توران میرهادی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز «توران میرهادی» را محافظت کرد: افزودن مداوم مطالب بدون منبع یا با منبع ضعیف ([ویرایش=تنها کاربران تأییدشده] (زمان سرآمدن... |
|||
خط ۵۶:
== آموزش و تجربهاندوزی ==
توران در سال ۱۳۱۱ آموزش بیرون از خانه را آغاز کرد. نخست برای شش ماه به مدرسهٔ [[آلیانس فرانسه]] در [[خیابان ژاله]] تهران رفت. پس از آن با تصمیم مادر که آموزش با سه زبان آلمانی در خانه و فارسی و فرانسه در دبستان را برای او سخت میپنداشت، به دبستان آذر در [[سرچشمه تهران]] منتقل شد و سالهای ابتدایی را در این دبستان به پایان برد. پس از آن در سال ۱۳۱۷ به [[دبیرستان نوربخش]] در [[خیابان قوام السلطنه]] رفت و تا سال ۱۳۲۴ در این دبیرستان آموزش دید. با پایان دبیرستان در همین سال در رشتهٔ علوم طبیعی ([[زیستشناسی]]) [[دانشگاه تهران]] پذیرفته شد. در همین دوره او نخست با [[جبار باغچهبان]] که طرح سوادآموزی بزرگسالان را پیش میبرد، آشنا شد. حضور در کنار جبار باغچهبان به او اهمیت آموزش سواد پایه را یادآوری کرد. در کنار این کار او به عنوان دانشجوی آزاد به کلاسهای درس [[محمدباقر هوشیار]] در [[دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران|دانشکده ادبیات]] میرفت که [[علوم تربیتی]] و [[اصول آموزش و پرورش]] درس میداد. تجربههایی که او از این دو استاد به دست آورد سبب شد که تصمیم بگیرد در راهی دانش بیاموزد که علاقهاش را داشت. به این سبب از تحصیل در رشته علوم طبیعی انصراف داد و تصمیم گرفت برای آموزش در زمینهٔ علوم تربیتی و روانشناسی به اروپا برود. نخست قصد رفتن به [[سوئد]] را داشت، اما در نهایت در پاییز ۱۳۲۵ از [[پاریس]] سردرآورد. در این هنگام یک سال از پایان [[جنگ جهانی دوم]] گذشته بود و اروپا ویرانهای بود که از داغ جنگ و گرسنگی میسوخت. ارادهٔ توران برای آموختن سبب شد که این دشواریها مانعی در راه هدف او نشود. خود را با وضعیت ناگوار پس از جنگ در اروپا سازگار کرد. با جیره خوراک روزانه میساخت و حتی در پروژههای بازسازی بخشهای گوناگون اروپا که با همیاری دانشجویان اجرا میشد مشارکت میکرد. با این هدف یک بار به [[بوسنی هرزگوین|هرزگوین]] و یک بار هم به [[کوههای تاترا]] [[چکسلواکی]] رفت و در بازسازی راهآهن آن مناطق شرکت کرد. این سفرها و دیدن چهرهٔ اروپا پس از این جنگ ویرانگر چنان تأثیر عمیقی بر او گذاشت که از همان هنگام به نقش آموزش و پرورش در پاسداری از ارزشهای انسانی یا ویران کردن آن پی برد. در این دوره او نخست رشتهٔ [[روانشناسی تربیتی]] را در دانشگاه سوربن به پایان رساند و پس از آن رشتهٔ [[آموزش پیش دبستان]] را در [[کالج سوونیه]] ادامه داد. شانس بزرگ او در این دوره این بود که توانست در کلاسهای درس [[هنری والون]] که با [[ژان پیاژه]] دو غول روانشناسی و [[شناختشناسی کودک]] در سدهٔ بیستم بودند، حضور یابد. موضوع [[نظریههای رشد]] [[هنری والون]] و [[ژان پیاژه]] در این دوره حتی در اروپا تازه بود و میرهادی فرصتی نادر داشت که این دیدگاهها را بیاموزد و در ایران به کار ببندد. در همین دوره بود که او در جریان آموزشهای خود با آموزشگران بزرگ اروپا و آمریکا همچون [[فریدریش فروبل]]، [[هاینریش پستالوزی]]، [[اوید دکرولی]]، [[جان دیوئی]]، [[سلستین فرنه]] و [[ماریا مونته سوری]] آشنا شد. در میان این استادان او بیش از دیگران به روش و رویکرد [[اوید دکرولی]] پزشک و آموزشگر بلژیکی گرایش نشان میداد و دلبستهٔ آن شد. همچنین در شیوهٔ اداره مدرسه او وابسته به نظریههای [[سلستین فرنه]] بود.
