ارنست هرتسفلد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
درست کردن لحن عامیانه-بخش‌های نوشته شده از پانویس، کاملا کپی شده بودند
برچسب‌ها: جمع عربی واژگان فارسی ویرایشگر دیداری
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۴۴:
 
=== پایان‌نامه دکترا و پس از آن ===
هرتسفلد ابتدا به عنوان [[استادیار]] [[جغرافیای تاریخی]] در همان دانشگاه به تدریس پرداخت و در کنار آن ضمن خدمت در موزه دولتی پروس به مطالعه در جغرافیای تاریخی مشرق زمین به ویژه [[ایران]] و [[عراق]] پرداخت. وی از سال [[۱۹۰۳ (میلادی)|۱۹۰۳]] در [[خاور نزدیک]] و [[خاورمیانه]] و نیز در طول [[جنگ جهانی اول|جنگ‌های اول]] و [[جنگ جهانی دوم|دوم جهانی]] به کاوش‌های باستان‌شناسی در ایران، میان‌رودان و [[سوریه]] مشغول بود و با هیئت اعزامی به [[نینوا]] برای بررسی‌های باستان‌شناسی و تاریخی اعزام شد. در جریان این ماموریت‌هامأموریت‌ها شوق تحقیق در تاریخ مشرقِ قدیم در او افزایش یافت. اشتیاق او به تاریخ [[شاهنشاهی اشکانی]] و مطالعات اسلامی به جایی رسید که تا پایان زندگی از آن دست نکشید. وی هم‌چنین چندین سال در مورد تمدن‌های [[تمدن بابل|بابل]]، [[آشور]]، [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانی]] و نیز صنایع، معماری و اسناد مربوط به صنعت دوره هخامنشی و دوره اسلامی به پژوهش اشتغال داشت.
 
ارنست هرتسفلد همراه شرق‌شناسان نامی آن دوره آلمان [[فریدریش دلیچ]] (Friedrich Delitzsch) و [[والتر آندره]] (Walter Andrae) در حفاری‌های باستان‌شناسی آشور فعالانه شرکت کرد. پس از آن به مدت دو سال از ۱۹۰۵ سفری تحقیقاتی اکتشافی به [[کردستان]]، [[تاریخ لرستان|لرستان]]، شهر پارسه (تخت جمشید) و پاسارگاد داشت.
در لرستان مطالعاتی در مورد مردمان [[کاسیان]] و حوزه پراکندگی آنهاآن‌ها در ایران داشت. او همانند بسیاری دیگر معتقد بود که واژه «کاسپین» صورت مکثر و جمع کاسی است. هرتسفلد می‌نویسد "اگر بنا باشد اسمی به سکنه ایران پیش از ورود آریایی‌ها داده شود هیچ کلمه‌ای شایسته‌تر از واژه «کاسپین» نیست. ریشه این کلمه را می‌توانیم در نام بسیاری از نقاط ایران مانند کاشان، کوشک و غیره بیابیم و روشن‌تر از همه [[دریای خزر|دریای کاسپین]] است." هرتسفلد رد گسترش ریشه این نام و پراکندگی مردمانش را تا [[ولایت نورستان]] (آن زمان کافرستان خوانده می‌شد) در [[افغانستان]] و [[هند]] پیگیری و دنبال کرده بود.
 
پس از دریافت درجه دکترا به مدت دو سال از ۱۹۰۷ به همراه [[فریدریش زاره]] Friedrich Sarre که در سال ۱۹۰۵ با او آشنا شده بود سفری به میان‌رودان داشت. آن زمان فریدریش زاره رئیس بخش تازه تأسیس اسلامی در موزه کایزر فریدریش ([[موزه بوده]]) آلمان بود. هدف آنهاآن‌ها پژوهش در مورد بابل و آشور بود. برای این منظور آنهاآن‌ها خاکبرداری را از شهر [[سامرا]] پایتخت [[خلافت عباسیان]] آغاز نمودند. نتیجه کار آنهاآن‌ها کشفیاتی بود که بیشتر آن به موزه کایزر فریدریش اهدا شد.
پس از بازگشت از این سفر در سال ۱۹۰۹ هرتسفلد موفق به دریافت درجه استاد از دانشگاه برلین در رشته جغرافیای تاریخی شد و در همان دانشگاه به عنوان استاد آزاد مشغول تدریس شد.
آشنایی جامعه جعانی با فعالیت‌های هرتسفلد با کاوش دوباره در سامره میان سال‌های ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ آغاز شد که با کشف گنج‌نبشت هخامنشیان در شهر پارسه از ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۴ به نقطه عطف خویش رسید. در حفاری‌های تخت جمشید هرتسفلد را باستان‌شناس جوانی به نام فریدریش (فریتز) کرفتر Friedrich (Fritz) Krefter همراهی می‌کرد. هرتسفلد جزو نخستین گروه از باستان شناسان و شرق شناسان باختر بود که اعتقاد داشتند تمامی آنچه از یونانی‌ها در مورد ایرانیان گفته شده درست نیست. این تعاریف یونانی با غرض ورزی‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هستند که برخاسته از نگرش مختص یونانی‌ها در مورد بازگویی وقایع، حوادث و مسائل مختلف بود.
خط ۵۶:
 
