ریشههای این واژه «ابستاگ» در [[پارسی میانه]] و «آپستاواکا» (ستایش [[خدا]]) در [[پارسی باستان]] است.{{مدرک}}
در متون کهن دوران پس از اسلام، از اوستا با نامهای دیگر نیز یاد شده استشدهاست. از آن میان میتوان نامهای چون '''ابستا'''، '''اَستا'''، '''اَبستاق'''، '''وِستا'''، '''ستا'''، '''اوستاک'''، '''آبستا'''، '''اَبستاغ''' و '''بستاق''' را نام برد.<ref name="dehkhoda">{{یادکرد وب |نویسنده =[[علی اکبر دهخدا]] |نشانی=http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-16d7c6e688f34916bdee2ab424a0e8b7-fa.html |عنوان=ابستا | ناشر =لغتنامه دهخدا |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۶ آوریل ۲۰۱۵}}</ref>
در [[مجمل التواریخ]] آمده استآمدهاست:<ref name="dehkhoda" />{{گفتاورد| و [[زردشت]] کتاب '''بستاق''' که ایشان '''ابستا''' و '''وستا''' خوانند بر [[گشتاسب]] عرضه کرد.}}
همچنین [[خاقانی]] در سرودهاش آورده استآوردهاست:<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =[[علی اکبر دهخدا]] |نشانی=http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-4dd1438198a14e05a9402873468ab1d5-fa.html |عنوان=آبستا| ناشر =لغتنامه دهخدا |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۶ آوریل ۲۰۱۵}}</ref>
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|چو اینجا معنی قرآن ندانم|روم آنجا که آبستا بخوانم}}خاقانی
بخشهای اوستا در دورانهای گوناگون بهدست کسان پرشماری نوشته شدهاست، ولی از آن میان تنها بخشی از سرودها از آنِ خود [[زرتشت]] است. نوشتههای اوستا دربرگیرنده است از نیایشِ [[اهورا مزدا]] و [[امشاسپندان]] و دیگر ایزدان و نمادهای طبیعت و بایستههای آدمی در جهان بهشت و دوزخ و داستانهای ملی.
گویند پس از آنکه [[اسکندر مقدونی]] کاخ پادشاهی ایران را آتش زد اوستا را نیز سوزاند. [[بلاش|بلاش اشکانی]] فرمان داد تا اوستای پراکنده را از شهرهای ایران گرد آورند. [[اردشیر بابکان]]، [[تنسر]] را مأمور سامان دادن آن کرد. پسرش [[شاپور یکم]] کار پدر را دنبال کرد و سرانجام اوستا را به همان شیوهٔ کهن به بیست و یک نسک بخش کردند و نامها و شرحِ این نسکها در کتابِ پهلوی [[دینکرد]] و کتابهای دیگر آمده استآمدهاست.<ref>اوستا، جلیل دوستخواه (از گزارش ابراهیم پورداوود، چاپ پنجم ۱۳۶۴، برگِ نخستِ پیشگفتار</ref> نسکهای بیست و یک گانهیکگانه اوستا به سه بهر بخش میشدهاست:
* نسکهای گاسانیک در دانش و کار مینوی.
* نسکهای داتیک در دانش و کار جهانی.
* [[خرده اوستا]].
سرودههای «یشت» (که به زرتشت نسبت داده میشوند، ولی کمابیش میتوان گفت که وی آنها را نسروده استنسرودهاست) در [[اوستای نو]] جای دارند و گمان میرود که وابسته به [[سلسله هخامنشی|دوره هخامنشی]] ([[۶۴۸ (پیش از میلاد)|۶۴۸]] تا [[۳۳۰ (پیش از میلاد)|۳۳۰]] پیش از میلاد) هستند. «وندیداد» نیز که در اوستای نو جای دارد، گمان میرود که دیرتر و در زمان [[پارتها]] ([[۱۴۱ (پیش از میلاد)|۱۴۱]] پیش از میلاد تا [[۲۲۴ (میلادی)|۲۲۴]] میلادی) سروده شده باشد. «ویسپرد» دربرگیرندهٔ تازهترین بخش اوستاست که به زبان [[پارسی میانه]] نوشته شده و به [[امپراتوری ساسانی|دوره ساسانی]] ([[۲۲۶ (میلادی)|۲۲۶]] تا [[۶۵۱ (میلادی|۶۵۱)]] میلادی) برمیگردد.
کهنترین نگارش دستنویس اوستا، اکنون در کپنهاک پایتخت دانمارک است و در سال ۱۳۲۵ میلادی نگاشته شده است،شدهاست، این نگارش را خاورشناس سرشناس دانمارکی وسترگارد (Westerguard) با خود از ایران به اروپا برد.<ref>ابراهیم پورداوود، گاتها، ص 49</ref>
=== دست به دست شدن نخستین ===
=== اوستای متاخر ===
اوستای متاخر شامل قسمتی از یسنها، ویسپَرَد، خرده اوستا (نیایش، گاه، سی روزه، آفرینگان)، یشتها، وندیداد، هادّخت نسک، اَوَگَمَدَیچا، وثانسک، آفرین پیغامبر زرتشت و وِشتاسپ (گشتاسب) یشت است و پنج ششم از کتاب دینی زرتشتیان را تشکیل میدهد. در این بخشهای اوستا با دین زرتشتی متاخرتر روبرو هستیم. پس از زرتشت و شاید در همان زمان او، بسیاری از عقاید قدیم ایرانی و هندوایرانی که در نیایشها و آیینها و آیینهای دینی خداهای قدیم منعکس بود، همراه با اسطورهها و افسانههای این خداها یا آئینهای دینی پیش از زرتشت با عقیدههای این پیامبر درآمیخت و از آن متون اوستایی متاخر حاصل شد. ایجاد این تلفیق بر اثر گسترش دین زرتشتی در نواحی مختلف ایران بوده استبودهاست. برخی بر آن هستند که پس از زرتشت با گفتههای او آمیخته شد، اصولاً مقبول زرتشت نبوده استنبودهاست و فقط علاقه و پای بندی به سنت قدیم، روحانیون پیرو او را بر آن داشته تا این فکرها را با عقیدههای او بیامیزد. اما از سوی دیگر، عدم ذکر نام خداهای قدیم هندوایرانی و آئینهای پرستش آنان در گاهان دلیل قطعی برای مخالفت زرتشت با این افکار نیست. زرتشت در گاهان بر آن است که اصول عقاید و نوآوریهای خویش را بیان کند و آنچه در مد نظر داشته، احتمالاً تغییر نظر طرز اندیشه مردم نسبت به عالم الوهیت است، نه خاصه دخالت در آیین پرستش خداها، جز مواردی که پسند او نبوده استنبودهاست مانند قربانیهای بیدادگرانه و افراطی. در نظر او اَهورَه مَزدا برترین خدا است که در میان شش امشاسپند قرار دارد. خداهایی که زرتشت آنها را طرد کرده استکردهاست. دَیوَهها (دیوها) هستند که دستهای از خداهای هندوایرانی به شماربهشمار میروند. پرستش اینها هرگز جایی در آئین زرتشتی پیدا نکرد و «دیوها» به حد قوای اهریمنی و شیاطین نزول کردند. اگر زرتشت با پرستش خداهایی همچون مهر یا با مراسمی همچون فشردن هوم و غیره مخالفت اساسی داشت، اینگونه خداها و آئینها مشکل میتوانستند زمانی پس از او در قلب دین زرتشتی، که از محافظه کارترین دینها است، راه یافته باشند. اوستای متاخر همچنینی شامل دعاها و ذکرهایی است که پس از زرتشت تألیف شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=39-40}}</ref>
دربارهٔ تاریخ تألیف و تدوین اوستای متاخر نمیتوان به قطعیت اظهار نظر کرد. احتمالاً قدیمیترین بخشهای آن یعنی یشتهای کهن، به صورتی که اکنون در دست است، در قرن نهم یا هشتم پیش از میلاد، حدود یک قرن پس از گاهان، تألیف و تدوین شده استشدهاست.<ref name="ReferenceA">{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=40}}</ref>
=== یسنا ===
[[پرونده:Bodleian J2 fol 175 Y 28 1.jpg|بندانگشتی|250px|یسنا به خط و زبان [[پارسی میانه]].]]
