شاه سلطان حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
خط ۶:
|اندازه تصویر = 280px
| زیرنویس تصویر = نگاره شاه سلطان حسین
| دوران = [[۱۱۰۵ (قمری)|۱۱۰۵]] - [[۱۱۳۵ (قمری)]]{{سخ}}۱۶۹۴ - ۱۷۲۲۱۶۹۴–۱۷۲۲ (میلادی)
| تاجگذاری = [[۱۴ ذیحجه]] [[۱۱۰۵ (قمری)]]{{سخ}}۱۶۹۴ (میلادی)
| تفویض =
خط ۱۲:
| نام کامل = ابوالمظفر شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان سام میرزا صفوی الحسینی الموسوی
| لقب =
| زادروز = ۱۰۷۹ (قمری)<ref name="حسین صفوی">[http://www.encyclopaediaislamica.com/ حسین صفوی]</ref>{{سخ}}اکتبر ۱۶۶۸ (میلادی)
| زادگاه =
| تاریخ درگذشت = ۱۱۳۹ (قمری){{سخ}}۱۵ نوامبر ۱۷۲۶ (میلادی)
| محل درگذشت = [[اصفهان]]
خط ۱۹:
| پیش از = [[محمود افغان]]([[اصفهان]]){{سخ}}[[شاه طهماسب دوم]]([[قزوین]])
| پس از = [[شاه سلیمان|شاه سلیمان یکم]]
| شهبانو =
| همسر =
| همسر ۱ =فِرداسلطان بیگم
| همسر ۲ =اَمینه بیگم
| همسر ۳ =
| کاخ =
| دودمان = [[صفویان]]
| آواز سلطنتی =
| شعار سلطنتی =
| پدر = [[شاه سلیمان|شاه سلیمان یکم]]
| مادر =هلنا خانم
| فرزندان = [[راضیه بیگم|راضیه‌سلطان بیگم]]{{سخ}}[[شاه طهماسب دوم]]
| دین = [[اسلام]]، [[شیعه دوازده‌امامی]]
خط ۴۰:
او شخصی بود که در انزوای حرم بزرگ شده بود، سواد نداشت و از آمادگی لازم برای اداره کشور برخوردار نبود. وی در عین حال دارای شخصیتی آرام بود و دینداری و پرهیزگاری وی به‌ویژه خودداری‌اش در نوشیدن شراب، وی را شهره عام و خاص کرده بود طوری که قبل از پادشاهی به وی «ملا حسین» می‌گفتند.
 
دوران سلطنت وی صحنه رقابت علما با اعضای حرم و خواجگان حرمسرا بود. این عوامل باعث شد تا شاه سلطان حسین در نهایت به شخصی ضعیف‌النفس، شهوتران و باده نوش تبدیل شود. در دوره حکومت وی آخرین بازمانده‌های نظم حکومتی و ساختار اداری که با تلاشهای [[شاه اسماعیل]]، [[شاه طهماسب]] و [[شاه عباس اول]] ایجاد شده بود از میان رفت. وی عملاً هیچ قدرتی در اداره امور نداشت و حتی علاقه‌ای هم به دانستن اتفاقاتی که در اطرافش می‌افتاد نشان نمی‌داد. کشور در هرج و مرج و نابسامانی فرو رفتفرورفت و هر نوع فسق و فجوری بدون هیچ ممانعتی حتی در پایتخت رخ می‌داد. شرح برخی هوسرانی‌ها و نابسامانی‌های دوره حکومت وی در کتاب [[رستم التواریخ]] در اوایل حکومت [[فتحعلی شاه قاجار]] نوشته شده‌است.
[[پرونده:Tapanche-french.jpg|بندانگشتی|250px|تپانچه سر پر هدیه لویی چهاردهم به شاه سلطان حسین]]
 
