امین (خلیفه): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳:
== شکستن عهد پدری در تعیین ولیعهد ==
هارون الرشید در دوران حکومت خویش و به منظور تحکیم قدرت خلافت و پیشگیری از هرگونه مشکلات احتمالی در روند انتقال قدرت، سلسله تمهیداتی را در نظر گرفته و بر اساس آن سیستم جانشینی پیچیدهای طراحی کرد. بدین ترتیب، امین به عنوان جانشین هارون، پس از وی به خلافت میرسید و مأمون نیز به عنوان جانشین امین منصوب گشت و قاسم، فرزند دیگر هارون، جانشین مأمون شد. تمام این تصمیمات تبدیل به عهدنامهای گشت که بر [[کعبه]] آویخته شد و به ایالات فرستاده شد،<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=صص ۹–۳۵}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۱}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۵}}</ref> اما پس از مرگ هارون، امین با سلسله اقداماتی مأمون را تحت فشار قرار داد و مدتی پس از عزل قاسم، مأمون را از جانشینی عزل کرد و فرزند خود موسی را با لقب الناطق بالحق به عنوان جانشین خویش اعلام کرد که نامش را در خطبه، جایگزین نام مأمون ساختند. مأمون نیز در اقدامی متقابل هرگونه ارتباط با بغداد را قطع کرد و از فرامین امین سرپیچی کرد و به ستیزی آشکار با وی پرداخت که نتیجهٔ آن، درگیری نظامی میان دو برادر بود.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۹|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=صص ۷–۵۱}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=صص ۹۲–۱۹۱، ۱۹۴}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=صص ۴۶–۱۴۵}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۷}} </ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۳-۴۲}} </ref>
== سیرت امین، و نقد کتب تاریخ ==▼
یکی از عوامل ایجاد هرج و مرج، واگذاری تمامی امور به وزیران و مشاورانی مانند [[فضل بن ربیع]] از سوی امین بود، در حالی که خود از امور کناره گرفته بود و به تفریح و معاشرت با زنان و جمعآوری ثروت و طرب مشغول بود. امین در کنار ویژگیهای برجسته همچون نسب هاشمی از سمت پدر و مادر و همچنین تربیت شایسته و توان جسمی، در امور حکومت و تصمیمگیریها ناتوان و سستعنصر بود، که همین امر موجب میگشت تا صلاحیت خلافت از وی سلب شود. به علت وجود چنین ضعفهایی در امین، مخصوصاً در هنگام نبرد با طاهر، اطرافیانش که به آیندهاش امیدی نداشتند، تدریجاً از اطرافش پراکنده میگشتند.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۹–۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۸۴}} </ref>
البته به خاطر روابط تیرهای که میان امین و مأمون استوار بوده، نمیتوان به تاریخنویسان پس از امین اعتماد کرد، چه بسا که این تواریخ در دوران مأمون نوشته شده، و او هم به خاطر توجیه قتل برادرش، چهرهٔ امین را زشت و نکوهیده جلوه داده باشد.▼
▲== سیرت امین، و نقد کتب تاریخ ==
▲به خاطر روابط تیرهای که میان امین و مأمون استوار بوده، نمیتوان به تاریخنویسان پس از امین اعتماد کرد، چه بسا که این تواریخ در دوران مأمون نوشته شده، و او هم به خاطر توجیه قتل برادرش، چهرهٔ امین را زشت و نکوهیده جلوه داده باشد.
اما در بعضی از روایات دیگر که در مورد امین گفته شدهاست، مورخان در آن بر چنین خصلتهایی از امین اتفاق داشته، یا چنین چیزی از طریق افراد ثقه و مورد اعتماد نقل شدهاست.