{{اصلی|یسنا}}
یَسن تحتاللفظی به معنی «پرستش و نیایش» و از نظر اشتقاق لغوی با کلمات جشن و ایزد فارسی هم ریشه است. گاهان و یَسنهای هفت فصل در میان یَسنها قرار دارند؛ بنابراین، با محاسبه این بخشها تعدا یسنها ۷۲ تا است و اگر این بخشهای قدیم تر را جداگانه به شماربهشمار آوریم، تعداد آنها ۳۸ تا است. همه یسنها را در روحان، با عنوان زوت و راسپی، در مراسم دینی یَسنا (یَزِش) که طی آن شیره گیاه مقدس هوم فشرده میشود و با شیر دعا خوانده مخلوط میگردد، میخوانند. مطالب یشنها به طور کلی از این قرار است:
* یسن ۱ تا ۸ شامل ذکر ایزدهایی است که به شرکت در مراسم یسنا خوانده میشوند و نثارهایی که به آنها تقدیم میگردد.<ref name="ReferenceA" />
* یسن ۹ تا ۱۱ هوم یَشت نامیده میشود. در یسن ۹ که به صورت گفتگویی میان اَهورَه مَزدا و زرتشت است، به توصیف و اهمیت شیره گیام هوم و ذکر کسانی که به فشردن این گیاه و فراهم آوردن شیره آن برای مراسم یسنا پرداختهاند و پسری که به پاداش آن به هر یک اعطا شده است،شدهاست، اختصاص دارد: ویوَنگهان پدر جمشید، آثویَه<ref group="Latin">Āθwya</ref> ([[آبتین]]، اَثفیان) پدر [[فریدون]]، ثریتَه</ref><ref group="Latin">θrita</ref> (اثرط) پدر اُورواخشیَه<ref group="Latin">Urwāxšaya</ref> و [[گرشاسب]] و [[پوروشسپ|پورشسب]] پدر زرتشت. یَسن ۱۰ در ستایش هوم و یسن ۱۱ شامل نفرین گاو و اسب و هوم بر کسانی است که مطابق آیین با آنها رفتار نمیکنند و دربارهٔ سهمی است که از نثار مراسم یَسنا به ایزد هوم اختصاص دارد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=40-41}}</ref>
* یسن ۱۲ و ۱۳ شامل دعای اقرار به دین مزدیسنا (زرتشتی) است و مختصات زبانی اوستای گاهانی را دارد.<ref name="ReferenceB">{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=41}}</ref>
* یسن ۱۴ تا ۱۸ دعاهایی است متضمن نام ایزدها.<ref name="ReferenceB" />
* یسن ۵۵. نگاه کنید به ستایش گاهان.<ref name="ReferenceB" />
* یسن ۵۶ درخواست توجه از سوی ایزدها.<ref name="ReferenceB" />
* یسن ۵۷ سروش یَشت نام دارد و به توصیف و ستایش سروش، ایزد نظم و انضباط دینی، اختصاص دارد و از نظر ساخت به مهر یشت همانند است و بخشی از آن از این یشت اقتباس شده استشدهاست.<ref name="ReferenceB" />
* یسن ۸۵ در ستایش نماز است.<ref name="ReferenceC">{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=42}}</ref>
* یسن ۵۹ تکرار دعاهای ۱۷ و ۲۶ است.<ref name="ReferenceC" />
از دیگر مشخصههای ساختاری یشتها قرینه سازی در نقل روایتهای اساطیری و حماسی است. مثلاً جدال تیشتر با دیو اپوش در یشت ۸ یا ستیز آتش و اژی دهاک (=ضحاک) بر سر به دست آوردن فره در یشت ۱۹ به همین سبک به شعر درآمده است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=46}}</ref>
یشتهای بزرگ از نظر محتوا دارای ساختمان خاص هستند: توصیف، مدح و ستایش به یاری خواندن ایزدی که یشت بدو اختصاص دارد، همراه با ذکر اسطورهها و حوادثی که آن ایزد در آنها نقشی داشته استداشتهاست. اسطورهها به صورت ضمنی و غالباً فشرده به منظور اهمیت و تأثیر ایزد مورد پرستش در حوادث ذکر میگردد. مثلاً زمانی یکی از شخصیتهای داستان ایزد معبود را با نثارِ قربانی به یاری خوانده و او به فریاد وی رسیده استرسیدهاست. به عنوان نمونه، ترجمه قسمتی از آبان یشت را که در آن توصیف اَردوی سُور ناهید و آمدنِ او به یاری پااوروَه<ref group="Latin">pāurva</ref> کشتی رانکشتیران ذکر شده، نقل میکنیم:
* ۱-اهوره مزدا به زرتشت سپتیمان گفت: برای من بستان اَردوی، سور ناهیدِ همه جا گسترده درمان بخشِ دوری گزیننده از دیوِ (کسی که از دیوها یعنی خدایانی که زرتشت آنها را مطرود دانسته، جدایی اختیار کرده استکردهاست) اَهورَه کیش را که در خور پرستش و ستایش جهان مادی است: افزایش دهنده خرمن، راستکار، افزایش دهنده گله و رمه، افزایش دهنده ثروت، افزایش دهنده دارای، افزایش دهنده کشور، راستکار…<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=46}}</ref>
* ۶۱-او را پااُوروَه، کشتی رانکشتیران ماهر، پرستید در هنگامی که فریدون پیروزمند او را به شکل کرکس در بالا به پرواز درآورد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=46}}</ref>
* ۶۲-هم چنان سه روز و سه شب به سوی خانه خویش پرواز میکرد، (اما) نمیتوانست فرود آید. در پایان شب سوم به سپیده دم رسید، در روشنی سپیده دم اَردوی سُور ناهید را خواند:<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=46}}</ref>
* ۶۳: ای اردوی سور ناهید، زود به یاری من بشتاب، مرا یاری ده. اگر من زنده به زمینِ اَهورَه آفریده و خانه خویش برسم، تو را در کنار رود رَنگها<ref group="Latin">Raņhā</ref>(پهلوی اَرَنگ:رودخانهای اساطیری) هزار زوهر (نثار مایع که طی مراسم از آب پاکی و شیره گیاه هوم و شیر تهیه میکردند) آمیخته با هوم و شیر، تصفیه شده، نیاز خواهم آورد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=46}}</ref>
* ۶۴-اردوی سور ناهید به شکل دختری زیبا، بسیار نیرومند، نیک اندام، کمر بسته، راستکار، خوب جهر، آزاده، در حالی که کفشهایی به پا کرده بود که تا قوزک او را پوشانیده بود، با بندهای زرین، درخشان (به سوی او آمد).<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=47}}</ref>
* ۶۵-بازوهای او را گرفت. دیری نگذشت که کشتی رانکشتیران تلاش کنان به زمین اهوره آفریده و خانه خویش، تندرست، نه بیمار و آسیب دیده، همچون پیش از آن، فرود آمد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=47}}</ref>
داستانهایی که در یشتها آمده، غالباً کوتاهند و فقط اشارهای به آنها شده استشدهاست. زیرا مخاطبها، همه آنها را میدانستهاند. داستانی که نقل شده، تنها به این صورت خلاصه ضبط شده و از جزئیات آن اطلاعی نداریم. مثلاً نمیدانیم که پااوره مذکور در این یشت چه کسی بوده و چرا فریدون او را به شکل کرکس دراورده بود. در جای دیگر نیز در اوستا به این حادثه اشارهای شده استشدهاست (در رساله پهلوی پُرسشنیها (بند ۳۲) در تشبیهی آمده استآمدهاست که، پااوروه که کارها را با یک دست و پا انجام میداد…). ولی متأسفانه اطلاع بیشتری از آن به دست نمیآید. اما بسیاری از داستانهای دیگر که خلاصه وار در یشتها آمده، در روایتهای بعدی، مانند ادبیات پهلوی یا شاهنامه یا منبعهای اسلامی مربوط به ایران، به صورت کامل تر و مفصل تر ذکر شده استشدهاست. اما روایت کامل تر آن در مآخذ پهلوی و فارسی در دست داریم. اگر همه اوستا امروز برجای بود، مسلماً داستانهای بیشتری را در دست داشتیم، زیرا در ادبیات پهلوی به داستانهایی برمیخوریم که از سبک جملهبندی آنها در مییابیم که مأخوذ از اوستا است، در حالی که اصل اوستایی آنها را اکنون در دست نداریم. مانند داستان گرشاسب در کتان نهم دینکرد و رایتهای پهلوی و داستان برخورد فریدون با ماَزندَرها در کتاب نهم دینکرد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=48}}</ref>
روی دادههایی که در یشتها ذکر شده و در آن خدایان نقش اساسی داشتهاند، بسیار کم است. از باب نمونه داستان جدال تیشتر (=شعرای یمانی و ایزد باران) با اَپُوش<ref group="Latin">Avesta:Apaoša</ref><ref group="Latin">Pahlavi:Apōš</ref> (به معنی «بازدارنده آب»؛ دیو خشک سالی) که در تیشتر یشت آمده و داستان جدال آتش و اَژی (مار) که بر سر فره میجنگند و سرانجام اَپامنپات آن را از آسیب رهایی میبخشد (زامیاد یشت) قابل ذکر است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=47-48}}</ref> روی دادهایی را که در آنها نقش اساسی بر عهده اشخاصی جز خدایان است، میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
# آنچه نتیجه و حاصل اختلاط عقیدههای زرتشت با اعتقادات قدیم ایرانیِ پیش از زرتشت است. در این روی دادهها زرتشت به صورت شخصیتی اساطیری درآمده است. مانند شرح گفتگوی زرتشت زرتشت با هوم یا مورد نوازش فراری دادنش اهریمن و دیوها را (اَرد یشت، بند ۱۷ به بعد).<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=48}}</ref>
از میان یشتهای بزرگ، آبان یشت (۵)، درواسپ (۹)، ویو (۱۵) و زامیاد (۱۹) از نظر زبان و طرز بیان مطالب مشترکهایی دارند. از سوی دیگر، در چند یشت بزرگ دیگر، یعنی مهر (۱۰)، تیشتر (۸)، بهرام (۱۴) و فروردین (۱۳) نیز ویژگیهای همانندی را مییابیم. از جمله اینکه در گروه اول از قهرمانهای اساطیری ایرانی و هند و ایرانی سخن رفته استرفتهاست که برای ایزدها قربانی کرده و به آرزوی خود رسیدهاند و از این رو، فعلی که برای ستایش آنان به کار رفته، به صورت سوم شخص مفرد ماضی (ستود) است و در این یشتها است که اشاره به داستانها و اسطورهها شده استشدهاست. از سوی دیگر، در گروه دوم از این قهرمانهای دورههای گذشته عموماً یادی نمیشود و فعلی که برای ستایش ایزد به کار میرود، صورت اول شخص جمع مضارع اخباری (می ستاییم) دارد. این تفاوت شاید از آنجا ناشی میشود که ایزدانی چون مهر و تیشتر و بهرام و نیز فروهرها همیشه و هر روزه در کار جهان فعال بودهاند و هستند و اهمیتشان بیشتر در نقش فعالانه و دائمی آنها است؛ بنابراین میتوان حدس زد که در تدوین یشتها سنتهای گوناگون دینی و ادبی در کار بوده استبودهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=48-49}}</ref>
