فلورانس نایتینگل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۳۴:
 
== ابتدای زندگی و حضور در جنگ ==
پدرش [[ویلیام ادوارد شور]] یکی از اعضای اشراف زاده دربار به شمار می‌رفت و فلورانس کوچک، در یک خانه بزرگ و راحت دوران کودکی خود را گذراند. خانواده او پس از ورود فلورانس به حرفه پرستاری از او متنفر شدند.<ref name=":2">{{یادکرد خبر|کوشش=|تاریخ=۸ فوریهٔ ۲۰۱۸|عنوان=زنانی که دنیا را تغییر دادند|نشانی=http://www.bbc.com/persian/world-42987293|ناشر=بی‌بی‌سی فارسی|زبان=|doi=|تاریخ بازدید=|تاریخ بازبینی=۸ فوریهٔ ۲۰۱۸}}</ref> در نامه‌های محرمانه‌ای که از او یافت شده نوشته «از کودکی برای خدمت به بیماران و بی‌پناهان الهاماتی از سوی خداوند به قلبم می‌رسید.» او بر خلاف خواست خانواده‌اش، علاقه زیادی به درمان بیماران و پرستاری داشت و تصمیم به پا گذاردن در این راه گرفت به گفته خودش از دوران کودکی همواره ندایی از جانب خداوند به گوش او می‌رسیده است و شبها هرگز خواب نداشته تا زمانی که صبح فرا می‌رسیده است خودش می‌گفت صدایی آرام مرتباً می‌گفت ای فلورانس کوچک آینده تو تماماً در خدمت بیماران سپری خواهد شد تو سرنوشت مرگبار بیماران را دگرگون خواهی کرد تو مکتبی را پایه‌گذاری خواهی کرد که سرنوشت مرگبار بیماران را دگرگون خواهد ساخت ای فلورانس کوچک بپا خیز و بیدار باش.
 
سال ۱۸۵۳ با آغاز جنگ کریمه میان [[امپراتوری عثمانی]] و [[روسیه]]، فرانسه و انگلستان به یاری عثمانی شتافتند و سربازان خود را به جنگ فرستادند.آن زمان تیتر روزنامه‌های تایمز لندن خبر از [[جنگ]] و توصیف اوضاع وخیم بیمارستانهای نظامی انگلیس می‌داد. در گزارشها آمده بود تنها ۲۰پرستار در جبهه‌ها فعالیت می‌کنند، [[بیمارستان]]ی وجود ندارد و حتی باند برای پانسمان هم نیست. با انتشار این گزارش‌ها، فلورانس از وزیر جنگ انگلیس درخواست وسایل و امکانات بهداشتی کرد و سپس با همراهی ۳۴پرستار زن با شجاعت تمام پا به اعماق خاک ترکیه گذاشت و به یاری مجروحان شتافت. این نخستین باری بود که یک زن به شکل رسمی اجازه می‌یافت که در ارتش فعالیت کند.<ref name=":2" />
 
وضعیت در منطقه بسیار نامناسب بود، به طور مثال تختخواب به اندازه کافی وجود نداشت، همه چیز کثیف بود و همه جا پر از موش بود. وقتی در نوامبر سال ۱۸۵۴ به منطقه رسید، پزشک ارتش حاضر نبود با او کار کند، اما این باعث نشد نایتینگل مایوس شود و خیلی زود شروع به تمیز کردن محوطه کرد و سربازان بیشتری نیز برای تمیز کردن بیمارستان به او پیوستند.<ref name=":2" />
فلورانس با چهره‌ای آرام‌بخش برای اینکه سربازان دست از [[می‌گساری]] بردارند، اتاقی برای مطالعه و بازی‌های سالم آنان راه انداخت.
 
او شب ها در بیمارستان به سربازانی که به شدت مجروح بودند سر می‌زد و تلاش می‌کرد تا آنها شرایط بهتری داشته باشند. به همین دلیل بود که او به نام زنی چراغ به دست شناخته شد. <ref name=":2" /> فلورانس با چهره‌ای آرام‌بخش برای اینکه سربازان دست از [[می‌گساری]] بردارند، اتاقی برای مطالعه و بازی‌های سالم آنان راه انداخت.
او بر اثر کار مداوم و همدمی با بیماران دچار تب وحشتناکی شبیه تیفوس یا مالاریا شد که در آن هنگام قربانیان زیادی را به کام مرگ کشانده بود و فلورانس نیز بر اثر این بیماری به‌شدت ضعیف شد.