آیین کهن آریایی‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱:
'''آئین کهن آریاییان''' به اعتقادات مشترک اقوام [[هندوایرانی]] تا قبل از منشعب شدن دو قوم بزرگ [[اقوام ایرانی تبارایرانی‌تبار]] و [[مردم هندوآریایی]] در هزارهٔ دوم پیش از میلاد می‌پردازد. این اعتقادات در میان قوم [[هندوایرانی]] تا دیر باز و تا پیدایش [[ریگ ودا]] در میان هندوان و تا آغاز ظهور [[زرتشت]] در میان ایرانیان باقی بود. در کتاب مقدس [[هندوها]] به نام [[ریگ‌ودا]] و [[اوستا]] به وجوه مشترک بسیار که غالباً در لباس عبارات واحدی بیان شده‌است، برمی‌خوریم. حتی قسمتی از اسماء ربانی نیز در دو کتاب باهم قابل تطبیق است. از این رو می‌توان گفت که آیین مزدایی میراث زمان‌های دیرین و دوره‌هایی است که در آن هندیان و ایرانیان و حتی هند و اروپائیان زندگی مشترک داشته‌اند. ایرانیان این افکار و نظریات دیرین را در جامهٔ اندیشه‌های نو پذیره شدند و سرانجام در زمان‌های متأخرتر این [[زرتشت]] بود که در معتقدات اصلی مزدایی اصلاحات اساسی و عمیقی به عمل آورد.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۷">مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۷</ref>
 
== تعریف آریایی ==
آریایی اصطلاحی است که به معانی متعدد اطلاق شده‌است بر طبق یکی از تعاریف آریاییان کسانی هستند که به زبان آریایی تکلم می‌کنند، حال رنگ پوستشان یا خونشان از هر نژاد که باشد، تفاوتی ندارد و در این تعریف منظوری جز از نظر '''زبان''' آنان نیست. زبان آریایی یا آرین از نظر زبانشناسی زبانیست که به دستهٔ زبانی هندوایرانی، از طایفهٔ هندواروپایی داده شده‌است.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۴">مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۴</ref>
 
اَئیریه یا [[آریایی]] نام یکی از اقوام [[هندواروپایی]] است. در اینجا باید یادآور شویم که تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی دربارهدربارهٔ اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا می‌نامیدند. '''هندیان''' و '''ایرانیان''' ([[پارس‌ها]]، [[مادها]] و [[الان‌ها]] و [[سکاها]] و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه) خود را آریا می‌خواندند.<ref>(ا. م. [[ایگور دیاکونوف|دیاکونوف]]: تاریخ [[ماد]]، ترجمه [[کریم کشاورز]]، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰، ص ۱۴۲</ref>
 
آریایی فقط به ایرانیان و هندوان اطلاق می‌شود نه به اقوام دیگر معروف به هندواروپایی، آنها هر یک با نام قومی خودشان چون [[ژرمن]]، [[لاتین‌ها|لاتین]]، [[اسلاو]] و جز اینها از همدیگر باز شناخته می‌شوند. در قرن گذشته چند تن از دانشمندان به اشتباه کلمه [[آریایی]] را به همهٔ اقوام هندواروپایی اطلاق کردند اما این خطا دیری نپائید. در کشور [[آلمان]] نیز در زمان قدرت گرفتن [[حزب نازی|حزب نازیها]]ها کلمهٔ آریایی بار دیگر رنگ و رویی دیگر گرفت و همهٔ اقوام هندواروپایی را در مقابل اقوام [[سامی]] و [[مغول|مغول‌نژاد]] آریایی خواندند. امروزه آریایی فقط به اقوام دو نژاد هندوایرانی اختصاص دارد.<ref>آناهیتا، پورداوود، ص ۱۱۲</ref>
 
{{آغاز شجره‌نامه}}
{{شجره‌نامه | | | | | | | | | | | pro | | | pro='''[[هندواروپایی]]'''<div class="references-small">}}
}}
{{شجره‌نامه | | | | | | | | |,|-|-|^|-|-|.| | | | |}}
{{شجره‌نامه | | | | | | | | CA2 | | | | SME | | | | | | | | =
</div>|CA2='''[[هندوایرانی]]'''
<div class="references-small"> '''[[آریایی]]''' </div>
</div>|SME= '''[[اروپایی]]''' [[ژرمن]] [[زبان لاتین|لاتین]] [[اسلاو]] <div class="references-small">
}}
{{شجره‌نامه | | | | | | |,|-|^|-|-|-|-|-|.| | | | | | | | |}}
{{شجره‌نامه | | | | | | CA2 | | | | | | SME | | | | =
</div>|CA2='''[[اقوام ایرانی تبارایرانی‌تبار]]'''[[فلات ایران]] [[آسیای میانه]] |SME= [[هندوآریایی]] <div class="references-small">
 