;هرمزد یشت (۱)
۳۳ بند دارد و در آن اسماء اهوره مزدا که هر کدام مبین خصوصیات اوست، ذکر شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=49}}</ref>
;هقت امشاسپند یشت (۲)
دارای ۱۵ بند در ستایش امشاسپندان است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=49}}</ref>
;اردیبهشت یشت (۳)
دارای ۱۹ بند در ستایش اردیبهشت است که یکی از بزرگترین امشاسپندان به شماربهشمار میرود. این یشت چنانکه از زبان و طرز بیان آن بر میآید، از یشتهای متاخر است. بندهای ۱ تا ۴ در ستایش این امشاسپند است و بقیه یشت به ستایش دعای ایریما ایشیو<ref group="Latin">Airyāmē Īšyō</ref> و خطاب به اریامَن، ایزد شفابخشی، اختصاص دارد. اردیبهشت بشت در آیینهایی که برای شفا بیمارها برپا میگردد، خوانده میشود.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=49}}</ref>
;خرداد یشت (۴)
دارای ۱۱ بند است در ستایش این امشاسپند و دچار تحریف بسیار شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=49}}</ref>
;آبان یشت (۵)
دارای ۳۰ کرده و ۱۳۳ بند است و از جهت تفصیل، (پس از فرودین یشت و مهر یشت) سومین به شماربهشمار میرود. آبان (=آبها) نام متاخر این سرود است. این یشت به اَردوی سورا اَناهیتا، ایزدبانوی آبها و نعمت و برکت و آبادانی، که در اصل رودخانهای بوده و بعدها جنبه الوهیت یافته است،یافتهاست، اختصاص دارد. بندهای ۱ تا ۱۵ در توصیف و مدح و ثنای این ایزدبانوست. در بندهای ۱۷ تا ۱۹ آمده استآمدهاست که اهوره مزدا او را ستایش کرده استکردهاست. در بندهای ۲۱ تا ۸۳ از شاههای اساطیری و پهلوانهایی که پیش از زرتشت این ایزدبانو را ستایش کرده و مشمول لطف او شدهاند، سخن رفته استرفتهاست و بندهای ۸۴ تا ۹۶ دربارهٔ آناهیتا و چگونگی ستایش او است و بندهای ۹۷ تا ۱۱۸ در ستایش نامدارهای معاصر زرتشت است که اردوی سور ناهید را ستایش کردهاند و بندهای ۱۱۹ تا ۱۳۳ در تعریف و توصیف در خواست یاری از او است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=49-50}}</ref>
در این یشت، همانند یشتهای دیگر، اعتقادات پیش از زرتشت با عقاید زرتشتی درآمیخته است. در بندهای ۳ تا ۵ و ۹۶ و ۱۳۲ مشخصات پیش زرتشتی<ref group="Latin">Pre-Zoroastrian</ref> این ایزدبانو و نیروی حیات بخشی او دیده میشود. در بندهای دیگر خصوصیت زرتشتی شده وی آشکار است به گونهای که اهوره مزدا به او حیات بخشیده استبخشیدهاست تا در سیتز آفریدههای نیک با بدی یاور آنها باشد (مانند بندهای ۱ و ۶ و ۹۴ و ۹۵ و ۱۰۴ تا ۱۱۸). این بندها همه قدیمی است و احتمالاً به دورههای پیش از هخامنشیان تعلق دارد. بعضی بندهای دیگر حاصل انطباق و یکسان شمردن اَناهیتا با اَنائیتس،<ref group="Latin">Anaĩtis</ref> ایزدبانوی سامی است (بندهای ۱۲۳ و ۱۲۸)؛ به نحوی که گویی سراینده مجسمهای را در پیش داشته استداشتهاست. این بخش شاید در زمان اردشیر دوم (۴۰۵/۴ تا ۳۵۹/۸ پ. م)، که مجسمههای اَنائیتیس در سراسر شاهنشاهی هخامنشی برپا شده بود، سروده شده استشدهاست. بخشهای متاخرتری نیز وجود دارد که تحت تأثیر عقاید زرتشتی قرار دارد و از آن جهت است که برای پرستش او اهمیت بیشتری قائل شوند. مانند بند ۱۷ که ظاهراً تقلیدی از بند ۱۰۴ است و در آن آمده استآمدهاست که اهوره مزدا برای اَناهیتا قربانی میکند. بخشهایی از این یشت که در ستایش شاههای اساطیری و قهرمانهای باستانی است، ویژگیهای حماسی و شاعرانه دارد و در یشتهای دیگر مانند رام یشت (۱۵) و زامیاد یشت (۱۹) نیز دیده میشود. بخشهایی از آبان یشت احتمالاً از اردیشت (۱۷) گرفته شده استشدهاست. محبوبیت آناهیتا موجب شده بود که از اهمیت اَشی، ایزدبانوی برکت، کاسته شود و خصوصیات وی به آناهیتا منتقل گردد. بندهای ۱۳۰ و ۱۰۲ و ۱۲۷ قابل انطباق با بندهای ۶ تا ۱۱ اردیشت (۱۷) است. کریستنسن دکر نام بابل را در این یشت (بند ۲۹) قرینهای میداند که این یشت در دوره هخامنشی تدوین نهایی یافته استیافتهاست. هم آهنگی کامل از نظر زبانی در همه یشت دیده میشود و این خود نمایانگر آن است که مطالب بسیار قدیمی و متاخر با مهارت با یکدیگر تلفیق شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=50-51}}</ref>
;خورشید یشت (۶)
دارای ۷ بند در ستایش خورشید است. به مناسبت ارتباط نزدیک خورشید با مهر، بند ۵ این یشت به ستایش این ایزد اختصاص دارد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=51}}</ref>
دارای ۷ بند در ستایش ماه است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=51}}</ref>
;تیشتر(=تیر) یشت (۸)
دارای ۱۶ کرده و ۶۲ بند است. بند ۱ تا ۱۲ در وصف ستاره تیشتر، ایزد باران است که به احتمال قوی همان شعرای یمانی است و ظهور آن نویدبخش فرود آمدن باران است و در بند ۵ آمده استآمدهاست که هم چشم به راه او هستند تا به سوی دریای اساطیری فراخکرد بتازد. در بند ۸ به جدال او بر پریانی که به شکل شهابهای ثاقب ظاهر میشوند، اشاره شده استشدهاست و در بند ۱۲ نام ستارگانی که همکار و یاور تیشتر هستند، آمده استآمدهاست: تیشتریهایی (کلب اصغر)، «ستارهای که بعد میآید (دَبَران پس رونده)، پروین، هفتورنگ و وَنَند (نَسرِ واقع). بندهای ۱۳ تا ۳۴ دربارهٔ جدال تیشتر با اَپوش، دیو خشکسالی و پیروزی این ایزد بر او و نتایج حاصل از آن است. تیشتر در ده شب نخستِ این جدال به شکل جوان پانزده ساله نیرومند و در ده شب دوم به شکل گاوی زرین شاخ و در ده شب سوم به شکل اسب سپید زیبای زرینگوشِ زرین لگامی متجلی میشود و دیو اپوش، حریف او، به شکل اسب کَلِ گَری ظاهر میگردد. هر دو در دریای فراخکرد به نبرد میپردازند و سرانجام تیشتر پیروز میگردد. آنگاه میعها در میان این دریا گرد میآیند. باد باران و ابر و تگرگ را به هفت کشور زمین میراند. بند ۳۵ به بعد در ستایش تیشتر و توصیف کارهای نیک اوست و توصیه شده استشدهاست که مردم این ایزد را آنگونه که شایسته اوست، ستایش کنند تا از قحط سالی و سپا دشمن و بیماریها و غیره در امان باشند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=51-52}}</ref>
از نکتههای درخور توجه این یشت، اشاره به تیراندازی آرش (بند ۶ و ۷ و ۳۷ و ۳۸) است و این قدیمیترین منبعی است که در آن، نام این قهرمان آمده استآمدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=52}}</ref>
;درواسپ (گوش) یشت (۹)
دارای ۷ کرده و ۳۳ بند است. بند ۱ و ۲ در توصیف این ایزدبانو است که ایزدِ مسئول تندرستی اسبها است. در بند ۳ تا ۳۳ از شاهها و پهلوانها و شخصیتهایی یاد شده استشدهاست که برای او قربانی کرده و از او یاری خواستهاند مانند هوشنگ و جمشید و فریدون و هوم (هم اشاره به ایزد هوم و هم به صورت شخصیت یافته او در داستان کیخسرو و افراسیاب)، کیخسرو و زرتشت. این بخش از بندهای ۲۷ تا ۵۲ ارد یشت (یشت ۱۹) اقتباس شده استشدهاست. از این رو، بویس بر آن است که درواسپا در اصل صفتی برای اَشی بوده و بعدها ایزد مستقلی محسوب شده استشدهاست. ارتباط این ایزدبانو با اسب در بُندَهِشن نیز مشاهده میشود.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=52}}</ref>
;مهر یشت (۱۰)
دارای ۳۵ کرده و ۱۴۶ بند و پس از فروردین یشت (۱۳) مفصلترین یشت است. این یشت در توصیف مهر (ایزد پیمان) است که افزون بر آن وظیفه حفظ تمامیت سرزمینهای ایرانی را بر عهده دارد و سروَر جنگجوها است. بند ۱ در توصیف این خدا و در ذم پیمانشکنها است. در این یشت مهر با صفتهایی چون دارای چراگاههای فراخ، دارای هزارگوش، دارای ده هزار چشم و کسی که هرگز خواب به چشمش نمیآید، توصیف شده استشدهاست. این ایزد ارتباط نزدیکی با خورشید دارد، بدین گونه که پیش از برآمدن آفتاب، سر برمیآورد (بند ۱۳) و از اینجا است که در ادبیات پهلوی و فارسی مهر به معنی خورشید به کار رفته استرفتهاست. او گردونهای باشکوه دارد و با آن در همه جا در حرکت است (بند ۶۷ و ۶۸). حتی پس از فرورفتن خورشید نیز به زمین میآید و از یک کرانه آن به کرانه دیگر، برای نظارت بر پیمانها حرکت میکند (بند ۹۵). در سراسر این یشت بر وفاداری بر عهد و پیمان، اعم از پیمان میان دو کشور، میان زن و شوهر یا میان دو شریک و انباز، تأکید شده استشدهاست. مهر در مجازات پیمانشکنها سخت گیر است و در بخشهایی از این یشت خصوصیت جنگ آوری او در مبارزه با پیمانشکنها و دشمنهایش توصیف شده استشدهاست. بهرام، ایزد پیروزی، همچون گرازی تیزدندان، در پیش او در حرکت میکند (بند ۷۰ تا ۷۲). مهر جنگجویی است که گرز و نیزه و سپر و تازیانه دارد و گردونهای دارد که در آن انواع این گونهاینگونه سلاحها نهاده شده استشدهاست. یشت با ستایش مهر پایان میگیرد (بندهای ۱۳۶ تا 140).<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=52-53}}</ref>