== همسران ==
[[محمدهاشم آصف]] در کتاب رستم‌التواریخ شمار همسران دائم شاه حسین را حدود ۱۰۰۰ نفر از بلاد و اقوام مختلف کشور ذکر می‌کند که در [[حرمسرا]]یی بسیار مجلل زندگی می‌کردند.{{مدرک}} قوت جنسی او را می‌ستاید و می‌نویسد که «روز و شب در اکل و [[آمیرش جنسی|مجامعت]] بسیار حریص و بی‌اختیار بود و به جهت امتحان در یک روز و یک شب صد دختر باکرهٔ ماهرو را فرمود...فرمود… از برای وی [[متعه]] نمودند...نمودند… و در مدت بیست‌وچهار ساعت ازالهٔ بکارت آن دوشیزگانِ دلکشِ طناز و آن لعبتانِ شکرلبِ پرناز نمود و باز مانندبازمانند عزبان هل من مزید می‌فرمود»<ref>محمدهاشم آصف، رستم‌التواریخ، ص ۸۲</ref> علاوه بر این سنتی در آن دوران رایج بود که مردانی که همسر یا دختری بسیار زیبا داشتند آن را طلاق می‌گفتند تا برای تلذذ پادشاه به ازدواج موقت او درآیند؛ «به این مراسم خوب و به این آئین مرغوب مذکور، ازالهٔ بکارت سه هزار دخترِ ماه‌رویِ مشکین‌موی، لاله‌عذار، گلندام، بادام‌چشم، شکرلب و دخول در دو هزار زنِ جمیلهٔ آفتاب‌لقایِ سروبالایِ نسرین‌بدن، نرگس‌چشم، طنازِ پرناز، بلورین غبغب نموده»<ref>محمدهاشم آصف، رستم‌التواریخ، ص ۸۳</ref>
 
== سیاست مذهبی شاه سلطان حسین ==
[[پرونده:شاه سلطان حسین و درباریان.jpg|بندانگشتی|300px|توزیع هدایا در جشن نوروز توسط شاه سلطان حسین در اصفهان (۱۱۳۴ قمری)]]
دیانت شاه سلطان حسین باعث شد تا علمای شیعه از او حمایت کنند. طوری که در ابتدای سلطنتش فقیه نامی عالم [[تشیع]] [[محمد باقر مجلسی]] از او جانبداری کاملی به عمل آورد. مورخین ذکر می‌کنند که شاه سلطان حسین در زمان تاجگذاری اجازه نداد که صوفیان طبق رسم معمول او را با شمشیر احاطه کنند و در عوض [[محمد باقر مجلسی]] را برای این کار فراخواند. محمدباقر مجلسی تاج شاهی را بر سر او گذاشت و خطابه‌ای در ضرورت رفع فسوق و مناهی ایراد کرد. دربار صفوی در آن زمان از یک سو زیر نفوذ فقها (در رأس آنان شیخ‌الاسلام محمدباقر مجلسی) بود و از سوی دیگر، خواجه‌سرایان و امیران [[قزلباش]] جبهه نیرومندی تشکیل داده بودند. در آغاز، یا لااقل تا درگذشت مجلسی در ۱۱۱۰، گروه مذهبی بر خواجه‌سرایان برتری داشتند. شاه احتمالاً دستورهای مجلسی را اجرا می‌کرد و اصلاحاتی از جنبه دینی انجام می‌داد، از جمله نوشیدن شراب را ممنوع اعلام کرد. این فرمان باعث ناخشنودی خواجه‌سرایان و کسانی شد که به چنین رفتارهایی خوگرفته بودند. این‌بار نیز با دخالت [[مریم بیگم (شاه صفی)|مریم بیگم]]، نه فقط این ممنوعیت از بین رفت، بلکه سلطان حسین نیز به آشامیدن آن عادت کرد. از این زمان به بعد، شاه صفوی تقریبآ منزوی شد و همه کارها را وزیرانش انجام می‌دادند.<ref name="حسین صفوی">[http://www.encyclopaediaislamica.com/ حسین صفوی]</ref> گسترش نقش علمای شیعه در بنیان سیاسی ایران پیش از شاه سلطان حسین، در زمان شاه سلیمان صفوی آغاز شده بود؛ ولی در دوره او بر شدت آن افزوده شد. سیاست آزار صوفیان که پیشتر از آن توسط [[شاه عباس اول]] بخاطر سرکوب [[قزلباش]]ها نهادینه شده بود، در زمان شاه سلطان حسین به اوج خود رسید.
شاه، دلش می‌خواست روزی معین به عنوان روز ولادت [[امام علی]] علیه السلام رسمیت یابد و عید رسمی اعلام شود.
وی برای این کار علمای [[اصفهان]] را گردآورد و به عبارتی، یک مجمع علمی تشکیل داد. در این مجمع، به دستور شاه، مقرر شد تا هر کسی بر اساس منابع و مدارک و آنچه قبول دارد، نظرش را روی کاغذی بنویسد.
خط ۷۸:
موقعی که کیخسرو خان گرجی (برای مقابله با غلجایی‌ها) عازم قندهار بود، عبدالله خان ابدالی را که طایفه او با افغانان غلجائی دشمن بودند، حاکم هرات قرار داد. پس از شکست و قتل کیخسرو، افاغنه ابدالی هم در سال ۱۱۱۸ طغیان کردند و هرات را از ایران جدا کردند. شاه سلطان حسین برای مقابله با آنها از اصفهان حرکت کرد ولی از طهران جلوتر نرفت و سرداری را برای سرکوبی شورشیان فرستاد. ابدالیان سردار شاه را در سال ۱۱۱۹ کشتند.
 
