محسن روحالامینی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
منبع منتشر شده در یکی از منابع حذف شده بود و قابل استناد نبود. اظهار نظر جدیدی از منتشر شده بود که اضافه شد. برچسبها: ویرایشهای مشکوک به خرابکاری ویرایشگر دیداری |
Dandamayev (بحث | مشارکتها) خنثیسازی ویرایش 22004000 توسط 91.210.106.126 (بحث) برچسبها: خنثیسازی افزودن القاب |
||
خط ۱۱:
دلیل مرگ وی ضربات متعدد به سر و بدن و شرایط بد نگهداری در [[بازداشتگاه کهریزک]] بوده و احتمال بیماری رد شدهاست.<ref name=bbca /><ref>[http://alef.ir/1388/content/view/52664 الف]</ref>
او در روز پنجشنبه ۱۸ تیر، توسط افراد لباسشخصی دستگیر و به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیرشده، به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ منتقل میشود و صبح روز جمعه ۱۹ تیر آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد [[زندان اوین]] و [[بازداشتگاه کهریزک]] منتقل مینمایند.
|عنوان=روایتی از نحوه مرگ محسن روحالامینی:
شهید مظلوم
خط ۱۷:
|تاریخ=۳ مرداد ۱۳۸۸
|ناشر=رادیو زمانه
}}</ref>:{{نقل قول|من از روز دستگیری وی، به هر کجا که مراجعه کردم، پاسخی به من ندادند. نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هر کدام از خود سلب مسئولیت میکردند. دو هفته را اینگونه سپری کردم. به هر کجا سر میزدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبهرو میشدم. تا اینکه دلالی پیدا شد و گفت اگر چهار میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان میدهم. در روز مبعث در حسینیه امام خمینی و در دیدار مسؤولین کشور با رهبری، این موضوع را با وزیر اطلاعات که در ملاقات حضور داشت، مطرح کردم تا در مورد آن فرد دلال تحقیق کنند. شمارههای خود را نیز به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت، بتواند با من تماس بگیرد. از وزیر اطلاعات خبری نشد تا آنکه دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت شما که از مسؤولین هستید و دارای پاسپورت سبز نیز میباشید، چرا سراغ پسرتان را نمیگیرید. گفتم من دو هفتهاست که به دنبال اویم و هیچکس از وی خبری نمیدهد.
او به من گفت به شما تسلیت عرض میکنم. من فکر کردم که میخواهد بلوف بزند و مرا بترساند. بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم، میدهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم.
مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفتهاند، مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کردهاند. جنازهاش را که دیدم، متوجه شدم که دهانش را خرد کردهاند.
فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمیگفت. مطمئنم هر چه از او سؤال کردهاند، درست پاسخ دادهاست. آنها احتمالاً نتوانستهاند صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند.
با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم. محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیدهاند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای ۴۰ درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری [[مننژیت]] شدهاست.
او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهولالهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنجشنبه جسد او را به سردخانه تحویل میدهند. آنها پس از یک هفته ما را در جریان قتل فرزندم قرار دادند. برای تحویل جسد، از ما تعهد گرفتند که شکایتی از کسی نداریم… مادرش از لحظه اول اطلاع از مرگ فرزند، فقط میگفت «محسن من که رفت، به فکر محسنهای مردم باشید.»}}
[[عبدالحسین روحالامینی]] در پایان سخنانش افزود: «اکنون بسیج را به جایی رساندهاند که جوان سالم حزباللهی را دستگیر میکنند و جنازه او را تحویل خانوادهاش میدهند. آنهم تعهد میگیرند که کفن و دفن به گونهای باشد که اتفاقی نیفتد. آیا نظام آنقدر ضعیف شدهاست که از یک تشییع جنازه ساده میترسد؟»<ref name="zamaaneh.com" />
== پیامهای تسلیت ==
|