کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏پس از کودتا: در ان صفحه کتاب ایران بین دو انقلاب اسمی از مصدق نبود.
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۶:
|casualties3 =
}}
'''کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹''' کودتایی نظامی بود که توسط [[رضاخان میرپنج]] و هم‌دستی [[سیدضیاءالدین طباطبایی]]<ref>'''[http://www.britannica.com/EBchecked/topic/579680/Sayyid-Zia-od-Din-Tabatabai Sayyid Zia od-Din Tabatabaʾi]'''. (2008). In ''Encyclopædia Britannica''. Retrieved June 29, 2008, from Encyclopædia Britannica Online</ref> و با برنامه‌ریزی افسر انگلیسی [[آیرونساید]] اجرا شد.<ref name=ToolAutoGenRef1 /> پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها نقشی در طراحی کودتا یا آنچه بعداً رهبران می‌بایست انجام می‌دادند نداشتند.<ref>نیکی آر. کدی: ایران دوره قاجار و برآمدن [[رضا شاه پهلوی]] - مهدی حقیقت خواه ص 137</ref><ref>میخاییل زیرینسکی: قدرت سلطنت و دیکتاتوری (انگلستان و برآمدن [[رضاشاه پهلوی]]) ص 24</ref> اما برخی منابع می‌گویند
۲۳ روز پیش از کودتا [[رضا شاه پهلوی]] با [[ادموند آیرونساید]] ملاقات کرد که در این دیدار ژنرال آیرونساید به [[رضا شاه پهلوی]] گفته بود اگر شما قدرت را در دست بگیرید ما مخالفتی نداریم.<ref name="ReferenceA">{{یادکرد|فصل=|کتاب=روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی جلد اول|نویسنده=دکتر باقر عاقلی|ترجمه=|ناشر=نامک|چاپ=هشتم|شهر=تهران|کوشش=|ویرایش=|صفحه=143|سال=۱۳۸۷|شابک=ISBN 964-6895-53-0}}</ref> در نتیجه مذاکرات و هماهنگی‌های به عمل آمده بین [[سیدضیاءالدین طباطبایی]] و رضاشاه پهلوی، در روز سوم [[اسفند]] قوای قزاق وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجال سرشناس بازداشت و زندانی شدند. [[احمدشاه قاجار]] و [[محمدحسن میرزا]] ([[ولیعهد]]) به [[کاخ فرح‌آباد]] گریختند و [[سپهدار رشتی]] ([[نخست‌وزیر]]) به [[سفارت انگلستان در تهران]] پناهنده شد. نتیجه کودتا، [[رئیس‌الوزرا|رئیس‌الوزرایی]] سیدضیاءالدین و [[وزیر جنگ]] شدن [[رضاشاه|رضاخان]] بود.
 
خط ۵۵:
 
== طراحی کودتا ==
در اواخر سال ۱۹۲۰ [[میلادی]]، [[انگلستان]] تصمیم گرفت، به خاطر مخارج زیاد، نیروهایش را از شمال [[ایران]] خارج کند. به همین مناسبت ژنرال لرد [[آیرونساید]]، فرمانده نیروهای [[متفقین]] در شمال [[روسیه]] به ایران آمد تا بر این نقل و انتقال نظارت کند. ورود آیرونساید مصادف شد با شکست قوای [[قزاق]] از جنگلی‌ها و عقب‌نشینی آنها به منطقه [[آقابابا]] در شمال [[قزوین]]. [[رضاخان]]، در این زمان از [[افسر (ارتش)|افسران]] ارشد قوای قزاق بود. این قوا تحت فرماندهی افسران روسی و در راس آنان [[استاروسلسکی]] قرار داشت. [[پلیس جنوب]] (تحت حاکمیت انگلستان) و [[ژاندارمری]]، دیگر قوای متمرکز [[نیروی نظامی|نظامی]] ایران را تشکیل می‌دادند. [[نورمن]]، وزیر مختار انگلستان در ایران، به اشاره آیرونساید، [[احمدشاه]] را قانع کرد که افسران روس را از ایران اخراج نماید و بجای آنان، [[سردار همایون]]، یک افسر ضعیف را به فرماندهی قوای قزاق بگمارد.<ref name=autogenerated1 />
 