محمود، پسر میرویس، که پس از مرگ پدر و کشتن عمویش رئیس طایفه غلجائی شده بود، در سال ۱۱۲۰ افغانان ابدالی را شکست داد و اسدالله خان، پسر عبد اللّه خان ابدالی سردار ایشان را کشت. محمود وانمود کرد که این کار خدمت به دربار ایران بوده استبوده‌است. رجال بی تدبیربی‌تدبیر دربار نیز به محمود لقب حسینقلی خان دادند و با فرستادن یک قطعه شمشیر مرصّع، به حکومت قندهار منصوبش کردند.<ref name="شاه سلطان حسین">[http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,25220A92313.html شاه سلطان حسین]</ref>
 
دربار شاه از سرکوب این قیام‌ها عاجز بود چون از طرفی وزیر اعظم خود یک لزگی بود و از طرفی شاه تحت تأثیر مشاورانی چون ملاباشی محمدحسین مجلسی و رحیم خان حکیم‌باشی قرار داشت. این دو از مخالفان وزیر اعظم به شماربه‌شمار می‌آمدند و یک لشکرکشی موفق علیه شورشیان افغان توسط وزیر اعظم را مغایر منافع خویش می‌دانستند.
 
در رستم‌التواریخ علت شورش افغانی‌ها ظلم بی‌اندازهٔ [[خسروخان]] و [[گرگین خان]] گرجی ذکر می‌شود که با حمایت فقها به حکومت [[قندهار]] و [[کابل]] و [[هرات]] رسیده بودند: «پس خسروخان و گرگین خان و اتباع و عمله‌جاتش شروع نمودند به ایذاء و آزار نمودن اهل سنت به مرتبه‌ای که از حد تحریر و تقریر بیرون است، یعنی زنان و دختران و پسران‌شان را به زور و شلاق می‌بردند و به جور و جفا خون‌شان را می‌ریختند به ناحق به آنان تجاوز می‌نمودند.
خط ۹۱:
{{پایان وسط‌چین}}
 
