محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
با فرض حسن نیت ویرایش 151.241.169.91 (بحث) خنثی‌سازی شد: بی منبع. (T)
خط ۹۹:
وقتی که روح از راهِ واسطه قرار دادنِ بدن یعنی از راهِ چشم یا گوش یا حسِّ دیگری به چیزی توجه می‌کند، در این حال بدن، آن را به طرفِ چیزی می‌کشاند که هرگز به یک حال باقی نیست و در نتیجهٔ این تماس، روح سرگردان می‌شود و گمراه می‌گردد و مانند مستی، تعادلِ خود را می‌بازد... اما موقعی که روح مستقیماً و در خودش دربارهٔ چیزی به جستجو می‌پردازد، در این صورت فقط به آنچه پاک و ابدی است و همیشه به یک حال می‌ماند، آگاه می‌گردد و چون به آنچه دریافته است قرابت دارد. اگر سعادتش یاری کند در نزدِ آن باقی می‌ماند و در نتیجه سرگردانی اش به پایان می‌رسد و آرامش خود را بازمی‌یابد و در سایهٔ تماس با آنچه دریافته است، خود نیز همیشه در یک حال و یکسان باقی می‌ماند. این وضع و حالتی که روح در چنین موقعی به خود می‌گیرد، همان است که تفکر نام دارد.{{مدرک}}
 
== دلیل اثبات روح به زبان ساده ==
:وقتی انسان به وجود و درون خود می نگرد ، درکی از خود دارد که اصطلاحا به آن" آگاهی" میگویند، این حس از دوران جنینی و از زمان معین دمیده شدن روح ، همراه انسان است(هر چند که به علت فراموشی یا ضعف فیزیک مغز در آن زمان ، انسان آن را به طور کامل یا کلا" بیاد نیاورد) و البته این حس بودن ارتباطی به ویژگی های زیستی و مادی مغز از جمله حافظه،محاسبات،تجزیه و تحلیل ها و ... ندارد(چرا که با تغییرات آنها تغییری در این حس ایجاد نمیشود و دانشمندان هم هنوز جایی برای آن در مغز پیدا نکرده اند). این حس "بودن" برای یک انسان مثلا سی ساله از همان سی سال گذشته پدید آمده و تغییری هم نکرده(هر چند ویژگی های فیزیولوژیکی مغز و بدن تغییر کرده باشد یا به اطلاعات و توانمدیهای حافظه افزوده یا از آن کم شده باشد) و پیش از آن سی سال هم نبوده در حالیکه ماقبل آن سی سال، هزاران انسان بدنیا آمده و زندگی کرده اند و این شخص هیچ یک از آنها نبوده! . علم مبتنی بر تجربه کنونی و متخصصین مغز و اعصاب هیچ دلیل و توجیهی مادی و زیستی برای این حس "بودن" انسان ندارند و از کنار آن با سکوت میگذرند در حالیکه موضوعی بسیارمهم بوده و برهان محکمی برای اثبات بعد فرامادی(روح) در وجود انسان و جانوران و گیاهان میباشد ، که البته بنابر روایات اسلامی آگاهی و شعور تنها ویژگی روح نبوده و مقام و سطح روح مخلوقات نیز یکسان نیست ،روح انسان دارای عالیترین رتبه و روح نباتات دارای پایین ترین رتبه بوده و البته این دوبعد مادی و فرامادی خلایق، از تولد تا مرگ در هم تنیده اند و برهم کنش دارند و باعث تکامل یا پسرفت یکدیگر میشوند ،عده ای برتری انسان بر دیگر موجودات زمین را ناشی از اندازه ،حجم ، یا نسبت مغز به جثه میدانند و این درحالیست که در تمامی این سه مورد انسان در رده نخست قرار ندارد واگر بنا براین مسائل بود باید حیواناتی مانند فیل ،نهنگ یا موش پوزه دار توانمندی هایی حداقل شبه انسانی میداشتند! و از نظر اسلامی دلیل این برتری انسان، نتیجه ی وجود روحی متعالی تر از دیگر موجودات در وجود انسان است که سبب قدرت یافتن وتکامل مغز او شده و به خواست خداوند دیگر موجودات زمین به نوعی مغلوب و برده انسان در این دنیا شده اند.
:'''روح سعادتمند'''
روح اگر از بدن مستقل و فارغ بماند و چیزی از بدن دامنش را نگیرد و پیوسته از بدن گریزان و دائماً به خود مشغول باشد یعنی حقیقتاً در جستجوی حقیقت بوده و در این فکر باشد که مرگ را با آغوش باز بپذیرد. چنین روحی پس از مرگ به مکانی که از هر حیث به خود او شبیه است، یعنی به جایی نامریی و الهی و ابدی روی می‌نهد و در آنجا به سعادت می‌رسد و از اشتباه و نادانی و ترس و شهوت و همهٔ نواقص و بدی‌های طبیعتِ بشری آزاد می‌گردد و چنان‌که آشنایان به اسرار می‌گویند، در جوار خدا به زندگی ادامه می‌دهد.{{مدرک}}
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/جان»