حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 5.120.165.148 (بحث) به آخرین تغییری که Yamaha5Bot انجام داده بود واگردانده شد
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۲:
'''حکمت''' در نزد دانشوران اسلامی به معنی دانستن چیزهاست چنانکه باشند. در لغت به معنی فرزانگی‌است و معمولاً آن را معادل شرقی/اسلامی ''[[فلسفه]]''ٔ اروپایی می‌گیرند.
== حکمت نظری و حکمت عملی ==
حکمت را به دو شاخهٔ حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می کنندمی‌کنند که هر شاخه زیربخش‌های کوچکتر دارد:
* ''حکمت نظری'': در دانستن موجوداتی‌است که وجود آنهاآن‌ها وابسته به حرکات ارادی افراد بشر نباشد.
** ''علم مابعدالطبیعه'': در شناخت موجوداتی‌است که آمیختگی ماده شرط وجود آنهاآن‌ها نباشد.
** علم به موجوداتی که بی آمیختگی ماده ممکن نباشند خود دو شاخه می‌دارد
*** ''ریاضی'': آمیختگی ماده در تعقل و تصور آن شرط نیست.
خط ۱۴:
*** ''سیاست مدن'' مربوط است به مشارکت در اجتماعات بزرگ‌تر
 
به گفتهٔ [[جواد طباطبایی]] تقسیم حکمت به عملی و نظری در آثار [[افلاطون]] و [[ارسطو]] نبود، بلکه توسط شاگردان ارسطو که کتاب‌ها را جمع کردند صورت گرفت.<ref>[http://www.mehrnews.com/detail/News/2184931 علم سیاست ما بخشی از علم سیاست جهانی نیست/ چیزی بنامبه نام فلسفه مضاف نداریم]</ref>
 
== حکمت نظری ==
افلاطون بر این عقیده بود که حکمت یا فلسفه نظری پذیرای هیچ تقسیمی نیست و کلیه علم‌ها استنتاج هاییاستنتاج‌هایی هستند از مجموعه واحدی از اصول نهایی، و اثبات این اصول کار علم اعلایی است که افلاطون آن را دیالکتیک نامید.<ref name="arastoo">آلفرد ادوارد تیلور. ارسطو. حسن فتحی. صفحه ۳۲</ref>{{سخ}}
لیکن حکمت نظری نزد ارسطو و دانشوران اسلامی، در دانستن موجوداتی است که وابسته به حرکات ارادی اشخاص بشر نیستند. با توجه به اقسام موجودات این علم به سه شاخهٔ مابعدالطبیعه، ریاضی و طبیعی تقسیم می‌شود. هر یک از این علم‌ها اصولی دارند و فروعی.
 
خط ۲۸:
 
=== ریاضی ===
در ریاضی بحث از موجوداتی است که تصورکردن آنهاآن‌ها نیاز به ماده ندارد. پیشینیان ریاضی را به فارسی ''انگارش'' می‌گفتند. و آن را ''علم میانگین'' یا به تازی ''علم اوسط'' هم می‌خواندند.
 
اصول علم ریاضی چهار نوع است: یکی ''هندسه''، دوم ''علم عدد'' یا ''حساب'' یا ''شمار''، سوم ''نجوم'' (احکام تنجیم و ستاره‌بینی بخشی از آن نیست)، چهارم ''علم تألیف''. به سبب آنکه در علم تألیف سخن از نسبت و زمان سکنات در آوازها می‌رود آن را ''موسیقی'' هم می‌خوانند.