}}
{{شجره‌نامه | | | | |,|-|^|-|-|.| | | | | | | | |}}
{{شجره‌نامه | | | | CA2 | | | SME | | | | =
</div>
|CA2='''اقوام ایرانی تبارایرانی‌تبار ساکن'''
|SME='''[[عشایر]] ایرانی‌تبار'''<div class="references-small">
}}
{{شجره‌نامه | | | | |!| | | | |!| | | | | | | | |}}
{{شجره‌نامه | | | | CA2 | | | SME | | | | =
</div>|CA2= </div> شمال غربی [[فلات ایران]]:'''[[مادها]]''' جنوب غربی [[فلات ایران]]:'''[[پارس‌ها]]''' شمال شرقی [[فلات ایران]]:[[تمدن آمودریا]]:'''[[باختر (بلخ)|بلخ]]'''-'''[[مرو]]''' [[آسیای میانه]] [[تمدن آمودریا]]:'''[[سغد]]'''[[آسیای میانه]] [[تمدن آمودریا]]:'''[[خوارزم]]''' [[آسیای میانه]] [[تاریم باسن]]:'''[[ختن]]'''-'''[[سکاها]]''' |SME=</div>منطقهٔ [[اوکراین]]:'''[[کیمری]]'''-'''[[سکاها]]'''-'''[[سرمتی]]'''-'''[[الان‌ها]]''' [[رشته کوه قفقاز]]:'''[[آسی‌ها]]''' [[فلات ایران]]:'''[[پارت‌ها]]''' [[آسیای میانه]]:'''[[سکاها]]''' (مهاجرت بعدی به جنوب شرقی فلات ایران، غرب [[شبه‌قاره هند]] و [[تاریم باسن]])-'''[[یوئه‌ژی]]'''-'''[[هپتالیان]]''' <div class="references-small">
}}
 
سطر ۳۸ ⟵ ۳۷:
[[پرونده:Centum Satem map.png|بندانگشتی|290px|در نقشه منطقهٔ [[ایرانیان]] و [[مردم هندوآریایی|هندوآریایی]] نشان داده شده‌است.]]
 
خاورشناسان و دانشمندان امروزی عقیده دارند که در ادوار ماقبل تاریخ و [[هندواروپایی|هندواروپایی‌ها]]،‌ها، که نیاکان آریاییان به شماربه‌شمار می‌روند، قبل از انشعاب به قسمت‌های مختلف زمین باهم در [[آسیای مرکزی]] می‌زیسته و به یک زبان سخن می‌گفته‌اند و زبان مزبور کهن‌تر و ساده‌تر از [[زبان سانسکریت]] بوده و این زبان مادر همهٔ زبان‌های آریائی آسیا و اروپا به شماربه‌شمار می‌آید. به علاوه همهٔ این اقوام به یک دین و یک روش پرستش عقیده داشتند. احتمال می‌رود که سردی هوا در [[عصر یخبندان]] مابین ۱۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ سال قبل مهاجرت عظیم اقوام هندواروپایی را سبب شده‌باشد. در طی این مهاجرت یک شعبه از [[هندواروپایی|هندواروپایی‌ها]]‌ها به سوی شمال غرب روانه شده و به پنج قسمت مختلف اروپا کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر [[آریاییان]] بودند که در نواحی [[استپ]] ممتد از شمال [[دریای سیاه]] و [[دریای خزر]] در جنوب [[روسیه]] تا [[ترکستان]] و رودهای [[جیحون]] و [[سیحون]] مسکن گزیدند.<ref name="ReferenceA">دانشنامهٔ مزدیسنا، جهانگیر اوشیدری، ص ۴۸</ref>
 
== مهاجرت و جدایی آریاییان ==
بعدها اقوام آریایی نیز به جهاتی شاید اقتصادی مهاجرت کردند و دسته‌ای به طرف ایران و هند روان شدند.<ref name="ReferenceA" />
 
