بندهشن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
عنوان کتاب باید ایتالیک باشد.
خط ۲:
'''''بُنْدَهِشْن''''' نام کتابی است به [[پارسی میانه|پهلوی]] که تدوین نهایی آن در سدهٔ سوم [[هجری قمری]] رخ داده‌است.{{نشانه|aslb|*}} نام این کتاب در فارسی به صورت ''بندهش'' هم آمده‌است. نویسنده (تدوین‌کنندهٔ نهایی) آن «[[فرنبغ دادگی|فَرْنْبَغ]]»، فرزند «[[دادویه]]» نام داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زبان و ادبیات پهلوی (فارسی میانه)|نام خانوادگی=تاوادیا|نام=جهانگیر|ناشر=انتشارات دانشگاه تهران|سال=1348|شابک=9640348686|مکان=تهران|صفحات=ج۱، ص۹۴}}</ref>
 
''بندهشن'' به معنی «آفرینش آغازین» یا «آفرینش بنیادین» است. نام اصلی کتاب، چنان‌که در ابتدای متن کتاب آمده،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بندهش|نام خانوادگی=|نام=فرنبغ دادگی|ناشر=توس|سال=1395|شابک=9643152928|مکان=تهران|صفحات=31}}</ref> احتمالاً «زندآگاهی» به معنی «آگاهی مبتنی بر زند» بوده استبوده‌است. این خود می‌رساند که نویسنده اساس کار خود را بر تفسیر [[اوستا]] قرار داده‌است.{{نشان|taf۰}} مطالب کتاب در سه محور اصلی است:
# آفرینش آغازین
# شرح آفریدگان
خط ۹:
از این کتاب دو تحریر موجود است اولی موسوم به ''[[بندهشن هندی]]'' که مختصرتر است و دومی موسوم به ''[[بندهشن بزرگ]]'' یا ''[[بندهشن ایرانی]]'' که مفصل‌تر است. صفت هندی یا ایرانی از آن رو بر آن‌دو نهاده شده‌است که نسخ اولی در هند استنساخ شده‌است و نسخ دومی در ایران.{{نشان|taf۲}}
 
== فهرست ''بندهشن'' ==
''بندهشن'' در ۳۶ فصل نوشته شده و بخش‌های این کتاب در ویرایش [[مهرداد بهار]] این گونهاین‌گونه است:
 
بخش نخست: سرآغاز
خط ۳۰:
بخش نهم: دربارهٔ نحوهٔ آن آفرینش
 
دربارهٔ چونگی زمین‌ها/ دربارهٔ چگونگی کوه‌ها/ دربارهٔ چگونگی دریاها/ دربارهٔ چگونگی رودها/ دربارهٔ رودهای نامور/ دربارهٔ چگونگی دریاچه‌ها/ / دربارهٔ چگونگی جانوران به پنج شکل/ دربارهٔ چگونگی مردمان/ دربارهٔ چگونگی زنان/ دربارهٔ چگونگی زایش هر سرده/ دربارهٔ چگونگی گیاهان/ دربارهٔ سروری مردمان و گوسفندان و هر چیزی/ دربارهٔ چگونگی آتش/ دربارهٔ چگونگی خواب/ دربارهٔ چگونگی بانگ‌ها/ دربارهٔ چگونگی باد، ابر، باران/ دربارهٔ چگونگی خرفستران/ دربارهٔ چگونگی گرگ سردگان/ دربارهٔ چیز چیز که به چه گونه‌ای آفریده شده استشده‌است
 