مدرسه ای در حومه پاریس:
در فرانسه به دانشگاه سوربن رفتم و در آن جا ثبت نام کردم. کار تعلیم و تربیت را در آن جا شروع کردم و از این بابت به دلیل اساتید و فعالیت هایی که به ما می دادند و هم به خاطر پیدا کردن یک موسسه عالی در رشته تعلیم و تربیت که روش های جدید را به کار گرفته بود و با آن درگیر شدم، خیلی هم شکرگزار هستم.
این موسسه عالی چگونه روشی را در دستور کار خود داشت؟
این مدرسه که هر روز صبح از پاریس به محل آن در جنگلی خارج از شهر واقع بود، می رفتم، با روش دکرولی اداره می شد. من در آن مدت از تمام بچه های آن مدرسه چیزی یاد می گرفتم و دیدم که تعلیم و تربیت را می شود بدل به فعالیتی سازنده و دائمی و بدون هیچ نوع محدودیت کرد. ما در سوربن در درس روانشناسی، کارهای ژان پیاژه را خوانده بودیم. او مراحل رشد کودک و نوجوان را مشخص کرده و این به عنوان قانون به کار گرفته شده بود و کشورها بر اساس آن برنامه ریزی کردند. پیاژه بر آن بود که هر کودکی آهنگ رشد خود را دارد و اگر بتوان این آهنگ را درک کرد، می توان همه نوع برنامه را با او اجرا کرد. این روش را آرمیتاژ دکرولی در بلژیک به کار گرفت تا نظرات تربیتی خود را به مرحله اجرا بگذارد. این مدرسه کودکان را از سه سال تا پایان دبیرستان می پذیرفت و مجموعه ای بود از کارگاه های گوناگون، آزمایشگاه ها، کتابخانه های کلاسی و مرکزی، محوطه های سبزی کاری و گل کاری، پرورش حیوانات، وسایل ورزشی و بازی. امور مدرسه توسط کودکان و نوجوانان اداره می شد. همین روش در آن جا هم به اجرا درآمد. بچه ها برنامه ریزی می کردند و مدرسه اجرا می کرد. عملا بچه ها زندگی از نزدیک و به طور محسوس را تجربه می کردند و راه و روش های بهبود آن را هم به کار می گرفتند. به این ترتیب روش تجربی تعلیم و تربیت را من از نزدیک در کارآموزی ها تجربه کردم و دریافتم که نمی شود تعلیم و تربیت را در یک چارچوب محدود کرد. بلکه باید که پرواز ذهن را تا نهایت، گسترد و انتخاب این، با خود دانش آموزان است.
یعنی به شکلی کاملا باز و مختارانه.
بله، بچه ها برنامه ریز بودند. خودشان آزمایش می کردند، خودشان نتایج را می نوشتند و خودشان وارد بحث می شدند. به صورت دانشمندان کوچک در تمام رشته های علوم انسانی، بچه ها خودشان کارها را می کردند و این روشی بود که سال ها بعد، در طی 25 سال در مدرسه فرهاد پیاده کردیم.
آیا این روش، همان زمان در اروپا پذیرفته شده بود؟
خیر، فقط مدرسه دکرولی و مدارس شبیه به آن چنین روشی را داشتند. سیستم های آموزش و پرورش مانند گذشته بسته، کاملا اجباری، سیستم نمره گذاری رقابتی بر اساس کتاب درسی های یکسان که بچه ها باید که تنها این مجموعه در مغزشان جای می گرفت نه بیشتر.
== برگشت از اروپا و فعالیتهای پراکنده ==
|