همه این عوامل باعث شد شورشیان جسورانه‌تر به نافرمانی بپردازند و در سال ۱۷۲۱ میلادی [[محمود افغان]] کرمان را محاصره کرد و از آنجا عازم اصفهان پایتخت صفویه شد. شاه سلطان حسین در اصفهان ماند و افغانها به محاصره شهر پرداختند. او [[شاه تهماسب دوم|طهماسب]] شاهزاده را برای جمع‌آوری قوا به [[کاشان]] و [[قزوین]] فرستاد ولی طهماسب به جای این کار به خوش‌گذرانی‌ها و بی‌بند و باری مشغول شد. سلطان حسین به ایجاد مناسبات دوستانه با دیگر کشورها اهمیت می‌داد، اما ضعف حکومت مرکزی و قدرت گرفتن همسایه‌های ایران، از جمله [[عثمانی]] و [[روسیه]]، باعث مداخله و حمله آنها به ایران شد.<ref name="حسین صفوی">[http://www.encyclopaediaislamica.com/ حسین صفوی]</ref> [[روسیه|روس‌ها]] که تعرضات خود را از زمان [[شاه اسماعیل دوم]] آغاز کرده بودند، در زمان شاه سلطان حسین شروع به مداخله در امور منطقه [[قفقاز]] کرده و حتی سواحل [[دریای خزر]] از [[دربند]] تا [[استرآباد]] ([[گرگان]] فعلی) را به تصرف خود درآوردند.
 
== سقوط اصفهان ==
خط ۹۷:
 
== نقش شاه سلطان حسین در سرنگونی سلسله صفوی ==
اوّلین اشتباهی که از او سرزد، نصب شاهنواز خان گرجی به حکومت قندهار بود. این حاکم بدسیرت همان کسی است که به لقب گرگین خان معروف شد و باعث شورش افاغنه و انقراض سلسله صفوی شد. <ref name="شاه سلطان حسین" />
فساد سازمان حکومتی، جایگاه اوباش در مناصب دولتی، غارتگری‌های حاکمین شهرها، ولخرجی‌های هنگفت شاه، [[مالیات|مالیات های]]‌های کمر شکن، سقوط بازرگانی خارجی و نظایر آن از دلایل مستقیم فروپاشی نظام حکومتی صفویه در زمان شاه سلطان حسین بود.
 
از نظر داخلی تربیت بد شاهزادگان در دربار صفوی مهم‌ترین مشکل را درست کرد. این اشتباه را خود شاه عباس اول شروع کرد. او نسبت به فرزندانش بدبین بود و ولی عهد خود صفی میرزا را نیز کشت. چون نسبت به او مشکوک بود. شاه عباس همه افراد نزدیک به خود را حذف کرد تا فقط خودش بماند. اما تصور نمی‌کرد که باید برای بعد از خود او هم کسی بماند. بالاخره او نوه اش را جانشین خودش کرد که همان شاه صفی است. از آن به بعد برای تردیدی که نسبت به شاهزادگان داشتند آنها را در داخل دربار و پنهان نگاه می‌داشتند تا قزلباشان از آنها سوءاستفاده نکنند. این وضعیت ادامه یافت تا این که افرادی مانند شاه سلیمان و پسرش شاه سلطان حسین به قدرت رسیدند که تربیت سیاسی کافی نداشتند و چون در بچگی زندگی آرامی داشتند روحیاتشان هم آرام بود و در وقت بالا گرفتن مشکلات کاری از دستشان بر نمی‌آمدبرنمی‌آمد.<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/37300 حکومت داری به شیوه شاه سلطان حسین صفوی]</ref> هرچند که زمینه‌های سقوط صفویه در زمان [[شاه عباس یکم]] پایه‌ریزی شد اما شاه سلطان حسین، مقصر اصلی سقوط این سلسله‌است چرا که ضعف‌نفس و بی‌اعتنایی او به امور کشوری و لشکری باعث در هم ریختن اوضاع [[ایران]] آن زمان شد. سلطان حسین، فاضل و خداترس، اما برعکس نیاکانش، به اوضاع سپاه بی‌اعتنا بود تا جایی که حقوق دو سال سپاهیان ترکمان را نپرداخت و در نتیجه آنان به [[آذربایجان]] گریختند و به قتل و غارت دست زدند. از دیگر موارد ضعف حکومت سلطان حسین، تعدد مراکز تصمیم‌گیری در امور مملکت بود که در جنگ [[گلناباد]] و عقب‌نشینی نابهنگام سپاهیان صفوی از فرح‌آباد، خود را نشان داد. افزون بر آن، خلع سلاح ارمنیان [[جلفا]] و یاری نرساندن به ایشان در مقابله با افغانها، برخورد نادرست با والی [[گرجستان]] و سرانجام بالا گرفتن دعوای [[متشرعه]] و [[متصوفه]] و نیز غفلت از تحولاتی که در دنیای پیرامون روی داده بود، همراه با کنار گذاشتن احکام شرع و بی‌اعتنایی و بی‌حرمتی به صوفیانی که حامی اولیه و اصلی صفویان بودند، همه در سقوط دولت صفوی کارساز بودند.<ref name="حسین صفوی">[http://www.encyclopaediaislamica.com/ حسین صفوی]</ref> حتی زمانی که افغان هاافغان‌ها [[اصفهان]] را محاصره کردند و هنوز امکان خروج از شهر وجود داشت او حاضر به ترک شهر برای گردآوری نیرو نشد و آخرین فرصت طلایی را از دست داد.<ref>غفاری‌فرد، عباسقلی، ''[[تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه]]''، [[سمت]]، ۱۳۸۱. (ص ۲۷۴)</ref>
 