بخش دهم: دربارهٔ سال دینی
خط ۳۶:
بخش یازدهم: دربارهٔ بزرگ کرداری ایزدان مینوی
 
== [[کشاورزی]] در ''بندهشن'' ==
'''طبقه‌بندی گیاهان''' بیش از ۲۰۱۰ سال پیش:
* باشد که گیاه این چند گونه است: دار، درخت، میوه، دانه، گل، اسپرغم، تره، افزار، گیاه، نهال، دارو، چسب، هیزم، بوی، روغن، رنگ و جامه.
* هر چه را بار به خواربار مردمان میهمان نیست و سالوار است، مانند [[سرو]] و [[چنار]]، [[سپیدار]] و [[شمشاد]] و شیز و [[گز]] و دیگر از این گونه،این‌گونه، '''دار''' خوانند.
* هر چه را به خواربار مردمان میهمان است و سالوار است، مانند [[خرما]]، [[کنار (سرده)|کنار]]، [[انگور]]، [[به]]، [[سیب]]، بادرنگ و [[انار]] و
[[شفتالو]] و امرود و [[انجیر]] و گوز و بادام و دیگر از این گونه،این‌گونه، '''میوه''' خوانند.
* هر چه را بار شایسته خواربار مردمان باشد یا نباشد و سالوار باشد، '''درخت''' خوانند.
* هر چه به خوراک هر روزه شایسته استشایسته‌است و چون بر بستانید، بن بخشکد، مانند [[گندم]] و [[جو]] و [[برنج]] و گرگر، مژو، بنو، [[ارزن]] و
[[گاورس]] و [[نخود]] و دیگر از این گونهاین‌گونه را، '''[[دانه]]''' خوانند.
* هر چه را [[برگ]] بویا و به دست ورز مردمان کشته شود و همواره هست، '''[[اسپرغم]]''' خوانند.
* هر چه را شکوفه خوشبوی است و به (دست) ورز مردمان هنگام هنگام باشد، یا بن همواره هست و به هنگام، بشکوفهٔ خوشبوی (از او) بشکفد،
مانند گل و [[نرگس]] و [[یاسمن]] و [[نسترن]] و [[آلاله (سرده)|آلاله]]، کبیکه و کیده و چمبگ، خیری، کرکم، زردک، [[بنفشه]]، کاردک و دیگر از ایناین‌گونه، '''گل''' خوانند.
گونه، '''گل''' خوانند.
* هر چه را بار خوشبوی یا [[شکوفه]] خوشبوی است و دست ورز مردمان نیست و بهنگام باشد، '''نهال''' خوانند.
* هر چه به خواربار [[ستوران]] و [[گوسفند]]ان میهمان است، '''گیاه''' خوانند.
* هر چه به پیشپارگی اشتها آور در شود '''افزار'''ها خوانند.
* هر چه با نان و خوراک خوردن میهمان است، چون [[اسفناج]] و [[کرفس]] و [[گشنیز]] و کاگیزه، '''[[تره]]''' خوانند.
* هر چه، چون شان و نای، [[پنبه]] و دیگر از این گونهاین‌گونه را، '''جامه''' خوانند.
* هر چه را [[مغز]] دارای [[چربی]] است، چون [[کنجد]] دوشدانه و [[شاهدانه]] و زیت و دیگر از این گونه،این‌گونه، '''[[روغن]]''' خوانند.
* هر چه را جامه به (آن) شاید رشتن، مانند کرکم و دارپرنیان و [[زردچوبه]] و …، [[روناس]] و [[نیل]]، '''[[رنگ]]''' خوانند.
* هر چه را [[ریشه]] یا پوست یا چوب بویا است، چون [[کندر]]، راشت، کوست،... ، صندل، پلنگ مشک، کاکوله، [[کافور]]، بادنج بوی و دیگر
از این گونه،این‌گونه، '''بوی دار''' خوانند.
* هر چه را از او [[چسب]] گیاهی بیاید، '''ژده''' خوانند.
این همه چوب این گیاهان را، چون بریده شد، خشک یا تر، '''[[هیزم]]''' خوانند.
سطر ۶۶ ⟵ ۶۵:
* ده (گونه) را بیرون شاید خوردن، درون نشاید خوردن، مانند [[خرما]] و [[شفتالو]]، [[زردآلو]]، [[سنجد]]، …، [[کنار (سرده)|کنار]]، [[آلوچه]] و …
* ده (گونه) آن است که درون را شاید خوردن، بیرون را نشاید خوردن، مانند [[گردو]]، [[بادام]] و [[نارگیل]] و [[فندق]] و [[شاه بلوط]] و درخت [[گرگان]]ی که [[پسته]] نیز خوانند و چیزی بیش از (این) است، اما مایه ور این چند است.
* آن را که از پیوند دو درخت نشانند، مانند به – خرمل و آلوچه – بادام (؟) و دیگر از این گونه،این‌گونه، '''[[پیوندی]]''' خوانند.
 
معانی برخی لغات بیان شده در بالا: