دیوید هیوم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش‌های مشکوک به خرابکاری ویرایشگر دیداری
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۰:
# هیچ چیزی اثبات نمی‌شود مگر آنکه نقیض آن مستلزم تناقض باشد.
# هیچ چیز قابل تصور به طور متمایز، مستلزم تناقض نیست.
# تصور هر شیشئ موجود به صورت ناموجود، مستلزم امتناع منطقی نیست.
# پس موجودی نیست که عدم وجود آن مستلزم تناقض باشد.<ref>ibid.page 32</ref> {{مدرک}}
در کتاب گفت‌ها در باب دین طبیعی هیوم از زبان کلیانتس انتقادات خود را به واجب الوجودواجب‌الوجود این چنین بیان می‌کند:<blockquote>کلیانتس گفت: برای دمیا نشان دادن ضعف این دلیل آوری مابعدالطبیعی را به فیلو نخواهم سپرد. این دلیل آوری به چشم من چنان آشکارا کژبنیاد است و در عبنعین حال برای دین و پارسایی راستین پیامدی چنان اندک دربردارد که خود جسارت خواهم ورزید تا مغلطه اشمغلطه‌اش را نشان دهم. </blockquote><blockquote>با اظهار این نکته شروع خواهم کرد که یاوگی پیدایی هست در ادعای مبرهن ساختن شک زدایانهٔشک‌زدایانهٔ یک امر واقع توسط حجتی پیشینی (گزاره‌های غیر تجربی). هیچ چیزی را نمی‌توان شک زدایانهشک‌زدایانه مبرهن ساخت مگر آنچه خلاف اشخلافش متضمن تناقضی باشد. هیچ چیزی که به گونهٔ متمایز تصور پذیرتصورپذیر باشد متضمن تناقض نیست. هر آنچه چونان موجود تصورش می‌کنیم، می‌توانیم چنان معدوم هم تصور کنیم اش. بنا بر اینبنابراین هیچ هستی نیست که عدم اشعدم‌اش متضمن تناقض باشد در نتیجه هیچ هستی نیست که وجودش را بتوان شک زدایانه مبرهن ساخت. مدعی اندمدعی‌اند که ایزد یک هستی ضرورتاً موجود است و می‌کوشند این ضرورت وجودش را با مسلم کردن این نکته تبیین کنند که اگر ما کل ذات یا طبیعتش را بشناسیم حتماً عدم او را آنقدر ناممکن می‌یابیم که دو ضرب در دو چهار نشود لیکن پیداست تا وقتی که قوه‌های ما همین‌ها که اکنون هستند باقی مانند این هرگز نمی‌تواند روی دهد برای ما همچنان ممکن خواهد بود که در هر زمان عدم چیزی را تصور کنیم که پیشتر موجود تصورش کرده‌ایم ذهن هم نمی‌تواند تحت ضرورتی باشد برای فرض بقای هموارهٔ یک شئ در هستی به همانگونه که تحت ضرورتی هستیم تا همواره دو ضرب در دو را چهار چهار تصور کنیم بنا بر این عبارت وجود ضروری هیچ معنایی ندارد یا به دیگر سخن هیچ معنایی ندارد که سزاوار باشد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مکالمات در باب دین طبیعی|نام خانوادگی=اسکندری|نام=حمید|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref></blockquote>از نظر هیوم ادعایی غیرقابل شک است که دارای اجزای تجربی نباشد یا برای صدق آن گزاره نیاز نداشه باشیم به تجربه رجوع کنیم مانندهمانند گزاره‌های ریاضی.
 
البته در نقد هیوم گفته شده تصور شئ موجود به صورت شئ نا موجودناموجود ممکن نیست بله میتوانمی‌توان گفت شئ ایشئی در عالم اعتبار و ذهن معدوم شده است اما هیچگاه در حقیقت و خارج شئ موجود نمیتواندنمی‌تواند معدممعدوم شود چرا که در خارج دو گونه است یا وجودش وابسطهوابسته به وجود خود اوست یا وجودش وابسطهوابسته به غیر است اگر وجودش وابطهوابسته به ذات خودش باشد مانند واجب که محال است ذاتی شئ از آن جدا شود پس همیشه وجود دارد و اگر وجودش وابسطهوابسته به دیگری (که همان وجوذوجود واجب است) است یعنی ممکن الوجودممکن‌الوجود است تا وقتی که واجب یعنی علت وجود دارد معلول یا همان شئ ممکن وجود دارد و گفته شد وجود واجب از میان نمیرودنمی‌رود پس ممکن نیز از بنبین نمیرودنمی‌رود.
 