در این یشت، همچون یشتهای دیگر، تأثیر تلفیق ماهرانه میان اعتقادهای ایرانی قدیم پیش از زرتشت و عقاید زرتشتی را مییابیم (مانند بندهای ۲ و ۳ و ۶ و ۲۰ و ۲۱ و ۵۰ و ۵۱ و ۶۸ و ۷۳ و ۸۹ و ۹۰ و ۱۰۳ و ۱۱۵ و ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۳۴ و ۱۳۷ تا ۱۳۹). مهر یشت از زمره یشتهای کهن و شاید قدیمیترین آنها باشد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=53}}</ref>
دارای ۵ کرده و ۲۳ بند در توصیف و ستایش سروش، ایزد نظر و انضباط و شرح قدرت او و ایزدان همکار او، مانند مهر و اَشتاد و اَشی است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=53}}</ref>
;رَشن یشت (۱۲)
دارای ۳۸ بند است. رَشن ایزد عدالت است و از این رو، در این بند از انواع وَر (=آزمایش دینی) که برای معلوم کردن گناهکار از بی گناه به کار گرفته میشده، سخن رفته استرفتهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=53}}</ref>
;فروردین یشت (۱۳)
دارای ۳۱ کرده و ۱۵۸ بند و در ستایش فرَوَهرها یا فروشیها است، که ارواح نگهبان آدمی به شماربهشمار میروند. این یشت مفصلترین یشت است. در بندهای ۱ تا ۸۴ به توصیف فروهرها و نقش آنها در تکوین جهان و پاسبانی آنها از موجودات جهان اختصاص دارد. در بند ۱۱ به نقش فروهرها در بسته شدن نطفه در زهدان مادر و نقش آنها در حفظ آن تا هنگام تولد اشاره شده استشدهاست. بندهای ۴۹ تا ۵۲ متضمن عقیده قدیمی فرود آمده فروهرها در پایان سال به خانههایی است که در هنگام حیات صاحب آن بدان تعلق داشته استداشتهاست. در بندهای ۴۵ تا ۴۸ و ۶۹ تا ۷۲ به نقش جنگاوری فروهرها و پیروز گردانیدن فرمانروهایی که او را پرستش میکنند، اشاره رفته استرفتهاست و در بنههای ۶۵ تا ۶۸ از نقش فروهرها در تقسیم آب و جلوگیری از خشک سالی سخن رفته استرفتهاست. در بندهای ۳۷ و ۳۸ سخن از جنگهای اولیه ایرانیهای زرتشتی با قبیلههای تورانی در میان است که نشانی از آنها در جای دیگری از اوستا وجود ندارد. از صور خیال در خور توجه در این بخش از یشت تشبیه آسمان به پرندهای است که زمین را همانند تخمی دربر گرفته استگرفتهاست (بند ۲) و نیز تشبیه آسمان به جامه ستاره نشان، که اهوره مزدا آن را در برکرده است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=53-54}}</ref>
بخش بعدی این یشت به ستایش هفت دسته از فروهرهای قهرمانهای دینی زرتشتی از گیومرث، نمونه نخستین انسان تا سوشیانس اختصاص دارد: فروهر خدایان، گیومرز، زرتشت و میدیوماه (نخستین پیرو زرتشت؛ بندهای ۸۵ تا ۹۵)، فروهرهای نخستین پیروان زرتشت مانند پسرهای زرتشت و گشتاسب و زریر و بستور (۹۶ تا ۱۰۰)، فروهرهای خاندان پوروذاخشتی (بندهای ۱۱۱ تا ۱۱۷)، فروهرهای قهرمانهای سرزمین غیرایرانی (۱۱۸ تا ۱۲۸)، فروهر سوشیانس (۱۲۹)، فروهرهای شخصیتهای اساطیری (۱۳۰ تا ۱۳۸) و فروهرهای زنهای پارسای زرتشتی (۱۳۹ تا 142).<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=54}}</ref>
;بهرام یشت (۱۴)
دارای ۲۲ کرده و ۶۴ بند در ستایش بهرام، ایزد پیروزی است. بند ۱ تا ۲۷ دربارهٔ جلوه گر شدن بهرام به ده کالبد مختلف است: باد، وَرزا، اسب، شتر، گراز، جوان پانزده ساله، مرغ و ارِغنه<ref group="Latin">Vārəγna</ref> (احتمالاً شاهین)، قوچ، بُز نر دشتی و مرد جنگجو. در خور توجه است که تیشتر نیز به بعضی از این شکلها در میآید (یشت ۸، بند ۱۳، ۱۶ و ۲۰: جوان پانزده ساله، ورزا و اسب). فره نیز گاه در بعضی از این کالبدها ظاهر میشود (یشت ۱۹ بند ۳۵: مرغ و ارِغنَه). بند ۲۸ تا ۳۳ دربارهٔ بهرهمندی زرتشت از لطف ایزد پیروزی است. احتمالاً این بخش از زمره بخشهایی است که حاصل تلفیق اعتقادات پیش از زرتشت و عقاید زرتشتی است. در بندهای ۳۴ تا ۴۶ دربارهٔ اثر معجزه آمیز پَرِ مرغ و ارِغنه، که نماد بهرام است، سخن رفته استرفتهاست و این بخش از بخشهای قدیمی این یشت است. بندهای ۵۷ و ۵۸ دربارهٔ هوم و بندهای ۵۹ تا ۶۳ دربارهٔ قدرت و نیروی بهرام در جنگها است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=54-55}}</ref>
بعضی بخشهای این یشت احتمالاً اقتباس از یشتهای دیگر است. مثلاً بند ۱ از بند ۷۰ یشت ۱۰ است. از سوی دیگر، مضمون بندهای این یشت در یشتهای دیگر دیده میشود. مانند بندهای ۲۸ تا ۳۳ که در بندهای ۶ تا ۱۳ یشت ۱۶ تقلید شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=55}}</ref>
;رام (ویو یا وای) یشت (۱۵)
دارای ۱۱ کرده و ۵۷ بند در مدح وَیو (=وای)، ایزد فضا است و تألیف آن متاخر به نظر میرسد. در بند ۱ ستایش و تمجید و توصیف این ایزد آمده و در بندههای ۲ تا ۴۱ از کسانی که این ایزد را ستوده و از او درخواست کمک کردهاند مانند اَهورَه مَزدا، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، گرشاسب، کیخسرو، هوتوس (یا هُتوس، همسر گشتاسب)، و دوشیزههای عموماً یاد شده استشدهاست و این بخش شباهت به یشت ۵ دارد. بندهای ۴۲ تا ۵۸ دربارهٔ ستایش این ایزد و کارهای اوست و ابهامات بسیار دارد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=55}}</ref>
تألیف این یشت متاخر به نظر میرسد، گرچه مطالب آن قدیمی است. به نظر کریستنسن بندهای ۱ تا ۵ و نیز بندهای ۳۸ تا ۵۸ تألیف سستی است. اما بخشهایی که حاوی ستایش و مدح قهرمانهای قدیم در پیشگاه ویو است (بندهای ۷ تا ۳۷) از دورهای بسیار متاخر نیست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=55}}</ref>
;دین (چیستا) یشت (۱۶)
دارای ۷ کرده و ۲۰ بند در توصیف و ستایش چیستا است که در این یشت با صفاتی مانند «کسی که به راه نیک رهنمون میشود» و «کسی که به گذرگاه نیک راهبر است» توصیف شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=56}}</ref>
از این توصیفها چنین به نظر میرسد که وی ایزدبانوی راه و سفر بوده استبودهاست. موهبتهایی نیز که از وی خواسته میشود مانند «گذر از راههای خوب (برای رسیدن به مقصد)»، «راههای خوب در کوهستانها» و «راههای خوب از میان جنگلها» و «گذرگاههای خوب از میان رودخانه» (بند ۳) و «نیرومند پا و شنوایی گوش و قوت بازو» (بند ۷) این نظر را تأیید میکند. این ایزدبانو با دین (در اوستا دینا<ref group="Latin">daēnā</ref>) ارتباط نزدیک دارد. هر دو این ایزدبانو هدایت به راه راست را، چه در این جهان و چه در جهان دیگر، بر عهده دارند. این احتمال نیز وجود دارد که چیستا به معنی «درخور توجه، آنکه مورد توجه است» در اصل صفت دین (دینا) بوده استبودهاست. بندهای ۱ تا ۴ به توصیف و ستایش این ایزدبانو اختصاص دارد. بندهای ۵تا ۱۳ دربارهٔ ستایش زرتشت از این ایزدبانو است و در بندهای ۱۴ تا ۲۰ سخن از ستایش هووی<ref group="Latin">Hwūwī</ref> (همسر زرتشت) روحانیِ به (سفر) دور فرستاده شده و رئیس کشور است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=56}}</ref>
به نظر کریستینسن، کوتاهی جملات و سبک انشای خشک دلیل متاخر بودن این یشت است. به نظر او بندهای ۷ تا ۱۳ از نظر جوهر شعری تا حدی شبیه به یشتهای کهن است و بندهای ۶ و ۷ با تغییرات مختصری در یشت ۱۴ بندهای ۲۸ تا ۳۳ ملاحظه میشود و شاید تقلیدی از آن باشد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=56}}</ref>
;اَشی (اَرد) یشت (۱۷)
دارای ۱۰ کرده و ۶۲ بند و در ستایش اَشی، ایزدبانوی ثروت و برکت است. بندهای ۱ تا ۵ در ستایش و معرفی این ایزدبانو و در بندهای ۶ تا ۱۴ از ثروتهای مادی که اَشی میبخشد، سخن رفته استرفتهاست. بندهای ۱۵ تا ۲۲ دربارهٔ ملاقات زرتشت با اَشی است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=56}}</ref>
در بندهای ۳۲ تا ۵۲ سخن از شاههای اساطیری و پهلوانها و شخصیتهایی در میان است که این ایزدبانو را ستودهاند و از او یاری خواستهاند. مانند هوشنگ، جمشید، فریدون، ضحاک، هوم، کیخسرو، زرتشت، گشتاسب (بندهای ۳ تا ۳۱ یشت ۹). بندهای ۵۳ تا ۶۲ در ستایش اَشی و آیینهای پرستش وی است. در بند ۵۳ فهرست کسانی ذکر شده استشدهاست که از نثارهایی که به اَشی هدیه میشود، محروم اند. در بندهای ۵۵ و ۵۶ به اسطورهای اشاره شده استشدهاست که بر طبق آن اشی در هنگامی که تورانیها او را تعقیب میکردند، خود را در زیر پای گاو و بعد زیر گردن قوچی پنهان کرد، اما پسرهای جوان و دوشیزههای شوی ناکرده جای او را نشان دادند و اَشی از این رفتار گله مند است. در بندهای بعد سه گله او از گناهکارها ذکر شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=57}}</ref>
اردیشت از جهت زبانِ توصیفی، غنی است. خانههای مردهایی که از لطف اَشی برخوردارند، زنهای آنها که بر بالشهای تزئین شده تکیه زدهاند و مرکبهای این مردها به خوبی توصیف شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=57}}</ref>