[[اردشیر ریپورتر]] اصرار دارد که عامل معرفی رضاخان به آیرونساید شخص او بوده‌است، درحالی که آیرونساید در خاطرات خود به چنین چیزی اشاره نمی‌کند. او طی دوره‌ای که سردار همایون فرماندهی اسمی قوای قزاق را داشته‌است بارها از اردوی آنان بازدید می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که «رضاخان مسلماً بهترین است» و «فرمانده قزاق‌ها ([[سردار همایون]]) مخلوقی بی فایده و ضعیف است».<ref name=autogenerated1 />
 
ماجرا چنین بود که با ورود آیرونساید و اخراج روس‌ها، روزی آیرونساید همه فرماندهان ایرانی را جمع می‌کند و به کمک مترجم به آنان «توصیه» می‌کند که خلع [[سلاح]] شوند. در جوی که همه فرماندهان از صلابت این دستور سکوت اختیار کرده بودند، رضاخان برمی‌خیزد و با صدای رسا یادآوری می‌کند که آنان تنها تحت امر [[پادشاه|پادشاهشان]] ([[احمدشاه]]) هستند و گوشزد کرد که فرماندهان هرگز این دستور را از یک افسر انگلیسی اجرا نخواهند کرد.<ref name=autogenerated2>[[تاریخ بیست ساله ایران]]. [[حسین مکی]]. نشر ناشر. ۱۳۶۳ تهران</ref>
 
آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی [[تهران]]، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را به دست آورد. در این موقع، صرف نظر از اینکه برنامه کودتا به دست آیرونساید طراحی شده باشد یا به دست رضاخان، هردو مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات را آغاز کرده بودند. آیرونساید می‌نویسد «رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شده‌است.»<ref name=autogenerated1 />
 
ملاقات نهایی میان رضاخان و آیرونساید در ۲۳ دیماه ۱۲۹۹ در [[گراندهتل قزوین]] برگزار شد. از میان همقطاران رضاخان تنها سرهنگ [[باقرخان مویان]] از این ملاقات باخبر شد و از انگلیسی‌ها کلنل [[هنری اسمایت]]. آیرونساید می‌نویسد: «اول می‌خواستم تعهد کتبی از او بگیرم؛ ولی به این نتیجه رسیدم که فایده‌ای ندارد. اگر بخواهد قول‌هایی را که به ما داده زیر پا بگذارد، ادعا خواهد کرد که آنها را تحت فشار داده‌است. دو مطلب را برایش به خوبی روشن کردم. یکی اینکه به خیال نیفتد که خود ما را از پشت سر مورد حمله قرار دهد و دیگر اینکه پس از ورود به تهران، [[شاه]] را به هیچ وجه از سلطنت برندارد.<ref name=autogenerated1 />
 
[[عبدالله شهبازی]] ادعاهای آیرونساید در خاطراتش را رد کرده و می‌نویسد که [[آیرونساید]] تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهار ماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک‌ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمی‌تواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش [[اردشیر ریپورتر]] باشد که به عنوان رئیس [[سازمان اطلاعات فرمانفرمای هندوستان]] در ایران تا زمان [[کودتا]] ۲۸ سال در ا یران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون [[انقلاب مشروطه]] و غیره تأثیر نهاده بود.<ref>http://www.shahbazi.org/Articles/Secrets.pdf</ref>
 
عوامل اصلی کودتا جمعاً پنج نفر بودند. این پنج نفر عبارت بودند از: [[سیدضیاءالدین طباطبایی]]، [[رضاخان میرپنج]]، سرگرد [[مسعود کیهان|مسعودخان کیهان]]، سرهنگ [[احمد امیراحمدی]] (بعداً سپهبد) و سروان کاظم خان سیاح (بعداً سرهنگ). بخش سیاسی این گروه را سید ضیاء اداره می‌کرد و مابقی بدنه نظامی کودتا را تشکیل می‌دادند. گفته می‌شود در آخرین جلسه مشورتی همگی هم قسم شده و پشت قرآنی را امضا کردند تا بعدها همدیگر را نکشند.<ref name=autogenerated2 />
 