شاه سلطان حسین به‌قدری به امور کشور بی‌اعتنا بود که در پاسخ به هر چیزی که به او اطلاع می‌دادند و هر کاری که انجام می‌دادند فقط به گفتن «یخشی دور» (بسیار خوب است) بسنده می‌کرد چنان‌که یکی از معاصران وی در اینباره سروده‌است:<ref>[[عبدالحسین نوایی|نوایی، عبدالحسین]]، ''[[متون تاریخی به زبان فارسی]]''، [[سمت]]، ۱۳۷۵. (ص ۲۰۶ به نقل از [[مجمع‌التواریخ]])</ref>
خط ۱۱۳:
 
== عاقبت شاه سلطان حسین ==
شاه سلطان حسین تا سال ۱۷۲۶ زندانی افغان هاافغان‌ها بود و عاقبت با رسیدن پیام عثمانیان مبنی بر حمایت از شاه ایران و بازگرداندن تاج و تخت به او، به دستور [[اشرف افغان]] در ۱۱۳۹<ref name="حسین صفوی">[http://www.encyclopaediaislamica.com/ حسین صفوی]</ref> گردن او در زندان زده شد. بدن او در قم و سر او در همدان دفن شده استشده‌است.
 
== دوران حکومت ==
از بناهای مهم عهد شاه سلطان حسین، مدرسه چهار باغ است که توسط مادرش این بنا نهاده شد که از شاهکارهای آثار عهد صفوی محسوب می‌شود.<ref name="شاه سلطان حسین" /> سال ساخت بنا از ۱۱۱۶ تا ۱۱۲۲ می‌باشد و مجموعه‌ای از هنر کاشیکاری است. این مدرسه بدین جهت به مادر شاه معروف است که مادر وی موقوفات بسیاری از جمله کاروانسرای عباسی (که اکنون ساختمان ارگ عظیم نقش جهان به جای آن در مرکز اصفهان ساخته شده استشده‌است) و بازارچه و ... را [[وقف]] این مدرسه و طلاب ان کرده بود که در حمله افغان‌ها این اسناد به همراه کتابخانه بی نظیر این مدرسه همه نابود گردید. مفتی آن‌ها، یعنی ملا زعفران و سایر علمای افغان، مردم اصفهان را [[رافضی]] و [[مشرک]] خواندند و این شهر را مفتوح العنون قلمداد کردند. جماعت یاغی افغان تا هر کجا می‌توانستند و فرصت داشتند، املاک و اراضی وقف را جزو خالصه و تحت تصرف خود در آوردنددرآوردند و طومارها و وقفنامه‌ها را از بین بردند. بسیاری از آن املاک را نیز به اراضی موات تبدیل کرده، قناتها را پر کردند و سایر آثار دیگر مانند [[دکان]]ها، [[کاروانسرا]]ها و سایر مستغلات را خراب کردند. در حقیقت آنچه در عصر صفوی بخصوص از زمان شاه عباس اول تا آن زمان به عنوان موقوفات و تشکیلات اوقاف بر اساس نظم وتدبیر حاصل شده بود، یک-باره با هجوم افغان (۱۱۳۵ هـ ق) و محاصرة شهر و ویرانگری‌های افغان‌ها از هم گسیخته شد؛ به طوری که نوشتهاند:
 