;اَشتاد یشت (۱۸)
دارای ۹ بند است. اَشتاد صورت پهلوی اَرشتات اوستایی به معنی «درستی، عدالت» است. نام این یشت با مطالب آن مناسب نیست و حتی این واژه در متن این یشت نیامده است. بندهای ۱ و ۲ دربارهٔ فره ایرانی و غلبه آن بر دیوهای گوناگون و کشورهای غیر ایرانی است. در بندهای ۳ و ۴ و در بند ۸ دعای اهونَوَر ستایش شده استشدهاست و یشت با ستایش مجدد فره ایرانی پایان میپذیرد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=57}}</ref>
;خُره (کیان، زامیاد) یشت (۱۹)
دارای ۱۵ کرده و ۹۶ بند است و به دو بخش اصلی تقسیم میشود: بندهای ۱ تا ۸ فهرستی از کوههای سرزمین ایران است و بندهای ۹ تا ۹۶ ستایش فره (در اوستا خورنَه) است؛ بنابراین، این یشت پیش از آن که مربوط به زمین (در اوستا زَم) باشد، مربوط به فره است. در بندههای ۹ تا ۱۳ فره اهوره مزدا ستوده شده که به کمک آن آفریدگان خوب را آفریده استآفریدهاست و تا پایان جهان آنها را نگاه میدارد. در بندهای ۱۴ تا ۲۰ فره امشاسپندان ستوده شده استشدهاست. بندهای ۲۱ تا ۲۴ به ستایش فره ایزدان و منجیان بشر اختصاص دارد. بندهای ۲۵ تا ۷۷ اختصاص به فره شاهها و قهرمانهای اساطیری و اعمال آنان دارد. در این قسمت از هوشنگ (پادشاهی او بر هفت کشور جهان و برانداخت دو سوم دیوها)، تهمورث (چیرگی او بر دیوها و مردمها و جادوگرها و پریها، درآوردن اهریمن به پیکر اسب و سوار شدن بر او به مدت سی سال) سخن رفته استرفتهاست. در مورد جمشید، به تفضیل بیشتری سخن رفته استرفتهاست: او بر هفت کشور زمین فرمانروا بود، هم نیکبختی و هم شهرت، هم گله و هم رمه و هم حرمت را از دیوها برگرفت، در دوران پادشاهی او خوردنیها کاهش نمییافت، چهارپاها و مردمها نمیمردند و گیاهها خشک نمیشدند، در آن هنگام سرما و گرما و پیری و مرگ و رشک وجود نداشت و این پیش از آن بود که او دروغ بگوید. پس از آن، فره به صورت مرغی از پیش او به بیرون شتافت (بندهای ۳۰ تا ۳۴). به دنبال آن آمده استآمدهاست که فره سه بار به صورت مرغ و ارغنه درآمد. بار نخست ایزدمهر و بارد دوم فریدون (شکست دهنده ضحاک) آن را به دست آوردند. بار سوم آن را گرشاسب تصاحب کرد. از قهرمانیهای گرشاسب و اژدهاهایی که کشته، به تفضیل سخن رفته استرفتهاست و متن خصوصیات حماسی دارد (۳۵ تا ۴۴). آنگاه شرح ستیز سپند مینو و اهریمن بر سر به دست آوردن فره آمده استآمدهاست.. هر یک از این دو، پیکهای خویش را فرستادند: یپندمینو بهمن و اردیبهشت (دو تن از امشاسپندان) و آتش را فرستاد و اهریمن، اَکومن و خشم و ضحاک و سپیتور (اره کننده جمشید) را روانه کرد. سرانجام، آتش توانست ضحاک را پس براند و فره از مهلکه گریخت و به دریای فراخکرد جست و اَپام نپات، ایزد آبها، توانست آنها را به دست آورد (۴۵ تا ۵۱). بندهای ۵۲ و ۵۳ در ستایش این ایزد است. در بندهای ۵۲ تا ۵۴ از موهبتهایی سخن رفته استرفتهاست که کسی که فره با او باشد، به دست میآورد. بندهای ۵۵ تا ۶۴ شرح کوشش افراسیاب برای به دست آوردن فره است. بدین منظور او سه بار بره شده و به دریای فراخکرد رفت ولی هر سه بار ناموفق بود و ناسزاگویان از آن دریا بیرون آمد. در بندهای ۶۵ تا ۶۹ ظاهراً از فره رودخانه هیرمند (یا به تعبیری فره سوشیانس) سخن رفته استرفتهاست و در بندهای ۷۰ تا ۷۷ از فره کیقباد و کی اَپیوه و کی کاووس و کی پشین و کی بیارش و سیاوش و کی خسرو یاد شده استشدهاست. در بندهای ۷۸ تا ۸۲ از فره زرتشت و در بندهای ۸۳ تا ۸۷ از فره گشتاسب و در بندهای ۷۸ تا ۸۲ از فره زرتشت و در بندهای ۸۳ تا ۸۷ از فره گشتاسب و در بندهای ۸۸ تا ۹۰ از فره سوشیانس سخن در میان است و در دو بند اخیر توصیفی از پایان جهان و فرشگرد (=کامل شدن جهان در پایان آن) شده استشدهاست. بندهای ۹۱ تا ۹۶ به اَستوت ارته<ref group="Latin">Astvat.ereta</ref> که همان سوشیانس یا آخرین منجی است؛ و ظهور او از دریای کانسه در سیستان و پیروز نیروهای خیر بر شر اختصاص دارد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=57-59}}</ref>
زامیاد یشت از زمره یشتهای بزرگ قدیمی است، که در جای جای آن زبان شاعرانه و حماسی ملاحظه میشود، گرچه در متن آن تصحیفات بسیار راه یافته و گاه متن را دشوار کرده استکردهاست. این یشت با سیستان ارتباط بسیار دارد. ذکر قهرمانی گشتاسب به تفضیل، برشمردن رودها و دریاچهها و کوههای این ناحیه و ظهور سوشانس از آنجا، دال بر صحت این نظر است. احتمالاً تدوین نهایی این یشت در سیستان بوده استبودهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=59}}</ref>
;هوم یشت (۲۰)
دارای ۲ بند در ستایش هوم است. یسن نهم را نیز در حقیقت میتوان یشت خاص هوم به شماربهشمار آورد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=59}}</ref>
;وَنَند یشت (۲۱)
دارای ۱ بند در ستایش ستاره وَنَند یا نَسر واقع است، که از همکاران تیشتر به شماربهشمار میرود.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=59}}</ref>
;ویشتاسپ (گُشتاسب) یشت
متنی است مشتمل بر هشت فرگرد و ۶۵ بند است. در این متن زرتشت چکیده از اصول دین خود را به گشتاسب میآموزد، به همان شیوهای که اهوره مزدا در فرگرد نوزدهم وندیداد چنین اصولی را برای زرتشت بیان میداد. در این یشت قطعاتی از وندیداد، که غالباً از جهت دستوری پُر از غلط است، نقل گردیده استگردیدهاست. در آغاز دعای زرتشت به گشتاسب (که تقلیدی از آفرین پیغامبر است) آمده استآمدهاست. سپس به وظائف شاه نسبت به روحانیون و حمایت او از دین و رعایا اشاره رفته استرفتهاست. آنگاه به اهمیت بعضی آئینهای دینی اشاره شده و سرانجام شرحی از سرنوشت روان پس از مرگ ذکر گردیده استگردیدهاست. ویشتاسپ یشت، همانند آفرین پیغامبر زرتشت، احتمالاً متعلق به نَسک دوم از ۲۱ نسک دوره ساسانی به نام وِشتاسپ ساست بوده استبودهاست. ترجمه پهلوی متاخری از هر دو متن در دست است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=64}}</ref>
;وزن یشتها
از آنجا که یشتها حاصل تلفیق اعتقادات پیش از زرتشت و عقاید زرتشتی است، بر حسب مضمون دو گونه اشعار در آنها قابل تشخیص است. اشعاری که در آنها از اعمال ایزدها و قهرمانها و شاههای اساطیری با زبانی شاعرانه شخن رفته و در آنها صور خیال و تشبیهات شاعرانه به کار گرفته شده استشدهاست و اشعاری که مشتمل بر دعاها و اذکار دینی است و رنگ زرتشتی دارد. در غالب اشعار دسته اول ابیات هشت هجایی است و در اشعار دسته دوم بیشتر به ابیات هفت هجایی و نه هجایی و غیره برمیخوریم؛ بنابراین میتوان احتمال داد که ابیات یشتها اصولاً هشت هجایی بوده و بعدها بر اثر انتقال شفاهی اوستا از سینه به سینه، در طی قرون و اعصار، سپس به کتابت در آمدنش تغییراتی در تعداد در تعداد هجاها راه یافته استیافتهاست. علاوه بر این، تدوین کنندگان نهایی یشتها نیز، که در پی تلفیق عقاید زرتشتی با مطالب ایرانی قدیم متعلق به پیش از زرتشت بودهاند، گاه نتوانستهاند قواعد عروض یشتها را مراعات کنند. احتمال نیز میرود که جملات منثور نیز در میان قطعات موزون راه یافته باشد. از این روست که در بخشهای متاخر یشتهای قدیمی نیز به بیتهای غیر هشت هجایی برمیخوریم. بررسی و مقایسه دقیق یشتها و اشعار فارسی میانه و پارتی این نظر را که وزن یشتها بر اساس تکیه بوده است،بودهاست، تأیید نمیکند و نظریه هجایی بودن این سرودهها هم چنان به قوت خود باقی است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=60}}</ref>
=== وندیداد ===
{{اصلی|وندیداد}}
لغت وندیداد که صورت قدیم تر آن ویدیوداد<ref group="Latin">Vi.daēva.dāta</ref> است، اصلاً به معنی «کسی که قانونش جدایی دین و دوری از دیوان» است. «دیو» در اصل به معنی خدا بوده است،بودهاست، یعنی آن دسته از خدایان که زرتشت آنها را مطرود دانسته استدانستهاست و از این رو، در اوستا دیوَیسنَه<ref group="Latin">Daēva.yasna</ref> «دیوپرست» متضاد مزدَیسنَه<ref group="Latin">Mazdayasna</ref> «مزداپرست» است، و از سوی دیگر وی دیوَداتَه مترادف با مَزدَیسنَه و زَرَثوشتری<ref group="Latin">Zaraθuštri</ref> «زرتشتی، پیرو، زرتشت» به کار میرود. بعدها در دوره ساسانی، که «دیو» از معنی اصلی خود که «خدا» و سپس «خدای مطرود» است به معنی امروزی «شیطان، عفریت» درآمد، در هنگام تدوین و تقسیم اوستا به نسکها این بخش از این کتاب را، که دربارهٔ آئین پاکی و طهارت و دوری از پلیدی دیوان است، به این نام خواندند. وندیداد تنها نسک اوستای دوره ساسانی است که به صورت کامل به دست ما رسیده استرسیدهاست و نوزدهمین نسک بهبهشمار شمار میرفته استمیرفتهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=60-61}}</ref>
