با این سرودهٔ خود تزیین کرده بود:<ref name="شور" /><ref name="پنا" />
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|تا شد سعادت ابدی راهبر مرا| شد رهنمون به مذهب اثنیعشر مرا}}
{{پایان شعر}}
او به علمای دینی منطقهٔ خود احترام میگذاشت و با القابی چون «خاتمالمجتهدین علوم بیانتها» از آنان یاد میکرد. او سعی کرد بر نهادهای دینی نظارت بیشتری داشته باشد و برای دو نفر حکم شیخ الاسلامی صادر کرد که خود نشان دهندهٔ قدرت بالای اوست زیرا حکام محلی چنین نمیکردند. ممکن است این برای پیشگیری از قدرت گیری مجدد زیدیه بوده باشد که مدتها جایگاه والایی در منطقه داشتند.<ref name="شور" /><ref name="پنا" />
تحقیقی که در سال ۱۳۹۰ ه.
=== هنرپروری ===
خان احمدخان ادیب، شاعر و هنرپرور، و دربار او مکانی امن برای هنرمندان و ادبا بود. خیرات خان سفیر حاکم [[گلکنده]] در دربار صفوی در هنگام حضور در اصفهان در ۱۰۴۰ ه.
شاه طهماسب تنها شاهی بود که همهٔ موسیقیدانان را از دربار اخراج کرد ولی خان احمدخان با سرپیچی از دستور او به حمایت از موسیقیدانان پرداخت و کسانی که از دربار اخراج شده بودند را به ملازمت خود انتخاب کرد<ref name="میثم">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=حسینی |نام=میثم |نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=نگاهی به موسیقی دورهٔ صفویه (۹۰۵–۱۱۳۵ ه. ق) |ژورنال=گلستان هنر|مکان=|ناشر=|دوره=|شماره=۲ |سال=۱۳۸۴|صفحه=۱۴۳ |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/361159 |تاریخ بازبینی= ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۳|زبان=|doi=|| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FsvSZdeh | تاریخ بایگانی = ۱۵ آوریل ۲۰۱۳}}</ref>
سنت موسیقایی دربار خان احمد در [[لاهیجان]] با [[مکتب هرات]] رابطهای بس نزدیک داشتهاست و شواهد موجود نشاندهندهٔ متداول بودن اجرای فرم موسیقی [[پیشرو (فرم موسیقی)|پیشرو]] در این دربار است. به گفتهٔ [[درویش علی چنگی]]، خان احمد گیلانی و موسیقیدان تراز اول دربار او، [[استاد زیتون چهارتاری]] (که بعداً در زندان شاه طهماسب درگذشت<ref name="میثم" />)، هر دو مهارت زیادی در پیشرو داشتهاند.<ref name = "پیشرو">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=پورجوادی|نام=امیرحسین |مقاله={{unicode|پیشرو}} |دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] |ویرایش=|ویراستاران=|ناشر= |سال=|نشانی=http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=5623|زبان=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6E7KUQqbp | تاریخ بایگانی = ۰۱ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref> در وصف استاد گفتهاند که نوای سازش، «بلبل بوستان را مسحور میکرد و گوشهٔ سازش مینشاند.»<ref name="کوچک" />
مولانا عبدالرزاق گیلانی، که از دانشمندان بنام گیلان بود، مدتها صدارت او را بر عهده داشت، ولی به دست شاه طهماسب زندانی شد و در حبس درگذشت.<ref name = "فتح">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=کرامتی|نام=یونس|مقاله={{unicode|ابوالفتح گیلانی}} |دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] |ویرایش=|ویراستاران=|ناشر= |سال=|نشانی=http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=2439|زبان=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FsvStk2O | تاریخ بایگانی = ۱۵ آوریل ۲۰۱۳}}</ref>
=== شعر ===
درگاه خان احمد یکی از بزرگترین محلهای اجتماع شعرای پارسیگو در ایران بود. [[ذبیحالله صفا]] در خصوص او مینویسد<ref name="مشفق">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=مشفق کاشانی (کی منش)|نام=عباس|پیوند نویسنده=مشفق کاشانی|نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=انجمنهای ادبی از آغاز شعر فارسی دری تا سال ۱۳۳۵ [ه.