در این زمان رقبات دفتری صفویه که تشخیص قُری را از دولتی و موقوفة ملی به درستی ربط می‌داد و در عمارت چهل ستون ثبت و ضبط بوده است،بوده‌است، به وسیلة افغانها به رودخانهٔ [[زاینده رود]] افکنده شد و بدین صورت، اسناد و آثار بسیاری که مربوط به اوقاف عصر صفوی بود از این طریق نابود شده استشده‌است.<ref>[http://yon.ir/gMeh موقوفات ماندگار بانوان از اصفهان عصر صفوی]</ref>
 
از نظر تعداد و تنوع سکه‌های به دست آمده از دوران شاهان صفوی، دوران شاه سلطان حسین بیشترین تعداد را تشکیل می دهندمی‌دهند. بر روی کلیهٔ سکه‌های مربوط به دوران شاه سلطان حسین نوشتهٔ «لا اله الا الله محمد رسول اللهرسول‌الله علی ولی‌الله» و گاهی همراه با نام دوازده امام نقش بسته و درپشت آنها، از شش نوع شعر یا عبارت با ذکر نام محل ضرب استفاده شده استشده‌است. در سال‌های پایانی حکومت شاه سلطان حسین سکه‌های نقرهٔ تقلبی رواج یافت. نمونه‌ای از سکه‌هایی که از این دوران به دست آمده، یکی سکهٔ عباسی از جنس [[نقره]] به وزن ۲٫۷ گرم است که در ۱۱۱۱ هجری قمری ضرب و بر روی آن نام امامان ذکرشده است. در پشت سکه، شعر «گشت صاحب سکه از توفیق رب‌المشرقین در جهان کلب امیرالمؤمنین سلطان حسین» و در پایین و حاشیهٔ آن، مکان ضرب نقش بسته. سکهٔ بعدی، که آن هم عباسی و از جنس نقره است، در ۱۱۳۰ هجری قمری ضرب شده. در پشت این سکه نوشتهٔ «بندهٔ شاه ولایت حسین» و در پایین آن، مکان ضرب، نقش بسته استبسته‌است. سکه‌های پنج شاهی ای نیز از جنس نقره ضرب شده که مستطیلی شکل اند. این سکه در ۱۱۲۶ هجری قمری ضرب شد. بر روی این سکه، فقط نوشتهٔ «لا اله الا الله محمد رسول اللهرسول‌الله علی ولی‌الله» و در پشت آن، نوشتهٔ «بندهٔ شاه ولایت حسین» و مکان ضرب نقش بسته استبسته‌است. نوع دیگری از سکه‌های مربوط به این دوران سکه‌ای است از جنس [[برنز]] که در ۱۱۰۸ هجری قمری به وزن ۱٫۹ گرم و قطر ۲۳ میلی‌متر ضرب شده. بر روی این سکه، نقش یک پرنده همراه با خوشهٔ گندم و در پشت، آن نوشتهٔ «ضرب [[ایروان]]» به چشم می خوردمی‌خورد.
 