وندیداد مجموع قوانین طهارتی و گناهان و جرائم و تاوان آنها است که به صورت سؤال و جواب تدوین شده و دارای ۲۲ فرگرد (=فصل) است. به منظور سندیت بخشیدن به مطالبی که الزاماً عقاید شخص زرتشت نیست، سوالات از زبان وی خطاب به اهوره مزدا مطرح شده و اهوره مزدا به آنها پاسخ گفته استگفتهاست. مثلاً فصل اول دربارهٔ سرزمینهای گوناگونی است که اهوره مزدا آفریده استآفریدهاست و آفتهایی که اهریمن در آنها به وجود آورده استآوردهاست و فصل دوم داستان جمشید و طوفانی است که در جهان اتفاق افتاده و قلعهای که جمشید برای حفظ آفریدگان اورمزد ساخته استساختهاست. داستانی که در قرن ضمن آن شرح کوشش اهریمن برای فریب زرتشت ذکر شده استشدهاست و در فرگرد نوزدهم وندیداد قرار دارد، نیز هم آهنگی با مطالب اصلی وندیداد ندارد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=61}}</ref>
از نظر دستور زبان، متن وندیداد غالباً تحریف شده استشدهاست و با مقایسه با یشتها صورتهای دستوری آن نادرست است. شناسههای اسمی و فعلی غالباً نابجا به کار رفته استرفتهاست. مؤلفین وندیداد به وفور صورتهای دستوری و جملات را از قسمتی از کتاب به قسمت دیگر آن نقل و تکرار کردهاند یا کلمات و عبارات را به تقلید از بخشهای دیگر اوستا ساخته و به متن منتقل کردهاند. مثلاً کلمهای که در جملهای به حالت فاعلی آمده عیناً در جای دیگر به همان شکل نقل میشود، در حالی که از نظر نحوی آن کلمه بایستی فی المثل حالت مفعولی با اضافی داشته باشد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=61-62}}</ref>
تألیف وندیداد را معمولاً به دوره پس از هخامنشیان نسبت میدهند. اگرچه مطالب آن بسایر کهنه تر از این زمان و حتی کهنه تر از زمان زرتشت است. احتمالاً مغان غرب ایران که علاقهمندی خاصی به امور طهارت داشتهاند، پس از گرویدن به آئین زرتشت، در تدوین این بخش اوستا نقش عمدهای داشتهاند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=62}}</ref>
=== هیربدستان و نیرنگستان ===
{{اصلی|نیرنگستان}}
هیربدستان را معمولاً جز نیرنگستان به شماربهشمار آوردهاند، زیرا در نسخههای خطی هیربدستان مقدم بر نیرنگستان میآید و نیز از این جهت که هر دو متن از نظر سبک نگارش همانندند. هیربدستان مربوط به تحصیلات و مطالعات هیربدی و وظائف و تکالیف هیربدان است. این متن خصوصاً از جهت دربرداشتن مطالبی در مورد تحصیلات دینی زنان در خور توجه است. نیرنگستان شرح قوانین آیینهای دینی است و در آن از هوم، درون (نان دعا خوانده)، بَرسُم (شاخههای مقدس که در هنگام مراسم دینی در دست میگرفتند)، نثارها و چگونگی فراهم آوردن و آماده کردن آنها، قربانیها، موارد برگزیدگی آئینهای دینی و دعاهای مخصوص آنها به تفضیل سخن رفته استرفتهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=62}}</ref>
=== هادخت نسک ===
=== اوگمدیچا ===
تنها قطعاتی از اَوگِمَدَیچا<ref group="Latin">Aogemadaēča</ref> (به معنی «بر زبان میآوریم، بیان میداریم») در دست است و به نام اولین کلمه متن آن را چنین نام نهادهاند. این متن احتمالاً در اصل بخشی از هادُخت نسک اوستایی بوده و در آن جملههای اوستایی همراه با ترجمه به سنسکریت و برگردان پازند و ترجمه پهلوی و تفسیر آمده استآمدهاست. متن شامل ۲۹ جمله اوستایی است که ۵ تای آنها در جای دیگر اوستا نیز آمده استآمدهاست. موضوع اصلی آن «مرگ» است. احتمالاً اوگمدیچا آفرین یا دعایی بوده که پس از آفرینگان، پیش از سحرگاه چهارمین روز پس از مرگ، به یاد شخص درگذشته میخواندهاند. متن پهلوی آن از روی پازند در زمان متاخرتری برگردانیده شده استشدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=63}}</ref>
=== ویثا نسک ===
وَیثا<ref group="Latin">Vaeθā</ref> (به معنی دانش) نَسک مجموعه کوچکی از قطعات اوستایی است که اتفاقی و گاه بی نظم و ترتیب، بیشتر از وندیداد (یا قطعات اوستایی نقل شده در خلال ترجمه پهلوی این کتاب) یا از فرهنگ اویم و منابع دیگر همراه با ترجمه پهلوی آنها انتخاب شده استشدهاست. در مواردی جملههای پهلوی به فارسی نیز ترجمه شده استشدهاست. عبارتهای نقل شده غالباً دچار تصحیف شده استشدهاست. بخش عمدهای از این رساله به بحث دربارهٔ ارتباط یا ازدواج نامشروع یک مرد زرتشتی با زن غیرزرتشتی و فرزندی که از این ارتباط به وجود میآید و نیز مسئله ارث چنین مردی اختصاص دارد. اشارههایی نیز به بعضی آئینهای دینی در این کتاب شده استشدهاست. تألیف و تدوین این رساله در زمانهای اخیر انجام گرفته استگرفتهاست و نسخههای خطی متعدد جدیدی از آن در دست است.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=63}}</ref>
=== آفرین پیغامبر زرتشت ===
متن کوتاهی است که در آن از زبان زرتشت به گشتاسب دعا شده و در ضمن آن خصوصیات و صفتهای شاهها و قهرمانهای باستانی و ایزدها ذکر گردیده استگردیدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=64}}</ref>
=== خردهاوستا ===
{{اصلی|خردهاوستا}}
خرده اوستا (یا اوستای کوچک)، مجموعهای است از دعاهای کوتاه خاص مردم عادی زرتشتی که آنها را در موقعیتهای خاصی میخوانند، در برابر دعاهایی که خواندن آنها در مراسم دینی خاص روحانیها است. نام این کتاب فقط به صورت پهلوی آمده استآمدهاست و دربارهٔ زمان تدوین متنهای آن نمیتوان اظهارنظر کرد. تدوین خرده اوستا به آذرباد مَهرَپَندان، موبدان موبد زمان شاپور دوم ساسانی (۳۰۹ تا ۳۷۹ م)، نسبت داده شده استشدهاست.<ref name="ReferenceC" />
مهمترین بخشهای خرده اوستا عبارتند از:
* نیایش، نام پنج دعا به نام خورشید و مهر و ماه و آب و آتش است که هر یک از آنها در موقعهایی از روز یا ماه باید خوانده شود. یَشت مربوط به هر یک از ایزدهای نام برده یا بخشی از آن، در نیایش مربوط به آن ایزد گنجانده شده است،شدهاست، مثلاً همه خورشید یشت در نیایش اول (بند ۱۰ تا ۱۷) و ماه یشت در نیایش سوم (بند ۲ تا ۹) نقل شده استشدهاست.<ref name="ReferenceC" />
* گاه شامل دعاهایی است که در پنج هنگام از شبانه روز باید خوانده شود.<ref name="ReferenceC" />
* سی روزه شامل دعاهایی است که هر یک متعلق به یکی از سی ایزدی است که سی روز ماه بنام آنها است. دو سی روزه، به نامهای سی روزه بزرگ و کوجک، در دست است. سی روزه را به طور کامل، خصوصاً در سی روز پس از درگذشت شخص متوفا، میخوانند.<ref name="ReferenceC" />
* دعاهایی است که همره با اهدای نذرها میخوانند. چهار آفرینگا در دست است: آفرینگانِ دَهمان دعایی است که پس از فوت برای روان فرد در گذشته میخوانند؛ آفرینگانِ گاهان که در پنج روز پایان سال به نام روزهای گاهانی که روزهای فرود آمدن ارواح درگذشتگان به زمین است، خوانده میشود و آفرینگانِ رَپیتوین<ref group="Latin">Raptīwīn</ref> که در آغاز و پایان تابستان خوانده میشود.<ref name="ReferenceC" />
* علاوه بر متنهای فوق، خرده اوستا شعرها و دعاهای کوتاه دیگری مانند سه دعای معروف زرتشتی، سروش باج (دعای خاص ایزد سروش) و هوشبام (دعایی در ستایش سپیده دم؛ مقتبس از بخشهای گوناگون وندیداد و یسنها) را نیز دربردارد. در نسخههایی گوناگون خرده اوستا، متنهایی نیز به پازند آمده استآمدهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=42-43}}</ref>
=== نسک چهرداد ===
بخش نخست واژه از ریشهی اوستایی: چیثر (cithra ) به معنی تخمه و نژاد (چهر ).
و بخش دوم: داتا(data ) به معنی قانون یا آفرینش (داد ) است؛ و روی هم: آفرینش نژادها یا آگاهیهای نژادی (نژادنامه ـ نسب نامه ) معنی میدهد.
چهرداد نسک اوستایی، دارای ۲۲ بخش و دوازدهمین نسک از نسکهای بیست و یکگانهی اوستای باستانی بوده استبودهاست.
در متن پهلوی «شایست نشایست » نیز، از چهرداد نامه یاد شده استشدهاست (پیرامون مشورت با نیکان )
یکی این که امور را به همپرسی مشاورت با نیکان باید کرد و اندازهی مثل آن نیز در «چهرداد » (نسک ) پیدا است که [[سپندارمذ]]، به [[منوچهر]] گفت که در چهردادنامه از نژادها و نسب نامهها و چگونگی فرمانرواییهای ایرانی به ویژه [[پیشدادیان]] و [[کیانیان]] و زایش و سرگذاشت پیامبر ایرانی (اشوزرتشت اسپیتیمان ) سخن رفته بود …
چهرداد نامه در برگیرندهی نژادهای مردمان از [[کیومرث]] (نخستین مردم )، چگونگی آفرینش [[مشی و مشیانه]]، گسترش و پراکندگی گونههای مردمان در هفت کشور زمین (هفت اقلیم ) و آیینهای گوناگون نژادها تا هنگامهی زایش [[زرتشت]] بوده است؛بودهاست؛ و برابر با آگاهیهایی که از گفتارهای [[چهردادنامه]] در دست است، این دفتر گمشده، از باستانیترین گامهای تاریخ نویسیتاریخنویسی و از ریشههای آییننامهها، تاج نامهها و شاهنامههای ایران باستان به شماربهشمار میرود<ref>التنبیه و الاشراف، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349، رویهی 86 2 ـ شایست نشایست، فصل ده</ref>
== گویش اوستا ==
متون گاهانی شامل گاهان (یا چنانکه در فارسی مصطلح شده «گاتها» یا گاثَاها)، یسنهای هَپتنگهایتی<ref group="Latin">haptaṇhāiti</ref> و چهار دعای مذکور در یسن ۲۷ است.