تاریخ جدا شدن شعبهٔ هندو ایرانی از سایر آریاییان معلوم نیست ولی می‌دانیم که آریاییان هندی حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد [[پنجاب]] را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییان به ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح دانسته‌اند.<ref name="ReferenceA" /> تدریجاً جدایی در شاخه هندوایرانی بیشتر شد و بالاخره [[هندوها]] بنام [[مردم هندوآریایی]] در شمال غربی [[هند]] مستقر شدند. هندوان آریایی پس از ورود خود به شمال هند آنجا را [[آریاورته]] خواندند و در زمان متأخر آریاورته را هندوستان نامیدند. بعدها همین نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک بسیار فراخ هند اطلاق گردید.<ref>آناهیتا، پورداوود، ص ۱۱۰</ref> [[آریایی|آریاییهایی]] که در [[فلات ایران]] اقامت گزیده و با مردم بومی در آمیختند،درآمیختند، ''ایرانی'' خوانده شدند.<ref>آناهیتا، پورداوود، ص ۱۱۱</ref> نام آریائی اصلاً به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییان از همین لفظ گرفته شده‌است.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۴" />
 
== معتقدات آریاییان ==
ما اطلاع چندانی دربارهٔ تمدن قوم هند و ایرانی در دوران دور تاریخ نداریم به سبب اینکه قوم هند و ایرانی و اسلاف آنان یعنی طایفهٔ هند و اروپایی هیچ نوع اسناد مکتوب، یادگار و اثری که حاکی از طرز زندگانی، درجهٔ تکامل قوای مادی و معنوی، معتقدات آنان دربارهٔ محیطی که می‌زیستند، باقی نگذاشته‌اند.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۴" />
 
کهن‌ترین دوره‌ای که بدان دسترسی داریم و معتقدات روحانی در بین آریاییان مشاهده می‌شود، زمانی است که آنها قوای طبیعت را پرستش می‌کردند. آنچه قوم هند و ایرانی را از دیگر اقوام جهان باستان متمایز می‌سازد آنست که این قوم نه عقاید [[بت پرستیبت‌پرستی|بت‌پرستانه]] داشتند و نه [[نیاپرستی|نیاپرستانه]]، بلکه خدایانشان عموماً تظاهرات سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع می‌شد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکهچنان‌که در کتاب [[ریگ ودا|ریگ ودای]] آریاییان مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایش‌ها به همراه هم می‌آید.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۶">مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۶</ref>
 
آریاییان از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر قایل بودند.<ref>مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۴۳</ref> در برابر قوای نیک و سودمند، قوای زیان‌بخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر آنها تاریکی و خشکی (کم بارانی) می‌باشد که آریاییان آنها را در اشکال اهریمنان و ارواح مضر در نظر خود مجسم می‌کردند. آنان از این ارواح مضر متنفر بودند. آنان هیچ وقت درصدد بر نمی‌آمدندبرنمی‌آمدند که رضایت خاطر این ارواح مضر را بواسطهٔ قربانی‌ها و عبادت‌های مختلف فراهم کنند و غضب ایشانرا بدین وسیله مبدل به رحمت سازند. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی معتقدات اقوام آریایی با اقوام [[مردمان ترک|ترک]] و [[مغول]] می‌باشد. چه مطابق عقیدهٔ اینان باید قوای مضر را بوسیلهٔ عبادت و قربانی‌ها ارضا کرد یا به عبارت دیگر باید مرحمت و دفع مضرت آنان را خرید و با ایشان ساخت. آریاییان عقیده داشتند که باید با ایشان جنگید و بر آنان غلبه کرد و نخستین وظیفهٔ قوای سودمند طبیعت یاری کردن انسان در این پیکار است. درین مبارزه کارِ روشنایی مبارزه با تاریکی و وظیفهٔ باد و رعد جمع کردن ابرهایی که توسط اهریمنان خشکی متفرق می‌شود و نیز جهاندن برق و ریختن بارانست.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۶" />
مقدس بودن عنصر آتش میان اقوام قدیم مانند عدد هفت مشترک بود.<ref>مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۴۱</ref> ایزدان آریاییان به صورت مذکر و مؤنث شناخته می‌شدند.<ref>مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۵۵</ref> بدیهی است که آریاییان نیز مانند پیروان دیگر ادیان به فدیه بودند ولی در این اعمال ابراز ذلت و فروتنی را در برابر الهه روا نمی‌دانستند. آنها مستمندانه طلب استمداد و یاری نمی‌کردند بلکه خود در حدودی معین به خدایان خویش مساعدت و یاری می‌نمودند. آنان تصور می‌کردند که در کشمکش خدایان نیک با اهریمنان انسان نیز باید شرکت و معاضدت کند. علاوه بر این آریاییان تصور می‌کردند که با دعاهای خود توانایی یاری رساندن به خدایان را دارند. در ضیافت‌های مذهبی روحانیان از گیاه مقدس سومه (سانسکریت) یا [[هوم]] (اوستا) می‌نوشیدند. این نوشابه نه تنها مقدس و گرامی بود بلکه از غرایب معتقدات آریایی اینست که برای این گیاه درجهٔ خدایی قایل بودند. استخلاص از خیالات و فراموشی موقت زحمات و غصه‌ها، زیاد شدن قوهٔ فعاله و نیرومند شدن روح، آزادی بیان، پیدایش احساسات شاعرانه که به واسطهٔ نوشیدن هوم حاصل می‌شد، این حس را در آریاییان تولید می‌کرد که گویا یک قوهٔ خارجی فوق بشری در وجود آنها حلول می‌کند. این قوهٔ ربانی که برایشان مسلط می‌گردد و در میان گیاه مقدس به ودیعت نهاده شده، خدایی است موسوم به سومه که دوست و مطلوب خدایان و افراد بشر است.<ref>مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۴۹ تا ۵۱</ref>
 