و در اینجا هیوم بین عالم مفاهیم و عالم واقع اشتباه کرده است چرا که بحث از موجودی که عدم وجود آن مستلزم تناقض شود مشخصامشخصاً مربوط به عالم واقع است نه تصور و در عالم تصور هم شئ موجود را نمیتواننمی‌توان ناموجود تصور کرد چرا که در هنگام تصور شئ موجود به صورت ناموجود وجود ذهنی برای آن قائل شده ایمشده‌ایم (علامه صفائی).
 
=== نقد برهان نظم ===
بر خلاف خود برهان نظم، نقد آن به گذشته‌های دور بازنمی‌گردد. هر چند انکار هدفمندی و نظم انگارینظم‌انگاری در اندیشه‌های [[اپیکورس]] نیز به چشم می‌خورد، اما نخستین انتقاداتی که به نحوی جدی به این برهان وارد شد، غالباً حاصل کار دیوید هیوم بودند.<ref>الفبای فلسفه، ص ۲۸</ref>
 
دربارهٔ تقریر هماهنگی کلی در جهان، هیوم در کتاب ''مکالماتی دربارهٔ دین طبیعی'' از زبان شخصیت ''فیلو'' بیان کرد که باید تصدیق نمود که برای ما، از نگاه محدودی که داریم، غیرممکن است بتوانیم بگوییم آیا این نظام، در مقایسه با نظامهاینظام‌های ممکن و حتی واقعی دیگر، حاوی هر گونههرگونه خطای چشمگیری هست یا خیر؟ به تصریح او، آیا یک‌نفریک نفر کشاورز و دهقان، اگر منظومهٔ [[انه‌اید]] بر وی خوانده می‌شد، می‌توانست آن شعر را کاملاً عاری از خطا و اشتباه بداند؟ او که هیچ سرودهسرودۀ دیگری را به عمر خویش ندیده بود.<ref>جان هیک، وجود خدا-۱۳۸۷-ص ۱۲۸</ref>
 
هیوم می‌گوید که تمثیل به کاررفته در تقریر [[ویلیام پیلی|پیلی]] از برهان نظم، بسیار سست و ضعیف است؛ و تمثیل تجربی، تنها میان دو پدیدهٔ تجربی اعتبار دارد، نه میان یک پدیدهٔ تجربی و یک پدیدهٔ غیر تجربی؛ ما با تجربه آموخته‌ایم که مصنوعات انسان نتیجهٔ طرح و تدبیرند، اما چنین تجربه‌ای از مجموعه‌های طبیعی نداریم.<ref name="الفبای فلسفه">الفبای فلسفه</ref>
 
به عبارت ساده‌تر، این برهان فرض را بر آن می‌گذارد که میان اشیای طبیعی (مثل چشم) و اشیای مصنوعی (مثل ساعت)، شباهت حائز اهمیت و معناداری هست و این در حالیست که مشخص نیست که چشم آدمی از هر وجه مهمی شبیه ساعت باشد. در حالی که اساس استدلال تمثیلی بر این فرض است که میان طرفین تمثیل شباهت چشمگیری هست. اگر این شباهت کمرنگ یا ضعیف باشد، نتایجی هم که بر بنیاد این مقایسه گرفته می‌شود، به همان نسبت سست و ضعیف خواهد بود. بر این اساس برای مثال [[ساعت مچی]] و ساعت جیبی آن اندازه به هم شباهت دارند که مجاز باشیم باور کنیم هر دوی آن‌هاآنها را ساعت سازانساعت‌سازان پدید آورنده‌اند، ولی با این که میان ساعت و چشم شباهت‌هایی هست (هر دو پیچیده‌اند و کارهای خاص خودشان را انجام می‌دهند)؛ این شباهت ناچیز است و به همان نسبت هر قسم نتیجه‌ای که بر بنیاد این تمثیل گرفته شود، به تبع آن ناچیز خواهد بود.<ref name="الفبای فلسفه"/>
 