به نوشته [[یحیی دولت‌آبادی]]، [[سیدضیاءالدین طباطبایی]] و [[کمیته زرگنده]] بخش ایرانی اجرای کودتا بودند و محمودخان مدیرالملک، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا کریم خان گیلانی را از اعضای آن معرفی می‌کند. «...[[کمیته زرگنده]] مرکز سیاست انگلیس است در تهران در قسمتی که باید به دست ایرانیان انجام بگیرد.»<ref>یحیی دولت‌آبادی. حیات یحیی. تهران، 1362. ج. 4، ص. 227، ص. 151</ref>
خط ۹۰:
== عملیات کودتا ==
[[پرونده:Ahmad shah and mirza.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|[[احمدشاه]] و [[ولیعهد|ولیعهدش]] [[محمدحسن میرزا]] با وقوع [[کودتا]] به کاخ فرح‌آباد (حوالی سرخه‌حصار کنونی) گریختند]]
از شب جمعه سی ام بهمن، اجازه حرکت افراد عادی به سمت تهران به دلایل امنیتی سلب گردید. دو هزار نفر از قوای قزاق و یکصد نفر ژاندارم به سمت [[تهران]] حرکت کردند و در صبح شنبه به [[کرج]] وارد شدند. در تیپ پیشقراولان به فرماندهی [[احمد امیراحمدی]] یک قبضه توپ نیز وجود داشت. صبح روز یکشنبه رژه پیاده‌نظام برگزار شد و پنجاه نفر قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به سمت [[کهریزک]] حرکت کردند. مابقی قوای قزاق در ساعت سه بعدازظهر به سوی شاه آباد و مهرآباد حرکت کردند و در کرج تنها یکصد قزاق و یکصد ژاندارم برای اسکورت سیدضیاء باقی‌ماندند. قوای قزاق ساعت ۴ بعدازظهر به [[مهرآباد]] (حومه تهران آنروز) رسیدند.<ref name=autogenerated2 />
 
یک ساعت بعد فرماندهان قبلی قزاقها برای منصرف کردن قوای قزاق وارد اردو می‌شوند، ولی موفقیتی حاصل نمی‌کنند. خانواده سربازان قزاق که از ورود فرزندان خود به حومه شهر مطلع شده‌اند، برای استقبال به مهرآباد می‌روند.<ref name=autogenerated2 />
 
در ساعت هفت و نیم عصر، نمایندگان شاه (معین الملک)، نخست وزیر (ادیب‌السلطنه سمیعی) و سفارت انگلستان (کلنل هایک و کلنل هادسون) برای مذاکره به مهرآباد می‌رسند که به سردی استقبال شده و مدت یک ساعت در اتاقی شبیه به طویله منتظر دیدار با سیدضیاء و رضا خان می‌شوند و عملاً تحت‌الحفظ نگهداری می‌شوند. ساعت ۹ شب نیروها به سمت محلهای از پیش تعیین شده در سطح شهر حرکت کرده و همزمان رضاخان با نمایندگان مذکور ملاقات می‌کند. نمایندگان دستور شاه مبنی بر توقف قوا را در مهرآباد به رضا خان ابلاغ می‌کنند، ولی شیپور حمله همزمان نواخته می‌شود و تقاضای آنان بی اثر باقی می‌ماند.<ref name=autogenerated2 />
 
پیشقراولان بریگاد مرکزی تحت فرماندهی سرتیپ شهاب جلوی دروازه شهرنو ([[دروازه قزوین]]) به رضاخان اخطار می‌کنند که در آماده باش کامل به سر می‌برند ولی در عمل مقاومتی نمی‌کنند. اندکی بعد قزاقخانه (باغ ملی) به تصرف قزاقها در می‌آید. [[عبدالحسین میرزا فرمانفرما]] برای مذاکره وارد می‌شود؛ ولی او نیز موفقیتی بدست نمی‌آورد. دویست نفر قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح فرماندهی کلانتری‌های شهر را بر عهده می‌گیرند و این تنها نقطه کودتا بود که به زد و خورد و کشته شدن چند قزاق و پلیس انجامید. چند تیر توپ شلیک شد و کودتا به پایان رسید.<ref name=autogenerated2 />
 
== پس از کودتا ==
خط ۱۰۵:
<div id="brownbox" style="font-size: 100%; background-color: wheat; border: 3px solid tan; padding: 10px 10px">
<div id="firstline" style="font-size: 100%;">
<p style="font-size:124%; margin: 0; line-height: 100%; color: BLACK;">اعلامیه رضاخان پس از کودتا<ref>[http://www.irdc.ir/fa/content/11274/print.aspx برآمدن رضاشاه-مرکز اسناد انقلاب اسلامی] ''مرکز اسناد انقلاب اسلامی''</ref></p><ref name="ReferenceA" />
 
</div>
خط ۱۲۹:
 