سطر ۵۶ ⟵ ۵۵:
[[ودا]] کتاب مقدس هندوان به معنی دانستن است و به چهار مجموعهٔ بزرگ تقسیم شده‌است نخست [[ریگ ودا]] که کهن‌ترین قسمت آن است و بیش از ۱۵۰۰ سال پیش از مسیح سروده شده‌است. مجموعهٔ دوم ''یجورودا''، سوم ''سامه‌ودا'' و چهارم ''اتروودا'' نامیده می‌شود. زبان سانسکریتی که در نوشتن وداها بکار رفته‌است خویشی و بستگی بسیاری با [[زبان اوستایی]] دارد. از زمینهٔ زبان که بگذریم، در زمینهٔ عقیده و فکر نیز وجوع اشتراک بسیاری میان آنان موجوداست.<ref name="آناهیتا، پورداوود، ص ۱۲۲ تا ۱۲۸">آناهیتا، پورداوود، ص ۱۲۲ تا ۱۲۸</ref>
 
ارتباط نزدیک اساطیر ریگ‌ودایی و اساطیر پیش از زرتشت با یکدیگر و پیوستگی نزدیک‌تر زبان اوستا و زبان این اثر هندی مسلم می‌دارد که ایرانیان و هندوان آریایی تبارآریایی‌تبار نه تنها زمان درازی را با یکدیگر سپری کرده‌بودند بلکه زمان جدایی‌شان از یکدیگر چندان کهن‌تر از ادبیات موجودشان در آن دوره نبوده‌است. وضع فعلی اساطیر اوستایی که تفاوت‌های محسوسی با ادبیات ریگ ودایی دارد به طور عمده معرف تغییری کیفی است که به دست زرتشت انجام یافته‌است.<ref>جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار، ص ۱۶</ref>
 
==== اهورامزدا و ورونه ====
شخصیت [[اهورامزدا]] در ادبیات ریگ ودایی دیده نمی‌شود اما دور از حقیقت نخواهد بود اگر او را با خدای آسمان هند با [[ورونه]] مقایسه کنیم و برابر بدانیم. مزدا و ورونه هر دو از یک طبقهٔ واحد خدایان هند و ایرانی‌اند که در هند اسوره و در ایران اهورا خوانده می‌شود. ورونه مانند هرمزد خدایی است که راستی را فرمانروا است. ورونه با [[مهر (ایزد)|مهر]] پیوستگی نزدیک دارد. نام این دو خدا در ادبیات ودایی به صورت میترا-ورونه ظاهر می شودمی‌شود. در ادبیات اوستایی نیز این وضع وجود دارد.دارد؛ و ترکیب میترا-اهورا دیده می‌شود.<ref name="ReferenceB">جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار، ص ۱۷</ref>
 
==== [[ارته]] ====
سطر ۶۵ ⟵ ۶۴:
 