{{نقل قول|بهر حال گیلان در دورهٔ شکوه و جلالِ خاناحمد، از مرکزهای اجتماع شاعران و ادیبان و عالمان بود، لیکن چون او دو بار مقید و محبوس گردید، آن اجتماع ارزشمند دوبار دستخوش تفرقه شد و بعضی از آنان که در این جمع بودند ناگزیر به هندوستان پناه بردند.}}
از جملهٔ آنان محمدحسین [[فغفور لاهیجی]]، شاعر و موسیقیدان،<ref name="فغفور">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=نوزاد|نام=فریدون|نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=حکیم محمدحسین فغفور گیلانی |ژورنال=ارمغان|مکان=|ناشر=|دوره= چهل و یکم|شماره=۱|سال=۱۳۵۶|صفحه=۶۶–۶۷ |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/727330?sta=خان%20احمد%20گیلانی |تاریخ بازبینی= ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۳|زبان=|doi=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6E7KUdni0 | تاریخ بایگانی = ۰۱ فوریهٔ ۲۰۱۳}}</ref> [[حیاتی گیلانی]]<ref name="حیاتی">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=اسماعیلزاده|نام=یوسف|نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=
آثار حیاتی گیلانی (سدهٔ یازدهم هجری) |ژورنال=آینهٔ پژوهش|مکان=|ناشر=|دوره=چهل و یکم|شماره=۱۱۶–۱۱۷|سال=۱۳۸۸|صفحه=۱۹۳ |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/565314 |تاریخ بازبینی= ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۳|زبان=|doi=|| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FsvDZBAd | تاریخ بایگانی = ۱۵ آوریل ۲۰۱۳}}</ref> و [[طالب لاهیجی]] بودند.<ref name="مشفق" />
خان احمدخان شاعری چیرهدست بود<ref name="احسان" /> که به [[فارسی]] و [[گیلکی]] شعرهایی از او بر جای ماندهاست. به نظر میرسد او در دورهٔ خود ادیبالممالک بودهاست.<ref name="کوچک">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=پژوهشگر|نام=ابوالقاسم |نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=معرفی برگی از نسخهٔ خطی اشعار گیلکی خان احمد گیلانی |ژورنال=پیام بهارستان|مکان=تهران|ناشر=کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس |دوره=۲ |شماره=۱۳ |سال=۱۳۹۰|صفحه=۱۰۶۹|پیوند=http://www.ensani.ir/storage/Files/20120413184126-8049-225.pdf |تاریخ بازبینی= ۰۶ فوریهٔ ۲۰۱۳|زبان=fa|doi=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FsvEXaYg | تاریخ بایگانی = ۱۵ آوریل ۲۰۱۳}}</ref> او احمد تخلص میکرد.<ref name="مشفق" />
نمونهٔ شعر گیلکی خان احمدخان، که ناتوانی او در گیلکیسرایی در آن مشهود است:<ref name="کوچک" />
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|شدهام زار و پریشان دَرَم جان کَنَشا| دل پُر خون مو از عشق تو مانی آتشا}}
خط ۲۰۹:
== در ادبیات ==
[[محمدعلی صفاری]] در [[رمان تاریخی|رمانی تاریخی]] به نام ''خان گیلان'' که نگارش آن را در بهمن ۱۳۱۰ ه.
[[فریدون نوزاد]] نمایشنامهٔ ''بعد از نومیدی'' را در خصوص جنگ اول خان احمد با شاه طهماسب نوشتهاست<ref name="فری۲">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=طالبی|نام=فرامرز|نام خانوادگی۲=|نام۲=|عنوان=
|