پس از کودتا از طرف میرپنج رضاخان اعلامیه‌ای در ۹ ماده تحت عنوان «[[حکم می‌کنم (اعلامیه)|حکم می‌کنم]]» صادر و توسط قزاقان به در و دیوار شهر تهران چسبانده شد.
در آستانه کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی ده‌ها تن از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند. در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر به چشم می‌خورد: [[سیدحسن مدرس]]، [[احمد قوام]]، [[عبدالحسین میرزا فرمانفرما]]، [[نصرت‌الدوله]]، [[عین‌الدوله]]، [[سعدالدوله]]، [[سهام‌الدوله]]، [[حشمت‌الدوله]]، [[قوام‌الدوله]]، [[مهدی‌قلی‌خان مجدالدوله|مجدالدوله]]، [[ممتازالدوله]]، [[محتشم‌السلطنه]]، [[نصیرالسلطنه]]، [[مشارالسلطنه]]، [[وثوق‌السلطنه]]، [[ممتازالملک]]، [[لسان‌الملک]]، [[یمین‌الملک]]، [[سردار رشید]]، [[سردار معتضد]]، سرهنگ گیگو، امیرنظام، کلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهراب‌زاده، اسعد سهراب‌زاده، سیدمحمد اسلامبولچی، [[محمدولی خان تنکابنی]]، سالار لشکر، شیخ محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و [[سیدمحمد تدین]].<ref name=autogenerated2 />
 
بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را باز خواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری کردند. گروهی دیگر از بازداشت شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با کابینه کودتا دستگیر کرده بودند. چنان‌که طی یک‌ماهه نخست عمر دولت کودتا در اعتراض به واقعه مذکور ده‌ها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیش‌آمده راهی زندان شدند. [[علی دشتی]]، [[فرخی یزدی]]، لسان‌السلطنه مؤدب همایون، میرزا قوام، [[میرزا هاشم آشتیانی]]، سیدغلامحسین خان، دکتر مشعوف، حاج محمدحسین معین‌الرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اکبر میرزاباشی، [[ملک‌الشعرا بهار]] و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.<ref name=autogenerated2 />
 
در فاصله کمتر از دو ماهی که از عمر کودتا می‌گذشت تمام زندانها و بازداشتگاه‌های تهران مملو از زندانیان شد تا جایی که مجبور شدند عده‌ای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید کنند. چنان‌که سیدحسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد.<ref name=autogenerated2 />
 
علاوه بر مخالفان و فعالان سیاسی گروهی از زندانیان این روزگار شامل صاحبان ثروت و متمولینی بودند که حکومت امیدوار بود با اخذ مبالغی هنگفت آزادیشان را به آنان بازگرداند. حاج [[محمدحسین امین‌الضرب]] و امیرنظام همدانی از شاخص‌ترین این گروه از زندانیان بودند که نفر اخیر با پرداخت ۲۵ هزار تومان پس از یک هفته زندان را ترک کرد.<ref name=autogenerated2 />
 
در همان زمان شایع شد که سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام کند. اما این خبر که گویا برای مرعوب ساختن زندانیان و احتمالاً اخذ وجوهی از آنان بر سر زبانها افتاده بود به دنبال اعتراض [[احمدشاه]] به سرعت فروکش کرد و طبق دستور شاه که گفته بود «فوراً از این اعمال قبیح جلوگیری نمایید و نگذارید که چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذکور نیز به سرعت رنگ باخت.<ref name=autogenerated2 />
 
بدین ترتیب تا پایان دوره کابینه سید ضیاء، محبوسین کماکان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوران سه‌ماهه احمد قوام‌السلطنه که خود از محبوسین بود یک روز پس از انتصاب به مقام ریاست‌الوزرایی تمام زندانیان را آزاد کرد: «آزادشدگان با حالت تأثرآوری که هر بیننده‌ای را محزون می‌نمود به [[مجلس شورای ملی]] وارد شده در حالتی که برخی از آنها موهای سرشان بلند و لباسهایشان مندرس و برخی دیگر پیر و ناتوان و بیچاره و کسل، عصازنان در صحن دوم مجلس مجتمع گشته بودند. به علاوه عده‌ای از کسان محبوسین و آزادیخواهان و ملّیون نیز حضور به هم رسانیدند…».<ref name=autogenerated2 />
 
هدف کودتا - آن طور که در اعلامیه‌هایی به مردم وعده داده شده بود - «برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تن‌پرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» بود. افرادی که به زعم سید ضیا و رضاخان، در سال‌های پرآشوب پس از انقلاب مشروطه «زمام مهام {امور} مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند می‌ساختند.»
خط ۱۶۸:
{{حکومت رضاشاه پهلوی}}
{{روابط ایران و بریتانیا}}
{{سلسله پهلوی}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹}}
 
[[رده:کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹]]
[[رده:۱۲۹۹]]