==== هفت کشور ====
نزد ایرانیان آنچنانکه در اوستا آمده، زمین به [[هفت کشور (اوستا)|هفت کشور]] یا اقلیم بخش شده‌است و آب این اقلیم‌ها را از هم جدا ساخته در [[گاتها]] که کهن‌ترین بخش اوستاست این هفت کشور ''هپته‌بومی'' نامیده شده‌است. نزد هندوان نیز روی زمین به هفت پاره یا کشور بخش شده و آن را ''سپته‌دوپیه'' خوانده‌اند. ''دوپیه'' بجای واژهٔ کشور بکار رفته‌است.<ref name="آناهیتا، پورداوود، ص ۱۲۲ تا ۱۲۸" />
 
==== طبقات چهارگانه ====
نزد ایرانیان مردم به چهار گروه و طبقه قسمت شده‌اند. از این گروه چهارگانه در اوستا یاد گردیده‌است. نخستین گروه [[موبد|موبدان]]، [[هیربد|هیربدان]]، آموزگاران و دبیران و همهٔ مردم دارای دانش و هنر باشند که ''آترون'' خوانده شدند. گروه دوم رزمیان رتئشر یا (ارتشتاران). گروه سوم کشاورزان که واستریه (برزیگران) نام دارند گروه چهارم دست ورزان و کارگاران مانند کوزه‌گر و آهنگر و مسکر و کفشگر و درود گردرودگر که راهوتیتی (هتخشان) نامیده‌اند. هندوان هم مردم را به چهار گروه بخش کرده‌اند و در ودا از آنان یاد شده‌است. روحانیان و دانشوران ''برهمنه'' (برهمن)، رزمیان ''کشتریه'' و برزیگران ''ویسیه'' و دست‌ورزان و کارگران ''سودره'' خوانده شده‌اند. نزد هندوان یک گروه خدمتکار هم هست که پاریه خوانده می‌شود. [[مهاتما گاندی]] کوشید که این گروه پاریه را از نام توهین‌آمیزشان رهایی بخشاند و آنان را به نام ''هریجن'' به معنی مردمان ایزدی خواند.<ref name="آناهیتا، پورداوود، ص ۱۲۲ تا ۱۲۸" />
 
==== کستی ====
در آیین ایرانیان هر یک از مرد و زن بایستی یک بند دینی به کمر و یک پیراهن پنبه‌ای سفید و ساده که [[سدره]] خوانند بتن داشته باشد. این کمربند مقدس در اوستا ائیویانگهن و در پهلوی به آن [[کستی|کستیک]] نام دارد. این بند همان رشتهٔ دینی است و از آیین بسیار دیرین دو گروه آریایی است. امروزه زرتشتیان ایران و [[پارسیان]] هند آیین کستی‌بندی را در حدود سن هفت سالگی بچه بجای می‌آورند. در هندوستان نیز همین بند را نیاکان هندوان به کمر فرزندان خود می‌بستند، هنوز هم این رسم از هم نگسسته استنگسسته‌است. امروزه سه گروه از پیروان [[آیین ودا]] باید این بند را داشته باشند که برهمنان، رزمیان و برزیگران باشند و از آنان یاد کردیم.<ref name="آناهیتا، پورداوود، ص ۱۲۲ تا ۱۲۸" />
 
==== هوم و سومه ====
دیگر اینکه نیاکان هر دو گروه یک گونه [[می]] را در مراسم دینی‌شان بکار می بردندمی‌بردند. این می را ایرانیان [[هوم|هومه]] و هندوان [[سومه]] می نامیدندمی‌نامیدند و از بهم فشردن ساقهٔ نوعی گیاهی همنام تهیه می‌شده‌است. این گیاه امروزه نزد زرتشتیان و هندوان فقط جنبهٔ آیینی دارد و مشخص نیست گیاهی که در مراسم بکار می‌رود همان هوم یا سومهٔ قدیم است یا نه و اصل این گیاه تا چه اندازه مسکر بوده‌است.<ref name="آناهیتا، پورداوود، ص ۱۲۲ تا ۱۲۸" /> گیاه هوم یا سومه گیاهی بود مقدس که افشرهٔ آن را از صافی می‌گذراندند و با شیر می‌آمیختند. بنا بر منابع هر دو گیاه هوم و سومه بر کوه می‌رویند و بارانی بهشتی آنها را آبیاری می‌کند و هر دو را مرغی می‌آورد.<ref name="ReferenceC" />
 