هیوم نشان داد که [[برهان نظم]] در بهترین حالت می‌تواند ثابت کند که پدیده‌های جهان ساختهٔ دست کسی یا چیزی یا کسانی یا چیزهایی است. یعنی حتی در اثبات [[توحید]] هم ناتوان است. خلاف ممکنات نیست که گروهی خدایان فروپایه ترفروپایه‌تر با همکاری همهم، طرح این جهان را ریخته باشند.<ref>Hume, David, ''Dialogues Concerning Natural Religion''(1779).</ref> به خصوص اگر از تمثیل استفاده کنیم، با توجه به آن که مصنوعات پیچیدهٔ بشر مانند [[آسمانخراش|آسمان‌خراش]]‌ها و موشک‌های فضایی و نظایر آن، حاصل کار گروه‌هایی از افراد است؛ نمی‌توانیم توحید را نتیجه بگیریم.
 
=== نقد برهان علیت ===
خط ۱۲۸:
او سپس رابطه میان انطباعات و تصورات را به دو گروه تقسیم می‌کند: ''نسبت طبیعی'' و ''نسبت فلسفی''.
 
منظور هیوم از «نسبت طبیعی»، برقراری تداعی معانی بین دو تصور در ذهن است؛ به طوریکهبه‌طوری‌که با پدیدآمدن یکی دیگری نیز بلافاصله پدید آید.
 
مقصود وی از «نسبت فلسفی»، رابطه‌ای است که از مقایسه دو یا چند چیز با یکدیگر حاصل می‌شود، بدون آن که لزوماً ذهن از طریق پیوستگی و تداعی معانی از یکی به دیگری منتقل شود.
خط ۱۳۷:
# ''نسبت علت و معلولی'' {{به انگلیسی|Cause and Effect}}
 
در هر سه کیفیت یاد شده این ویژگی وجود دارد که تصور آن‌هاآنها به واسطه نیروی طبیعیِ تداعی و پیوستگی، به دیگری می‌انجامد؛ و براساس طبیعت یا عادت، تصور یکی تصور دیگری را در ذهن ایجاد می‌کند. هیوم بر آن است که پیوند طبیعی یادشده در میان تصورات باید به جهان ذهن و ادراکات محدود شود و نباید آن را به جهان خارج نسبت داده و بگوییم همین روابط میان موجودات خارجی نیز وجود دارد.
 
هیوم «نسبت‌های فلسفی» را به هفت گروه تقسیم می‌کند:
خط ۱۵۶:
مثلاً با تجربه آتش، گرما را هم احساس می‌کنیم و تکرار این تجربه موجب می‌شود که با دیدن آتش انتظار پیدایش حرارت در ذهن ما ایجاد شود؛ بنابراین رابطه علیت چیزی جز تداعی معانی و انتظار ذهنی ناشی از تکرار تجربه و تعاقب یا تقارن مستمر نیست.
 
بر این اساس، هیوم رابطه علیت را چیزی جز عادت ذهنی نمی‌داند که در [[اثر تجربه]] پیوستگی زمانی-مکانی مکرر دو رویداد حاصل می‌شود. هیوم اظهار می‌دارد که رابطه علیت نه امری بدیهی و شهودی است، و نه امری مبتنی بر برهان عقلی؛ بلکه قاعده‌ای تجربی است و برای [[اثبات تجربی]] بودن این قاعده می‌گوید: علت‌ها و معلول‌ها توسط دلیل عقلی شناخته نمی‌شوند و تنها از راه تجربه کشف می‌شوند.<ref>Hume, David, "An Inquiry Concerning Human Understanding", 1962, By Crowell Collier Publishing Company, P 32.</ref> از این رو هیچ‌گونه پیش‌بینی قطعی و ضروری دربارهٔ حوادث آینده نمی‌توان داشت.<ref>Hume, David, "A Trearise of Human Nature", Copyright Penguin Books, 1969, Book I, Part III, Section VIX, P. 221</ref>
 
هیوم می‌کوشد شواهدی بر نفی رابطه علیت گرد آورد. او دراین‌باره می‌نویسد:<ref>H. D. An Enquiry, P48-50</ref>