;گاهان: گاهی جمع گاه (در اوستا گاثا<ref group="Latin">Gāθā</ref> به معنی سرود) قدیمیترین بخش از اوستا و کهنترین اثر ادبی ایرانی است که بر جای مانده استماندهاست. سراینده این سرودهها خود زرتشت است، چنانکه در شش تا از گاهان سراینده به عنوان اول شخص از خود یاد میکند. گاهان مشتمل بر ۱۷ سرود است که در اوستای کنونی در میان یَسنها قرار دارد و یسنهای ۲۸ تا ۳۴ و ۴۳ تا ۵۱ و ۵۳ را تشکیل میدهد. این سرودها نه تنها از نظر ادبی، بلکه از نظر جهت دربرداشتن تفکرات نوین آن روزگارها اهمیت بسزایی دارد و نشان دهنده عقیدههای اصلی زرتشت است. در گاهای خدای مطلق اهُورَه مَزدا است و جلوههای خاص او امشاسپندان اند و در مقابل، روح مخرب یا اهرمن قرار دارد. متأسفانه به سبب دشواری این سرودها هنوز نمیتوانیم کاملاً اطمینان پیدا کنیم که آنچه را پیامبر ایرانی در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد بیان کرده است،کردهاست، خوب دریافتهایم. دشواری سرودههای زرتشت تنها به سبب وجود تعداد بسیاری لغت ناشناخته نیست، بلکه مشکل اساسی عدم آشنایی کامل ما با اندیشههای او است. زبان شهر نیز خود بر پیچیدگی مطلب میافزاید. مشکلهای دستوری نیز در این امر بی تأثیر نیست. زبان اوستایی زبانی است که در آن، علاوه بر فعلها، اسمها و صفتها و ضمیرها نیز در حالات مختلف نحوی صرف میشوند و بعضی حالتهای صرفی پسوندهای یکسانی میگیرند؛ بنابراین ممکن است به یک لغت در جمله چندین محل نحوی داد تا آنجا که مثلاً اسمی را دانشمند اوستاشناسی در یک حالت صری به شماربهشمار آورده و همان واژه را محققی دیگر در حالتی دیگر دانسته استدانستهاست. در نتیجه، دانشمندهای اوستاشناس جز در این موارد نادری دربارهٔ معنی و مفهوم این سرودها، اتفاق نظر ندارند. دو متخصص ممکن است یک شعر را به دو گونه ترجمه کنند که هیچکدام بر دیگری مزیتی نداشته باشد. با این همه، مشکلهای لغوی و صرف و نحوی گاهان سبب آن نمیشود که لطف و زیبایی آن دسته از سرودهایی را که معنی آنها بر ما روشن است، انکار کنیم، خصوصاً هنگامی که گاهان را با آنچه از شعر هندوایرانی آن زمانی (مانند سرودههای ودایی و یشتها) باقیمانده مقایسه کنیم، بیشتر به بدیع بود گاهان پی میبریم. ترجمه گاهان به زبان پهلوی در دست است و در مواردی نادری میتواند به فهم بهتر گاهان کمک کند، زیرا در عهد ساسانی به سبب گذشت زمان، فهم زبان گاهان برای موبدان زرتشتی دشوار و گاه ناممکن بوده استبودهاست.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=37-38}}</ref>
از نظر ساختمان، شعر گاهان شباهتی به شعرهای ودایی دارد. هر سرود دارای بندهایی است و هر بندی بیتهایی را با تعداد ثابتی هجا دربردارد. گاهان را به پنج بخش تقسیم کردهاند و هر یک از بخشها دارای فصولی است که به پهلوی «هات»، یا «هاد» (مشتق از واژه اوستایی «هایتی»<ref group="Latin">hāxiti</ref>) و به فارسی «ها «نامیده میشود. نام این پنج گاهان که از نخستین کلمههای هر بخش گرفته شده و همه صورت پهلوی دارند، عبارتند از:
=== سرگذشت کتاب اوستا و نقل آن به خط اوستایی ===
بنابر روایتی که در بعضی از کتابهای پهلوی آمده است،آمدهاست، زرتشت به فرمان گشتاسب کتاب اوستا را همراه با تفسیر آن (=زَند) بر روی پوست گاو یا بر الواح زرین نوشت و آن را در گنج شاهی یا خزانه آتشکده سمرقند نهاد. روایت دیگری که احتمالاً بازتاب نظر روحانیان زرتشتی جنوب ایران است، در کتاب چهارم دینکرد آمده استآمدهاست و بر طبق آن دارا پسر دارا (یعنی داریوش سوم ۳۳۶/۵ تا ۳۳۰ پ. م) دستور داد که همه اوستا و زند را در دو نسخه، یکی در خزانه شاهی و دیگری در دز نبشت،<ref group="Latin">Diz ī nibišt</ref> نگاه دارند. در روایتی دیگر از دینکرد آمده استآمدهاست که به دستور گشتاسب تعلیمات زرتشت به کتابت درآمد و نسخه اصلی آن را در گنج شاهی نهادند و رونویسهایی از آن پخش گردید. پس از آن، نسخهای را نیز در دزِ نبشت فرستادند. با آمدن اسکندر نسخهای که در دزِ نبشت بود، به دست یونانی افتاد و آن را به زبان یونانی ترجمه کردند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=65}}</ref>
بلاش اشکانی (احتمالاً بلاش اول: حدود ۵۱ تا ۷۶/۸۰ م) به نواحی مختلف فرمانی فرستاد که آنچه از اوستا و زند به صورت مکتوب یا شفاهی از گزند در امان بود، نگاه دارند. بعدها اردشیر بابکان (۲۲۶ تا ۲۴۱ م) به راهنمایی توسر (مشهور به تنسر) همه آن تعلیمات پراکنده را به دربار خواست. آنچه معتبر بود، پذیرفت و بقیه را کنار گذاشت. در مرحله بعد، شاپور پسر اردشیر (شاپور اول: ۲۴۱ تا ۲۷۲ م) کتابهایی را، که در اصل منشعب از دین (یعنی کتاب اوستا) بودند، یعنی کتاب مربوط به پزشکی، ستارهشناسی، حرکت، زمان، مکان، جوهر، آفرینش، کون، فساد، تغییرِ عَرَض، منطق و دیگر صنایع و فنون در هندوستان و روم و دیگر سرزمینها پراکنده بودند، بازگردآوری کرد و آنها را با دین (=مطالعات کتاب اوستا) تطبیق داد و به دستور او، نسخهای از هرچه در دست بود، به گنج شاهی سپرده شد. بعدها، شاپور پسر هرمز (شاپور دوم: ۳۰۹ تا ۳۷۹ م) دستور داد که، برای اطمینان و ایمان مردم به دین، در مورد اقوال و افکار تحقیق شود؛ و از همین رو، آذرباد مَهرَسپنَدان، رئیس موبدان زمان، متحمل آزمایش دینی شد و بر طبق روایات بر سینه او روی گداخته ریختند و از آزمایش پیروز به درآمد. وی اهل قرق و نحل گوناگون و نیز کسانی که به تحقیق در نسک اوستا میپرداختند، از بددینی و انحراف برحذر داشت. خسرو پسر قباد (انوشیروان: ۵۳۱ تا ۵۷۹ م) آگاهی و تفکر دربارهٔ هر گونه بدعت در میان چهار طبقه اجتماعی را افزایش داد. وی بر آن بود که زبان اوستایی از طریق سنت شفاهی و کتابها و رسالهها حاوی مطالب فراوانی است، و از همه روحانیون خواست که به تفکر دربارهٔ اوستا و زند بپردازند و از یافتههای خود بر دانش مردم جهان بیفزایند. در روایت دیگری، به ارتباط انوشیروان، با سرگذشت کتاب اوستا اشاره شده استشدهاست: مجمعی از موبدان زرتشتی به ریاست وِه شاپور<ref group="Latin">weh šāpūr</ref> موبدان موبد زمان خسرو انوشیروان، بیست یک نَسک اوستا را تعیین کرد و به اتفاق نظر، بر رای خود مهر نهاد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=65-66}}</ref>
از روایات مذکور چنین مستفاد میشود که در نظر مؤلفان کتابهای پهلوی، که در قرن سوم هجری میزیستند، ولی روایات ساسانی را منعکس میکردند، صورت مکتوب اوستا و زند و خط آن به خود زرتشت بازمیگردد که پس از پراکنده شدن اوستا بر اثر حمله اسکند، چندین شاه ایرانی در زمانهای گوناگون در صدد جمعآوری و تدوین مجدد آن برآمدند. همین نظر را در کتابهای عربی و فارسی قرون اولیه اسلامی، که مطالبشان مبتنی بر گفتهها و نوشتههای زرتشتیان است، نیز مییابیم. در نامه تنسر آمده استآمدهاست که اسکندر کتاب دین (=اوستا) را که بر دوازده هزار پوست نوشته شده بود، در اصطخر (فارس) سوزانید و یک سوم آن در دلها ماند. طبری مینویسد که زرتشت کتابی را بر گشتاسب عرضه داشت که ادعا میکرد خدا بر او وحی کرده استکردهاست. آن را بر دوازده هزار پوست گاو نوشتند و به صورتی که (نوشتهها) بر پوست کنده و با زر منقش شده بود. گشتاسب آن را در محلی در اصطخر به نام دزِ نبشت نهاد و هیربدان را بر آن گماشت و عموم مردم را از فراگیری آن منع کرد. ثعالبی، مسعودی، مقدسی، ابن مسکویه، و ابن بلخی نیز روایتی نظیر آن را آوردهاند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=66-67}}</ref>