==== مشابهت اساطیر ====
در بین اساطیر مشترک مخصوصاً نام [[یمه]] پسر [[ویوسونت]] که نخستین مرد و فرمانروای جهان مردگان در هند است با داستان [[ییمه]] پسر [[ویوهونت]] هماهنگی‌هایی دارد. اینکه در ریگ‌ودا و همچنین بعضی روایات زرتشتی از ''یمه'' همچون نخستین انسان یاد کرده‌اند، ارتباط او را با دوران زندگی مشترک هندوان و ایرانیان می‌رساند. اما این اولین انسان بعدها در اساطیر هندی پادشاه دنیای مردگان شده‌است. در صورتیکه در اساطیر ایرانی غالباً از وی همچون فرمانروای بی‌مرگ سخن می رودمی‌رود. اختلاف دربارهٔ داستان یمه، در مورد افسانهٔ [[ورثرغنه]] یا [[بهرام]]، یک خدای قهار اژدهاکش و خدایان دیگر نیز دیده می‌شود. وجود اختلاف، در جزئیات اساطیر، دو قوم را از هم جدا می‌کند و در عین حال نشان از وجود توافق و اتحاد در دوره‌های قبل دارد.<ref>تاریخ مردم ایران، زرینکوب، ص ۲۰</ref>
 
==== مشابهت‌های دیگر ====
هر دو ملت یاتو به معنای جادو و دروغ در اوستا (دروج) و در ودا (دروح) را به نیروهای پلید نسبت می‌دهند. آب‌ها و گیاهان در نزد هر دو ملت قابل نیایش و ستایشند. هر دو ملت آیین پرستش آتش را گرامی می‌دارند در هند '''آتراوانا''' و در اوستا '''آتراوان''' نگهبان آتش هستند. [[قربانی]] نزد هندیان '''یجنه''' و در اوستا '''یسنه''' خوانده‌می‌شود. هر دو ملت [[برهیس]] را در هند و [[برسم]] را در ایران بر زمین می‌گستردند تا خدایان بر آن بنشینند و سهم خویش را از قربانی دریافت دارند.<ref name="ReferenceC" />
 
== خدایان آریایی ==
[[وارونا]] (آسمان)، [[آتر]] (آتش، نور)، [[میترا]] (مهر یا خورشید)، ماه و ستارگان، [[آناهیتا]] (زهره)، وَرَهران (بهرام یا مریخ)، خشتریَه (تیر یا عطارد)، [[ایندرا]] (آذرخش)، [[وایو (باد)]]، گواتَه (نسیم) و زمین خدایان قوم آریا بودند.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۶" />
 
بر فراز این خدایان که جایگاهشان در زیر آسمان بود و گردانندگان امور جهان و انسان بودند، دو آفریدگار بنام [[اهورا]] و [[دیو]] نیز وجود داشتند که برادر بودند و جایگاهشان فراز آسمان بود. اهورا خدای اداره کنندهٔ امور کلی جهان در روز بود و ذاتش در خورشید تجلی می یافتمی‌یافت و دیو خدای اداره کنندهٔ جهان در شب بود و ذاتش در ماه و ستارگان تجلی می‌یافت.<ref>پیدایش ایران، امیر حسین خنجی، ص ۶۶</ref> خدایان آریایی به دو گروه تعلق داشتند. [[اسوراها]] (در ایران اهوراها) و گروه دیگر [[دیوها]] که در کنار آنها قرار داشتند. در تاریخ دینی آریاییان هر دوی این گروه خدایان بر سر تفوق و برتری خود می‌جنگیدند.<ref>دین‌های ایران باستان، نیبرگ، ص ۹۶</ref>
 
=== وارونا ===
مردم [[هندوایرانی]] مسلماً به ایزدان بسیاری اعتقاد داشتند ولی ظاهراً برای آسمان تفوق مقامی قایل بودند. از این رو به کلمهٔ [[وارونه]] به معنی آسمان اغلب کلمهٔ آسوره یعنی بزرگ و ولینعمت را می‌افزودند. آفتاب چشم وارونه محسوب می‌گردید. همچنین گاهی برای وارونه صفت همه‌دان استعمال می‌شده‌است. وارونه تنها مظهر قوای مادی طبیعت نبود بلکه از نظر قوای معنوی نیز وارونه دارای صفات اخلاقی عالیست. او برقرار کنندهٔ آسمان و زمین است. او ایجاد کننده و حافظ نظم سعادت دنیاست و انحراف از این قوانین گناه و نخستین مرحلهٔ هر نوع کژی و کاستی است. به همین جهت از گناه‌ها به درگاه وارونه توبه کرده و عفو می‌طلبیدند، زیرا که وارونه همانطورهمان‌طور که رحیم است، جبار نیز هست و از همهٔ گناهان بزرگترین تقصیر، در نظر او [[دروغ]] است.<ref>مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۸ و ۵۵</ref>
 
