نادانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۳۴:
* [[خیام]] نیز در اشاره به نادانی خود چنین میگوید:
{{شعر}}
{{ب|هفتادو دو سال فکر کردم شب و روز| معلومم شد که هیچ معلوم نشد}}
{{پایان شعر}}
البته ممکن است از نادانی در بالا اشتباه برداشت شود، در بالا منظور از «هیچ» یا «نادانی» آن است که آنقدر نادانستهها بسیار است که دانستههای ما تقریباً چیزی نیست هرکس همین را بداند که نمیداند (چه قدر نمیداند، چون میل به ندانستن (کامل) دارد، چنین میآید که نمیداند) خود ارزشمند است چنان که ابن سینا میگوید با این که دل یک موی (بسیار ناچیز) را شکافت (بسیار به دانستن پرداخت) اما حتی یک موی را هم نتوانست کاملاً بداند یا خیام که میگوید با همهٔ پیگیریهایش برای یادگیری علم (گرچه دانش، علم نیست ولی علم، دانش است) هیچچیز یادنگرفت. (چون مقدار دانستههایش به صفر میل دارد، هیچ میآید)
سطر ۴۱ ⟵ ۴۳:
* [[ابن یمین]] در کتاب [[معراج السعاده]] سروده است:
{{آغاز شعر}}
{{م|آنکس که بداند و بخواهد که بداند}}
{{م|خود را به بلندای سعادت برساند}}
{{م|آنکس که بداند و بداند که بداند}}
{{م|اسب شرف از گنبد گردون بجهاند}}
{{م|آنکس که بداند و نداند که بداند}}
{{م|با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند}}
{{م|آنکس که نداند و بداند که نداند}}
{{م|لنگان خرک خویش به مقصد برساند}}
{{م|آنکس که نداند و بخواهد که بداند}}
{{م|جان و تن خود را ز جهالت برهاند}}
{{م|آنکس که نداند و نداند که نداند}}
{{م|در جهل مرکب ابدالدهر بماند}}
{{م|آنکس که نداند و نخواهد که بداند}}
{{م|حیف است چنین جانوری زنده بماند}}<ref>معراج السعاده</ref>
{{پایان شعر}}
== جستارهای وابسته ==
|