; سکه‌ها:
خط ۱۳۵:
* اشرفی<ref>[http://yon.ir/tMAkشاه سلطان حسین]</ref>
 
سکه‌های رایج در زمان صفویه از زر و سیم و برنز بود، ولی در معاملات و داد و ستد بیشتر از سکه نقره و برنز استفاده می‌شد و سکه‌های زرین کمتر در دست مردم بود و معمولاً در جشن‌ها و تاجگذاری و اعیاد ضرب می‌شد. واحد [[پول]] در دوران صفوی تومان بود. سکه زر به نام اشرفی و سکه نقره بیستی، محمدی، شاهی و عباسی نامیده می‌شد و سکه‌های برنزی، غازی نام داشت که معمولاً به آنها فلوس می‌گفتند. فلوس یا فلس کلمه‌ای عربی که معادل فارسی آن پشیز، پول سیاه یا همان غازی می‌باشد. این کلمه از ابولوس ((obulus یونانی، و ابلوس (obolus) لاتین و ابل ((obole فرانسه گرفته شده استشده‌است و معادل یک ششم درهم (دراخما = Dracma) است. بر روی سکه‌های فلوس معمولاً تصاویر مختلفی از حیوانات و پرندگان و اشکال بروج دوازده‌گانه و گاهی نیز عکس شخص یا شیئی را دارد و در بعضی موارد پشت سکه اسم و تاریخ ضرب را نیز می‌توان مشاهده نمود. هر سال سکه مسی جدیدی برای [[نوروز]] یا موقع تعویض حاکم جدید به ضرب می‌رسید و بدین ترتیب قیمت سکه‌های مسی در نزدیکی نوروز پایین می‌آمد و پادشاه و حاکم وقت از این راه استفاده می‌بردند. بطوریکه گفته می‌شد سکه‌های جدید مسی را هر کیلویی دو عباسی خریداری کرده و آنرا دوباره تبدیل به سکه‌های مسی جدید کرده و از این راه چهار برابر استفاده می‌بردند و در عین حال مملکت را از داشتن پول زیاد غیررسمی حفظ می‌کردند. اغلب بعد از عوض شدن و ضرب سکه مسی جدید قیمت سکه مسی قدیمی به نصف می‌رسید.
 
== فرزندان ==
=== پسران ===
* شاهزاده سلطان محمود میرزا ولیعهد سلطنت، (۱۶۹۷ - ۸۱۶۹۷–۸ فوریه ۱۷۲۵) به فرمان محمود هوتکی کشته شد.
* شاهزاده سلطان صفی میرزا، (۱۷۰۰ - ۱۷۲۵۱۷۰۰–۱۷۲۵) فرار کرد و در بعداً کشته شد.
* [[شاه طهماسب دوم]]، (۱۷۰۴ - ۱۷۴۰۱۷۰۴–۱۷۴۰) دهمین شاه صفویه
* شاهزاده سلطان مهر میرزا، (؟ - ۸ فوریه ۱۷۲۵)، به فرمان محمود هوتکی کشته شد.
* شاهزاده سلطان حیدر میرزا، (؟ - ۸ فوریه ۱۷۲۵) به فرمان محمود هوتکی کشته شد.
خط ۱۵۱:
* شاهزاده سلطان جعفر میرزا، (؟ - ۸ فوریه ۱۷۲۵) به فرمان محمود هوتکی کشته شد.
* شاهزاده سلطان باقر میرزا، (؟ - ۸ فوریه ۱۷۲۵) به فرمان محمود هوتکی کشته شد
* شاهزاده سلطان طاهر میرزا، (؟ - ۸ فوریه ۱۷۲۵) به فرمان محمود هوتکی کشته شد.<ref name=" «پرشیا - سلسله صفوی - شجره‌نامه»">[http://www.royalark.net/Persia/safawi4.htm «پرشیا - سلسله صفوی - شجره‌نامه»]</ref>
 
=== دختران ===
خط ۱۶۰:
* شاهدخت [[فاطمه‌سلطان بیگم|فاطمه بیگم]]، درسال ۱۷۳۰ با [[رضاقلی میرزا]] پسر [[نادرشاه افشار]] ازدواج کرد.
* شاهدخت [[جان‌آغا بیگم]]، درسال ۱۷۳۱ با [[شاه سلیمان دوم]] پسر شهربانو بیگم عمه‌زاده خود ازدواج کرد.
* شاهدخت [[مریم بیگم (شاه سلطان حسین)|مریم بیگم]]، در سال ۱۷۳۱ با میرزا مرتضی خلیفه سلطانی ازدواج کرد، او هم‌چنین مادر [[شاه اسماعیل سوم]] بود.<ref name=" «پرشیا - سلسله صفوی - شجره‌نامه»" />
 
== جستارهای وابسته ==