=== میترا ===
نام وارونه در اغلب خطابه‌ها با نام رب‌النوع دیگری به نام [[میترا|میتره]] همراهست. میترا به منزلهٔ [[آپولون]] خدای یونانی است و با خدای آسمان رابطهٔ نزدیکی دارد. به حدی که آن دو در حکم یک جفت غیر قابلغیرقابل تجزبه و تفکیک می‌باشند. وارونه و میترا مانند همند و هیچیکهیچ‌یک بر دیگری تقدم ندارد. این هر دو دارای یک فکر می باشندمی‌باشند و متفقاً نظام و قانون راستی را حفظ می‌کنند و با هم ناظر کارها و دل‌های نوع بشرند. آفتاب را اغلب چشم وارونه می‌نامند.<ref>مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۹</ref> مهر دقیقاً با میتره در هند برابر است. میتره در هند دوست معنا می‌دهد و مهر ایرانی به معنای پیمان است. می‌توان گمان برد که مهر در فرهنگ آغازین هند و ایرانیان به مفهوم پیمان و دوستی میان افراد قبیله و مظهر چنین امری در ارتباط فرد با قبیله و در پیوستگی‌های آئینی قبیله بوده‌است، و از این روی، مظهر مقدس اتحاد، یگانگی و دوستی قبیله به شماربه‌شمار می‌آمده‌است.<ref name=ToolAutoGenRef1>جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار، ص ۱۸</ref>
 
[[هنریک ساموئل نیبرگ]] خاورشناس [[سوئدی‌ها|سوئدی]] نوشته استنوشته‌است که تردیدی نمی‌تواند باشد که در زمان‌های بسیار کهن و تا حدود سدهٔ ۱۴ پیش از میلاد میترا در جهان طبیعت در درجهٔ نخست خدای آسمان شب بود که به زیور ستارگان آراسته بود. زیرا در بند ۲۵ مهریشت آمده‌است که پس از فرورفتن خورشید، میترا بسوی گردی زمین میایدمیآید سر و ته فراخ و گرد و دور مرز زمین را لمس می‌کند و بر همهٔ چیزهایی که میان آسمان و زمین است می‌نگرد.<ref name="دین‌های ایران باستان، نیبرگ، ص ۹۹">دین‌های ایران باستان، نیبرگ، ص ۹۹</ref>
 
=== ایندرا ===
در میان نام‌های خدایان میتانی به خدایی [[ایندرا]] نام بر می‌خوریمبرمی‌خوریم. در هند نیز خدایی بزرگ به نام ایندرا موجود است که از دستهٔ دیگر خدایان هندی به نام [[دیو|دیوهاست]]. در ایران از آن جا که دیوان از اورنگ خدایی فرو افتاده‌اند، ایندرا به صورت دیوی بزرگ در آمده‌استدرآمده‌است ولی لقب او [[بهرام]] به صورت خدایی بزرگ در ادبیات اوستایی بازمانده‌است.<ref name="ReferenceB" />
 
=== دیئوس ===
از متون ریگ ودا بر می آیدمی‌آید که دیئوس مظهر آسمان است و پدر همهٔ خدایان نام او با [[زئوس]] [[یونان|یونانی]] هم‌ریشه است و ظاهراً در ابتدا ایرانیان نیز به خدایی به همین نام معتقد بوده‌اند.<ref name=ToolAutoGenRef1 />
 
== سنگ‌نبشته میتانی ==
سطر ۱۰۵ ⟵ ۱۰۴:
 