سطر ۹۷ ⟵ ۹۳:
== پایان کار امین ==
طاهر و هرثمه به وسیلهٔ لشکریانی که در اختیار داشتند، در سال ۱۹۷ هجری/۸۱۲ میلادی، به محاصرهٔ اطراف بغداد مشغول گشتند و با شدت بخشیدن به این محاصره، فشار را بر لشکریان امین افزون کردند.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۹۸}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref><ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}} </ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۴-۸۳}} </ref> محاصرهٔ بغداد تا سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، به صورت فرسایشی به درازا کشید تا در محرم همین سال، طاهر بر شدت حملات خود افزود و محلات را یکی پس از دیگری فتح کرد و به لشکر دستور داد که برای فتح نهایی بغداد، حمله را آغاز نمایند و سرانجام بغداد، در همین زمان فتح گردید.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۸۲}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref>{{پک|خضری|۱۳۸۴|ک=تاریخ خلافت عباسی|ص=۷۴}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۷}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۸۹|ک=دو قرن سکوت|ص=۱۸۷}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref> امین با تعدادی از یاران خویش در [[شهرگرد بغداد|مدینهالمنصور]] مورد محاصره قرار گرفت و در فکر تسلیم شدن به هرثمه بود، اما یارانش پیشنهاد کردند که محاصره را شکسته و به جانب شام یا [[جزیره (میانرودان)|جزیره]] بگریزد و پس از تجدید قوا به مقابله با طاهر بپردازد، که مورد پذیرش امین قرار گرفت. اما طاهر با اطلاع از این تصمیم، با نگارش نامهای به یاران امین، آنان را به واسطهٔ اموال و املاکشان تهدید کرد، که در نتیجهٔ آن افرادی مانند [[سلیمان بن منصور]]، محمد بن عیسی و [[سندی بن شاهک]]، دچار وحشت گشتند و با آوردن عذر و بهانه امین را از این تصمیم منصرف کردند و او را نسبت به تسلیم شدن به طاهر خوشبین ساختند. امین نیز در نامهای با تحکم و آمرانه از طاهر خواست که او را به نزد مأمون ببرد تا او تصمیم نهایی را بگیرد. اما طاهر که به پیروزی خود و سرانجام امین واقف بود، با بیتوجهی برخورد کرد و گفت که باید تسلیم حکم او گردد که البته روایت دیگری هم موجود است که امین این پیشنهاد را نپذیرفت.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۳–۱۰۲}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۹-۹۶}} </ref> امین نیز از اهداف و امیال طاهر مطلع بود و تصمیم او را پیش بینی میکرد و از جهتی به علت وجود شایستگیهای متعدد، متمایل بود که او را در خدمت داشته باشد، اما اینگونه نشد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۴}}</ref>
امین پس از ناامیدی از جانب طاهر، به هرثمه بن اعین روی آورد. در نظر امین، هرثمه بهترین شخص برای تسلیم گشتن بود. او هرثمه را از [[موالی]] و خدمتگزاران خود و پدرش میدانست و به وفاداریاش نیز اطمینان داشت و در اثر شرایط پیش آمده، شناخت و اعتمادش نسبت به او فزونی یافته بود؛ بنابراین در نامهای از هرثمه درخواست کمک و امان کرد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۴}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}} </ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۹۷}} </ref> پنج شب مانده از [[محرم (ماه)|محرم]] سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، امین با وجود اخطار هرثمه به او دربارهٔ تأمین امنیتش و توصیه به تسلیم گشتنش در روز بعد برای محافظت از جانش، به علت جایز ندانستن هرگونه تعلل و تأخیر، از کاخ خود بیرون آمده و به اخطار هرثمه بیتوجهی کرد. امین بر قایقی که برای او در کنار [[دجله]] آماده کردهبودند و هرثمه خود با آن به استقبال امین آمده بود، سوار شد. هرثمه در مواجهه با امین، اظهار اطاعت و بندگی کرد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۶–۱۰۵}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۱۰۲}} </ref> مسیری طی نشده بود که سپاهیان طاهر از کمینگاه خویش خارج گشته و به سوی قایق، سنگ و تیر پرتاب کردند. در ادامه افرادی به زیر قایق رفته و آن را واژگون ساختند. یکی از یاران هرثمه او را نجات داد و امین نیز با شنا، خود را به کنار آب رساند. روایت است که پیش از اسارت امین، یکی از یارانش که [[احمد بن سلام]] نام داشت را اسیر کردند که پس از پرسش از او دربارهٔ امین، وی اظهار بیاطلاعی کرد. سرانجام امین اسیر گشت و توسط [[محمد بن حمید طاهری]] شناسایی گشته و این خبر به اطلاع طاهر رسید، که او نیز بلافاصله دستور قتل امین را به [[قریش دندانی]]، [[کاخدار|حاجب]] خویش، ابلاغ کرد. بدین ترتیب امین در اسارت کشته شد.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۸۲}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۶}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۵}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۷}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۸۹|ک=دو قرن سکوت|ص=صص ۸۸–۱۸۷}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref><ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص ۴۹۵، ۴۹۸}} </ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۱۱-۱۰۲}} </ref><ref>{{پک|Bosworth|2000|ف=Ṭāhir b. al-Ḥusayn|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> بدن امین در [[باغ مونسه]] دفن گردیده و سرش به همراه فتحنامهای توسط قاصدی به نزد مأمون در مرو، فرستاده شد.<ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}} </ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۴-۱۰۳، ۹-۱۰۷}} </ref>
این واقعه در شهر ربیعالاول سال ۱۹۸ هجری رخ داده، او در آن زمان ۲۸ سال سن داشت.
|