=== لوح زرین داریوش یکم ===
سی هزار لوحه خشتی بازمانده تنها چیزهایی بودند که بر اثر سوخته شدن تخت جمشید به دست [[اسکندر]] مقدونی که در متون پارسی از او با نام گُجَستک یاد می‌شود، وضعیتی بهتر پیدا کردند و از حالت خشت خام به صورت خشت پخته درآمدند و تا زمان حال دوام آوردند. هرتسفلد پیوسته از این الواح خشتی با نام حافظه تاریخی ایرانیان نام می‌برد. هرتسفلد که با کشف این سی هزار لوحه برای دادن گزارش و تامینتأمین هزینه کاوش‌های بعدی از ایران خارج شده بود کارها را به دست دستیار جوان خود کرفتر سپرد. وقتی هرتسفلد در تخت جمشید بود، کرفتر که همانند هرتسفلد در کنار دیگر رشته‌ها در رشته معماری هم تحصیل کرده بود، جایی را پیدا کرد که بنا به آشنایی دقیقی که از فن معماری علمی و منطقی داشت مایل به حفاری در آن بود. زیرا حدس می‌زد که در آنجا چیز ارزشمندی وجود دارد. اما هرتسفلد هر بار مانع می‌شد و می‌گفت آنجا احتمالاً باید محل منبعی برای ذخیره آب یا چیزی شبیه آن بوده باشد و با توجه به کمبود وقت و پشتوانه مالی باید ابتدا به دنبال چیزهای مهم‌تر رفت.
با خروج هرتسفلد از ایران، کرفتر این موقعیت را پیدا کرد که به حفاری در آن محل بپردازد. پس از گذشت زمان اندکی در ژرفای یک و نیم متری سطح زمین کرفتر موفق به یافتن لوح زرینی شد که زیر پایه نخستین بنای تخت جمشید قرار داده بودند.
او نخستین کسی بود که این لوح زرین ساخته شده از ۵ کیلو طلای ناب را که پیامی از [[داریوش یکم]] برای نسل‌های بعد داشت، پس از گذشت دو هزار و چهارصد سال بیابد. احتملا آخرین نفر که این پیش از او، لوح زرین را در دست داشته و در آن محل کار گذاشته بود خود شخص داریوش بزرگ بوده‌است.
 
نوشته روی لوح با این جمله آغاز شده بود:{{نقل قول|این داریوش است که سخن می‌گوید… در این لوح داریوش به نسب خویش و بزرگی سرزمین‌های زیر فرمانش اشاره کرده و این که بنای تخت جمشید را او آغاز نموده‌است، زیرا می‌خواست پایتختی داشته باشد که متناسب با بزرگی کشورش باشد. توسط این مهر زرین ایران تنها و نخستین مملکتی در جهان است که سند مالکیت دارد. از دید سیاسی و حقوقی این سندی معتبر است. تنها راه گذشتن از سد این سند نیز تجزیه و نابود کردن این مملکت است، به طوری کهبه‌طوری‌که مالکی دیگر وجود خارجی نداشته باشد. این خود یکی از علل آنچه در دویست و پنجاه سال گذشته بر ما رفته‌است می‌تواند باشد.||}}در آخرین بخش‌های کاوش، دولت آلمان دو نفر (یکی با گرایشات [[نازیسم]] و دیگری [[یهودی]]) را برای همکاری بیشتر به تیم هرتسفلد-کرفتر روان کردند. پس از آنکه حکومت رضاشاه اجازه فعالیت‌های باستان‌شناسی دیگری به او نداد و اجازه اقامت او را در ایران تمدید نکرد در سال ۱۹۳۵ ابتدا به [[لندن]] رفت. زیرا ترس آن بود که در آلمان نازی از سوی دولت [[آدولف هیتلر]] این کشور تحت تعقیب قرار گیرد. زیرا پدربزرگ و مادربزرگ مادری وی یهودی بودند و دولت آلمان نازی درجات علمی وی را در این کشور باطل اعلام کرده بود. او در لندن چندین سخنرانی ایراد کرد و در سال ۱۹۳۵ کتاب «پیشینه باستان‌شناسی ایران» از او به چاپ رسید. سپس از لندن به [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] رفت و در مقام استاد شرق‌شناسی [[دانشگاه پرینستون]] به کار پرداخت اما هیچ وقت راضی از حال خود نبود.<ref name="ToolAutoGenRef1" />
 
رقیبان هرتسفلد در ایران، فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها بودند.<ref name="ToolAutoGenRef1" />