== شکل‌گیری آئین کهن ایرانی ==
آیین مزدایی همانا شکل ایرانی آیین دیرین و مشترک هند و اروپاییهاست.<ref name="مزدیسنا و ادب فارسی، ص ۳۷" />
* آریاییان ایزدانی که مظاهر نیروی طبیعت به شماربه‌شمار می‌رفتند '''دئوا''' یا [[دیو|دیوها]]ها می‌خواندند. در کنار دئواها، [[اسوراها]] قرار داشتند. ''اسورا'' تلفظ دیگر برای ''اهور'' است. این دو پروردگار در دورهٔ [[هندوایرانی]] کمال رابطه را با یکدیگر داشته‌اند.<ref>جهان بینی هخامنشیان، ناصرالدین شاه حسینی، مجموعهٔ سخنرانی‌های دومین کنگرهٔ تحقیقات ایرانی، ص ۲۹۶</ref> عقاید دینی [[هندوها]] در [[ریگ ودا]]، جمع‌آوری شده‌است. در بخش‌هایی از ریگ ودا بارها از اهور با تلفظ اسور به عنوان دشمن نام برده شده‌است که در خور نابود شدن است و از [[ایندرا]] خدای تندر و رعد و برق تقاضا شده که لشکر اهور را درهم شکند و اهورپرستان را تارومار کند. از سوی دیگر خاطرهٔ زمان هم زیستی مسالمت‌آمیز پیروان اهور و دیو در متون باستانی هندوان از جمله ریگ ودا باقی مانده‌است. در کتاب دینی دیگر هندوان به نام [[مهابهاراته]] تصریح شده‌است که دیو و اهور دو برادر بودند و در کنار هم می‌زیستند. اهور برادر بزرگتر بود و دیو برادر کوچکتر اما بعدها اختلاف یافتند و به جنگ یکدیگر برخاستند.<ref>پیدایش ایران، امیرحسین خنجی ص ۶۶ تا ۶۹</ref>
پس از جدائی ایرانیان از هندوها ارواح نیکوی ودای هندوها یعنی '''دوا''' را ایرانیان دیوا یا [[دیو]] یعنی ارواح پلید دانستند و از این زمان با هندوها اختلاف عقیده پیدا کردند.<ref>منابع آریائی دین یهود و زرتشت، عباس آریانپور کاشانی، مجموعهٔ سخنرانی‌های دومین کنگرهٔ تحقیقات ایرانی، ص ۲۲۴</ref>
* دو یزدان جفت باستانی میترا و وارونا از یکدیگر جدا می‌شوند. هر کدام از آنها به تنهایی گرایش پیدا کرد به اینکه همه یا بخشی از وظائف دیگری را برعهده بگیرد و به صورت ایزد آسمان فراگیرندهٔ همه چیز تکامل پیدا کند. پاره‌ای از محافل میترا را به عنوان بالاترین ایزد پذیرفتند و برخی محفل‌های ایرانی دیگر گرد سرور دانا، اهورامزدا متمرکز شدند. یک چنین محفلی انجمن گاهانی است که در آن [[زرتشت]] پدید آمد و اثر گذاشت. اهورامزدا در این زمان به عنوان خدای آسمانی کلی پذیرفته می‌شود.<ref name="دین‌های ایران باستان، نیبرگ، ص ۹۹" />
* [[وارونا]] در سنت ایرانی یکسره ناپدید می‌شود و بجای آن اهورامزدا نمایندهٔ بالاترین یزدان است.<ref>دین‌های ایران باستان، نیبرگ، ص ۹۷</ref>
* در ایران [[میترا]] ویژگی خود را به عنوان ایزد آسمان شب نگهداشته در عین حال رب‌النوع آسمان روز نیز به شماربه‌شمار می‌آید.<ref name="دین‌های ایران باستان، نیبرگ، ص ۹۹" />
 
== پانویس ==
سطر ۱۱۹ ⟵ ۱۱۸:
* {{یادکرد|نویسنده=هینلز، جان|کتاب=شناخت اساطیر ایران|ترجمه=ژالهٔ آموزگار و احمد تفضلی|چاپ=سوم|سال=۱۳۷۵|ناشر=نشر چشمه|شهر=تهران|شابک=ISBN 964-6194-06-0}}
* {{یادکرد|نویسنده=بنونیست، امیل|کتاب=دین ایرانی بر پایهٔ متن‌های مهم یونانی|ترجمه=سرکاراتی، بهمن|چاپ=دوم|سال=۱۳۵۴|ناشر=انتشارات بنیاد فرهنگ ایران|شهر=تهران|شابک=}}
* {{یادکرد|نویسنده=نیبرگ، هنریک ساموئل|کتاب=دین‌های ایران باستان|ترجمه=نجم آبادی،نجم‌آبادی، سیف الدین|چاپ=سوم|سال=۱۳۵۹
|ناشر=مرکز ایرانی مطالعهٔ فرهنگ‌ها|شهر=تهران|شابک=}}
* {{یادکرد|نویسنده=معین، محمد|کتاب=مزدیسنا و ادب پارسی، جلد اول|ترجمه=|چاپ=سوم|سال=۱۳۵۵|ناشر=انتشارات دانشگاه تهران|شهر=تهران|شابک=}}