آنچه در روایات مذکور دربارهٔ کتابت اوستا به خط اوستایی در زمان زرتشت ذکر شده، افسانه آمیز است. از سوی دیگر، از روایات خارجی چنین بر میآید که پیروان ادیان دیگر زرتشتیان را دارای کتابی که در زمان زرتشت به کتابت آمده باشد، نمیدانستند. در یکی از روایات مانوی نقل شده در کتاب کفالایا آمده استآمدهاست: «زرتشت کتاب ننوشت، بلکه شاگردان او پس از مرگش (سخنان او را) به خاطر سپردند و به صورت کتابهایی درآوردند که امروز میخوانیم. از این گفته میتوان استنباط کرد که در قرن سوم میلادی زرتشتیان کتابهای دینی داشتهاند، اما معلوم نیست منظور کدام نوشته هاست. احتمال میرود که مقصود از این کتابها، نوشتههایی باشد که از دیرباز در بینالنهرین به نام زرتشت معروف بوده استبودهاست و نه نوشتههای خود زرتشت. باسیلیوس<ref group="Latin">basilius</ref> (در حدود ۳۷۷ م) گفته مغان کتاب نداشتند… بلکه پسران از پدران خود تعلیم میگرفتند؛ بنابراین، هیچ سندی در دست نیست که بر ما روشن سازد که کتاب اوستا پیش آنکه به خط کنونی درآید، به چه خطی مکتوب بوده استبودهاست. اهمیت سنت شفاهی و حفظ آثار دینی به صورت سینه به سینه در ایران، دلالت بر این دارد که کتاب اوستا بیشتر بدین صورت حفظ میشده استمیشدهاست تا به شکل مکتوب. چنانکه در نامه تنسر نیز آمده استآمدهاست که پس از اسکند فقط یک سوم اوستا در دلها مانده بود. حتی از نوشتههای پهلوی و عربی و فارسی مذکور، که در آنها سخن از اوستای مکتوب شده است،شدهاست، چنین استنباط میشود که نسخههای اوستا کم بوده است؛بودهاست؛ بنابراین گفتهها، فقط ۲ نسخه، یکی در دزِ نبشت، و دیگری در خزانه شاهی، نگه داری میشده استمیشدهاست. در نتیجه، بعید مینماید که تا پیش از تدوین اوستا و نگارش آن به خط اوستایی موجود، این کتاب، به صورت مجموعه واحدی به تمام و کمال، به خطی نوشته شده باشد. البته احتمال اینکه در زمانهایی (از جمله بلاش اشکانی) کوشش برای کتابت آن شده باشد، منتفی نیست. همچنین بعید نیست که در دوره ساسانی، پیش از آنکه آن را به خط کنونی نوشته باشد، کوشش شده که به خط پهلوی نیز برگردانند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=67-68}}</ref>
منظور از جمعآوری اوستا به دستور شاهان در زمانهای گوناگون، ظاهراً گردآوری روایات سینه به سینه بوده استبودهاست. در رساله شگفتیهای سیستان آمده استآمدهاست که نسکهای اوستا در میان دودمانهای نیکان (=زرتشتیان) پیوسته بر جای ماند… پس از اسکندر، این نسکها نزد زنان بود و یکی از آنها را به نام بَغ نَسک، جوانی سیستانی به خاطر سپرد و بدین گونه دین (=کتاب دینی) به سیستان بازگشت… جز در سیستان، جاهای دیگر آن را در سینه نسپردند. مسعودی نیز به سنت حفظ سینه به سینه اوستا در سیستان اشاره کرده استکردهاست. حتی پس از به کتابت درآمدن اوستا نیز موبدان آن را از حفظ میخواندند. در کتاب دینکرد آمده استآمدهاست که: «منطقی است که سخن زنده شفاهی را از آنچه مکتوب است، مهمتر به شماربهشمار آوریم.» و در جای دیگر همین کتاب اشاره شده استشدهاست که اثر مکتوب، صورت کامل نیست. در کتابهای پهلوی مکرراً به موبدانی اشاره شده استشدهاست که همه اوستا و ترجمه و تفسیر (=زند) را از حفظ داشتهاند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=۶۸–۶۹}}</ref>
کتاب اوستا تا مدتها اساساً سینه به سینه حفظ میشد. احتمالاً در دوره اشکانی در زمان بلاش اول یا در اوایل ساسانی کوشش شد که آن را به خطی از نوع خطوط مشتق از آرامی متداول در ایران، مانند خط پهلوی بنویسند. در این گونهاینگونه خطوط برای مصوتها در خط عامت خاصی وجود ندارد و گاهی از صامتها برای نشان دادن بعضی مصوتها استفاده میشود. مثلاً برای ـُ (کوتاه) و اُو (بلند) در خط علامتی نیست و برای ضبط این دو صدا و خصوصاً اُو (بلند) گاهی از حرف واو استفاده میشود. علاوه بر آن، این گونهاینگونه خطوط واحد حروف کافی برای نشان دادن همه صامتهای اوستایی نیستند. نگارش کلمات اوستایی به خط پهلوی، که گاه گاه در کتابهای پهلوی آمده است،آمدهاست، به خوبی نقص این خط را برای ضبط آواهای کتاب دینی نشان میدهد. از این رو، ضبط کتاب اوستا به خطی از اینگونه بی تردید رضایت بخش نبوده است،نبودهاست، زیرا موبدان زرتشتی مانند همه روحانیون دیگر معتقد بودند و هستند که کتاب دینی باید با تلفظی درست و با مراعات تجوید خوانده شود. مسلماً هیچیک از خطوط موجود آن زمان نمیتوانست این نیاز را برآورده سازد؛ بنابراین، موبدان از روی خط پهلوی، که خود از آرامی اقتباس شده بود و به علت اینکه یک حرف نشانه چندین آوا بود ابهام فراوانی داشت، خطی را اختراع کردند و اوستا را با آن نوشتند. در اختراع این خط بسیار دقت و زمان صرف شده استشدهاست و احتمالاً هیئتی از روحانیان و دبیران در آن دست داشتهاند. این دانشمندان برای جلوگیری از هر گونه ابهامی در ضبط اوستا، بر آن شدند که برای هر آوای اوستایی حرف واحدی را در نظر بگیرند و بدین منظور با اعمال تغییراتی در حروف پهلوی، که نشانگر چندین آوا بود، حروف جدیدی را اختراع کردن که هر یک نشانگر یک آوا باشد. مثلاً حرف الف پهلوی نشان دهنده چهار آوای ـَ، آ، ه، خ است. مخترعان خط اوستایی این حرف را برای نمایاندن آوای ـَ اوستایی اختصاص دادند و با افزودن دندانهای به آخر آن حرفی را ساختند که نشانگر آوای آ باشد و با افزودن حلقهای بدان حرف ه و با افزودن دنبالهای بدان حرف خ اوستایی ایجاد کردند. علاوه بر آن کوشش شد که همه جزئیات و ظرائف تلفظ کلمات با اختراع حروف خاصی نشان داده شود.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=۶۹–۷۰}}</ref>
خط موجود اوستایی دارای ۵۳ حرف است، ولی از مطالعه نسخههای موجود اوستا ۵۸ حرف اوستایی به دست میآید که بعضیها در آنها گونههای خطی یک حرف هستند و این رقم نزدیک به رقم ۶۰ است که مسعودی برای خط اوستا ذکر کرده استکردهاست. نام این خط در کتابهای پهلوی دین دبیریه،<ref group="Latin">Dēn dibīrīh</ref> به معنی خط دین است که در کتابهای عربی به صورت دین دفیریه، دین دبیره و دین دویره ضبط شده استشدهاست. دقیقاً معلوم نیست که در چه تاریخی این خط اختراع و اوستا بدان نوشته شده استشدهاست. از فعالیت دو شاه ساسانی در توجه به دین در منابع پهلوی و عربی سخن رفته است،رفتهاست، یکی شاپور دوم و دیگری انوشیروان است؛ بنابراین، شاید بتوان تاریخی میان قرن چهارم و ششم میلادی را زمان نگارش اوستا به خط کنونی آن دانست. میتوان احتمال داد که این کتاب در قرن چهارم میلادی به کتابت درآمده و در قرن ششم میلادی تدوین نهایی یافته باشد. پس از به کتابت درآمدن اوستا باز هم موبدان آن را از حفظ میکردند و از بر میخواندند و صورت شفاهی را مهمتر از متن مکتوب میدانستند.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=۷۰–۷۱}}</ref>
از اوستا نسخههای خطی متعددی در دست است، اما هیچیک از آنها به تنهایی متن کامل اوستا را در برندارد. بعضی از نسخههای اوستا همراه با ترجمههای پهلوی است و ترجمه پهلی زیر هر سطر متن اوستایی نوشته شده استشدهاست. قدیمیترین نسخه اوستایی موجود، نسخه K7 (محفوظ در دانشگاه کپنهاگ) است. این نسخه که به صورت عکسی منتشر شده و فقط ویسپَرَد را دربردارد در سال ۶۳۷ یزگردی برابر با ۱۲۶۸ میلادی (یا ۱۲۸۸ میلادی) است. نسخههای قدیمی دیگر از قرن چهاردهم میلادی و در ایران به کتابت درآمدهاند و نسخههای متاخرتر از قرن هفدهم میلادی به بعد در هندوستان استنتاخ شدهاند. اما از انجامههای کاتبان این نسخهها میتوان به وجود یک نسخه خطی مادر در قرن سوم/چهارم هجری (نهم/دهم میلادی) کتابت شده بوده، پی برد.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=۷۱}}</ref>
اوستای مکتوب زمان ساسانی به صورت سه کتاب بزرگ تدوین شده بود که هر یک شامل هفت بخش بزرگ یا به اصطلاح پهلوی نَسک بود و هر یک از نَسکها نیز به فصلها و اجزاء کوچکتری تقسیم میشد. نام سه کتاب بزرگ و ۲۱ نسک اوستای زمان ساسانی به زبان پهلوی با خلاصهای از مطالب آنها به این زبان در کتاب هشتم دینکرد ضبط شده استشدهاست. از نوشته دینکرد بر میآید که در زمان دوین این کتاب (قرن سوم) گاه متن اصلی اوستایی و گاه اصل و ترجمه پهلوی بعضی از نسکها از میان رفته بود. نام سه کتاب بزرگ اوستا به زبان پهلوی چنین است: گاهانیگ، هاذگ مانسَریگ و دادیگ. کتاب گاهانیگ مشتمل بر گاهان و تفسیرهای آن، هادگ مانسَریگ مشتمل بر ادعیه و اذکاری بوده که در مراسم دینی خوانده میشد و دادیگ مشتمل بر متون فقهی بوده استبودهاست. ترجمه و تفسیر (=زَند) سه نَسک گاهانیک موضوع کتاب نهم دینکرد است. از میان ۲۱ نسک عهد ساسانی، تنها وندیداد (نسک پنجم از نسکهای دادیگ) است که به صورت کامل در دست است. از ۲۱ نسک اوستای ساسانی در زمان تدوین دینکرد (قرن سوم هجری) هم متن اوستایی و هم ترجمه پهلوی نسک ۱۱ از میان رفته بود و ترجمه پهلوی نسک ۵ نیز در دست نبوده استنبودهاست. نسکهای ۱۵ تا ۱۸ مفصل تر از نسکهای دیگر شرح شده استشدهاست. ترجمه و تفسیر سه نسک نخستین را در کتاب نهم دینکرد مییابیم.<ref>{{پک|تفضلی|۱۳۷۸|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=۷۱–۷۲}}</ref>
== پاورقیپانویس ==
{{پانویس|گروه=Latin|4}}
|