در سرزمین کنعان قحطی شدیدی آمد. ابراهیم به همراه همسر خود و طلوط و بقیه افرادش به سمت سرزمین مصر رفتند. در راه ابراهیم به سارای گفت که وانمود کند خواهر و نه همسر اوست تا مصریان او را برای رسیدن به همسرش نکشند ([[s:کتاب مقدس (گروسی)/پیدایش#۱۲:۱۰|پیدایش ۱۲:۱۰ تا ۱۳]]). وقتی به مصر رسیدند شاهزادگان فرعون، زیبایی سارای را به فرعون خبر دادند و او را به قصر فرعون بردند. به ابراهیم نیز چیزهایی مانند «گاو، الاغ، خدمتکار مرد و زن، الاغ ماده و شتر» داده شد؛ ولیکن خدا به فرعون و افراد او بلاهای سختی فرستاد. ([[s:کتاب مقدس (گروسی)/پیدایش#۱۲:۱۴|پیدایش ۱۲:۱۴ تا ۱۷]]). بعد از اینکه [[فرعون]] فهمید که سارای همسر ابرام و نه خواهر او است دیگر نخواست که سارای در قصر او باشد. او دستور داد که ابرام و افرادش مصر را ترک کنند و تمام چیزهای خود را نیز با خود ببرند ([[s:کتاب مقدس (گروسی)/پیدایش#۱۲:۱۸|پیدایش ۱۲:۱۸ تا ۲۰]]).